اتابک هزاراسپ
اتابک هزاراسپ
اتابک هزاراسپ پس از مرگ پدر (امام شوشتری :۲۴۴) در سال ۶۰۰ ه.ق بر اساس ارشدیت و بنا به انتصاب از جانب پدر «حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده :۵۴۰»حاکم قلمرو لر بزرگ شد .
این امر نشان می دهد که ابوطاهر در دوران حکمرانی خود آن قدر قدرت و نفوذ یافته بود ، تا بتواند حکومتی دودمانی را در لُر پایه گذاری کند . برغم اطلاعات اندک دربارۀ دورۀ حکمرانی هزاراسپ ، می توان از میان گزارش منابع نکاتی را استخراج و مورد بررسی قرار داد . اولین آگاهی از شیوۀ حکمرانی وی چنین است که اتابک هزار اسب به حکم وصیت ابوی و به اتفاق برادران « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ص ۵۴۰ – بدلیسی : ص ۲۶» و اعیان ، حاکم به استقلال لرستان گشت . « بدلیسی :۲۶- خواندمیر : ۳۲۶- میرخواند :۳۶۲» بنا به فرض می توان در این مورد وضعیتی را تصور کرد که هزار اسپ با گماردن برادرانش بر نواحی مختلف لر بزرگ ، حاکمیت خود را استوار ساخته است .
اما اهمیت دورۀ حکومت اتابک هزار اسپ در سیاست عمرانی وی نهفته است . دراین باره باید تأکید کرد سیاست های عمرانی نصرت الدین ، مستلزم وجود ثیات سیاسی در داخل قلمرو بزرگ و اطمینان از قدرتهای مجاور خود بوده است . آنچه دربارۀ برنامه های عمرانی هزار اسپ گزارش شده ، از این قرار است که : عدل و داد ورزید . درعهد او ملک لرستان بهشت گشت . « بدلیسی :۲۶- خواندمیر : ۳۲۶ – میرخواند :۳۶۲» و در باب رویۀ وی اشاره شده که هر موضع را که قابل زراعت دید ، دیرها ساخت و در آن مردمان نشاند و هیچ جای خراب نگذاشت . « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ص۵۴۲»
در باب عدل و داد ورزیدن وی تنها باید اشاره کرد براساس آموزه های مملکت داری زمانه اقدامات خود را سازمان داده است ، زیرا مجموعه اقدامات وی ستایش صاخبنظرانی چون حمدالله مستوفی و سایرین را برانگیخته بود . این امر را می توان تأییدی بر انطباق چهارچوب اقدامات اصلاحی وی با اصول پذیرفته شدۀ زمانه دانست .
دورۀ اتابک هزار اسب از حدود سال ۶۰۰ تا ۶۲۶ ه.ق بوده ، که دورۀ فروپاشی و آشفتگی وضعیت سیاسی ایران است . هجوم چنگیزخان مغول به ایران و شکست خوارزمشاهیان ، نتایج بسیاری در برداشت که از جمله ایجاد موجی از مهاجرت ها از شرق به غرب سرزمین ایران بود . در واقع رویۀ اتابک هزار اسپ در پذیرش و استقبال از اقوامی که به قلمرو کوهستانی و امن لر بزرگ وارد می شدند ، بهترین موقعیت را برای وی در اجرای سیاست های اقتصادی ، اجتماعی اش فراهم می آورد . اساس اصلاحات نصرت الدین تأکید بر اسکان قبایل در نواحی مشخصی بوده است . اقدامات وی را در محدودۀ اراضی (قابل زراعت) که الزاماً در محدودۀ رودها و جلگه های حاصلخیز لرستان بوده است ، می توان ذکر کرد . دربارۀ وسعت اقدامات وی در این زمینه با عبارت هیج جای خراب نگذاشت ، تعبیر شده است . « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ص۵۴۲»
از جمله دیگر اقدامات دیگر وی تعیین مال (منتخب التواریخ ، معینی :ص ۴۰) یا مال امیر (سعیدی : ۴۹۸، ۴۹۷) بعنوان دارالسلطنه برای خود بود . از انجام چنین اقدام نمادینی در دورۀ ابوطاهر اطلاعی در دست نیست . این اقدام نصرت الدین نشانه ای از روند تکامل ساختار سیاسی اتابکان لر بزرگ در آن دوره بشمار می رود . از این رو می توان شکل گیری و رشد هسته های دیوانسالاری حکومت اتابکان را با این اقدام در تضاد دید .
ما شاهد نوعی جریان مقاومت ناپذیر ادغام و استحالۀ فرهنگی ، زبانی اقوام مهاجر به درون این سرزمین هستیم . اقوامی که برغم حفظ نسب مشخص خود که تا اعراب عربستان نیز می رسد ، زبان و فرهنگ قوم لر را پذیرا شده و ساختار اجتماعی اولیه خود را از دست داده و الگوهای اجتماعی جدیدی را پذیرا شدند . افزایش تعداد قبایل که افزایش نیروی نظامی و تجهیزات جنگی را بهمراه داشت ، در کنار اصلاحات اجتماعی ، اقتصادی که توانایی و تحرک حکومت را بالا می برد ، زمینه های لازم را برای توسعه طلبی ارضی فراهم آورد . از این رو نصرت الدین هزاراسب ، متوجه حل یکی از مشکلات خود در مرزهای شرقی لرستان شد که آن موضوع شولان بود . ابوطاهر پدر وی در زمان خود بدلایل مسائل امنیتی با شولان قرارداد صلح منعقد کرده بود . لیکن درگیر شدن نصرت الدین در اینهنگام در امور شولستان ، نوعی ابزار علنی سیاست حکومتی مستقل علیه حوزۀ تحت نفوذ اتابکان سلغری نیز بود . بهانۀ حمله به سرزمین شول ، تعرض شولان به خاک لرستان بود . آنان بخش هایی از خاک لرستان بزرگ را در اشغال خود داشتند . «میرخواند :۳۶۲»
اتابک هزاراسپ ابتدا بقایای شولان را بزور از لرستان بیرون راند و تسلط خود را بر لرستان کامل کرد . آنگاه به درون سرزمین شولستان حمله برد ، که درپی آن شولان به فارس رفتند . «حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ۵۴۱ ، ۵۴۲- بدلیسی ص ۲۷» . درجریان فرار شولان ، نیروهای هزار اسپ آنها را تعقیب کردند و این امر منجر به ورود آنان به قلمرو اتابکان سلغری شد . « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ص۵۴۲» به روایت حمدالله مستوفی ، هزاراسپ و برادران تمامت لرستان و شولستان و کردارگان و کوهپایه را تا چهار فرسنگی اصفهان ، در ضبط خود درآوردند . « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، ص۵۴۲»
وی در جریان پیشروی خود ، ولایت فارس تا ولایت خشت و ماهور را تصرف کرد . «منتخب التواریخ ، معینی :ص۴۱» در پی این اقدامها ، اتابک تکله سلغری چندین بار سپاهیانی را برای مقابله و عقب راندن آنها از نواحی متصرف شده ، فرستاد . اما هر بار سپاهیانش شکست خورده و گریختند . « منتخب التواریخ ، معینی :ص۴۱ – میرخواند: ص۳۶۲۸» ظاهراً پیشروی اتابکان لر تاحدود فارس و اصفهان پس از پیروزیهای متوالی آنان بر سپاه اتابکان فارس صورت گرفته است . «منتخب التواریخ ، معینی : ص۴۱»
نقطۀ ثقل کشاکش دو رقیب بر سر قلعۀ مانجست (مانگشت) بود که به تصرف هزار اسب درآمد . در نهایت اتابک تکله دختر خود را به همسری اتابک هزار اسپ داد و از روی خرد ، جنگ را به دامادی تبدیل کرد . « میرخواند : ص ۳۶۲۹» از این وصلت پسری بدنیا آمد که نام او را تکله نهادند . وی بعدها در مناسبات بین اتابک هزاراسپ و خلیفۀ عباسی نقشی مهم ایفاکرد .
اتابک هزاراسپ پس از آنکه احشام و قبایل مختلف را در زمینهایی که در نواحی مختلف به آنها اختصاص داده بود نشاند ، هر یک از برادرانش را بر ولایتی حاکم کرد .
اتابک هزار اسپ با سلطان محمد خوارزمشاه نیز روابطی برقرار کرده بود . روابط وی با خلافت عباسی باید قبل از اوج گیری بحران سیاسی ناشی از هجوم چنگیزخان به قلمروهای شرقی ایران زمین بوده باشد . زیرا به هنگام عزیمت سلطان محمد خوارزمشاه بسوی غرب ، روابط وی را با اتابک هزار اسب حسنه می یابیم . سلطان محمد ضمن روابطی که با اتابک افراسیاب برقرار کرد ، دختر او را برای پسرش غیاث الدین گرفت . « اقبال آشتیانی : ص۴۴۴» در هنگام حملۀ مغول ، سلطان محمد خوارزمشاه از برابر آنان بسوی غرب عقب نشینی کرد و به قلعۀ فرزین نزدیک اراک کنونی رفت . در آن زمان اتابک هزار اسب به حضور سلطان رسید و خوارزمشاه نسبت به وی بی نهایت احترام گذاشت . « تتوی : ص۳۶۸۲» و در این باره با وی مشورت کرد هزار اسپ به او پیشنهاد داد که با اطرافیان و لشکریان به کوهی که بین لر بزرگ و فارس است ، و به آن تنگ تکلو می گویند ، برود . در آنجا می توان از لر و شول و فارس یکصد هزار نیروی پیاده و سوار جمع کرد و سپس با سنگربندی در تمام مداخل کوه ، سپاه مغول را مستأصل کرد . با چنین شرایطی سلطان قادر می شود تا از روی فرصت و تأمل کار جنگ با مغول را پیش ببرد . « بناکتی: ۳۶۸» این نقشه را سلطان محمد خوارزمشاه نپذیرفت . و رد نقشه تنها دلیل که می توانست داشته باشد ، سعایت و کارشکنی رقبای سیاسی هزار اسپ که در خوارزمشاه نفوذ داشته اند بوده است . « تتوی : ص۳۶۸۳ ، ۳۶۸۲»
سلطان محمد خوارزمشاه اعلام کرد که برنامۀ وی آن است که در همان منطقه باقی بماند و با جمع آوری سپاه از آنجا مقاومت را در برابر مغولان سازمان دهد . « تتوی : ۳۶۸۳ ، ۳۶۸۲»
مدت زمانی از این قضایا نگذشته بود که ، پیروزی های سریع مغولان و پیشروی آنان به سوی شهر ری ، جبهۀ مقاومت را تضعیف کرد و ائتلاف فرو پاشید هریک از امرا بسوی خود رفتند . هزار اسب نیز از جملۀ اینان بود . سلطان محمد خوارزمشاه نیز از آن منطقه گریخت . « بناکتی : ۳۶۸- میرخواند ، ۳۳۴۷ – جوینی : ۱۱۳ ، ۱۱۴»
اتابک نصرت الدین هزار اسپ پس ازآنکه به منطقۀ حکمرانی خود بازگشت ، روابط دوستانه اش را با خوارزمشاهیان ادامه داد . از جمله آنکه سلطان جلال الدین خوارزمشاه ، «سال ۶۱۷ تا ۶۲۸ ه.ق» در سفری که به بغداد می رفت ، در خوزستان به نزد اتابک هزاراسپ رفت و مورد استقبال وی قرار گرفت . «جوینی : ۱۵۴ ، ۱۵۳، ۲۰۴»
سلطان غیاث الدین برادر جلال الدین ، که کدورتهایی از وی به دل داشت ، صحنۀ نبرد با مغولان را ترک کرد و این اقدام منجر به شکست سلطان جلال الدین گردید . لذا غیاث الدین به لرستان نزد هزار اسپ گریخت . و اتابک بنابه ملاحضاتی که از جلال الدین داشت ، وی را زیاد در آنجا نگهداری نکرد و به بغداد فرستاد . « تتوی : ۳۷۸۶ ، ۳۷۸۷» – درتاریخ بناکتی ۶۲۱ ه.ق ذکر گردیده است . ص۳۸۱ »
اتابک نصرت الدین هزار اسپ درتاریخ ۶۲۶ ه.ق چشم از جهان فرو بست . « غفاری ، تاریخ جهان آرا : ص۱۷۰»
منابع :
جوینی ، عطاملک ، تاریخ جهانگشای ، به کوشش محمد قزوینی ، تهران سال ۱۳۷۰شمسی
غفاری قزوینی ، قاضی احمد ، تاریخ جهان آرا ، تهران ، ۱۳۳۴ شمسی
اقبال آشتیانی ، عباس ، تاریخ مغول ، تهران ، ۱۳۶۵ شمسی
تتوی ، قاضی احمد و آصف خان قزوینی ، ، تارخ الفی ، به اهتمام غلامرشا طباطبایی ، مجد ، تهران ، ۱۳۸۲ شمسی
بناکتی ، داود ، تاریخ ، به اهتمام جعفر شعار ، تهران ، ۱۳۴۸ شمسی
خواندمیر ، غیاث الدین ، تاریخ حبیب السیر ،به اهتمام محمد دبیر سیاقی ، تهران ۱۳۳۳ شمسی
امام شوشتری ، محمدعلی ، تاریخ جغرافیایی خوزستان ،به اهتمام روح بخشان ، تهران ۱۳۷۹ شمسی
منتخب التواریخ معینی ، منسوب به معین الدین نطنزی ، به اهتمام ژان اوبن ، تهران ۱۳۶۳ شمسی
حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی ، تهران ، ۱۳۶۳ شمسی
بدلیسی ، شرف خان ، شرفنامه ، به اهتمام ولادیمیر ولییا منیوف زرنوف ، تهران ، ۱۳۷۷ شمسی
میرخواند ، محمد ، روضه الصفا ، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران ، ۱۳۸۰ شمسی
سعیدی ، عباس ، ایذه ، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی ، حلد دهم ، تهران ، ۱۳۸۰ شمسی
خلاصه شدۀ مبحث اتابکان لر ، تاریخ جامع ایران ، جلدنهم ، شهرام یوسفی فر
گردآوری و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.