یشقاب-سفالی-نقش-کنده--زیر-لعاب-شفاف-محل-کشف-.کاشان-سده-۶،۷-ه.ق

علاءالدین تکش

علاءالدین تکش

نفوذ شاهزاده سلطان به دلیل بی چون و چرای مادرش ترکان خاتون موجب گردید تاجناح بندی قدرت در دربار آشکارا به نفع او تغییر کرده و ایل ارسلان وی را به ولایتعهدی برگزیند . « جوینی : ۲/۱۷ –  حمدالله مستوفی : ۴۸۶»

به تخت نشستن سلطانشاه نیز مطلوب بخشی از بازیگران قدرت نبود ، زیرا حکومت وی به دلیل خواستگاه مادرش که از دختران فرمانروایان دشت های ترکستان بود ، به گسترش نفوذ عشایر ترک در ساختار قدرت می انجامید . ترکان خاتون و مشاورانش براین عقیده بودند که تثبیت قدرت خوارزمشاه مستلزم محدود ساختن کانونهای مخالف ورقیب است . بدین لحاظ سلطانشاه چندین بار دستور احضار تکش را صادر نمود . لیکن وی بدلایلی امتناع ورزید پس از مدت کوتاهی اطلاع حاصل کرد که سلطانشاه در صدد اعزام قشون جهت سرکوبی او است . بنابراین اقامت در جند را مصلحت ندید و درتاریخ بهار سال۵۶۷ ه.ق به نزد قراختائیان پناه برد . بر اساس گزارشهای تاریخی ، سلطانشاه حدود شش ماه در خوارزم حکومت کرد . « حسینی : ۱۸۸- جوینی : ۲/۱۷»

ایوان-مسجد-جامع-گناباد-قدمت-خوارزمشاهیان-عکس-از-هاشمی-پور

ایوان-مسجد-جامع-گناباد-قدمت-خوارزمشاهیان-عکس-از-هاشمی-پور

دو رقیب قدرتمند خوارزم برای نیل به قدرت از نیروهای منطقه بهره می بردند . سلطانشاه که در خود قدرت مقابله نمی دید، و نیروی داخلی را نیز موافق خود نمی یافت ، به جای تکیه زدن بر نیروی نامطمئن خوارزم ، درصدد برآمد تا با جناحی قدرتمند از نیروهای منطقه ای ، تداوم قدرت خویش را تضمین نماید . لیکن بجز توجه مؤید آیبه و غیاث الدین غوری نتوانست نیروی دیگری را جلب خود نماید.

تکش و قراختائیان در یک جناح و سلطانشاه و اسپهبد مازندران ،غیاث الدین غوری و مؤید آیبه حکمران خراسان در جناح دیگر قرار داشتند . هر چند جناح دوم از نظر تعداد هم پیمانان بیشتر از جناح اول بود ، اما توانمندی های سیاسی، نظامی و انسجام نقص داشت . هنوز دوسال از آخرین شکست خوارزمیان به فرماندهی عیاربیک قارلوقی نگذشته بود ، که جنگ جانشینی بوجود آمد .

استمداد علاءالدین تکش بهانۀ قانونی لازم را  برای مداخلۀ قراختائیان در امور خوارزم براهم ساخت . تعهد تکش مبنی بر ارسال خراج سالیانه و سایر هدایا از خزاین و اموال خوارزم ، بار دیگر بر صحت و تداوم وابستگی خوارزمیان به قراختائیان مهر تأیید زد . حکمران قراختائیان دختر گورخان بود که سپاهی به فرماندهی همسرش به همراه تکش به تصرف خوارزم اعزام کرد . « جوینی : ۲/۱۷ – بارتولد : ۲/۷۰۷- قفس اوغلی : ۱۰۷»

باری سلطانشاه با مادرش ترکان خاتون به گرگان رفته بود ، تا بلکه از متحدش نیروی نظامی برای بازستاندن تاج و تختش دریافت کند، که خبردار شد اسپهبد حسن بدست غلامان ترک، امیدهای سلطانشاه را به یأس مبدل ساخت . « ابن اسفندیار : ۲/۱۱۸» لیکن مؤیدآیبه در این هنگام از سلطانشاه و مادرش دعوت به همکاری نمود .

ظرف-پایه-دار-مفرغی-_-محل-کشف-اردبیل-سدۀ-ششم-ه

همکاری سلطانشاه و مؤید آیبه برای هر دو قدرت منافعی در برداشت . نیروی خوارزم به تخنگاه خود دست می یافت و نیروی خراسانی جای پایی در این منطقه پیدا می کرد . دو نیرو در دهستان به هم پیوستند . مؤید دو لشکر تشکیل داد که فرماندهی لشکر اول را خود برعهده داشت . لشکر دوم از ترکان خوارزمی و خراسانی زیر نظر و فرماندهی سلطانشاه و برادر مؤید بنام قوشتم قرار داشت ، که وی را مأمور غارت اسپهبدان کرد و او نیز تا ساری را به غارت داد .«ابن اسفندیار :۲/۱۱۶» پس از آن نیز ترکان خاتون با تطمیع مؤید اورا اورا به حملۀ خوارزم واداشت . «جوینی : ۲/۱۸»

تکش در تابستان سال ۵۶۹  ه.ق خود را بسرعت به منطقۀ سوبرلی (شهرکی در ۲۰ فرسنگی جنوب خوارزم) رساند و موضع گرفت . سپاه مؤید پس از طی ده روز راه ، با عبور از قسمت جنوبی بیابان قراقوم به آرامی پیشروی می کرد . راه بیابانی علاوه بر مشکلات تدارکاتی ، موجب پراکندگی سپاه در دل بیابان می شد . « جوینی : ۲/۱۹- بارتولد : ۲/۷- ۷۰۸»

سپاه مؤید که بطور پراکنده به سوبرلی نزدیک می شد ، با سپاه در کمین نشسته و آمادۀ کارزار تکش روبرو گردید و دسته دسته از بین رفت . خود مؤید که در فوج پیشرو سپاه بود ، دستگیر و در روزنهم ذیحجۀ سال ۵۶۹ ه.ق کشته شد . قتل تقریباً آسان مؤید نشان دهندۀ این است که وی در پیری حزم و احتیاط پیشین خود را از دست داده است . پیروزی تکش در نبرد سوبرلی سرنوشت سلطنت خوارزم را رقم زد . وی در تعقیب برادرش ، مادر او ترکان خاتون را دستگیر و در پاییز همان سال وی را بقتل رسانید . لیکن برادرش گریخت و خوارزم را مدتی در جنگ خانگی فروبرد .

کانونهای قدرت در خراسان در دهه های ۵۷۰ و ۵۸۰ دستخوش تغییراتی گردیده بود . دراین منطقه هفت قدرت  مؤیدیان ، قراختائیان ، غوریان ،خوارزمیان ، اسپهبدان ،غزها و سلطانشاه صاحب منافع بودند که از میان آنها سه حکومت خوارزمیان ،غوریان و سلطانشاه نقش محوری داشتند .

تنگ-مفرغی-نقره-کوب-سبک-خراسان-با-کتیبه-به-خط-ثلث-سده-ششم-ه.ق--موزه-ملی-ایران

تنگ-مفرغی-نقره-کوب-سبک-خراسان-با-کتیبه-به-خط-ثلث-سده-ششم-ه.ق–موزه-ملی-ایران

سلطانشاه خوارزمشاهیان پس از ناکامی های نظامی، سیاسی ناگزیر شد قدرت سوم منطقه یعنی غوریان را بیازماید زیرا سلطان غور در اوج قدرت قرار داشت به جهت اینکه بتازگی با پیروزی بر غزنویان و تصرف غزنه و پیرامون آن سال ۵۶۹ ه.ق و درسال۵۷۱ ه.ق هرات را که شهری مهم در خراسان بود ، متصرف شده و شهرتی فراوان در خراسان کسب کرده بود . بنابراین سلطانشاه به نزد غیاث الدین پادشاه غور رفت و از وی طلب یاری نمود . لیکن غیاث الدین خیلی با احترام و سیاست از کمک به وی خودداری کرد . «ابن اثیر : ۲۱/۲۲-منهاج سراج : ۱/۳۰۲، ۳۰۳»

سلطانشاه درصدد برآمد برای چندمین بار به دربار بلاساغون نزد قراختائیان رفته و از او استمداد بطلبد . این عمل او در بین سالهای  ۵۷۲ ه.ق اتفاق افتاد و در این سالها رابطۀ خوارزمشاه و قراختائیان ظاهراً بدلیل پرداخت نشدن خراج تیره گشته بود . «ابن اثیر : ۲۲/۲۱ ، ۲۲»

قراختائیان که درصدد تحصیل جای پایی در خراسان بودند ، با درخواست سلطانشاه مبنی برکمک نظامی موافقت نمودند . که این نیروی قراختایی هستۀ مرکزی سپاه سلطانشاه را طی پانزده سال بعدی بنیان نهاد . بنابه گزارش جوینی ، سلطانشاه پس از کسب پیروزیهایی در خراسان و تصرف مرو ، سپاه قراختایی را بازگرداند . «جوینی : ۲/۱۹، ۲۰»

پاتیل-مسی-با-کتیبۀ-به-خط-ثلث---سدۀ-هشتم-ه.ق

در این دورۀ کوتاه پرتلاطم ، تکش سیاست مداخلۀ محدود خود را در بخش شمال غربی خراسان بویژه در نواحی دهستان و بخش شمالی یعنی نسا ، ابیورد و خبوشان به اجرا درآورد . این مناطق جزء قلمرویی محسوب می شد که بطور سنتی میان خوارزمشاهیان و حکمرانان خراسان بر سر حاکمیت آن رقابت بود . در این زمان شهرهای مذکور در تصرف طغان شاه مؤیدی بود . وی جهت محدود ساختن حمله های گروههای پراکندۀ غز و حملۀ سازمان یافتۀ سلطانشاه به دو قدرت بزرگ منطقه یعنی خوارزمشاهیان و غوریان متوسل شد . سلطان خوارزم به جهت جلوگیری از قدرت سلطانشاه با این کمک موافقت نمود . اما طغان شاه مؤیدی که گرفتار فزون خواهی دو برادر خوارزمی شده بود ، از درخواست کمک از خوارزمشاهیان منصرف گردید و تکش نیز اصرار زیادی نکرد و سپاه خود را فرا خواند . لذا طغان شاه در برابر سپاه سلطانشاه جسور ، یکه و تنها ماند. دو قدرت جهت تصاحب سرخس در مقابل یکدیگر قرار گرفتند . لیکن سپاه ده هزار نفری طغان شاه در برابر لشکر سه هزار نفری سلطانشاه در تاریخ چهارشنبه ۲۷ ذیحجۀ سال ۵۷۶ ه.ق متحمل شکست گردید و تعداد زیادی از نیروهای مزدور ترک طغان به سلطانشاه ملحق شدند.

سلطانشاه از این مبارزه غنایم بسیاری حاصل کرد و با قدرت مضاعفی که بدست آورده بود ، توس و محیط اطراف آن را متصرف شد. وی با اطلاعاتی که بدست آورد متوجه شد اتحادی در حال شکل گرفتن مابین غوریان و خوارزمشاهیان است  لذا با زیرکی و سیاست مانع از این اتحاد شد و با اعزام سفیر به دربار برادرش تکش در صدد برآمد تا مشکلات سیاسی میان خود و او را حل و فصل نماید . تکش نیز در پی قرارداد صلح ، لشکرکشی بهار سال ۵۷۷ ه.ق به خراسان را ملغی کرد .

خوارزمشاه پس از صلح با برادر و لغو برنامۀ لشکرکشی بهاری ،تابستانی به خراسان ، متوجه ماوراءالنهر و تصرف بخارا شد . وی پس از عملیات تصرف بخارا و بازگشت به گرگانج ، بار دیگر فعالیتهای دیپلماتیک خود با غوریان را از سر گرفت ، اما سودی حاصلش نشد . او در محرم «بهار» سال ۵۷۸ ه.ق با سپاهی عظیم به خراسان حمله برد و موفق گردید پس از چند ماه نبرد ، سرخس را که مهم ترین پادگان نظامی برادرش بود تسخیر نماید . و با این کار نفوذ نظامی سلطانشاه در خراسان پایان یافت .

کاسۀ-سفالی-نقاشی-روی-لعاب-و-زراندود---سده-های-شش-وهفتم-ه.ق

کاسۀ-سفالی-نقاشی-روی-لعاب-و-زراندود—سده-های-شش-وهفتم-ه.ق

سلطانشاه در سال ۵۸۰ ه.ق بار دیگر به قلمرو مؤیدیان حمله برد و این عمل وی بدلیل نارضایتی اعیان و اشراف خراسان نسبت به سیاست های طغان شاه در وابسته بودن حکومت خوارزمشاه بود . مردم نیشابور سیاست های تکش را نمی پذیرفتند .«بغدادی:۲۰۰»

خوارزمشاه با سپاه پنجاه هزار نفری در سال ۵۸۰ ه.ق بسوی خراسان حرکت کرد . این نخستین لشکرکشی بزرگ به خراسان و مقدمۀ الحاق این سرزمین به متصرفات خوارزمیان بود . مرگ طغان شاه نیز در دوازدهم محرم سال ۵۸۱ ه.ق فرصت را برای اقدامات توسعه طلبانۀ تکش در خراسان مهیا ساخت . تکش همیشه با صلح برادرش از حکومت وی برای کنترل فزایندۀ غوریان بهره می گرفت . از این رو هرگاه میان دو برادر صلح واقع می شد ، روابط سلطانشاه و غوریان بحرانی می گردید . و متصرفات خراسانی غوریان گرفتار عملیات ایذایی و تاخت و تازهای غارتگرانۀ سلطانشاه واقع می شد .  « جوینی :۲/۲۷- ابن اثیر :۲۲/۲۹- ۳۰ » «منهاج سراج : ۱/۳۰۳»

جنگ سرنوشت سازی میان سلطانشاه و غوریان در سال ۵۵۸ ه.ق در منطقه ای میان دزق و مروالرود بنام پنج دره درگرفت . این جنگ با شکست سلطانشاه و کشته شدن تعدادکثیری از سپاهیان او بپایان رسید . «جوینی : ۱/۳۰۳ ، ۲/۲۷»  پیامدهای این شکست برای سلطانشاه بسیارسنگین بود و چهارچوب حکومتش از هم پاشید . ازجمله کوتوال قلعۀ سرخس بنام بدرالدین جعفر بدلیل بدگوییهایی که از او نزد سلطانشاه شده بود، بیمناک گشت و وفاداران به سلطانشاه را دستگیر کرده و قلعه را نیز تحویل خوارزمشاه داد . سلطانشاه برای ترمیم خسارات وارده و با استفاده از غیبت برادرش به گرگانج حمله برد . اما توفیقی حاصل نکرد . شکست های پی درپی روحیۀ ناآرام او را آزار می داد و رفته رفته رنجورش می ساخت تا  اینکه در شب چهاردهم آخر رمضان سال ۵۸۹ ه.ق بدرود حیات گفت .

 

پایه-شمعدان-مفرغی-و-نقره-کوب---بوزینجرد-همدان--قرن-شش-تاهفتم-ه.ق

پایه-شمعدان-مفرغی-و-نقره-کوب—بوزینجرد-همدان–قرن-شش-تاهفتم-ه.ق

با مرگ سلطانشاه تمامی متصرفات او بدست تکش افتاد . گویی تکش وارث ملک برادر بود . براثر این حادثه قلمرو خوارزمشاهیان در خراسان از هرات تا مرو و مروالرود توسعه یافت . تکش پسران برادرش را تحت حمایت خود قرار داد و به هریک حکومت شهری را واگذار کرد ، اما زیاده خواهی ناصرالدین ملکشاه ولیعهد ، خوارزمشاه را ناگزیر ساخت محل حکمرانی ملکشاه را از نیشابور به مرو منتقل کند و قطب الدین محمد به حکومت نیشابور منصوب گردید . « ابن اثیر : ۲۲/۱۱۳»

علاء الدین تکش با سپاهی انبوه در بهار سال ۵۸۹ ه.ق روانۀ ری شد و این شهر را متصرف شد . و نیز قلعۀ تبرک را که مهم ترین پایگاه مدافعان از نظر تعداد سپاهی و تجهیزات جنگی بود ، گشود و غنایم بسیاری نصیب سپاهیانش گردید . وی تابستان را در این منطقه گذراند . « جوینی : ۲/۲۹»

با بازگشت تکش به خوارزم سلطان طغرل سلجوقی ضمن فشار بر قتلغ اینانج ، با نقض توافق ها « راوندی : ۳۳۶» متصرفات جدید خوارزمشاه را مورد حمله قرار می داد.

تکش در اوایل سال ۵۹۰ ه.ق بسرعت از نیشابور بطرف ری حرکت کرد . سلطان طغرل نیز که قصد حفاظت از شهر ری را در برابر خوارزمیان داشت ، بسوی این شهر رفت . وی درحالی که هنوز دسته های متعدد سپاه سلجوقی به صحنۀ نبرد نرسیده بودند ، حمله را آغاز کرد  و همین عامل نیز منجر به تضعیف قدرت نظامی او گردید . سلطان سلجوقی با اندک سپاه خود پیش از برخورد با خوارزمیان با سپاه عراقیان و اتابکان به فرماندهی قتلغ اینانج که جلوتر از سپاه خوارزمیان بودند ، برخورد کرد و در نهم ربیع الاول سال ۵۹۰ ه.ق کشته شد .

علاءالدین خوارزمشاه در چهارم رجب سال ۵۹۰ ه.ق به همراه نیروی عراقی وارد همدان پایتخت سلاطین متأخرسلجوقی شد . در سال ۵۹۰ ه.ق نخستین درگیری میان خوارزمیان با دوجناح وارث سلجوقی « اینانجیان و عراقیان»در منطقۀ حدفاصل دیه محمدی و سامین درگرفت . عراقیان شکست خوردند و اتحاد متزلزلشان از هم پاشید . « راوندی : ۳۳۷»

ظرف-سفالی-_-نقش-قالب-زده-زراندود--مکشوفی-از-ری---اواخر-سدۀ-ششم-ه.ق

ظرف-سفالی-_-نقش-قالب-زده-زراندود–مکشوفی-از-ری—اواخر-سدۀ-ششم-ه.ق

پیامد لشکرکشی های متعدد ، علاوه بر تصرف عراق عجم و جبال ، منصرف شدن خلیفۀ عباسی از سیاست توسعه طلبانه در این منطقه بود . خلیفه ناگزیر شد با اعزام سفیر و ارسال هدایا ، برتری علاءالدین تکش را در این منطقه پذیرفته و به رسمیت بشناسد . تکش نیز برای قدردانی از حسن نیت خلیفه ، لشکرکشی پر سر و صدایی علیه اسماعیلیان براه انداخت . وی برای سامان دادن به اوضاع عراق ، پسرش تاج الدین علیشاه را بعنوان قائم مقام خود در عراق منصوب کرده و مقرش را نیز اصفهان قرار داد . لشکرکشی چهارم که آخرین و طولانی ترین حملۀ خوارزمشاه به عراق عجم و جبال بود، حدود چهارده ماه بطول انجامید . سپس تکش در دهم جمادی الثانی سال ۵۹۶ ه.ق به خوارزم بازگشت .

علاءالدین تکش در نوزدهم رمضان سال ۵۹۶ ه.ق چند ماه پس از بازگشت از عراق عجم بدرود حیات گفت . « راوندی :۴۰۰،۴۰۱»

 

 

منابع :

دکتر محمد جواد مشکور ، تاریخ ایران زمین ، ص ۲۱۱

رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ : تاریخ سلاطین خوارزم ، به کوشش محمد روشن

جوینی ، عطاملک ، تاریخ جهانگشای ، به کوشش محمد قزوینی ، تهران سال ۱۳۷۵

نسوی ، محمد ، سیرت جلال الدین منکبرنی ، به کوشش مجتبی مینوی ، تهران ۱۳۴۴

شبانکاره ای ، محمد ، مجمع الانساب ، به کوشش میر هاشم محدث ، تهران ۱۳۸۱

همو ترجمۀ        محمد علی ناصح ، تهران ۱۳۶۶

قفس اوغلو ، ابراهیم ، تاریخ دولت خوارزمشاهیان ، ترجمۀ داوود اصفهانیان ، تهران ۱۳۶۷

ابن اثیر ، علی ، الکامل ، ترجمۀ محمد حسین روحانی ، تهران

راوندی ، محمد راحه الصدور ، به کوشش محمد اقبال ، لیدن ، ۱۹۲۱ میلادی

حسینی ، علی ،زبده التواریخ ، ترجمۀ رمضانعلی روح اللهی ، تهران ۱۳۸۰

غفاری قزوینی ، تاریخ جهان آرا

تاریخ جامع ایران : اسماعیل حسن زاده  جلد نهم

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادق زاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *