احمدشاه قاجار - زمانی که در فرنگ زندگی می کرد

احمد شاه قاجار ، هفتمین و آخرین پادشاه قاجاریه

احمد شاه قاجار

احمد شاه قاجار در نوجوانی عکس از آرشیو کاخ گلستان

احمد شاه قاجار در نوجوانی عکس از آرشیو کاخ گلستان

پس از فتح تهران بدست مجاهدین و سقوط دولت و همچنین برکناری ، پناهنده شدن و درنهایت تبعید محمدعلی شاه به روسیه ، شورای بزرگی از ملیون و سران مشروطه در بهارستان تشکیل گردید و برای ادارۀ امور کشور بیست و دو نفر برگزیده و انتخاب شدند که بر هیأت دولت ریاست داشته باشند . هیأت مذکور در حقیقت قائم مقام رئیس دولت بودند و چون احمدشاه پسر سیزده سالۀ محمد علی شاهِ معزول ، به سلطنت برگزیده شد و عضدالملک رئیس معمر ایل قاجار به نیابت سلطنت انتخاب شد . ترکیب اعضای دولتی که بایستی تحت نظر هیأت بیست و دو نفری انجام وظیفه می کردند ، عبارت بودند از :

۱– محمدولی خان نصرالسلطنه ، سپهدار ، وزیر جنگ

۲– حاجی علیقلی خان سردار اسعد ، وزیر داخله

۳– ناصرالملک قراگوزلو ، نامزد وزارت خارجه و مقرر شد که تا رسیدن او از اروپا ، مشاورالسلطنه امور وزارت خارجه را اداره کند

۴– مستوفی الممالک ، وزیر مالیه

۵– سردار منصور ، وزیر پست و تلگراف

همچنین صمصام السلطنه بختیاری که در فتح اصفهان و بیرون راندن پادگان دولتی آن شهر هنرنمایی کرده بود ، به حکومت اصفهان و یفرمخان از گیلان به ریاست نظمیه تهران منصوب و برای تصدی مشاغل دیگر اشخاصی از میان ملیون برگزیده شدند .

احمد کسروی پس از ذکر اسامی وزراء چنین نوشته است :

اگر کسی به فهرست وزیران می نگریست و به ماهیت یک به یک اعضای کمسیون ۲۲ نفری نظری می انداخت ، نمی توانست که بسیار خوشحال و شادمان باشد . زیرا چنانکه پیداست بسیاری از اینان از نزدیکان محمدعلی شاه معزول و در باغشاه از همدستان وی بودند و این در خور هرگونه شگفت است که پس از آنهمه خونریزی در نخستین گام حکمرانی مشروطه دست اینان در میان باشد . آیا هوادار اینان که بوده است ؟ و آیا چگونه مردم این ناروایی را در نمی یافتند؟ یکی دیگر از مواردی که سخت کسروی را دچار شگفتی نمود تبعیض در مجازات تبهکاران و دشمنان آزادی بود چنانچه تبهکاران و افراد سرشناس مخالف آزادی از محکومیت گریخته ، حال آنکه چند تن افراد بی دست و پا و تبهکار درجۀ دوم را که بسوی مرزها در حال فرار بودند ، دستگیر نموده و تیرباران کردند . از همین جاست که می توان پی به راز تاریخ برد . « احمد کسروی ، تاریخ مشروطۀ ایران – علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص۵۳۳ ، ۵۳۴»

احمد شاه قاجار در کودکی توسط اسمیرنوف آموزش زبان روسی را فرا گرفت . او در نوجوانی تبدیل به شخصی بهانه جو و لجوج گشته بود . « مامونتوف ، بمباران مجلس شورا…. : ص۳۶۰» لیکن پس از چند سال به فردی آرام و ساکت مبدل شد . که تحت تعلیمات معلمین دانشور خویش ، علوم مختلف را آموزش دید و زیر مجموعه های حکومت دموکراتیک را قبول کرد . احمد شاه علاوه بر خصایص تن پروری و خساست ، پادشاهی دموکرات منش ، محتاط و ساده زیست بود که مایل نبود به طریق استبدادی گذشتگان خود ، حکومت کند . با توجه براینکه توانایی و حمایت از سلسلۀ قاجار به روش قبل را در خود نداشت .

احمد-شاه-در-عمارت-بهارستان

احمد شاه در عمارت بهارستان

در نهایت کابینۀ علاء السلطنه برای برگزاری مراسم تاجگذاری اقدامات لازم بعمل آورد . و احمد میرزا در تاریخ بیست وهفتم شعبان سال ۱۳۳۲ ه.ق تاج برسر گذاشت . ناصرالملک نیز در همین زمان با پایان دورۀ مسئولیتش عازم اروپا گردید تا در آنجا به استراحت و تفریح مشغول شود . اما شش روز پس از نشستن بر تخت شاه جوان ، جنگ جهانی اول آغاز گردید و ایران را ناخواسته وارد کشمکشها و جدال قدرتها درگیر کرد . در این ایام مقام صدارت عظمی در دست مستوفی الممالک بود که بیدرنگ در تاریخ ذیحجۀ ۱۳۳۲ ه.ق طبق اطلاعیه ای ، بیطرفی ایران را در جنگ مذکور اعلام نمود . « احمد کسروی ، تاریخ مشروطۀ ایران – منصوره اتحادیه ، احزاب سیاسی .. : ص ۹۹ ، ۱۰۴»

دولت نوپا و جوان مشروطه با مسائل پیچیده و مشکلات گوناگون داخلی و خارجی روبرو بود و مهمترین آنها ورود سربازان روسیه تزاری به آذربایجان و سپس به گیلان و درشت خویی و عربده جویی و ستمکاری و مداخلۀ آشکار آنان در امور داخلی و هدف روسیۀ تزاری از این مداخله آزمایش دوم برای برانداختن رژیم مشروطه و در صورت امکان ، تجزیه ایالات شمالی و شمال غربی از ایران بود و این مداخلۀ نظامی با آغاز جنگ جهانی اول گسترش یافت و نیروهای عظیم سالدات (سربازان روس) و قزاق و ترک قفقازی و امثال آنان ، وابسته به امپراطوری تزار ، از اردبیل تا قزوین و همدان و باختران را عرصۀ نبرد با نیروهای عثمانی قرار دادند و از هیچ گونه فجایع خودداری نورزیدند . بدین ترتیب درحالی که تهران پیروزی نهایی را جشن می گرفت و در مشهد و اصفهان مردم برای فتح تهران بدست مجاهدین ، به سرور و شادمانی برخاسته بودند ، آذربایجان در زیر بارگران فشار سیاسی و نظامی دست و پا می زد و آزادیخواهان و ملیون آن ایالت با چنین مشکلی روبرو بودند و حتی ستارخان مجبور گردید که برای فرو نشاندن شورش اردبیل با مجاهدین خود به آن شهر برود . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص۵۳۵ ، ۵۳۶»

ورود تدریجی آلمانها در ایران پیوستگی آنها با حزب دموکرات و نیز تبلیغات دامنه دار آلمانها بر ضد دول استعماری سبب می شد ، تا ایران درگیر جنگی ناخواسته شود . همزمان ، پاسخ منفی روسیه به درخواست ایران برای خروج سربازان روسی از کشور و همچنین حملۀ روسها و عثمانها به یکدیگر و یک سلسله حوادث دیگر ، کابینۀ مستوفی را دچار سقوط کرد و در بیست وهفتم ربیع الثانی ۱۳۳۳ ه.ق مشیرالدوله جایگزین او گردید . فبل از آن مجلس سوم در اواسط محرم همانسال بازگشایی شده بود و با از سرگیری فعالیت و کوشش برای بهره گیری از وجود آلمانها علیه نفوذ ویرانگر روس و انگلیس ، بیش از پیش مقدمات انتقاد از دولتهای متجاوز خارجی و استیضاح کابینه های وابسته فراهم شده بود . دراین راه دموکراتها بیشترین فعالیت را برای کمک به حضور سیاسی آلمانها انجام دادند و به سبب اکثریت بودن و ائتلاف با اعتدالیها در مسائل داخلی سهم زیادی در تحولات سیاسی ایفا کردند .   « منصوره اتحادیه ، احزاب سیاسی .. : ص ۹۹ ، ۱۰۴» از سوی دیگر به واسطۀ تبلیغات آلمانها ، عموم مردم و جناههای سیاسی و روشنفکران که از روس و انگلیس بیزار بودند ، جانب متحدین را نگاه می داشتند و احساسات عمومی چنان تحریک شده بود که شایعۀ مسلمان شدن قیصر آلمان به ابراز شادی و دعای کسبۀ بازار برای او ختم گردید . « احمد مورخ الدوله سپهر ، ایران در جنگ بزرگ : ص۴۵»

جاسوسان آلمانی نظیر واسموس ، نیدرمایر ، شونمان و … درآن برهه از زمان  نقش عمده ای را در جهت تهییج و قیام مردم علیه دول روس و انگلیس ایفا نمودند . که از جملۀ آنها می توان شوراندن مردم جنوب کشور برعلیه انگلستان توسط واسموس آلمانی را ذکر کرد . و ضربات سهمگین عشایر قشقایی و بوشهری بر قوا و منافع اقتصادی و نظامی انگلستان را می توان از اهم آنها شمرد . اینگونه عملیات باعث گردید تا دولت بریتانیا طبق عهدنامۀ ۱۹۰۷ میلادی پس از پیروزی بر شیعیان عراق ، نیروهایی را نیز وارد مناطق جنوبی ایران نماید . که با درایت و اتحاد مردم بومی منطقه همانند رئیس علی دلواری ، زائر خضرخان و شیخ حسین خان چاکوتاهی از سران عشایر بوشهر و تنگستان با همراهی نقشه های واسموس ، عازم مقابله با نیروهای مهاجم بریتانیا شدند و اگرچه در منطقۀ کوه کزی در شوال ۱۳۳۳ ه.ق متحمل شکست گردیدند ، لیکن رئیس علی دلواری توانست در دو مرحله به آنها شبیخون زده و بر قوای انگلیس چیره شود .

مبارزین وطن پرست دلیران تنگستان

مبارزین وطن پرست دلیران تنگستان

این عملیات دلاوران تنگستان و مردم غیور جنوب ایران موجب شد که در سراسر ایران صحبت از فداکاریها و جانفشانیهای آنان باشد که حتی نقالان قهوه خانه ها اشعاری حماسی در وصف دلاوریهای مردان جنوب سر دهند . لیکن با مرگ نابهنگام رئیس علی در نبرد تنگلی در سال ۱۳۳۳ ه.ق و همچنین شکست قوای قشقایی و تنگستانی از قوای ژنرال سرپرسی سایکس انگلیسی باعث به اتمام رسیدن مقاومت تنگستانی ها گردید . که بر اساس آن رهبران آن قیام دستگیر شده و به تبعید رفتند . «دائره المعارف جغرافیایی ایران : ص۳۰۷ ،۱۰۲۳- علی محمد فراشبندی ، جنوب ایران و مبارزات ضد استعماری : ص۶۱- آدمیت ، فارس و جنگ بین الملل : ص۴۵۹ ، ۴۴۶- تاریخ قاجار محسن سلیم»

تصویر رئیس علی دلواری

تصویر رئیس علی دلواری

سیاسیون دموکرات و اعتدالی که آرزوی اتحاد با آلمان و غلبه بر روس و انگلیس را در سر می پروراندند ، در بیست و نهم شهریور از سمت اصفهان به کرمانشاه رفتند و در آنجا کابینه ای بنام دولت ملی تشکیل دادند . اما با آغاز دور جدیدی از پیروزیهای متفقین و تصرف عراق و کردستان ، عمر دولت ملی در نیمۀ ربیع الثانی ۱۳۳۴ ه.ق به اتمام رسید .«علیرضا ملائی توانی ، ایران و دولت ملی درجنگ جهانی اول ، ص۲۷۳»

مجسمه یادبود رئیس علی دلواری که در شهر زادگاهش نصب گردیده است

مجسمه یادبود رئیس علی دلواری که در شهر زادگاهش نصب گردیده است

کمیتۀ مجازات

میرزا ابراهیم خان منشی زاده و اسدالله خان ابوالفتح زاده ، که هردو از افسران قزاق و در جریان انقلاب بزرگ ایران به آزادیخواهان پیوسته بودند ، در کشاکش سومین سال جنگ جهانی اول یعنی در ذیقعدۀ ۱۳۳۴ ه.ق تصمیم گرفتند که برای مجازات خائنین ، کمیتۀ مجازات تشکیل بدهند و بوسیلۀ صدور نامه های تهدید آمیز ، و در صورت لزوم تهدید شدیدتر ، آن افراد را از ادامۀ رویۀ خویش بازدارند . کمی بعد محمد نظرخان مشکوه الممالک نیز به آنان پیوست و کریم دواتگر و چندتن از یاران تروریست او برای اجرای منویات کمیته آماده شدند و نخستین ترور در یکی از روزهای ربیع الثانی سال ۱۳۳۵ ه.ق در تهران صورت گرفت و اسمعیل خان رئیس انبار غله هنگام بازگشت از انبار بدست دو نفر ناشناس بقتل رسید و از آن پس بتدریج خود کریم دواتگر و متین السلطنۀ مدیر و نویسندۀ روزنامۀ عصر جدید ، که او را وابسته به اجانب می دانستند ، و میرزا محسن مجتهد یکی پس از دیگری در مدت چهارماه کشته شدند . این ترورها که با انتشار بیانیه های تند و آتشین کمیتۀ مجازات توأم بود ، رعب و هراسی در دلها انداخت و دستگاه پلیس که این زمان ریاست آن با کلنل وستداهل سوئدی بود ، برای دستگیر کردن اعضای کمیته سخت به تلاش افتاد .

در خلال اقدامات کمیتۀ مجازات کسان دیگری مانند میرزا حسین عمادالکتاب سیفی قزوینی ، میرزا علی اکبرخان ارداقی  برادر قاضی شهید ارداقی ، و بهادرالسلطنه از خوانین کرد به کمیتۀ مجازات پیوستند . دیری نگذشت که میرزا محسن مجتهد ترور گردید و این مورد را به حساب کمیتۀ مجازات گذاشتند .

بهادر السلطنه اسامی نشان دقیق اعضاء کمیته را به کلنل س.ک و ستداهل سوئدی رئیس نظمیه ایران تسلیم کرده و او در تاریخ سوم شوال ۱۳۳۵ ه.ق اعضاء کمیته را دستگیر کرد . علت افشای اسرار کمیته توسط بهادرالسلطنه این بوده است که او دستور منتخب الدوله را ندید گرفته و نیز از سرنوشت کریم دواتگر تروریست کمیته مرعوب ، و بر جان خود بیمناک شده بود .

به محض اینکه صمصام السلطنه به مقام نخست وزیری رسید ، فرمان داد تا دربندیان کمیتۀ مجازات آزاد شوند . اما دیری نگذشت که کابینۀ وی سقوط کرده و وثوق الدوله به صدارت عظمی رسید و او دستور حبس مجدد اعضاء کمیته را صادر کرد . مشکوه الممالک در زمان آزادی به مازندران رفته بود ، تا چند ماه را با آرامش سپری کند . احسان الله خان عضو دیگر کمیته به جنگل گریخته و از آنجا به قفقاز رفته بود تا در انقلاب داخلی روسیه شرکت کند . رشیدالسلطان را در کن دستگیر نمودند و میرزا عبدالحسین ساعتساز با وساطت وثوق الدوله نجات یافت . حسین خان لله و رشیدالسلطان را به دار زدند در حالی که رشیدالسلطان ضمن وداع با تماشاگران فریاد می زد. (مرگ برخائنین)

صمصام-الدوله-صدراعظم-احمد-شاه-قاجار

صمصام الدوله صدراعظم احمد شاه قاجار

منشی زاده و ابوالفتح زاده که در حقیقت بنیان گذار کمیتۀ مجازات بودند ، را در باغشاه زندانی کردند و پس از چند روز بعنوان تبعید به کلات نادری از تهران خارج ساختند که در روز۲۶ ذیقعده ۱۳۳۶ ه.ق به سمنان وارد شدند . فردای آنروز دو رأس اسب بدون زین و یراق برای آنها مهیا کردند تا سواره با ژاندارمها همراه شوند . پس از اینکه دوازده کیلومتر از سمنان گذشتند ، ژاندارمها به آنان گفتند که آهسته براه خود ادامه داده تا آنها در قهوه خانۀ بین راهی چای صرف نمایند . لیکن پس از اینکه ابوالفتح زاده و منشی زاده مسافتی را پیمودند ، ژاندارمها جار و جنجال براه انداخته که آنها قصد فرار داشته و بیدرنگ بطرفشان شلیک نمودند و هر دو را بقتل رساندند .

عمادالکتاب و میرزا علی اکبرخان ارداقی و مشکوه الممالک هریک به پنج سال تبعید از تهران و دیگران نیز از ۵ تا۱۰ سال حبس و یا تبعید محکوم گردیدند  اما بهادرالسلطنه که در جنگها با اسمعیل آقا سمیتقو از طرف قوای دولتی جاسوسی می کرد ، عاقبت بطرز فجیعی به هلاکت رسید . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص۵۶۴ ،۵۶۶»

در طول ده ماه نخست وزیری وثوق الدوله ، اخبار پیشروی متفقین و وقوع انقلاب بزرگ مردم در روسیه ، آزادیخواهان در ایران را مسرور و شادمان نمود و همچنین به پایان یافتن زورگویی های دولت روس امیدوار گشتند . آنگاه میان نمایندگان دورۀ گذشتۀ مجلس ایران و مجلس دومای روسیه پیامهای تبریک و تهنیت رد و بدل گردید . « جواد تبریزی ، اسرار تاریخی کمیتۀ مجازات : ۱۲۰،۱۲۴»

وثوق-الدوله-صدراعظم-احمدشاه-قاجار

وثوق الدوله احمدشاه قاجار

بدنبال خروج تدریجی سربازان روسی از کشور از محرم ۱۳۳۶ ه.ق به بعد و روشن شدن دور نمای امیدبخش جّو آزاد داخلی ، برای افتتاح مجلس دورۀ چهارم مجلس شورای اسلامی تدارکات شکل گرفت ؛ ولی علیرغم انتخاب نمایندگان ، مجلس افتتاح نشد . چرا که برخی ار جناههای دموکرات بنام ضد تشکیلی ، اساساً مخالف افتتاح مجلس بودند و شرایطی متناسب را جهت برگزاری انتخابات و تشکیل جلسات محلی را خواستار بودند . موضوع قرارداد ۱۹۱۹ و ایجاد حکومت نظامی توسط وثوق الدوله و سید ضیاءالدین طباطبایی دو تن از نخست وزیران این دوره ، نیز منع بازگشایی مجلس گردید . تا اینکه عاقبت در تاریخ پانزدهم شوال ۱۳۳۹ ه.ق مجلس چهارم افتتاح شد . « اتحادیه ، احزاب سیاسی … : ص ۱۸۷ ، ۱۹۶»

در طول سال ۱۳۳۶ ه.ق چند کابینه پی درپی توسط ، علاء السلطنه ، عین الدوله ، مستوفی الممالک ، صمصام السلطنه و .. برسرکار آمده ، لیکن خیلی سریع سقوط کردند . در واقع هیچکدام از رجال سیاسی فوق قادر نبودند اوضاع اقتصادی و معضلات پیش آمده در کشور را سامان دهند و همزمان خواسته های تمامی جناهها و همچنین نمایندگان روس و انگلیس را برآورده سازد . خروج روسها از صحنۀ سیاست ایران و حضور و دخالت بیشتر انگلیسها نشانگر بروز موارد شوم و نحسی بود . زیرا دولت بریتانیا به بهانۀ مقابله با قوای عثمانی ، در آذربایجان و جنبش میرزا کوچک خان جنگلی که از پشتیبانی بلشویکها برخوردار بود ، خواستار رسمیت بخشیدن به حضور نظامی و مداخلۀ همه جانبه اش در ایران گردید . آنان از سوئی فشار می آوردند که دولت ایران پلیس SPR را به رسمیت بشناسد ، و از طرفی قوایشان را بسمت مناطق مرکزی و شمال غرب ایران روانه می ساختند . در آنهنگام شرایط اسفبار قحطی و گرسنگی و بیماری و نبودن راههای ارتباطی مناسب و کسری درآمدهای مالی دولت ، کشور را در بن بست و نبودن راه حل جهت برطرف نمودن معضلات مذکور قرار داده بود . « یحیی دولت آبادی ، حیات یحیی : ص ۳۶۶ ، ۳۶۸» درآنهنگام وثوق الدوله کابینۀ دوم خود را به شاه و مجلس معرفی کرد .

وثوق الدوله با خرید غله از کشاورزان توسط دولت گام با اهمیتی در سهولت عرضۀ محصولات روستاییان و دهقانان با قیمت مناسب برداشت . در همین اثنا نایب حسین کاشی و پسرش ماشاء الله خان سردار به جرم راهزنی ، زورگیری و چپاول اموال مردم درمناطق قم و کاشان دستگیر و به چوبۀ دار سپرده شدند . « محمدرضا خسروی ، طغیان نائبیان در جریان …: فصل ششم »

در همین زمان اعدام ناجوانمردانۀ دکتر حشمت که از یاران میرزا کوچک خان بود ، باعث تشدید آتش خشم مبارزین جنگل گردید و این عصبانیت و خشم تبدیل به معضلی بزرگ برای دولت شد . اما وثوق الدوله با عقد قرارداد تحت الحمایگی  ایران با انگلستان قدم مهمی برداشت که کابینۀ او کابینۀ قرارداد نام گرفت . طبق مفاد این معاهده که در دوازدهم ذیقعدۀ سال ۱۳۳۷ ه.ق منعقد شد ، دولت بریتانیا متعهد گردید که مستشاران امور مالی و نظامی به ایران بفرستد و علاوه بر پرداختن وام و همکاری در جهت گسترش وسائل ارتباطی و حمل و نقل ، بر ساختار مالیه ، ارتش و راههای کشور ایران با خرج دولت ایران نظارت نماید . « جواد شیخ الاسلامی ، اسناد محرمانۀ … : ص ۲۹۳ ، ۲۹۵»

محدوده قلمرو قاجاریه در اوج قدرت

محدوده قلمرو قاجاریه در اوج قدرت

جنبش شیخ محمد خیابانی

علی اصغر شمیم در گزارش خود آورده است ، هیچ مورخی حق ندارد اقدامات میهن دوستانۀ خیابانی و کوچک جنگلی و کلنل پسیان و امثال آنان را تخطئه کند و این مردان شریف و از جان گذشته را در ردیف اسمعیل آقا سمیتقو و ماشاءالله حان کاشی یا فئودال ها و اشخاص متمرد و گردنکشی چون شیخ خزعل و سران ایلات لر و قشقایی و امثال آنان قرار دهد .

اقدامات خیابانی از روز شانزدهم رجب سال ۱۳۳۸ ه.ق با کمک سردار انتصار ، رئیس نظام و برخی از یاران فرهنگی او مانند فیوضات سرپرست فرهنگ تبریز و اسمعیل امیرخیزی آغاز شد و تدریجاً بازارها دکانها و مدارس را در برگرفت . آنگاه مردم به شهربانی ریختند که رئیس سوئدی شهربانی ، بنام کاپیتان بیورلینگ و همراهان وی ناچاراً شهربانی را ترک گفته و به باسمنج در نزدیکی تبریز رفته و از آنجا با تهران توسط تلگراف تماس گرفتند.

بدن ترتیب شهربانی و کلیۀ امور شهر در تاریخ پنجشنبه ۱۸ رجب ۱۳۳۸ ه.ق (نوزدهم فروردین ۱۲۹۹ شمسی) بدست خیابانی افتاد . و هیأت مدیرۀ اجتماعات بیانیۀ زیر را به دو زبان فارسی و فرانسه انتشار نمود :

آزادیخواهان تبریز اعلام می کنند که تمامیت خواستۀ آنان عبارت است از تحصیل یک اطمینان تام و کامل از این حیث که مأمورین حکومت ، رژیم آزادانۀ مملکت را محترم  و قوانین اساسیه را که چگونگی آن را معین می کند، بطور صادقانه مرعی و مجری دارند . آزادیخواهان کیفیت فوق العاده باریک وضعیت حاضره را تقدیر کرده ، مصمم هستند که نظم و آسایش را ، به هر وسیله که باشد ، برقرار دارند . دو کلمه پرگرام آزادیخواهان عبارت از این است . ۱- برقرار داشتن آسایش عمومی   ۲- از قوه بعمل درآوردن رژیم مشروطه .

احمد کسروی ، که خود از همفکران و دوستان قدیم خیابانی بوده و در جریان قیام کنار کشیده و به انجام وظیفۀ دولتی در دادگستری تبریز ادامه داده و به همین علت مورد بی مهری ، و به قول خودش مورد سختگیری و آزار پیروان خیابانی قرار گرفته است ، دربارۀ نطقها و سخنرانیهای خیابانی می نویسد  :

در این زمان هر روز دسته های انبوهی در حیاط تجدد گرد می آمدند و برای سرگرمی آنان ، خیابانی خود سخنرانی می کرد و در پی آن بسیاری از چاپلوسان و متملقین کف زده و آوای بزرگی پدید می آوردند و گاهی آنقدر چاپلوسی آنها فزون می یافته که خیابانی را بر روی دست می گردانیدند . و شعار می دادند که اگر آمریکا ویلسن دارد ، ایران خیابانی دارد .

بدنبال آن اتفاقات چون مردم قفقازیه شرقی یعنی سکنۀ باکو و شیروان نام جمهوری آذربایجان برخود نهاده بودند و آرزو داشتند تا آذربایجان ایران را با خود متحد سازند ، مردم آذربایجان ایران که حاضر نبودند از ملیت ایرانی خود چشم بپوشند ، نام آذربایجان به آزادیستان مبدل ساختند و این اقدام با استقبال مردم غیور آذربایجان ایران روبرو گردید . تحولاتی که در روش مسلکی و سیاسی خیابانی روی داده و او را بصورت شخصی مرموز در آورد ، دشمنی ورزیدن با انگلیسها و مخالفت با آنها بود ، در صورتی که با آلمانها در تبریز ارتباط داشت و زمزمۀ استقلال داخلی آدربایجان (آزادیستان) را آغاز کرده بود ، گاهی برای تهدید تهران و دولت مرکزی با بلشویکها ، که در تبریز گروهی تشکیل داده بودند ، همدردی نشان می داد و گاهی طی سخنان و اقدامات خود دشمنی خویش را با مسلک بلشویکی ابراز می داشت .

تصویر شیخ محمد خیابانی

تصویر شیخ محمد خیابانی

احمدکسروی چنانچه قبلاً اشاره شد در جناح مخالف خیابانی قرار گرفت و جز او کسان دیگری مانند سلطان زاده و علی آقا هیئت از رهبران حزب دموکرات نیز با روش سیاسی خیابانی و تجزیه طلبی وی سخت مخالف بودند .  خیابانی که بعدها با انگلیسها عهد و پیمان بسته بود ، برای براه انداختن کانون نشر افکار کمونیستی یعنی کنسولخانۀ آلمان در تبریز و اخراج کورت وسترواو کنسول آلمان ، از آنشهرکه دستور حرکت او از تبریز بوسیلۀ سفارت آلمان در تهران صادر شده ، و او از رفتن امتناع ورزیده بود ، اقدام نموده و کنسول آلمان در جریان حوادثی در تاریخ چهاردهم رمضان ۱۳۳۸ ه.ق کشته شد . و بدین سان کانون خطری که در قلب تبریز بوجود آمده بود ، از هم پاشید و تنها نیرویی که در تبریز در برابر خیابانی باقی ماند قزاقها بودند که براثر سخنرانی ها و اخطار خیابانی ، نیروی قزاقها به قزاقخانه احضار شدند و مقدمۀ طراحی یورش به پایگاههای خیابانی و پیروانش را آماده ساختند . مشیرالدوله نیز از تهران حاجی مخبرالسلطنه را با اختیارات تام برای سرکوبی قیام آذربایجان به تبریز اعزام کرد و او پس از رسیدن به این شهر با قوایی که از قبل جهت فرو نشاندن قیام تدارک دیده شده بود ، روز ۲۹ ذیحجۀ ۱۳۳۸ ه.ق به داخل شهر ریختند و ضمن بیرون راندن پیروان خیابانی از عمارت عالی قاپو  به خانه های سران قیام یورش بردند و دست به کشتار و غارت زدند و خود خیابانی در حال دفاع در زیرزمین خانۀ یکی از دوستانش به ضرب گلولۀ قزاقان کشته شد و قزاقان جنازۀ او را بیرون آورده و به خیابان انداختند و بدین ترتیب قیام خیابانی به پایان رسید .

کسروی دراین باره می گوید ، کشته شدن خیابانی را باید کشتۀ آن نمایشهای رویه کارانۀ مردم و آن کف زدن ها و زنده باد گفتن های دروغین دانست . و همان اشخاص مشوق که در پای سخنرانی های او کف می زدند ، در گرداگرد جنازۀ او نیزکف زده و به پای جسد بیجان او طناب بستند و بر روی خیابانها کشیدند تا خود را به دستگاه جدیدی که مخبرالسلطنه در رأس آن بود نزدیک سازند .

یکی از نتایج شوم کشته شدن خیابانی این بود که برخی از طرفداران و هوادارانش برای انتقامجویی ، آتش قتنۀ اسمعیل آقا سیمیتقو یاغی و خونخوار آذربایجان را ، که با سیاست وثوق الدوله خاموش شده بود ، دوباره روشن سازند و درکشاکش نبرد نیروهای دولتی با آن گردنکش بی باک تلفات سنگینی به نیروی دولتی و خسارات هنگفتی به مردم ستمدیدۀ آذربایجان  وارد آمد و بدنبال این زدو خوردها ، نبردها تا مدتی بعد از کودتای سال ۱۲۹۹ شمسی ادامه یافت . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص۵۹۹  تا ۶۰۴»

انجمن نجات ایران به رهبری شیخ محمد خیابانی

انجمن نجات ایران به رهبری شیخ محمد خیابانی

 

قیام میرزا کوچک خان جنگلی

پس از رفع قیام خیابانی مشیرالدوله متوجۀ جنگلها شد . میرزا کوچک خان روحانی آزادیخواه گیلانی هم مانند شیخ محمد خیابانی در آرزوی نجات کشور از چنگال بیگانگان و در قالب مبارزه با عناصر خود فروختۀ داخلی ، جنبشی پارتیزانی را در دل جنگلهای انبوه گیلان آغاز کرده بود که مدت هفت سال از شوال ۱۳۳۳ تا صفر ۱۳۴۰ ه.ق بطول انجامید و باعث گرفتاریهای دولت وقت گردید . میرزا کوچک خان که در حوادث مشروطه شرکت داشت ، هنگامی که عرصۀ حکومت را میدان سیاست بازی نوکیسه ها و اشراف سابق دید ، به فراخوانی یاران دلسوز درد کشیده مبادرت ورزید و اقدام به مبارزۀ پارتیزانی در جنگل نمود . معین الرعایا ، کسمایی و برخی از انقلابیون گیلان هم با تشکیل انجمنی بنام کمیتۀ اتحاد اسلام و با استفاده از کمک های مردمی و گردآوری نفرات توانستند رشت را به تصرف درآورند . لیکن ورود نیروهای روس و انگلیس به معرکه ، و سپس پیشروی قوای انگلیس به شمال غرب ایران و استمداد جنگلیها از دولت شوروی ، معادلات سیاسی را برهم زد و باعث نگرانیهایی در داخل کشور گردید . تأسیس جمهوری شورایی گیلان به ریاست میرزا کوچک خان در رمضان ۱۳۳۸ ه.ق و سپس کودتای یاران کمونیست کوچک خان علیه او ، موجب بروز اقدامات تند کمونیستها و طرفداران شوروی در گیلان شد و نهضت را به بیراهه کشاند . « ابراهیم فخرایی ، سردار جنگل ، ص۲۴۵ –  شاپور رواسانی ، نهضت میرزا … : ص ۱۸۰» در دوازدهم صفر ۱۳۴۰ ه.ق قشون دولتی به فرماندهی سردار سپه تا امامزاده هاشم رسید . قوای خالوقربان و سایرسران کرد با کلیۀ قوای خود و تفنگچیان احسان الله خان ، خود را در اختیار سردار سپه گذاشتند و احسان الله با درجۀ سرهنگی به ارتش ایران پذیرفته شد . بعد از این حوادث ، قزاقان ایران به پناهگاه های نیروهای انقلابی به جنگل ها حمله بردند . در مدت کوتاهی دسته های انقلابی و از آن جمله نیروهای مسلح کوچک خان متلاشی شدند . کوچک خان که به کوه و جنگل پناه برده بود ، درمیان سرمای کوههای خلخال جان سپرد و خالو قربان ، سر میرزا را از تن جدا نمود و برای سردار سپه به جهت خوش خدمتی فرستاد . « دکتر غلامرضا ورهرام ، ذنظام سیاسی و سازمان … : ص ۵۲۵»

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

تصویر نقاشی شده از میرزا کوچک خان جنگلی

دولت سید ضیاءالدین    ( کودتا ی ۱۲۹۹ شمسی)

پس از کودتای ۱۲۹۹ شمسی و نخست وزیری سید ضیاء الدین طباطبایی نفوذ انگلیس در ایران افزایش یافت بطوریکه نرمان وزیرمختار انگلیس به وزیرخارجۀ آن کشور می نویسد :

درملاقات با احمد شاه قاجار سیدضیاء الدین با اختیارات تام رئیس الوزرا شد . سید به من گفت حتی المقدور برای وزارتخانه ها وزیر تعیین نخواهم کرد . با معاونین امور را انجام می دهم . فوراً بدون فوت وفت قوای پنج هزار نفری تحت نظر افسران انگلیسی تشکیل می دهم و پانصد نفر به تعداد افراد پلیس اضافه می نمایم و به اسم محافظت از سفارتخانه ها ، ولی درحقیقت نمایندگان بلشویک را زیر نظر خواهم گرفت . مستشارا ن انگلیسی برای نظارت به امور مالی مشغول کار خواهند شد . این مستشاران و افسران نظامی با قرارداد شخصی بدون اینکه به قرارداد ایران و انگلیس اشاره شود ، استخدام خواهند شد . برای سایر وزارتخانه های غیرمهم رسماً اعلان می شود  ، از ممالک دیگر مثل فرانسه و آمریکا و شاید از روسیه مستشار دعوت خواهد شد . دو وزارتخانۀ مهم ، مالیه و ارتش تحت نظر مستشاران و افسران انگلیسی خواهد بود ، اردوی پنج هزار نفری به سرکردگی کلنل (هنری استون) در قزوین تشکیل می دهم . پلیس جنوب را رسماً به خدمت دولت خواهم پذیرفت . برای احتراز از دشمنی بلشویک ، خصوصاً با انگلستان باید پوشیده بماند . سید ضیاء الدین ضمن صحبت گفت اگر انگلیس می خواهد مصالح و سیاست خود را حفظ نماید ، باید به ایران کمک کند تا منافعشان در اینجا محفوظ بماند .    « به نقل از جلد سیزدهم اسناد رسمی سال ۱۹۲۰ تا سال ۱۹۲۱ میلادی ، مخابرات و مکاتبات دولت انگلیس ، در کتاب تاریخ بیست سالۀ ایران ، حسن مکی ، جلد اول »

ملک الشعرای بهار دربارۀ کودتا چنین می نویسد :

نزدیک غروب یکشنبه یازدهم جمادی الاول و دوم اسفند ، مخبر روزنامۀ ایران برای کسب خبر رفته ، ساعت  ۹ شب باز آمد و خبر آورد که رضاخان میرپنج مقیم قزوین با دو هزار نفر قزاق برای آمدن به تهران و رفتن به خانه و زندگی خود ، می آیند و خطری در بین نیست  و این خبر در شمارۀ فردای روزنامۀ ایران منتشر گردیده و هنگامی انتشار یافت که رضاخان میرپنج ، با اراده و تصمیم قطعی ، بجای رفتن سرخانه و زندگی خود ، پایتخت را اشغال کرده و تمام ادارات مهم و مؤسسات ارتباطی و نظامی و مالی پایتخت را به اختیار خود درآورده و در حقیقت کودتا کرده بود . رضاخان اظهار داشت که قزاقها مصمم هستند در برابر بلشویکها پایداری کنند و از این جهت وی اجازه نمی دهد که دولت بیکاره و بی کفایت فعلی بر سرکار بماند . قوای قزاق می خواهند یک سازمان اداری مجهز و آبرومندی تشکیل دهند و نسبت به شاه کاملاً وفادار خواهند بود و شکایت آنها فقط از سپهدار صدراعظم می باشد و هیچ گونه سوء نظری به بیگانگان ندارند . سپهدار نخست وزیر به سفارت انگلیس پناهنده شد . و پس از گرفتن تأمین جانی آنجا را ترک گفت و شایع شد که به احتمال قوی سید ضیاء الدین جانشین او خواهد گردید که اینگونه نیز شد.

تصویر ملک الشعرای بهار

تصویر ملک الشعرای بهار

نخستین دولت کودتا به ریاست سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر و نویسندۀ روزنامۀ رعد تشکیل گردید و مدت یک هفته نخست وزیر و دستیار نظامی او رضاخان میر پنج بدون هیئت وزیران زمام امور را در دست داشتند . ملک الشعرای بهار در روایت در این باره آورده است از آغاز صبح مطابق نقشه بگیر و ببند شروع شد . مأمورین تأمینات به اتفاق یک دهه قزاق به حال نظام براه افتاده بودند و به خانۀ رجال کشور می رفتند و آنها را دستگیر می کردند ، مگر کسی که امید هم فکری به او می رفت و یا از دستگیر کردن او خائف بودند و نمی شد او را به عقیدۀ حضرات در اعداد خائنان قرار داد و این قبیل اشخاص انگشت شمار بوده اند از قبیل صمصام السلطنه و خوانین بختیاری و مستوفی الممالک و مؤتمن الملک و امثال آنها … بالجمله در یک هفته هشتاد نفر ناجور و از هر دسته و هر طبقه و صنف به محبس افتادند و غالب آنها را در عمارت قزاقخانه مشرف به میدان مشق قدیم حبس کرده و از تنگی مکان هر دسته را در اطاقی جای داده بودند .

باز هم ملک الشعرا می گوید روز پنج شنبه پانزدهم جمادی الثانی از دفتر رئیس الوزراء مرا به عمارت گالری احضار کردند . رئیس الوزراء با کلاه پوست ترکی مانند و سرداری در آخرین اطاق جنوبی مرا پذیرفت . او هنوز دولتی انتخاب نکرده بود . در ملاقات با ایشان دست خوش گفته شد . رئیس دولت اظهار داشت که اگر من کودتا نکرده بودم ، مطمئن باشید که مدرس کودتا کرده و همۀ ما را به دار می آویخت .

سید ضیاءالدین جراید را بست ، ادارات دولتی را تا چند روز تعطیل نمود ، رجال سرشناس و مخالفین سیاسی خود را توقیف کرد و مقررات سخت حکومت نظامی را برقرار ساخت . و سرانجام روز دوشنبه نوزدهم جمادی الثانی برابر با دهم اسفند ۱۲۹۹ شمسی سید ضیاء کابینۀ خود را به شرح ذیل به حضور احمد شاه معرفی کرد .

۱- سید ضیاء الدین ، رئیس الوزراء و وزیر داخله

۲- نیرالملک (هدایت) وزیر معارف و اوقات و صنایع مستظرفه

۳- مدبرالممالک (جم) ، وزیر خارجه

۴– میرزا عیسی خان ، وزیر مالیه

۵– دکتر مؤدب الدوله (نفیسی) ، وزیر صحیه و خیرات عمومی

۶– مشیر معظم (خواجوی) ، وزیر پست و تلگراف

۷– موقرالدوله ، وزیر تجارت و فواید عامه

۸– عدل الملک (دادگر) ، کفیل وزارت داخله

۹– منصورالسلطنه عدل ، وزیر عدلیه

۱۰ – ماژورمسعودخان (کیهان) وزیر جنگ

مسعود خان در هفتم فروردینماه ۱۳۰۰ شمسی به علت اشکالاتی که در کار وزارتی می دید ، استعفا داد لیکن پذیرفته نشد و بر سر کار ماند و بار دیگر در هفتم اردیبهشت از وزارت کناره گیری کرد و رضاخان سپه (میرپنجه سابق) به وزارت جنگ منصوب گردید .

ملک الشعرای بهار دربارۀ سید ضیاء الدین می نویسد :

سید ضیاء الدین مردی انقلابی و با شهامت بود . اما به اصول ثابت انقلاب و اقسام تشکیلات از سوسیالیزم و کمونیزم یا فاشیزم طبق رویۀ علمی و از روی منطق و کتاب احاطه نداشت . و در حزب و دسته بندیها هم کار نکرده بود و در امور اجتماعی بیشتر به امور نظری توجه می کرد . نه به امور عملی.  و به اصول رفیق بازی بیش از اصول فرقه بازی و کمیته چیگری اعتقاد داشت . لذا پس از آنکه با عده ای قزاق پایتخت را تصرف کرد ، زیادتر خیالات دیرینه در دماغش خلجان می کرد و از قزوین تا تهران نیز صاحبمنصبان قزاق را که تا آنروز سخنان جدی و مهیج نشنیده بودند ، به سخنان هیجان آمیز آمادۀ کار کرد و آنها را برای انتقامجویی از رجال تهران ، خواه اعیان و خواه تهیدست و فقیر حاضر ساخت و بعد حکم کرد همه را بگیرند و گرفتند ، تا اینجا در دنبال خیالات و ورزشهای فکری دیرینۀ خود عمل کرد . آن وقت ماند معطل که چه کند ؟ چه اصل معینی نداشت ، نه کمونیست بود که همه را بکشد ، نه فاشیست بود که با اعیان همکاری کند و تند روان و کمونیستها را خاموش سازد و نه حزبی داشت که هم مسلکان را کار بدهد و باقی را بیکار سازد ، نه ایل و عشیره ای داشت که اقوام خود را ، که طبعاً بسته او باشند بر مردم دیگر مسلط کند و نه هم قبلاً ، طبق اظهار خود مشار الیه ، تدارک دیده شده بود که لا اقل صدنفر دوست مناسب اوضاع با خود همدست سازد که بعد از سه ماه سردار سپه نتواند زیر پایش را جارو کند .

ملک الشعرای بهار همچنین می نویسد : ضیاءالدین یک نفر فاشیست بوده و در سخنوری تبحر داشت وی با اینکه فاشیزم بود با علم فاشیزم آشنایی نداشت . آن روزها مرض دیکتاتوری برای جلوگیری از کمونیزم در دنیا مُد شده بود ، و سید ضیاء برای ضدیت با کمونیزم بوجود آمده بود ، و طبق مد و رسم عمومی دنیا  وی یک نفر فاشیست بود ، لیکن دوستانی که برای اینکار ذخیره کرده باشد ، نداشت .

اهم اقداماتی که سید ضیاء الدین طی چند ماهۀ صدارت خود انجام داد به شرح ذیل است : توقیف رجال سرشناس مانند تیمورتاش و فرمانفرما و تعقیب مصدق السلطنه و صدور اعلامیه ها و بیانیه های مهیج و آتشین و پاره ای اقدامات ظاهری از قبیل بستن میخانه ها و منع خرید و فروش مشروبات الکلی و همچنین فرمان دستگیری قوام السلطنه توسط  محمد تقی خان پسیان و …

سید ضیاءالدین با توطئه هایی که در دربار صورت می گرفت متوجه شد که عنقریب دولت وی سقوط خواهد کرد و طبیعی و بدیهی بود که با روی کار آمدن نخست وزیر جدید ، (قوام السلطنه) که زندانی ضیاءالدین بود ، دیگر درنگ و توقف او در ایران جایز نیست ، لذا روز هفدهم رمضان ۱۳۳۹ ه.ق مطابق با (چهارم خردادماه ۱۳۰۰شمسی) پس از انتشار فرمان شاه دایر بر عزل او از نخست وزیری به همراهی ماژور مسعودخان و کلنل کاظم خان حاکم نظامی تهران و رئیس ارکان حرب زیر نظر عده ای مستحفظ قزاق از راه بغداد عازم اروپا شد و مخالفان سیاسی دولت سید ضیاء الدین ، کابینۀ او را کابینۀ سیاه نام نهادند . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص ۶۱۱تا۶۱۳- ۶۱۶ تا ۶۱۸»

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

تصویر سید ضیاء الدین طباطیایی صدراعظم احمدشاه قاجار

قیام کلنل پسیان

ناخشنودی عمومی مردم از این زمامداران بیگانه پرست و زد و بندهای خیانت بار به ویژه در روحیۀ افراد ژاندارمری که در خراسان مستقر بودند ، تأثیر گذاشته و آنها را آمادۀ قیام کرد . فرماندۀ قیام کنندگان کلنل محمدتقی خان پسیان بود . وی از خاندان مهاجر آذربایجان شمالی بود که بعد از عهدنامۀ ترکمانچای به ایران آمدند . این طوایف عموماً جز معدودی داخل خدمات نظام شدند . محمدتقی خان در سال۱۳۰۹ه.ق در تبریز متولد شده بود در سال ۱۳۱۷ ه.ق شروع به تحصیل کرد . و سال ۱۳۲۳ ه.ق به تهران آمد . سپس وارد مدرسۀ نظام گردید . و بمدت ۵ سال در آنجا تحصیل نمود . (روزنامۀ دورۀ قدیم کاوه ، شرح حال محمد تقی خان پسیان به قلم چند تن دوستان و هواخواهان او ، چاپ دوم تهران ۱۳۵۶ شمسی ص ۶۳ به بعد) پسیان از اعضای حزب دموکرات ایران به شمار می رفت و هنگام جنگ جهانی اول فرماندهی یکی از یگان های ژاندارم را که عملیات رزمی علیه ارتشهای روس و انگلیس در منطقۀ قزوین ، همدان و کرمانشاه را بر عهده داشت که بوسیلۀ ارتش تزار روسیه از ایران خارج شد و از راه ترکیه به آلمان رفت . در سال ۱۳۳۸ ه.ق از آنجا به ایران بازگشت و پس از مدتی دولت مشیرالدوله او را بعنوان فرماندۀ ارتش و ژاندارمری خراسان منصوب کرد . محمدتقی خان بواسطۀ ایجاد روابط دوستانه با مردم و سربازان میان آنها محبوبیت بسیاری پیدا کرد .

پس از انجام کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ شمسی ، پسیان ، والی خراسان (قوام السلطنه را در مشهد بازداشت کرده و به تهران فرستاد . هنگامی که پس از سقوط دولت سید ضیاء الدین ، کابینه اش زیر نظر قوام السلطنه روی کار آمد (احمد قوام السلطنه خبر نخست وزیری خود را در زندان سید ضیاء الدین شنید) محمدتقی خان این دولت را به رسمیت نپذیرفت . «حسین مکی ، تاریخ بیست ساله ، جلد اول : ص۳۱۹ ،۳۲۰- ملک الشعرای بهار ، تاریخ احزاب سیاسی ایران ، انقراض قاجاریه ، جلد اول ، چاپ سوم ، تهران ، نشر حبیبی ، ۱۳۵۷ : ص۱۴۰ ، ۱۶۲»

محمد تقی خان عملاً ادارۀ امور خراسان را بدست گرفت . در این هنگام (کمیتۀ ملی) با او همکاری داشت . او اقدامات رضاخان دربارۀ تجدید سازمان ژاندارمری و الحاق آن به بریگارد قزاق را رد کرد . خواسته های سیاسی کلنل و هواخواهانش به قرار زیر بود : آزادی ایران از زیر یوق انگلیسی های زورگو (آریستوکرات های پوسیدۀ ایرانی)، برقراری قانون اساسی تازه و تشکیل یک دولت دموکرات در تهران .. علاوه براین ، اینان خواهان برخی رفرم ها ، پیشرفت آموزش ، ایجاد بیمارستانها و غیره بودند . کلنل پسیان نبردی را علیه دست نشاندگان انگلیس آغاز نمود و فرمان بازداشت آنها را داد . محمدتقی خان و هوادارانش خواسته هایی را مبنی بر اصلاحات کشاورزی و روستایی به میان نیاوردند . لیکن در برخی موارد مالکان مرتجع را بازداشت کردند . دهقانانی را که از انجام وظایف تحمیلی فئودالها و پرداخت مالیات خودداری می کردند ، تحت پیگرد قرار نمی دادند . در پی انجام یورش علیه جاسوسان انگلیسی و دولت ارتجاعی قوام السلطنه در خراسان ، طغیان و جنبش مردمی دهقانان آغاز شد . اینان دامهای اربابی و خواربار موجود انبارها و همچنین مراکز اربابی را تصرف کردند .

خانهای بلند پایۀ خراسان بوسیلۀ چریک های مسلح تحت فرمان خود ، به تحریک قوام السلطنه علیه محمدتقی خان به پا خواستند . در پاییز سال ۱۳۰۰ خورشیدی نیروهای نظامی نیز از تهران به خراسان روانه شدند . و محمد تقی خان پسیان در آغاز مهرماه در برخورد با کردهای قوچان کشته شد . پس از کشته شدن او ، هم رزمش ماژور اسماعیل خان بهادر ، می خواست جنبش را دنبال کند . اما افسرانی که با کنسولگری انگلستان در مشهد تماس داشتند و نقش فعالی را در سرکوبی این جنبش ایفا کردند ، بهادر را دستگیر و او را به تهران فرستادند. در اوایل آبان ماه ، ارتش دولتی وارد مشهد شد . « نظام سیاسی و سازمان های اجتماعی ایران درعصر قاجار ، دکتر غلامرضا ورهرام : ۵۲۶ تا ۵۳۰»

تصویر-کلنل-محمدتقی-خان-پسیان

تصویر کلنل محمدتقی خان پسیان

کابینۀ قوام السلطنه

قوام السلطنه کابینۀ خود را ده روز بعد ازاتمام کابینۀ کودتا یعنی سید ضیاء الدین در قصر فرح آباد به احمد شاه معرفی کرد .

۱- قوام السلطنه ، رئیس الوزراء و وزیر داخله

۲– سردار سپه ، وزیر جنگ

۳– دکتر مصدق السلطنه ، وزیر مالیه

۴– محتشم السلطنه ، وزیر امور خارجه

۵– مستشار الدوله ، وزیر مشاور

۶– ممتار الدوله ، وزیر معارف و اوقاف

۷– عمیدالسلطنه ، وزیر عدلیه

۸– مشارالسلطنه ، وزیر پست و تلگراف

۹– حکیم الدوله ، وزیر صحیه و امور خیریه

۱۰– ادیب السلطنه (سمیعی) ، وزیر فواید عامّه و فلاحت وتجارت

کابینۀ قوام السلطنه در مجلس چهارم شورای ملی رأی اکثریت نمایندگان را از آن خود کرد و تعدادی از مطبوعات و جراید از وی پشتیبانی نمودند حمله به سید ضیاء الدین و کودتا در جراید و محافل سیاسی و پارلمانی به شدت آغاز گردید . ملک الشعرای بهار در کتاب تاریخ احزاب سیاسی خویش آورده است که سردار سپه وزیر جنگ ، در برابر حملات جراید به عامل کودتا اعلام نموده که عجب است با بودن من مردم در صدد هستند که مسبب کودتا را بدست آورند ، مسبب کودتا من هستم . این در حالی است که هنوز میرزا کوچک خان در جنگل و محمد تقی خان پسیان درخراسان در دوران قیام علیه دولت مرکزی بسر می بردند . در آن هنگام قوام السلطنه با پشتیبانی احمدشاه قاجار و اکثریت اصلاح طلبان مجلس فعالیت خود را در داخل و خارج کشور آغاز کرد .

قوام السلطنه یکی از پرکارترین ، فعالترین کابینه های دوران مشروطه را در دست داشت و علاوه برگذراندن قانون نفت شمال و به تصویب رساندن پیمان مودت ایران و شوروی و عهدنامۀ ایران و افغانستان و ایران و چین در مجلس چهارم ، چنانکه قبلاً اشاره شد بر قیامها و طغیان های داخلی نیز پیروز گردید و امنیت را تاحدی در کشور برقرار ساخت . اما اقدامات و فعالیت قوام السلطنه شاید با طرز فکر احمد شاه قاجار و سوسیالیستهای انقلابی متمایل به چپ و همچنین روحیۀ سربازی سردار سپه سازگار نبود و علاوه بر آن بر اثر طرح مسئلۀ نفت شمال ، هم شوروی و هم انگلستان نسبت به دولت قوام السلطنه بدبین و ناراضی شده بودند و در مجلس نیز بتدریج اکثریت طرفدار دولت به اقلیت و اقلیت مخالف دولت به اکثریت مبدل گردیده بود .

قوام السلطنه پس از مشاجرۀ سختی که در تاریخ بیست و یکم جمادی الاول ۱۳۴۰ ه.ق با برخی نمایندگان درگرفت ، استعفای خود را به احمدشاه قاجار تقدیم کرد و احمد شاه که از ماه پیش تدارک سفر فرنگ را دیده بود ، فوری با آن موافقت کرد و مشیرالدوله را به صدارت عظمی برگزید .

تصویرقوام-السلطنه-صدراعظم-احمدشاه-قاجار..

تصویرقوام السلطنه صدراعظم احمدشاه قاجار..

کابینۀ مشیرالدوله

مشیرالدوله برای پنجمین بار ریاست دولت را برعهده گرفت و روز پنجم بهمن ۱۳۰۰ شمسی مطابق با بیست و هفتم جمادی الاول ۱۳۴۰ ه.ق کابینۀ خود را به شرح ذیل اعلام نمود .

۱- مشیرالدوله ، نخست وزیر و وزیر داخله

۲- سردار سپه (رضاخان) ، وزیر جنگ

۳– حکیم الملک ، وزیر امور خارجه

۴- نیرالملک ، وزیر فرهنگ

۵– تیمورتاش (سردار معظم) ، وزیر دادگستری

۶– اعتلاء السلطنه ، وزیر پست وتلگراف

۷– ادیب السلطنه ( سمیعی) ، وزیر فواید عامه

۸– مدبرالملک (جم) ، کفبل وزارت دارایی

احمد شاه قاجار مدتی بود در انتظار سفر فرنگ بسر می برد . لیکن برخی از زعمای مجلس شورای ملی و سیاستمداران کهنه کار ، با سفر شاه موافق نبودند و درصدد برآمدند تا او را از سفر برحذر دارند . و در اندیشۀ این بودند که در نبودن شاه در مملکت اوضاع رو به وخامت برود . اما شاه در تصمیم خود باقی ماند و در تاریخ بهمن ماه همان سال ، پس از صدور دستخط مبنی بر احضار ولیعهد به تهران و انتصاب او به نیابت سلطنت و توشیح فرمان نخست وزیری مشیرالدوله پیرنیا ، از راه خانقین و بغداد عازم اروپا شد و سردار سپه موکب شاه را تا خانقین بدرقه کرد .

چندی پس از اینکه احمد شاه به سفر رفت ، کابینۀ مشیرالدوله با بحران سیاسی و وضع مبهم و پیچیده ای مواجه شد . و به عقیدۀ ملک الشعرای بهار این موارد به اقدامات سردار سپه از جمله حکومت نظامی و تعقیب و آزار مدیران بعضی از جراید مانند فرخی یزدی مدیر و نویسنده روزنامۀ طوفان بوده ، که با چند تن از روزنامه نویسان و آزادیخواهان ، بعضی به سفارت شوروی رفتند و برخی دیگر در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند و سرانجام عده ای از احرار و مخالفین سردار سپه مجلس را برای تحصن اختیار کردند و لغو حکومت نظامی را از دولت خواستار شدند . سفیر شوروی نیز با سردار سپه ملاقات کرد و از وی خواست که از تعقیب و آزار روزنامه نویسان دست بردارد . اما واقعۀ کوچکی که بر اثر نزاع عده ای از یهودیان و مسلمانان در محلۀ جهودان تهران رخ داد، بهانه ای برای تمدید و تشدید حکومت نظامی گردید و در بیشتر نقاط پایتخت تظاهراتی بر علیه دولت مشیرالدوله بوقوع پیوست حتی در مجلس شورای ملی از مشیرالدوله بصورت استیضاح دربارۀ اینکه احمد شاه قاجار مقداری از جواهرات سلطنتی را همراه خود به اروپا برده است سئوال شد و سرانجام روز دهم رمضان ۱۳۴۰ ه.ق مطابق اردیبهشت ۱۳۰۱ شمسی کابینۀ مشیرالدله سقوط کرد . و مشیرالدوله استعفای خود را به احمدشاه در فرنگ تلگراف کرد . و سردارسپه به معاونین وزارتخانه ها امر کرد که تا تعیین وزیران جدید به امور وزاتخانه ها رسیدگی کنند .

مجلس شورای ملی و مصلحین و سوسیالیستها بار دیگر در صدد برآمدند تا مشیرالدوله را احیا نمایند و با رأی اعتماد دوبارۀ مجلس به وی ، تلگرافی در اینمورد به اطلاع احمدشاه قاجار رسید و شاه با نخست وزیری مشیرالدوله برای بار دیگر موافقت کرد . و مراتب را به اطلاع مشیرالدوله رساند . لیکن وی نتوانست با سردار سپه کنار بیاید . « ملک الشعرای بهار ، تاریخ احزاب سیاسی ، ص۲۱۲»

در میان بحران سیاسی شدیدی که پس از سقوط کابینۀ مشیرالدوله و ناتوانی او در تشکیل مجدد دولت روی داده بود ، مجلس بار دیگر به قوام السلطنه روی آورد و تلگراف احمدشاه از پاریس دایر بر انتصاب قوام به صدارت عظمی رسید و در آنهنگام محمدحسن میرزای ولیعهد که پس از کودتای ۱۲۹۹ شمسی به سفر اروپا رفته بود ، به تهران بازگشت . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص ۶۳۳ تا ۶۳۶»

تصویر-مشیرالدوله-صدراعظم-احمدشاه-قاجار

تصویر مشیرالدوله صدراعظم احمدشاه قاجار

کابینۀ قوام السلطنه

قوام السلطنه روز بیست و پنجم شوال ۱۳۴۰ ه.ق مطابق با اواخر خرداد ماه ۱۳۰۱ شمسی دولت خود را به شرح ذیل به مجلس معرفی کرد .

۱- قوام السلطنه ، رئیس الوزراء و وزیر امورخارجه

۲– سردار سپه ، وزیر جنگ

۳- محتشم السلطنه ، وزیر عدلیه

۴– وحیدالملک (شیبانی) ، وزیر پست وتلگراف

۵- عمیدالسلطنه ، وزیر فواید عامه

۶– فهیم الملک ، وزیر مالیه

۷– منصورالملک ، کفیل وزارت داخله

احمد شاه قاجار روز دهم ربیع الثانی ۱۳۴۱ ه.ق مطابق با هشتم آذر ماه ۱۳۰۱ شمسی از سفر اروپا به بندر بوشهر وارد شد و در آن شهر و شیراز مورد استقبال عمومی قرار گرفت و روز جمعه بیست و سوم آذر به تهران رسید و طبق برنامه ای که قبلاً تنظیم و اعلام شده بود ، تشریفات لازم از وی بعمل آمد .

سلیمان میرزا رهبر اقلیت سوسیالیستها و مؤتلفین مجلس ، وحیدالملک وزیر پست و تلگراف را به دلیل سوء استفاده در انتشار تمبرهای پستی استیضاح کرد . ولی با دفاع قوام السلطنه ، مجلس با اکثریت ضعیفی  به دولت قوام رأی اعتماد مجدد داد .  لیکن قیافۀ مجلس روز بروز به ضرر دولت قوام در حال تغییر بود و سرانجام روز هفتم جمادی الثانی ۱۳۴۱ه.ق مطابق با پنجم بهمن ۱۳۰۱ شمسی دولت قوام سقوط کرد . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص۶۳۶ ، ۶۳۷»

کابینۀ مستوفی الممالک

مستوفی الممالک کاندیدای سوسیالیستها و به قول روزنامۀ تایمز لندن نامزد شورویها به نخست وزیری برگزیده شد . ولی پس از بیست روز کابینۀ خود را به شرح ذیل به مجلس شورای ملی معرفی کرد .

۱- مستوفی الممالک ، نخست وزیر و وزیر کشور

۲- سردار سپه (رضاخان) ، وزیر جنگ

۳– نصرالملک  ، وزیر دارایی

۴– ذکاء الملک (فروغی) ، وزیرخارجه

۵– ممتازالملک  ،  وزیردادگستری

۶– محتشم السلطنه ، وزیرفرهنگ

کفالت وزارت کشور به ادیب السلطنه سمیعی سپرده شد .

روزنامۀ مورنینگ پست لندن در شمارۀ هفدهم مارس ۱۹۲۳ میلادی مطابق اسفند ماه ۱۳۰۱ شمسی دربارۀ دولت مستوفی الممالک نظر خود را چنین بیان داشته است . از میان این وزرا ، سردار سپه تنها کسی است که صلاحیت اداره کردن وزارتخانۀ خود را داراست . مستوفی الممالک از روی ناچاری مقام سمت صدارت عظمی را قبول کرد و احتمال این که دولت او عمری نخواهد کرد بسیار است . ایران امروز مردی توانا و میهن پرست لازم دارد تا بتواند سکان کشتی شکسته اش را در دست گیرد . « کتاب رستاخیر ایران ، گرد آوردۀ فتح الله نوری اسفندیاری »

همین روزنامه در شمارۀ مورخ ۲۳ مه ۱۹۲۳ میلادی مطابق خرداد۱۳۰۲ شمسی چنین می نویسد .

یکی از اشکالات عمده و خطرناک وضع فعلی ایران این است که بطور قطع نمی توان گفت وزیر جنگ این مملکت را به کجا و به کدام سرنوشت می برد . رضا خان سردار سپه بدون شک حاضر نیست دایرۀ اختیارات خود را محدود سازد ، تا با قوای بزرگتر و شدیدتر از خود برخورد نکند ، معهذا سیاست سابق خویش را همچنان ادامه خواهد داد . شخصیت برجسته و با ابهت وزیر جنگ در محیط  تیره و تار هیئت وزیران چون خورشید درخشندگی دارد . « کتاب رستاخیر ایران ، گرد آوردۀ فتح الله نوری اسفندیاری »

یکی از اقدامات دولت مستوفی صدور اعلام انتخابات دورۀ پنجم مجلس شورای ملی بود که می بایستی از روز ۲۴ فروردین ۱۳۰۲ شمسی آغاز شود . در تهران کسانی چون مستوفی الممالک و قوام السلطنه و مدرس و آشتیانی و سلیمان میرزا و بهبهانی در ردیف نمایندگان انتخاب شدند ولی انتخابات شهرستانها تقریباً بطور دربست در اختیار حزب جدیدی که ملک الشعرای بهار آن را (دمکرات مستقل) و مطبوعات انگلیسی آنرا حزب رادیکال خوانده اند و زیر نظر خدایارخان دوست و همکار صمیمی سردارسپه اداره می شد ، قرار گرفت و همین مجلس بود که می بایستی به تشنجات و دسیسه های سیاسی پایان دهد و دربارۀ انتخاب یکی از دو نفر ، یعنی احمدشاه و سردار سپه ، و تقویت و پشتیبانی از کسی که برگزیده است ، تصمیم قاطعی اتخاذ کند . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص ۶۳۸»

تصویر مستوفی الممالک صدراعظم احمد شاه قاجار

تصویر مستوفی الممالک صدراعظم احمد شاه قاجار

کابینۀ اول سردار سپه

دولت مستوفی الممالک در مجلس با استیضاح روبرو شد وی در جلسۀ علنی مجلس نطق مهمی ایراد کرد که به قول عشقی ، مشت همه را باز کرد . و سرانجام در میان طوفانی از امواج مواج و مخالف در مجلس و مطبوعات داخلی و خارجی ناچار از نخست وزیری استعفا کرد و بار دیگر مشیرالدوله مأمور تشکیل دولت شد و روز اول ذیقعدۀ سال ۱۳۴۱ ه.ق مطابق خرداد ۱۳۰۲شمسی کابینۀ خود را با سردارسپه ، دکتر مصدق السلطنه ، ذکاء الملک ، حکیم الملک ، حکیم الدوله و اعتلاء السلطنه به احمد شاه معرفی کرد . اما دولت او هم نتوانست از پس مشکلات بر آید . و تاریخ عمر مجلس چهارم به پایان رسید و مجلس پنجم با اکثریتی که هواخوهان زمامداری سردار سپه بودند، تشکیل شد .

مشیرالدوله روز اول آبان ماه ۱۳۰۲ شمسی استعفای خود را به احمد شاه قاجار تقدیم کرد و چند روز بعد سردار سپه طبق فرمان شاه به نخست وزیری برگزیده شد و شصت و ششمین کابینۀ دورۀ مشروطۀ پارلمانی ایران را به شرح زیر به حضور شاه معرفی کرد .

۱- سردار سپه (رضاخان) ، رئیس الوزراء و وزیر جنگ

۲- ذکاء الملک (فروغی) ، وزیر امور خارجه

۳– مدبرالملک ( محمود جم)  ، وزیرمالیه

۴– سلیمان میرزا (اسکندری) وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه

۵- خدایارخان ، وزیر پست وتلگراف

۶– معاضدالسلطنه ، وزارت عدلیه

۷– میرزا قاسم خان صور ، کفیل وزارت داخله

روزنامۀ انگلیسی نی یرایست درشمارۀ مورخ ۲۹ نوامبر ۱۹۲۲ میلادی مطابق هفتم آذرماه ۱۳۰۲ شمسی چنین آورده است :

سردار سپه نخست وزیر کنونی ایران مرد قوی الاراده و توانایی است که در انجام هرکاری که اراده کند مهارت و شایستگی دارد ، او در تشریح برنامۀ دولت موضوع جدیدی را ذکر کرده است : به جای یک رشته اصلاحات پر زحمت فقط همت و کوشش خود را به حفظ و حمایت مصالح و تمامیت خاک ایران معطوف داشته و معتقد است که قوانین مربوط به آن باید از هر جهت مورد احترام قرار گیرد . امید است که سردار سپه حفظ روابط حسنه با بریتانیای کبیر را جزء مصالح ایران به شمار آورد .

نخستین اثر زمامداری سردار سپه این بود که احمد شاه قاجار بار سفر سوم خود را به اروپا بست . ولیعهد را به نیابت سلطنت تعیین نمود و در اواخر آبان ۱۳۰۲شمسی از راه بغداد عازم اروپا شد . وی روز اول آذرماه به اسکندریه مصر رسید و فردای آنروز با کشتی به مقصد بندر مارسی حرکت کرد . و روز هفتم آذر به پاریس رسید .

اقدامات مهم سردار سپه در راه ایجاد وحدت سیاسی و درهم ریختن قدرتهای محلی ، که بعد از کودتای ۱۲۹۹ شمسی آغاز گردیده بود ، طی دو سال دنبال شد . شیخ خزعل ، شیخ خودسر و گردنکش محمره (خرمشهر کنونی ) که بر سراسر خوزستان تسلط یافته بود ، تسلیم سردارسپه گردید . و سران یاغی لرستان یکی پس از دیگری سرکوب ، دستگیر و اعدام شدند و به همت سردار سپه و سربازان فداکار، راه ارتباطی تهران به خوزستان از طریق بروجرد ، خرم آباد و دزفول کشیده شد . آذربایجان از بقایای یاغیان و سرکشانی چون اسمعیل آقا سمیتقو و امثال او پاک گردید . و پادگانهای جدید ارتش ایران بتدریج در مراکز استانها ، شهرستانها و مرزهای کشور متمرکز شدند . این اقدامات ، سردار سپه را از یک طرف مورد توجه و علاقۀ عدۀ زیادی از مصلحین و طرفداران امنیت کشور قرار داد و از طرف دیگر دشمنان و مخالفین او را به فعالیت و کوشش علیه او برانگیخت و این کشمکش و مبارزۀ سیاسی قریب به دو سال ، یعنی در سراسر دورۀ پنجم مجلس شورای ملی ادامه یافت و به پیروزی سردار سپه انجامید . « علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص ۶۳۸ تا۶۴۰»

احمد شاه قاجار در میان وزراء...

احمد شاه قاجار در میان وزراء…

کابینۀ دوم سردار سپه و جمهوری

از مسافرت احمد شاه قاجار به اروپا و انتشار شایعۀ استعفای او از سلطنت و توجه به این مسئله که سردار سپه ، علیرغم تظاهر خود به شاه دوستی ، اصولاً با سلطنت قاجار جداً مخالف بود و نیز با توجه به مقالات تند و زننده ای که در جراید ایران و بعضی از مطبوعات خارجی علیه احمد شاه و اسلاف او انتشار می یافت ، می توان چنین اندیشید که زمزمۀ استقرار رژیم جمهوری در ایران با مقاصد و نیات سردار سپه موافق و سازگار بوده و او می خواسته است بدان وسیله دست خاندان قاجار را ، که سلطنت آنان جز نکبت و بدبختی برای کشور و ملت ایران چیزی به بار نیاورده بود ، از گریبان مردم ایران کوتاه کند .

در اواسط دیماه ۱۳۰۲ شمسی ( جمادی الاول ۱۳۴۲ ه.ق) در روزنامۀ هورنینگ پست لندن از قول خبرنگار آن روزنامه در پاریس خبری انتشار یافت مبنی بر اینکه رادک نمایندۀ سیاسی شوروی در برلین طی یک تلگراف محرمانه خطاب به چیچرین وزیر امور خارجه شوروی شمه ای از اوضاع ایران را بیان و اظهار کرده است که مجلس ایران فرمان حکومت جمهوری را صادر و شاه از سلطنت کناره گیری نموده است .

دو ماه پس از درج خبر فوق در روزنامۀ انگلیسی ، مجلس پنجم در اسفندسال ۱۳۰۲شمسی (رجب ۱۳۴۲ ه.ق) تشکیل گردید تا به اعتبارنامه های نمایندگان رسیدگی کند و مجلس از آغاز سال جدید یعنی فروردین ۱۳۰۳ شمسی (شعبان ۱۳۴۲ه.ق) رسمیت یافت و بوسیلۀ یک هیئت دوازده نفری از وکلا ، سردار سپه را که از نخست وزیری استعفا کرده بود ، به قبول مجدد زمامداری دولت وادار نمود و سردار سپه کابینۀ دوم خود را روز نهم رمضان ۱۳۴۲ ه.ق (اواخر فروردین ۱۳۰۳ شمسی) به شرح ذیل به مجلس معرفی کرد .

۱- سردار سپه (رضاخان) ، رئیس الوزراء و وزیر جنگ

۲– ذکاء الملک (فروغی) ، وزیر امور خارجه

۳– مدبرالملک ( محمود جم)  ، وزیرمالیه

۴– امیر اقتدار ، وزیر پست وتلگراف

۵– مشار الدوله ، وزیر فواید عامه

۶– معاضدالسلطنه ، وزارت عدلیه

۷– میرزا قاسم خان صور ، وزارت داخله

مقارن همین ایام زمزمۀ جمهوری خواهی در تهران و بعضی از شهرستانها بلند شد . عده ای از رجال کشور و اکثریت کارمندان دولت و همچنین جمعیت هایی از عوام الناس دست به تظاهرات زده و خواستار جمهوری گردیدند . در مجلس لردهای بریتانیا ، دولت انگلیس مورد سئوال لردها دربارۀ اوضاع ایران قرار گرفت و وزیر امور خارجه ، لرد کرزن نطق مشروحی دربارۀ اوضاع سیاسی ایران ایراد نمود . از طرف دیگر هنگام ادای مراسم تحلیف در مجلس شورای ملی  ، نمایندگان سوسیالیست و مؤتلفین آنان ، که طرفدار رژیم جمهوری بودند از ادای سوگند وفاداری نسبت به شاه خودداری کردند . لیکن شصت تن از وکلا ، که اکثریت داشتند مراسم سوگند را طبق سنت و آیین رژیم سلطنت مشروطه ادا کردند و به این ترتیب جمهوری خواهان در داخل پارلمان شکست خوردند و در خارج پارلمان نیز پس از انتشار اعلامیه های روحانیون و علمای قم در مخالفت با رژیم جمهوری و مبارزه شدید بعضی از جراید با این مسئله ( یکی از مخالفان سرسخت جمهوری میرزادۀ عشقی بود) نقشۀ استقرار جمهوری در ایران عقیم ماند .

تصویر سردار سپه

تصویر سردار سپه

اعطای اختیارات به سردار سپه

سردارسپه ، ضمن کوشش در راه استقرار نفوذ و سلطۀ دولت مرکزی ایران بر سراسر کشور ، خاصه خوزستان و گرگان ، که دو مرکز عمدۀ قیام و خودسری و گردنکشی علیه دولت بود ، ضمن شکایت از مداخلات شاه و ولیعهد در امور مملکت ، از مجلس خواست که یا فرماندهی کل قوا را به او بدهد و یا او را از ادامه زمامداری معاف سازد . مجلس پنجم در میان موجی شدید از مخالفت اقلیت ، فرماندهی کل قوا را ، که طبق قانون اساسی خاص مقام سلطنت بود ، به سردار سپه تفویض و به او اختیارات تام برای استفاده از مقام فرماندهی را داد . بدین ترتیب دیگر برای ولیعهد که در غیاب شاه ، نیابت سلطنت را برعهده داشت ، مجال درنگ در ایران نبود و به همین دلیل بزودی ایران را به مقصد اروپا ترک گفت .

مدتها بود که در جراید خارجی و داخلی اخبار گوناگون دربارۀ تصمیم احمدشاه به بازگشت به ایران انتشار می یافت ولی پس از انتشار هر خبری مبنی بر تصمیم شاه ، خبر دیگری مبنی بر انصراف او از آمدن به ایران در مطبوعات خارجی درج می شد . برای نمونه دو خبر از روزنامه های خارجی را در این جا نقل می کنیم .

خبر اول اینکه روزنامۀ تایمز لندن مورخ ۱۹ فوریه ۱۹۲۵ میلادی ( اسفند ۱۳۰۳ شمسی) نوشت :

رضاخان سردار سپه ، نخست وزیر ، تصمیم مجلس دائر بر انتصاب او بفرماندهی کل قوای ایران با اختیارات کامل قانونی و مسئولیت در قبال مجلس را قبول نمود و دوباره از شاه دعوت می شود تا به ایران مراجعت نماید . «نقل از کتاب رستاخیز ایران ، گردآورنده فتح الله نوری اسفندیاری»

خبر دوم از دیلی تلگراف لندن مورخ ۱۳ اکتبر ۱۹۲۵ میلادی (مهرماه ۱۳۰۴ شمسی) که درج کرده : اکنون که معلوم شده شاه ایران از آمدن به مملکت خود منصرف گردیده ، ممکن است جوش و خروش و هیجانی که به تحریک برخی از سلطنت طلبان افراطی و علما علیه رضاخان سردار سپه نخست وزیر مقتدر ایران تولید گردیده بود، پایان یابد ، به راستی جای تعجب است که بلشویکها که در نهضت اخیر جمهوری علیه سلطنت و علما از رضاخان پشتیبانی می کردند ، اینک از طرفداران شاه حمایت می کنند . علت این تغییر رویه آن است که رضاخان خودش را در مقابل آنها بسیار زرنگ و با هوش و فوق العاده نیرومند نشان داده و به تحریکات آنها مناسبات خود با انگلیسها را بر هم نزده است . «نقل از کتاب رستاخیز ایران ، گردآورنده فتح الله نوری اسفندیاری»

سردارسپه نخست وزیر احمد شاه قاجار

سردارسپه نخست وزیر احمد شاه قاجار

انقراض دولت قاجار

شوروی که علیرغم سردار سپه به حمایت از احمدشاه و خاندان قاجار دست زده بود ، مصلحت خود را در آن دید که از پافشاری در این موضوع دست بردارد . اکثریت قاطعی در مجلس پنجم علیه خاندان قاجار تشکیل گردیده و سیل تلگرافات و نامه ها از شهرستانها به مجلس و دولت دربارۀ خلع احمد شاه از سلطنت سرازیر بود و فعالیتهای دامنه داری در محافل ملی و مطبوعاتی برای این منظور صورت می گرفت تا سرانجام مجلس پنجم در اوایل آبان ماه ۱۳۰۴ شمسی (ربیع الثانی ۱۳۴۴ه.ق) با اکثریت ۸۰ رأی موافق در برابر ۵ رأی مخالف انقراض سلطنت خاندان قاجار را تصویب و اعلام نمود .

همچنین مجلس پنجم تصویب کرد که برای تعیین سرنوشت آیندۀ کشور مجلس مؤسسان ، به نسبت دو برابر عدۀ نمایندگان مجلس شورای ملی تشکیل گردد . ضمناً تا پایان کار مجلس مؤسسان ، مجلس شورای ملی ، حکومت را به رضاخان سپرد .

مجلس مؤسسان که به سرعت تشکیل شد ، در جلسۀ مورخ ۲۱ آذر ماه ۱۳۰۴ شمسی با اکثریت ۲۵۷ نفر از ۲۶۰ نفر از نمایندگان حاضر طی ماده های ۳۶ ، ۳۷ و۳۸ متمم قانون اساسی را طوری اصلاح و تصویب نمودند که مطابق آن اصول سلطنت مشروطۀ ایران بوسیلۀ مجلس مؤسسان به شخص رضاخان پهلوی و خاندان او واگذار گردید .

خاطر نشان می سازد که در تمام مدتی که فعالیتهای سیاسی در تهران برای خلع احمد شاه قاجار از سلطنت در جریان بود ، او با خونسردی تمام و بی اعتنایی خاصی به گردش و سیاحت خویش در اروپا ادامه می داد و روزنامۀ انگلیسی دیلی هرالد می نویسد : شاه معزول مدتها در شهر نیس فرانسه به سر می برد و می گوینددر سر میزهای قمار مونت کارلو به اندازه ای باخته بود که ، ناچار قسمتی از جواهرات خود را به فروش رساند . «علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار : ص ۶۴۴ ، ۶۴۵»

تاجگذاری رضا شاه

سردارسپه در تاریخ چهارم ۱۳۰۵ شمسی در تهران بعنوان رضاشاه تاجگذاری کرد.

تاجگذاری رضا شاه

تاجگذاری رضا شاه

شاهزادۀ قاجار ایرج میرزا  به احمد شاه قاجار بد می گوید

گرچه ایرج میرزا از شاهزاده های قاجاری بود ، معهذا چند جا در اشعار خود ، بر اثر وضع آشفت مملکت به شاه و زمامداران قاجار سخت حمله برده است و روی این اص همانطوریکه قبلاً تحت عنوان «علل سرودن مثنوی عارفنامه » اظه۹ار نظر شد ، می توان گفت که او دور از همه گونه حب و بغض و تعصب های بیجا و بیمورد بوده ، در هر حا یک شاعر و روشنفکر ، آزادمنش و آزادیخواه بشمار می رفته است .

در این دو قطعه پایین  ، روی سخن او با احمدشاه قاجار می باشد . قطعۀ اول را موقعی سرود که شاه مزبور از سفر اروپا به ایران مراجعت کرد . و قطعۀ دوم مربوط به زمانی است که مجدداً به اروپا رفت .

«افکار و آثار ایرج میرزا ، هادی حائری ، ص  ۵۳»

فرمانفرما و رشوه به خدا

عبدالحسین فرمانفرمائیان در زمان قاجار موسوم به عبدالحسین میرزا فرمانفرما (۱۲۳۱ تبریز الی ۱۳۱۸ خورشیدی تهران)شاهزاده قاجار و کدتی کوتاه نخست وزیر ایران در دوران سلطنت احمد شاه قاجار بود .و مدتی را نیزﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪ، ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻮﭺ که از بزرگان شهر بود را دستگیر ﻭ بهمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان بلوچ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

عبدالحسین فرمانفرمائیان

عبدالحسین فرمانفرمائیان

حسین خان ﺑﻪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ، وزیر فرمانفرما ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ میدهم و بجای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد.

ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وقتی پیشنهاد حسین خان را شنید ﮔﻔﺖ: من که ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺷﻮه ﻧﻤﯽﻓﺮﻭشم.

دیری نگذشت که ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ جلوی پدر جان داد.

اتفاقاً سال بعد ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

فرمانفرما ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ جلوی چشمان پدر جان داد.

ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وزیرش ﺃﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ، شاید ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ در کار ﻧﯿﺴﺖ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنه ای ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪ ﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ.

ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ، ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ ﺭﺷﻮه ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ…

نشو در حساب جهان سخت گیر      که هر سخت گیری بود سخت میر

تو با خلق آسان بگیر نیک بخت       که  فـردا نگیـرد خدا بر تـو سخت

«حماسه کویر محمد ابراهیم باستانی پاریزی»

احمدشاه قاجار در فرنگ

احمدشاه قاجار در فرنگ

خودبینی احمدشاه قاجار  «سرنوشت مردم در دست چه کسانی بود »                                                                           

وقتی در سال ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ بدلیل جنگ جهانی اول در ایران قحطی آمد احمد شاه دستور داد تمام آذوقه گندم و جو و حبوبات و قند و شکر و چای را در انبار احتکار کنند و به قیمت روز به مردم بفروشند آن هم در صف وقتی دلیل آن را پرسیدند گفت:

اگر این مردم را به صف و فقر و گرسنگی عادت ندهی خودت باید در صف رفتن از کشور منتظر باشی.

احمد شاه ۷ کرور معادل ۳/۵ میلیون تومان از بانک استقراضی روس و انگلیس قرض کرد و رفت… وقتی رجال کشور از او خواستند به کشور برگردد، گفته بود:

کلم فروشی در فرنگ شرافت دارد بر تخت طاوس کاخ گلستان!!

 

 

منابع :

نیکلا مامونتوف ، بمباران مجلس شورای ملی درسال ۱۳۲۶ ه.ق به اهتمام همایون شهیدی ، تهران ، اشکان ، ۱۳۶۳ شمسی

منصوره اتحادیه ، احزاب سیاسی در مجلس سوم ، تهران ، تاریخ ایران ، ۱۳۷۱شمسی

احمد مورخ الدوله سپهر ، ایران در جنگ بزرگ ، تهران ، ادیب ، چاپ  دوم ۱۳۶۲ شمسی

علی محمد فراشبندی ، جنوب ایران و مبارزات ضد استعماری ، تهران ، شرکت انتشار ، ۱۳۶۵ شمسی

علیرضا ملائی توانی ، ایران و دولت ملی درجنگ جهانی اول ، تهران ، مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ، ۱۳۷۸ شمسی

جواد تبریزی ، اسرار تاریخی کمیتۀ مجازات ، تهران ، چاپ فردوسی ، ۱۳۶۲ شمسی

اتحادیه ، احزاب سیاسی در مجلس سوم

حماسه کویر محمد ابراهیم باستانی پاریزی

یحیی دولت آبادی ، حیات یحیی ، تهران ، نشر فردوسی ، جلد سوم ، ۱۳۶۲ شمسی

محمدرضا خسروی ، طغیان نائبیان در جریان انقلاب مشروطیت ، تهران ، ذبه نگار ، ۱۳۶۸ شمسی

« ابراهیم فخرایی ، سردار جنگل ،، تهران ، جاویدان ، ۱۳۵۷ شمسی

شاپور رواسانی ، نهضت میرزا کوچک خان ، و اولین جمهوری شورائی در ایران ، تهران ، چاپخش ، ۱۳۶۲شمسی

ملک الشعرای بهار ، تاریخ احزاب سیاسی ایران ، انقراض قاجاریه ، جلد اول ، چاپ سوم ئ، تهران ، نشر حبیبی ، ۱۳۵۷ شمسی

حسین مکی ، تاریخ بیست ساله ، جلد اول ، تهران ، امیر کبیر ۱۳۵۸ شمسی

جواد شیخ الاسلامی ، اسناد محرمانۀ وزارتخانۀ بریتانیا دربارۀ قرار داد ۱۹۱۹ ، تهران ، کیهان ، جلد اول ، ۱۳۶۵ شمسی

علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار، انتشارات علمی ،  ۱۳۲۹ و چاپ چهارم پاییز ۱۳۷۲شمسی

نظام سیاسی و سازمان های اجتماعی ایران درعصر قاجار ، دکتر غلامرضا ورهرام ، چاپ اول ۱۳۸۵ شمسی

تاریخ قاجار ، دکتر محسن سلیم ، انتشارات داشگاه آزاد اسلامی ، ۱۳۸۳ شمسی

افکار و آثار ایرج میرزا ، تدوین سید هادی حائری ، انتشارات جاویدان ، چاپ دوم ۱۳۶۶ خورشیدی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *