گورستان کهن شادباد مشایخ محل دفن چند تن از حاکمان جلایریان

سلطان احمد جلایر

سلطان احمد جلایر

سلطان احمد که نزدیک بیست سال سلطنت کرد ، ( از سال ۷۸۴ تا ۸۱۳ ه.ق) حکومت خود را بیشتر به جنگ و گریز گذراند . عادل آقا که با بیشتر امرا و سپاهیان در سلطانیه به تدارک بازگرفتن قلاع ری از تصرف امیرولی بود ، به شنیدن خبر غلبۀ احمد در تبریز ، بایزید را که نزد او گریخته بود پادشاه خواند و روانۀ تبریز شد ؛ و چون نزدیک رسید ، احمد که تاب مقاومت نداشت ،  بسوی نخجوان گریخت . عادل آقا به تبریز آمد و لشکری در پی احمد فرستاد . احمد چند تن از امرا را که برای گرفتن او رفته بودند با خود یار کرد ، و عادل آقا ناچاراً به سلطانیه رفت . سلطان احمد به تبریز آمد و به جمع آوری لشکر اقدام نمود . در همین زمان خبر رسید که شهزاده شیخ علی ، برادر او ، و پیرعلی بادیک از بغداد روانۀ مقابله شده اند . در نخستین رویارویی در حوالی هشترود یکی از امیران سلطان گریخت و به اردوی شیخ علی ملحق گردید . احمد چون به امرای دیگر اعتماد نداشت به خوی عقب نشینی کرد و از قرامحمد ترکمان قراقویونلو یاری گرفت . شیخ علی و پیرعلی بادیک نیز در جنگ کشته شدند . عادل آقا و بایزید برای مقابله به موغان آمدند و سلطان احمد به این مصالحه رضا داد که آذربایجان و اران و موغان و نواحی ترکمان از آن او ، و عراق عجم از آن بایزید باشد همچنین عواید عراق عرب را هم به تساوی میان خود تقسیم نمایند . لیکن عادل آقا دامادان خود را به بغداد فرستاد و سلطان احمد که مشاهده کرد قرار مصالحه به هم خورده است ، بغداد را بتصرف خویش در آورد . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۰۸،۱۱۰- حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص۲۲۲ ، ۲۶۹»

در بهار سال ۷۸۵ ه.ق احمد از بغداد به سمت تبریز حرکت کرد و سرداران او در حدود مراغه بر لشکر عادل آقا غلبه کردند . سلطان احمد قلعۀ سلطانیه را محاصره کرد و عادل آقا بسوی همدان رفت . شاه شجاع روانۀ مملکت ایلکانی شده بود و چون به همدان رسید ، عادل آقا و سلطان بایزید به او پیوستند . به پیشنهاد آنها ، سلطان احمد به صلح رضایت داد . و قرار براین گردید که عادل آقا همراه شاه شجاع به شیراز برود . و عراق عجم در حکومت سلطان بایزید بماند . سلطان احمد به تبریز آمد و در زمستان روانۀ بغداد شد . سپس در بهار سال ۷۸۶ ه.ق مراجعت کرد و به سوی سلطانیه عازم شد که بایزید ناچار گردید قلعۀ سلطانیه را تسلیم وی نماید . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۱۱، ۱۱۲- حافظ ابرو ، زبدهالتواریخ : ص۵۹۹ ، ۶۰۲»

پیشروی تیمور و تهاجم ترکمانان قراقویونلو ، افول دولت جلایریان را در پی داشت . در همان سال ۷۸۶ ه.ق تیمور به ری و آذربایجان نزدیک شد ، و امیرعلی به سوی گیلان و مازندران گریخت . سرداران احمد سلطانیه را رها کردند و به تبریز رفتند . عادل آقا که از شیراز روانه شده بود ، نزد تیمور جهانگشا رفت و تمکین نشان داد و محبوب تیمور گردید . جهانگشا تا زنجان آمد و از آنجا بازگشت و قلعۀ سلطانیه را به تصرف عادل آقا داد . «حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۱۳ ، ۱۱۴- حافظ ابرو ، زبده التواریخ : ص۶۰۳ ، ۶۰۶»

امیر علی از گیلان به اوجان نزد سلطان احمد جلایر رفت و او در پاییز این سال امیرولی و چند امیر دیگر را به محاصرۀ قلعۀ سلطانیه فرستاد آنگاه به درخواست معاریف شهر قرار شد که میان عادل آقا و این امرا صلح شود . سلطان احمد جلایر توصیۀ امرا را نشنیده گرفت و روانۀ بغداد شد و امیر ولی به تبریز بیامد . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده :۱۱۵ ، ۱۱۴- ذیل جامع دالتواریخ ۲۳۰ ، ۲۳۲- حافظ ابرو ، زبدهالتواریخ : ص ۶۲۸ ، ۶۳۲»

در این احوال خبر رسید که لشکر توغتمش خان از اردوی زرین که از دربند و ولایت شیوان گذشته بود ، به تبریز می سد . مردم شهر مهیای دفاع شدند و لشکر توغتمش در شنب غازانی فرود آمد و هشت روز بیرون حصار شهر می گشتند و آنگاه به حیله از در صلح درآمدند و در فرصتی به شهر وارد شدند و دست بقتل و غارت بردند . چند شبانه روز تبریز و پس از آن مراغه را غارت و ویران کردند . آنکاه با دویست هزار اسیر از دو مسیر نخجوان و اهر بازگشتند و در قره باغ به هم پیوستند . در سلطانیه ، عادل آقا ناگاه از قلعه بیرون آمد و برلشکر سلطان احمد که اینجا را در محاصره داشت ، یورش برد . و اینان گریختند و به مراغه و سپس همراه یکی از امیران به بغداد نزد سلطان احمد رفتند . امیرولی هم تبریز را رها کرد و به خلخال رفت .« حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۱۶ ، ۱۱۹- حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص۲۳۳، ۲۳۷- همو ، زبده التواریخ : ص۶۳۳، ۶۳۵»

محدوده قلمرو جلایریان

محدوده قلمرو جلایریان

در بهار سال ۷۸۸ ه.ق تیمور خود متوجه مملکت جلایریان شد . نخست چند کس از سرداران خود را فرستاد و عادل آقا هم به ایشان پیوست و وارد تبریز شدند . عادل آقا مستقر شد و لشکریان سلطان احمد گریختند . محمود خلخالی امیرولی را که پیش او گریخته بود به سرداران تیموری تسلیم کرد و او را کشتند . « همو ، زبدهالتواریخ :ص ۶۵۰»

سلطان از بغداد روانه شده و به مراغه آمده بود ؛ و چون عادل آقا برای استقبال از تیمور روانۀ همدان شد ، احمد از تبریز آمد و کوتاه زمانی اینجا بود . تیمور که نزدیک اوجان رسید ، احمد از اینجا رفت و به سختی خود را به بغداد رساند و لشکر تیمور که در پی وی می تاخت ، اردوی او را غارت کرد . عادل آقا در اوجان بیست و یک قشون از نظر تیمور گذراند . تیمور به تبریز رسید و در شنب غازانی فرود آمد . آنگاه از گماشتگان عادل آقا مال خزانه و عواید ولایت را خواست . چون معلوم گردید که چیزی در میان نیست ، به عادل آقا بی اعتنا شد و نواب او و سپس خود وی را بکشت .

لشکر تیمور به اسم (خرج نعل چهارپایان) آنچه توانستند از مردم فقیر و مضطرب تبریز گرفتند . سپس تیمور از راه نخجوان روانه شد و آن زمستان را در قره باغ گذراند . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۱۲۰ ، ۱۲۳- حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص ۲۳۷ ، ۲۴۲- همو ، زبده التواریخ : ص۶۵۱ ، ۶۶۱»

نگارگری-درعهد-جلایریان

نگارگری-درعهد-جلایریان

آذربایجان اکنون از حکومت خاندان جلایریان بیرون رفته بود . تیمور در بهار سال ۷۸۹ ه.ق به راه آلاطاق عازم شد و به ارزنه الروم و ارزنجان و سپس به همدان و از اینجا به طرف اصفهان و شیراز رفت . از مردم اصفهان ، چون شماری از اهالی مقاومت نشان دادند ، عدۀ بسیاری کشته شدند . اردوها و خواتین او سپردۀ پسرش میرانشاه در سلطانیه بود . چون خبر رسید که لشکر توغتمش به بخارا و سمرقند آمده و غارت و ویرانی بسیار کرده اند ، تیمور میرانشاه را که به نیابت خود در تبریز گذاشته بود ، فراخواند و او آذربایجان را در تصرف پنج امیر گذاشت و روانۀ اردوی تیمور شد . این امیران در تبریز با هم درگیر شدند . که سرانجام شبلی ، بر یکی از آنها غلبه کرد و در تبریز بنای تعدی گذاشت . یکی از امیران پنهانی کس پیش قرامحمد ترکمان فرستاد و ترکمانان در جمادی الاول این سال به اینجا یورش بردند که شبلی کشته شد . ترکمانان با شنیدن این که جماعت آق قویونلو بر سر قرامحمد تاخته و او را کشته و باز گشتند . میان حاکم تبریز بر سر غارت و غنیمت کشاکش پیوسته بود « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۲۵ ، ۱۲۸- حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص۲۴۳، ۲۴۹- همو ، زبدهالتواریخ : ص۶۶۲ تا۶۶۹، ۶۸۲تا ۶۸۴»

در سال ۷۹۱ ه.ق خرم که قلعه بان کاورود بود ، با چند امیر دیگر بر سلطانیه و همدان مسلط شد . صورت حال را به سلطان احمد نوشتند و او آن ولایت را بر امرا قسمت کرد ، اما میان اینان در گیری دائم بود و سرانجام هم خرم کشته شد و اعجکی در قلعۀ سلطانیه متمکن شد . « همو ، زبدهالتواریخ : ص۷۱۶ ،۷۲۵»

گورستان-کهن-شاد-باد-مشایخ-در-حومه-تبریزمحل-دفن-شیخ-اویس-جلایر

گورستان-کهن-شاد-باد-مشایخ-در-حومه-تبریزمحل-دفن-شیخ-اویس-جلایر

در سال ۷۹۳ ه.ق محمود خلخالی بر آذربایجان مسلط گردید و بی راهیِ بسیار کرد . قرایوسف ترکمان باز در فرصت غیبت او به تبریز یورش برد و چند روزی آنجا بود و مال و غنیمت بسیار از مردم گرفت . در سال پس از آن هم ترکمانان آمدند و از ویرانی و بیراهی چیزی فرو نگذاشتند . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۲۲۹ ،۱۳۷»

همدان ، قزوین ، ساوه ، طارم و دیگر نواحی عراق عجم نیز دستخوش منازعۀ امرا و نا آرام بود . در عراق عجم چندی خرم مسلط بود و عجکی بمدت پنج سال حکومت کرد . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۳۶ ، ۱۴۳- حافظ ابرو ، زبدهالتواریخ : ص ۷۱۶ ، ۷۲۵» در سال ۷۹۴ ه.ق شاه منصور برای اعجکی پیام فرستاد که تیمور دیگر بار روانۀ این سرزمین شده ، و با هم دیدار کرده و چاره ای بیاندیشند . اعجکی در پاسخ گفت که ما را طاقت نافرمانی نیست , و پس از چندی که تیمور پادشاه توران را نزد اعجکی فرستاد ، اظهار اطاعت کرد که همان روز بیمار گردید و درگذشت و ارتوقشاه جانشین وی شد . لشکر تیمور در ربیع الاول سال ۷۹۵ ه.ق رسید و میرانشاه و امرا در سلطانیه فرود آمدند . ارتوقشاه و جمعی دیگر گریختند و برخی نیز اسیر و دربند شدند . چند ماه بعد در ماه رجب این سال تیمور فرزندش میرانشاه را با لشکری در سلطانیه گذاشت و خود از راه لرستان به شیراز رفت و فارس و اصفهان را گرفت و شاه منصور و شاه یحیی و چند حاکم و امیر دیگر را کشت سپس در آغاز رمضان همین سال به همدان رسید و میرانشاه به او پیوست و روانۀ سرکوب ترکمانان شدند و غنایم فراوان گرفتند و سارقورخان را فتح کردند . «حافظ ابرو ، زبده التواریخ : ص۷۶۶ ،۷۶۷» آنها سراسر زمستان را در پیش یرماق بودند و در ماه شوال این سال روانۀ بغداد شدند و نوزدهم شوال به بغداد رسیدند . سلطان احمد بیدرنگ رو به گریز نهاد و لشکر او را دنبال کردند . خواتین و پسر وی علاء الدوله را باز گرداند . «حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص ۲۵۴ ، ۲۵۶- همو ، زبده التواریخ : ص ۷۶۶ ، ۷۶۷» سلطان احمد به برقوق ، سلطان مملوکی مصر و شام پناه برد . در بغداد با بیرحمی کشتار و غارت شد و مبلغ هنگفتی مال از اهالی گرفتند . تیمور هنگام عزیمتش از اینجا علاءالدوله پسر سلطان احمد و نیز هنرمندان و دانشمندان بغداد را همراه برد ، تا پایتخت خود سمرقند را رونق ببخشد .

تبریز-پایتخت-جلایریان-تصویر-از-سایت-نگاه-مدیا

تبریز-پایتخت-جلایریان-تصویر-از-سایت-نگاه-مدیا

مؤلف زبده التواریخ در ص ۷۹۶ تا ۷۹۷ کتاب خود نوشته است که سلطان احمد با لشکری بسیار از حلب بطرف بغداد حرکت کرد و خواجه مسعود سبزواری که با سه هزار مرد در آنجا بود ، بغداد را رها کرد و بسوی شوشتر گریخت و در سال ۷۹۷ ه.ق احمد بار دیگر در بغداد مستقر گردید . احمد در سال ۸۰۰ ه.ق امیر شروان را به محاصرۀ شوشتر فرستاد و او از آنجا که مراجعت کرد و امرا را با خود متفق کرد که احمد را دربند کنند . لیکن احمد از این قضیه اطلاع حاصل کرد و بر شروان تاخت و او را از میان برداشت و به دیگر امیران نیز بی اعتماد گردید . آنها را یک به یک به دست امیران دیگر نیست و نابود کرد و به زنان حرم نیز ابقاء نکرد و در سال ۸۰۱ ه.ق بی خبر به دیار بکر رفت و قرایوسف را به بغداد آورد . اما میانشان مخالفتی پدید بیامد و احمد از او عذر خواست . « همو ، زبده التواریخ : ص ۸۸۰ تا۸۸۲ » در همانسال میرانشاه پسر تیمور که بر اثر افتادن از اسب حواسش مختل شده بود ، بطرف بغداد عازم شد تا آنجا را تصرف کند لیکن چون شورش مردم تبریز را بشنید به آنسو رفت . « همو ، زبدهالتواریخ : ص۸۷۶، ۸۸۷»

سلطان احمد جلایر در سال ۸۰۲ ه.ق چون خبر پیشروی تیمور را به بغداد شنید ، به موصل نزد قرایوسف رفت . آن دو با هم دربارۀ فرجام کار خود مشورت کردند و برآن شدند که به ممالک روم نزد ایلدروم بایزید بروند . « همو ، زبدهالتواریخ : ص ۸۹۲ ، ۸۹۷» در سال ۸۰۳ ه.ق که تیمور پس از فتح سیواس ، حلب ، دمشق و ماردین متوجه بغداد شد و سلطان احمد و امیریوسف که در ممالک روم بودند ، ایلدروم بایزید را مجاب کردند که به ارزنجان حمله کند و احمد خود نیز به بغداد بیامد ؛ لیکن چون ار نزدیک شدن تیمور با خبر شد ، بغداد را رها کرد . « همو ، زبدهالتواریخ : ص ۹۳۰ ، ۹۳۱»

آنگاه جلایریان از حملۀ تیمور جان به در بردند ، لیکن آماج تاخت و تاز قراقویونلوها شدند . یکی چند بار احمد با قرایوسف ترکمان رهبر قراقویونلوها ، که همانند جلایریان هدف هجوم پی درپی تیمور گورکانی شده بودند ، علیه تیمور متحد گشتند . این هر دو زمانی به نزد بایزید سلطان عثمانی پناهنده بودند و پس از بازگشتن تیمور در سال ۸۰۷ ه.ق به اتفاق به بغداد باز گشتند ؛ اما رقابت آنها پابرجا بود .

کاسۀ-سفالی---نقاشی-روی-لعاب---مکشوفه-از-ری--سده-هفتم-ه.ق آرشیو موزه ملی

کاسۀ-سفالی—نقاشی-روی-لعاب—مکشوفه-از-ری–سده-هفتم-ه.ق آرشیو موزه ملی

در اواخر محرم سال ۸۰۹ ه.ق سلطان احمد از بغداد به آذربایجان و تبریز آمد و آنجا را به تصرف خویش درآورد . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۳/۱۶۷، ۱۶۸» . آنگاه خبر رسید که میرانشاه تیموری و فرزند وی ابابکر اصفهان را گرفته و به سلطانیه و روانۀ تبریز شده اند . احمد و امرای او بهتر دیدند که به بغداد بروند تا اینجا را هم از دست ندهند .« حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ۱۶۸ ، ۱۶۹» سلطان احمد در سال ۸۱۱ ه.ق پس از تسخیر خوزستان ، امیری بر سر شوشتر گذاشت و به بغداد بازگشت و در اوایل سال ۸۱۲ ه.ق شماری از امرا را تشویق به گرفتن سلطانیه نمود . او از همدان به سلطانیه بیامد ، لیکن چون خبر رسید که اوضاع بغداد آشفته است به آنجا مراجعت کرد .« حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۳۵۴، ۳۵۶»

قرایوسف که سلطان احمد جلایر را از بغداد رانده بود ، خود با غلبۀ سپاه ابوبکر پسر میرانشاه ناگزیر شد که به شام بگریزد و سلطان احمد را هم آنجا دید . این دو که سرنوشت یکسانی یافته بودند ، توافق کردند که جلایریان عراق را نگاه دارند و آذربایجان منطقۀ نفوذ قراقویونلوها باشد . اما پس از آن که ار تبعید بازگشتند ، باز میانشان نزاع افتاد ، چرا که سلطان احمد به عراق راضی نمی شد و سرانجام با تلاشی که در تاریخ ۸۱۳ ه.ق برای گرفتن تبریز از قراقویونلوها انجام داد ، اسیر و کشته شد . و پسرش علاءالدوله که پس از رها شدن از زندان فرمانروای تیموری از سمرقند به پدر پیوسته بود ، به همین سرنوشت گرفتار آمد . به گفتۀ تاریخ گزیده ، شاه ولد پسر شیخ علی و نوادۀ سلطان اویس را نیز که همراه  سلطان احمد جلایر به تبریز آمده بود کشتند . « جکسون ، حافظ ابرو ، زبده التواریخ : ص ۴۰۳»

مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان--محراب-گچبری-شده--قدمت--محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه.ق

مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان–محراب-گچبری-شده–قدمت–محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه.ق

 

 

منابع :

عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، تهران ، ۱۳۴۱ شمسی

حافظ ابرو ، زبده التواریخ

هاشم رجب زاده ، تاریخ ایران ، دورۀ تیموریان

تاریخ ایران ، دورۀ تیموری ، دکتریعقوب آژند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *