بایدوخان ایلخانی
بایدوخان ایلخانی
بایدوخان با ازمیان برداشتن گیخاتو خود در همدان به سلطنت نشست . اما سلطنت بایدو دوام نیافت و ضعف نفس خود وی، و اعمال نفوذ بدخواهانۀ امرا مانع از استحکام حکومت وی گردید. او با شورش غازان پسر ارغون مواجه گردید که ادعای فرمانروایی داشت . تلاقی دو سپاه که در حدود مراغه رخ داد . در انتها به صلح انجامید .« ماه رجب ۶۹۴ ه.ق»
لیکن چون امرای غازان خصوصاً امیرنوروز او را دوباره بر ضد بایدو تشویق و تحریک به لشکر کشی کردند . وی بار دیگر برضد ایلخان لشکر به آذربایجان برد . «عبدالحسین زرین کوب ، روزگاران ، ۵۳۰» چون سپاهیان غازان نزدیک شدند ، بایدو امرای خود بوقدای و اختاچی را پیش فرستاد، تا سخن از صلح و دوستی گویند . اما غازان هیچ اعتنایی نکرد . چون ایلدار سخن موهن گفته بود . امیر قتلغ شاه و سپاهیان وی خواستند برآنها حمله ور شوند ، اما غازان گفت که آنها تمامی بندگان آبا و اجداد ما هستند و به واسطۀ فضولی چند فتنه انگیز که بایدو را به پادشاهی برداشته اند ، چگونه ایشان را می توان کشت و با اسیرشدگان به مهربانی رفتار کرد . دیگر روز امرای بایدو حیله کردند تا لشکر غازان را که از دره ای تنگ می گذشتند ، در محاصره گیرند . بایدو ایلچی فرستاد و مانع گردید . شب هنگام دو لشکر نزدیک یکدیگر فرود آمدند و قرار گذاشتند که فردا ، هفتم رجب ، بارگاهی در میانه اردو بزنند و تودای خاتون که پورت او نزدیکتر است حاضر شود و میانه را صلح دهد .
تا نیمروز دیگر گفتگوی صلح ادامه داشت اما قوای کمکی لشکر بایدو دم به دم می رسیدند و برقدرت ایشان افزوده می شد . بعد از چندی گفتگو بایدوخان گفت که ارغون همانند فرزند صلبی خود مرا دوست می داشت و من نیز نسبت به فرزند او احترام قائلم سپس باید امیر دولادای را با اسباب تشریفات پذیرایی نزد غازان فرستاد و برابر رسم ادای احترام کرد . غازان خان خواست براه سیاه کوه بازگردد . اما بایدو و امرای لشکر وی راضی نشدند . زیرا که لشکر قراؤنه آنجا بود و ترسیدند که به غازان ملحق شود .
در میانه این احوال نوروز به رسالت نزد بایدو رفت و به بهانه طرح درخواست ها اما به این نیت که از مقاصد پنهانی او و امیرانش آگاه شود . لذا فرصتی یافت و پنهانی با طغاچار پیمان بست .
شهزاده غازان سپس عزم خود جزم کرد و نوروز غازی را با پنج هزار سوار که حاضر بودند روانه کرد . صدرجهان نیز همراه بود. در اندک مدتی چنان راند که شبانگاه چهاردهم ذیقعده سال ۶۹۴ ه.ق نزدیک اردوی بایدو فرود آمد و پنهانی ایلچی پیش طغاچار فرستاد . او با لشکر خود از هشترود عازم شد به جهت استقبال از وی قورمیشی پسر الیناق و تولادای رفتند . امرا از یورت های مختلف عازم خدمت شدند . چون دولت از بایدو برگشته بود ، فرار را برقرار ترجیح داد و با قونجقیال ، توکال و لشکر گرجی به آذربایجان گریخت . لشکر از هرسو زیرعَلَم شهزاده غازان گرد آمدند . نوروز در پی بایدو راند . چون دو روزه راه را طی کرد ، چارپایان مانده شدند و توقف کردند تا قورمیشی با لشکر برسد . سپس چهار هزار سوار برگزیده او را با شادی پسر بغو در پی بایدو فرستاد. لشکر غازان که بایدو را شتابان دنبال می کردند ، در حوالی نخجوان به وی رسیده و دستگیرش کردند وبه بازار تبریز آوردند سپس به فرمان نوروز کشتند . «ذیقعده سال ۶۹۴ ه.ق مدت حکومت بایدو در زمان مرگ هشت ماه بود .» «تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۶۴۲»
منابع :
دکتر عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ،انتشارات سخن ۱۳۷۴شمسی
تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، جلد نهم و دهم ، ۱۳۹۳ شمسی
تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.