ابومحمد حسن بن قاسم 

  ابومحمد حسن بن قاسم  حکومت ۳۰۴ الی ۳۱۶ هجری قمری

علویان-الرضامن-آل-کتاب-سکه-های-ایران--بهرام-علاء-الدینی-روی-سکه

علویان-الرضامن-آل-کتاب-سکه-های-ایران–بهرام-علاء-الدینی-روی-سکه

کودکی و نوجوانی وی بدرستی مشخص نیست لیکن حسینی آورده است که او در سال ۲۶۴ ه.ق متولد شده و درهنگام مرگ۵۲ سال داشته است . شجرۀ ابومحمد حسن بن قاسم ملقب به (الداعی الی الحق) و ( الداعی صغیر) به زیدبن حسن بن امام علی (ع) می رسد دقیقاً مشخص و معلوم نمی باشد که حسن قاسم از چه زمانی به ناصر ملحق شده است لیکن طبق برخی منابع تاریخی نشان از این است که وی در جنگ با محمدبن صعلوک نقش عمده ای را بر عهده داشته است . چنانکه گویند ، چون ابوالعباس محمدبن نوح امیر طبرستان در صفر سال ۲۹۸ ه.ق درگذشت ، به دستور امیر احمدبن اسماعیل سامانی ، محمدبن صعلوک از محل امارت خود در ری ، به طبرستان رفت و حکومت آنجا را نیز عهده دار شد . « ابن اسفندیار :۲۶۶ ، ۲۶۷»ناصر نیز از کلار به چالوس بیامد و حسن بن قاسم علوی را پیش قراول سپاهیان خود قرار داد . محمدبن صعلوک هم به کرانۀ بورود در غرب چالوس رسید و در آنجا اردو زد . نبرد آغاز گردید و حسن بن قاسم که سپهسالار ناصر بود ، در جمادی الثانی سال ۳۰۱ ه.ق محمدبن صعلوک را شکست داده و  چالوس را متصرف شد . محمدبن صعلوک هم به ری گریخت ابومحمد نیز به آمل رفت و به خانۀ حسن بن زید وارد شد . « گردیزی : ۱۹۱- مرعشی :۱۴۵ – اولیاءالله آملی : ۱۰۵ –  ابن اسفندیار : ۲۶۸ ، ۲۶۹»

محدوده قلمرو علویان

محدوده قلمرو علویان

ابومحمد حسن بن قاسم پس از مراجعت از سفر آمل ، با یاران خویش نزد ناصر رفته و از وی برای لشکر مقرری درخواست نمود . ناصر از رفتار وی هراسان گردیده و قصد خروج از منزل را کرده که حسن قاسم وی را دربند نمود و به قلعۀ لاریجان فرستاد . و یاران حسن در خانۀ ناصر به تاراج و چپاول پرداختند و به زن و فرزند او نیز ترحم نداشتند و حتی خود حسن نیز نتوانست در مورد آنها کاری انجام دهد . این واقعه احساسات مردم را برانگیخت و لیلی بن نعمان به ساری و سپس به خانۀ حسن فرود آمد و او را ناسزا بسیار گفت و انگشتری ناصر را از او گرفت و فرمان داد تا ناصر را به لاریجان بیاورند . و پس از بازگشت وی ، همه بابت عذرخواهی به پیشگاه او آمدند و ناصر نیز همۀ آنان را مورد عفو قرار داد . ناصر برخلاف انتظار همگی حسن را نیز بخشید و فرمان داد تا در گیلان دارای مقام شود . « مرعشی : ۱۴۶، ۱۴۷- اولیاءالله آملی : ۱۰۹ ، ۱۱۰- حسنی : ۷۱ – ابن اسفندیار : ۲۷۴»

آورده اند که چون حسن به گیلان رفت ، مردم آنجا به نزد او آمده و بیعت نمودند و او به داعی صغیر ملقب گردید . پس از چندی ناصر نوۀ  خود را به عقد حسن در آورده و سپهسالاری گیلان را نیز به او واگذار کرد و اعلام نمود که پس از مرگش حسن قاسم جانشینش خواهد بود . دیری نگذشت که ناصر از حکومت کناره کیری کرد و در مدرسه ای که خود ساخته بود به تدریس علوم دینی و عبادت پرداخت اما بیشتر از یکسال دیگر عمر نکرد و در شب جمعه بیست و پنجم شعبان سال ۳۰۴ ه.ق از دنیا رفت . وی در موقع مرگ ۷۴ تا ۷۹ سال عمر داشت . «المحلی :۲۴۰ – ابن اسفندیار : ۲۷۵ – مرعشی : ۱۴۸- صابی :۳۳- رازی : ۱۲۲»حسن قاسم روز دوازدهم رمضان سال ۳۰۴ ه.ق به محض شنیدن مرگ ناصر به آمل وارد شد و ابوالحسین احمد پسر ناصر پادشاهی را به او سپرد . « ابن اسفندیار :  ۲۷۶ –  اولیاءالله آملی : ۱۱۰»  چون حسن به حکومت نشست پسر کوچکتر سید ناصر بنام ابوالقاسم جعفر به او به مخالفت برخاست  و برادر خود ابوالحسین احمد را ملامت نمود که چرا ملک پدر را به حسن بن قاسم واگذار کرده است و او جواب داد که وی نیز همیشه ازحسن متنفر بوده است ، لیکن وی  را جهت این منصب شایسته تر می دانسته است « مرعشی : ۱۵۰ »

مسجد-تاریخانه-دامغان-از-سایت-ایران-ترمینال-دات-آی-آر

مسجد-تاریخانه-دامغان-از-سایت-ایران-ترمینال-دات-آی-آر

بنابراین ابوالقاسم جعفر به ری رفت و با سپاهی که محمدبن صعلوک دراختیارش گذاشت به آمل یورش برد و در سال ۳۰۶ ه.ق آنجا را تصرف نمود حسن بن قاسم نیز به گیلان رفت . ابوالقاسم جعفر بمدت هفت ماه در آمل ماند و خطبه و سکه بنام فرمانروای سامانی اجرا کرد . از سوی دیگر حسن قاسم در گیلان سپاهی گرد آورده به آمل تاخت و آنجا را متصرف شد و این بار نیز ابوالقاسم جعفر به گیلان گریخت . « مرعشی : ۱۵۰ – اولیاء الله آملی : ۱۱۱»

حسن بن قاسم در سال ۳۰۸ ه.ق سردار خود لیلی بن نعمان را به خراسان گسیل داشت و او نیشابور را تصرف کرد و سپس بسوی طوس عازم شد . لیکن در آنجا در سال ۳۰۹ ه.ق مغلوب سامانیان گردید و توسط سپهسالار اردوی نصر سامانی مقتول گردید .

پس از چندی ابوالقاسم جعفر در گیلان به تکاپو برخاست . برادرش ابوالحسین احمد نیز به دلایلی نامعلوم در گرگان بر علیه حسن قاسم قیام کرد و با سپاه خود به آمل یورش برد لیکن از وی شکست خورد و به برادرش ابوالقاسم جعفر در گیلان ملحق گردید . و در آنجا با ماکان کاکی و علی پسر خورشید و اسفار پسر شیرویه بر ضد حسن پیمان بستند و بسوی ساحل دریا حرکت نمودند . حسن نیز با شروین پسر رستم به جنگ آنها بیامد که در مشکوار جنگ آغاز گردید و حسن بن قاسم مغلوب گردید و گریخت . ابوالحسین در تاریخ ۲۸ جمادی الاول سال ۳۱۰ ه.ق به آمل رفت و روز بعد نیز برادرش ابوالقاسم وارد آنجا گردید . و دو برادر در آن شهر بقدری ظلم و ستم روا داشتند که مردم آرزوی حسن را می کردند . « ابن اسفندیار : ۲۸۵ ، ۲۸۶»

داعی ابومحمد حسن بن قاسم پس از آخرین شکست به گیلان گریخت و آنقدر آنجا ماند که ابوالحسین احمد ناگهانی و بدون هیچ کسالتی در تاریخ بیست و نهم رجب سال ۳۱۱ ه.ق چشم از جهان فرو بست . حسن بن قاسم که در انتظار فرصت مناسب بود ، به کوهستان آمد و نفرات بسیاری گرد آورد و در رمضان سال ۳۱۱ ه.ق به آمل یورش برد . لیکن یاران او به ابوالقاسم ملحق شدند . و حسن مجدداً به کوهستان گریخت . در این اثنا ابوالقاسم جعفر که بر آمل حکمران بود پس از مدتی در روز دوم ذیقعدۀ سال ۳۱۲ ه.ق دار فانی را وداع گفت . « اولیاءالله آملی : ۱۱۳ –  ابن اسفندیار : ۲۸۶ – مرعشی ، تاریخ طبرستان : ۱۵۱ – صابی :۳۴ »

آرامگاه-دانیال-نبی-در-شوش-مربوطه-به--سده-های--یک-تاچهار-پس-از-ظهوراسلام-عکس--ازناوه

آرامگاه-دانیال-نبی-در-شوش-مربوطه-به–سده-های–یک-تاچهار-پس-از-ظهوراسلام-عکس–ازناوه

باری چون ابوالقاسم جعفر درگذشت ، درباریان متفقاً ابوعلی محمد پسر ابوالحسین احمد را به حکومت و امامت برداشتند . و به او نیز لقب ناصر بدادند . ابوعلی آنگاه با ابوالحسین کاکی به ساری رفت و ماکان در آمل بماند . در ساری ابوعلی اطلاع یافت که ابوالحسین قصد دارد وی را دربند کرده و اسماعیل پسر ابوالقاسم جعفر را که مادرش دختر ماکان و کاکی بود به حکومت و امامت بردارد. لذا مشخص گردید که آن جماعت همه برضد او در حال دسیسه و توطئه هستند . «صابی : ۳۴، ۳۵»

ماکان که در گذشته از سوی ابوالقاسم جعفر به حکومت گرگان گماشته شده بود ،  پس از مرگ او قصد کرد که با همدستی حسن فیروزان ابوعلی را از حکومت خلع نماید . و کودکی از ابوالقاسم را به نام اسماعیل به حکومت بنشانند . ابوعلی آنها را به ساری فرا خواند . لیکن خود آنزمان در مامطیر بود . لذا ماکان نفراتی را فرستاد و ابوعلی را در بند کردند و به گرگان نزد امیرکیا بردند  ماکان سپس به آمل رفته و اسماعیل خردسال را به امارت نشاند . و حسن قاسم را از این ماجرا مطلع ساخت . « مرعشی ، تاریخ طبرستان : ۱۵۲- اولیاءالله آملی : ۱۱۳- ابن اسفندیار : ۲۸۶ ، ۲۸۷» آنگاه برادر خود ابوالحسین را به گرگان فرستاد و به او گفت که ابوعلی را بقتل برساند . به محض آنکه ابوالحسن بر ابوعلی وارد شد ، ابوعلی پیشدستی کرده و او را بکشت . سپس به سمت علی خورشید و اسفاربن شیرویه آمد که هر دوی آنها از مخالفان سرسخت ماکان بودند و بهمراه آن دو و یارانشان گرگان را تصرف کردند . چون ماکان از ماجرا اطلاع یافت لشکر طبرستان ، گیل ، دیلم و رویان را به فرماندهی خود به سمت گرگان روانه کرد . قبل از جنگ ابوعلی یکی از سرداران ماکان را بنام رشاموج پسرشیرمردان تطمیع و با خود همراه نمود . چون جنگ آغاز گردید ، رشاموج از سپاه ماکان جدا گردید و به ابوعلی پیوست . ماکان گریخت و ابوعلی به تعقیب او پرداخت و بیرون ساری به او رسید و چنان شکستی بر وی وارد آورد که با مشقت بسیار مجدد به فرار خود ادامه داد و در کوهستانهای ساری پنهان گردید . ابوعلی ناصر آن هنگام به آمل رفت و بر ملک طبرستان سیطره زد . اما پس از اندک مدتی در میدان گوی اسبش وی را به زیر افکند و او را مرده بیرون آوردند . «مرعشی ، تاریخ طبرستان : ۱۵۲ – صابی :۳۵- ابن اسفندیار : ۲۸۷ ، ۲۸۸- اولیاء الله آملی : ۱۱۳ – ابن اثیر : ۷/۳۵»

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه.ق

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه.ق

پس ازمرگ ابوعلی ، مردم آمل با برادر او ابوجعفر محمد ملقب به صاحب القنسوه بیعت نمودند . او دارای وزیری بی تدبیر بنام ابوالحسن بن ابی یوسف بود که دائماً با مردم بدرفتاری می کرد و مواجب ارتش را نیز نمی پرداخت . بدین سبب هرج و مرج درآنجا بوقوع پیوست و از هردو طرف بسیاری به هلاکت رسیدند و با پادر میانی امرا و بزرگان آشوب فرو نشست لیکن پس از مدتی مجدد آن وزیر بی خرد شمشیر بمیان آورد و تعدادی را بکشت و این موضوع باعث شد که آشوب و ناامنی برای بار دیگر پدید آید . « اولیاءالله آملی : ۱۱۴ – ابن اسفندیار : ۲۸۹» از طرف دیگر ماکان کاکی که در کوهستانهای ساری متواری بود ، مرتب به حسن بن قاسم نامه ارسال می کرد و او را برمی انگیخت که جهت تصرف حکومت طبرستان اقدام کند اما وی جوابی نمی داد . بنابراین خود با پانصد مرد که گرد آورد بر بالای ناتل اردو بزد . سید ابوجعفر محمد هم به ناتل آمد و در مقابل او صف آرایی کرد . برخی از بزرگان آمل به ماکان وعدۀ همراهی دادند و ماکان از آنها درخواست کرد که شهر را رها نکرده و در شهر بمانند . اما آنان و بسیاری از مردم عوام به اردوی وی آمده و پراکنده شدند آنگاه سید ابوجعفر محمد با تعدادی جنگجو بر آنان بتاخت و همۀ آنان گریختند و بسیاری نیز درحال فرار توسط ابوجعفر و یارانش بقتل رسیدند . روز بعد ابوجعفر به آمل مراجعت کرد .« ابن اسفندیار : ۲۸۹،۲۹۰»

روایت تاریخی است که  ابومحمد حسن بن قاسم به دعوت ماکان از گیلان بیامد ، گرگان را تصرف کرد و ماکان نیز به ری رفته و بر آنجا مستقر گردید و از حسن بن قاسم دعوت کرد تا بدانجا برود تا به اتفاق بلاد جبال را متصرف شوند که حسن به ری برفت . و در آنجا مطلع گردید که اسفار شیرویه با سپاهی عظیم بطرف گرگان عازم شده اند . داعی از ماکان خواست که به دفاع از گرگان برود اما او اظهار داشت مردم آنجا داعی را به امامت قبول دارند و مطیع وی خواهند بود . حسن بن قاسم داعی به نبرد با اسفار شتافت و پیکی به آمل فرستاد و تقاضای کمک کرد لیکن به فتوای یکی از فقها بنام ابوالعباس العقی کسی او را یاری نکرد . در این تاریخ یعنی ۳۱۶ ه.ق او خواست به آمل برود که در نزدیکی آنجا به جلوداران سپاه اسفاربه فرماندهی مردآویچ زیاری که در گذشته دایی اش را سید حسن قاسم داعی بقتل رسانده بود ، در محلۀ علی آباد برخورد کرد . مردآویچ با زوبینی که بر داعی وارد آورد او را بکشت . « ابن اثیر : ۷/۴۲ – صابی : ۳۵ ،۳۷ – اولیاءالله آملی :۱۱۴ ، ۱۱۵- ابن اسفندیار : ۲۹۲ – مسعودی :۵/۲۶۱، ۲۶۲ »

 

 

منابع :

ابن اسفندیار : محمد ، تاریخ طبرستان ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۶ شمسی

اولیاء الله آملی ، محمد ، تاریخ رویان ، به کوشش منوچهر ستوده ، تهران ، ۱۳۴۸ شمسی

صابی ، هلال ، المنتزع من کتاب التاجی ، همراه اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان به کوشش ویلفرد مادلونگ بیروت ۱۹۸۷ میلادی

مرعشی ، تاریخ طبرستان ، و رویان ومازندران به کوشش محمد حسین تسبیحی ، تهران ، ۱۳۴۵ شمسی

رازی ، فخرالدین ، الشجره المبارکه فی انساب الطالبیه ، به کوشش سید مهدی رجایی ،قم ۱۴۰۹ ه.ق

گردیزی ، عبدالحی ،  زین الاخبار ، به کوشش عبدالحی حبیبی ، تهران ، ۱۳۶۳شمسی

المحلی ، حمید ، « الحدائق الوردیه فی مناقب ائمه الزیدیه » در اخبار ائمۀ زیدیه در طبرستان ، طبرستان وجیلان  به کوشش ویلفرد مادلونگ بیروت ، ۱۹۸۷ میلادی

حسنی ، ابوالعباس ، من کتاب المصابیح ، همراه ائمۀ زیدیه در طبرستان ، طبرستان وجیلان  به کوشش ویلفرد مادلونگ بیروت ، ۱۹۸۷ میلادی

مسعودی ، مروج الذهب و معادن الجوهر ، به کوشش شارل پلا بیروت ، ۱۹۷۴ میلادی

ابن اثیر ، علی ، الکامل فی التاریخ ، به کوشش ابی الفدا عبدالله قاضی ، بیروت ، ۱۴۱۵ ه.ق

تاریخ جامع ایران  ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ علویان

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *