ابوبکربن سعدبن زنگی
مظفرالدین ابوبکربن سعدبن زنگی حکومت ۶۲۳الی ۶۵۸ ه.ق
ابوبکر شاخص ترین حاکم سلسلۀ اتابکان فارس و ممدوح شیخ سعدی است . در دوران طولانی پادشاهی او فارس بسیار آبادان شد و رونق یافت . مخصوصاً که او توانست با تدبیر و سیاست خطۀ فارس را از خطر تهاجم مغول ها که تقریباً سراسر ایران را تسخیر کرده بودند ، مصون نگاه دارد . دربارۀ وضعیت او هنگام مرگ پدرش چند روایت در دست است . به روایتی او پیش از مرگ پدر، به وساطت سلطان جلال الدین خوارزمشاه از حبس رهایی یافت و رسماً عنوان ولیعهدی پدر را بدست آورد . کسان دیگر گفته اند که همچنان در زندان بسر می برد و چون پدرش درگذشت ، از زندان یکسره به جانشینی پدر رسید . « منهاج سراج : ۲۷۳» براساس روایتی دیگر ، سعدبن زنگی چون آثار مرگ را در خود مشاهده نمود ، فرزند را از زندان بیرون آورد و جای خویش نشانید . «زرکوب :۷۹» در منابع به سال تولد او اشاره ای نشده است اما رشید الدین فضل الله سن او را در وقت وفاتش ۶۷ سال ذکر کرده است . بنابراین باید درسال ۵۹۱ ه.ق متولد شده باشد . «قزوینی محمد ، ممدوحین سعدی : ۷۲۳» ابوبکر چون به حکومت نشست ، به فکر انتقام از مخالفان خود افتاد . نخست قصد دستگیری حسام الدین تکین تاش را که باعث زندانی شدن او بود را داشت، که از چنگش گریخت و به جلال الدین خوارزمشاه پناه برد . سپس عمیدالدین ابرزی وزیر دانشمند پدرش را ، با آنکه وی اظهار وفاداری و اطاعت کرده بود ، دستگیر و در قلعۀ اشکنوان به حبس انداخت و درسال بعد یعنی ۶۲۴ ه.ق وی رابقتل رسانید . « وصاف: ۹۲،۹۱»
قصیدۀ معروف اشکنوانیه را عمیدالدین در همین اوقات در زندان سروده که شعری در نهایت بلاغت و فصاحت است . تاج الدین محمد پسر عمیدالدین هم با پدر به زندان رفت ولی ابوبکر از قتل او صرفنظر کرد . ابوبکربن سعدبن زنگی در دورۀ طولانی حکومت ، برای حفظ فارس با مغولان بنیاد دوستی نهاد . همچنین برادرزادۀ خود تهمتن را نزد اوگتای قاآن ، خان بزرگ مغول فرستاد و اظهار اطاعت کرد و ملتزم شد که به مغولان سالانه خراج بپردازد . اوگتای قاآن هم فرستادۀ ابوبکر را نواخت و فرمان قتلغ خانی برای وی فرستاد ابوبکر هرساله یکی از پسران خود را با خراج سالیانه نزد خان مغول می فرستاد . و چون اوگتای چند شحنۀ مغول به فارس فرستاد ، ابوبکر برای آنکه تصادمی بین اینان و مردم فارس پیش نیاید ، آن گروه را در بیرون شهر جای داد و وسیلۀ آسایش آنان را از هر حیث فراهم آورد و عامۀ مردم را از نزدیک شدن به آنها برحذر می داشت . « وصاف : ۹۱، ۹۲- اقبال آشتیانی : ۳۸۷ ، ۳۸۶»
ابوبکر همچنین پس از فتح بغداد بدست هلاکوخان ، فرزند خود سعد را به تهنیت نزد او اعزام کرد و با این تدبیرها توانست فارس را از خطر حملۀ مغولان محفوظ نگه دارد . « اقبال آشتیانی : ۳۸۹- اشپولر : ۱۴۸»
در زمان ابوبکر ، قلمرو حکومتی اتابکان فارس گسترش یافت . اهالی فارس هم در امنیت و رفاه و آسایش بودند و در ممالک دوردست منجمله در برخی شهرهای هند خطبه بنام وی خواندند . « زرکوب : ۷۹، ۸۰» چون ابوبکر از سوی فعالان و معارضان داخلی آسوده خاطر شد ، به کشورگشایی و توسعۀ متصرفات خود از سوی جنوب فارس و سواحل دریا پرداخته و قصد جزیرۀ کیش نمود . در آنجا ملک سلطان بن قوم الدین از ملوک بنی قیصر فرمان می راند ابوبکر سپاهش فاقد تجهیزات دریایی بود . لذا از سیف الدین ابونصر علی بن کیقباد امیر هرمز ، یاری خواست و با کمک او در سال ۶۲۶ ه.ق به کیش یورش برد . در این نبرد ملک سلطان کشته شد و دولت بنی قیصر در۱۲جمادی الثانی همان سال منقرض گردید . بر اساس معاهده ای که بین دو طرف منعقد شد قرار براین گذاشتند که از آن پس چهاردانگ کیش به ابوبکربن سعدبن زنگی و بقیه به حاکم هرمز تعلق یابد .اما امیر هرمز عهد شکست و تمامی جزیره را متصرف شد . لذا ابوبکر شخصاً به تهیۀ تجهیزات جنگی دریایی پرداخت و نخست سواحل دریا و سپس جزیرۀ کیش را در سال ۶۲۸ ه.ق تسخیر کرد پس از این واقعه به تسخیر نقاطی چون بحرین و قطیف ، که در تصرف اعراب بدوی بود ، روی آورد . لشکریان او در سوم ذیحجۀ سال ۶۳۲ ه.ق بحرین را بتصرف خود درآوردند و سپس جزیرۀ قطیف را تسخیر نمودند و ابن عاصم بن سرجان را که در زمرۀ مشایخ آنجا بود ، بقتل رسانیدند . «وصاف : ۱۰۱، ۱۰۳، ۱۰۶»
در سال ۶۴۱ ه.ق شهر مرکزی طاروت در حرین بتصرف سپاه فارس درآمد اما لشکریان ابوبکر با حاکم آنجا همواره در نبرد بودند . این درگیریها درسال ۶۵۴ ه.ق بکلی قطع گردید و ابوبکر حکومت آنجا را به عفوربن راشدبن عمیر و مانع بن علی ماجد واگذار کرد . « وصاف : ۱۰۶- حمدالله مستوفی : ۵۰۶- بیضاوی : ۸۸ – اشپولر : ۱۴۷، ۱۴۸»
این حکمرانان پذیرفتند که هرساله خراج بپردازند . « غفاری : ۱۲۶، ۱۲۷» روابط ابوبکر با حکام نواحی اطراف فارس و سایر ممالک ایران حسنه بود و مناسباتی بین آنان برقرار شده بود ، چنانکه یکبار علاءالدین اسماعیل ، پدر رکن الدین خورشاه فرمانروای اسماعیلیه در الموت از او پزشکی حاذق طلب کرد و ابوبکر یکی از پزشکان برجستۀ فارس بنام بهاءالدین بن ضیاءالدین کازرونی را به خدمت فرستاد . « وصاف : ۳۴۷» حادثۀ دیگر عصر او ، کشته شدن برادرش سلغرشاه بود . سلغرشاه را جلال الدین خوارزمشاه به قرانداش ملقب ساخته بود . قرانداش شاهزاده ای ادیب و فاضل بود و صورتی زیبا داشت . اما روزگار را به عیش و عشرت و شادی و میگساری می گذراند . وی خطی خوش داشت و هر ساله یک دوره کامل قرآن کریم را به خط خود کتابت می کرد و به کعبه می فرستاد . سرانجام ابوبکر به او بدگمان شد و با خوراندن زهر به قتلش رسانید . « قزوینی محمد، تعلیقات بر…: ۲۱۷ » «شبانکاره ای : ۱۸۴»
ابوبکربن سعدبن زنگی سرانجام پس از سی سال سلطنت در سال ۶۵۸ ه.ق درگذشت . وصاف به رغم دقت در همۀ موارد سال فوت وی را ۶۵۹ه.ق ذکر کرده است که مورد تأیید هیچ یک از منابع نیست .
سپهسالار قوامی ابوبکر را سلیمانشاه ، ممدوح اثیرالدین اومانی « وصاف : ۱۴»و وزارتش را در ابتدا خواجه عمیدالدین اسعد ابرزی داشت . « حمدالله مستوفی : ۵۰۵ ، ۵۰۶» مقرب الدین نیز از مردان نیک روزگار و از پزشکان برجسته بشمار می رفت که بعد از مرگ ابوبکر در سال ۶۵۸ ه.ق بدستور ترکان خاتون بقتل رسید . «حمدالله مستوفی : ۵۰۵، ۵۰۶- بیضاوی: ۸۹- وصاف:۱۰۶»
منابع :
خلاصۀ مبحث ابوبکر بن سعد زنگی از تاریخ جامع ایران جلد نهم : ۷۸، ۷۹، ۸۰، ۸۱ سید علی آل داوود
تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.