مقبره-امیر-تیمور-در-سمرقند

سلطان ابوسعید تیموری

سلطان ابوسعید 

عبداللطیف  پس از شکست دادن و قتل پدر خود الغ بیگ ، در ماوراءالنهر بر تخت جلوس کرد . اما پس از شش ماه خود او بدست شاهزادگان و امرا کشته شد . و عبدالله میرزا نوۀ شاهرخ به امارت آنجا نشست . لیکن پس از مدتی بسیار کوتاه در جنگی که میان او با امیرابوسعید میرزا صورت گرفت ، بقتل رسیده و ابوسعید برتخت نشست . « روملو : ۲۶۶، ۲۶۷»

پرچم-.سلسله-تیموری

پرچم-.سلسله-تیموری

اگر کمی به عقب برگردیم در بخش های غربی تر قلمرو شاهرخ ، پسر بایسنقر به تکاپو پرداخت و اصفهان و شیراز را تصرف کرده بود و عبدالله میرزا را که توسط ابوسعید مقتول گشت ، به خراسان فرستاده بود . « روملو :۲۶۶ ، ۲۶۷» او پس ازچندی رو به قراقویونلوها نهاد . آنها پس از مرگ شاهرخ سلطانیه را تسخیر کردند . «روملو :۲۷۸ » سفیری به سوی فرمانروا جهانشاه فرستاد و آنها را به تبعیت از خود فراخواند اما وی نپذبرفت . و لذا مابین آنها جنگی در شرف وقوع بود که با پا در میانی گوهرشاد بیگم خصومت به صلح انجامید و پس از برقراری خویشاندی دو طرف ، سلطانیه و قزوین به جهانشاه واگذار شد  آنگاه محمد میرزا با خبر شنیدن مرگ الغ بیگ رو بسوی خراسان نهاد . « خواندمیر : ۴/۲۱ ، ۲۲» ابتدا او در نواحی جام بابر را شکست داد و هرات را تصرف نمود . بابر پس از تجدید قوا به جنگ محمد میرزا آمد و بعد از درگیری باز هم بابر گریخت . لیکن محمد در پی او نرفت .« خواند میر : ۴/۴۰- ابوبکر تهرانی :۳۲۲، ۳۲۳» چندی بعد در اصفهان سفیری از سوی بابر به نزد محمد میرزا رسید و پس از گفتگو با وی قرار بر این شد که بابر به عنوان فرمانروای دست نشانده و تحت امر او بر خراسان حکم براند و خطبه بنام وی خوانده سکه نیز بنام او ضرب نماید . اما سلطان محمد به این قرار پای بند نبود و به خراسان تاخت . بابر که در مازندران بسر می برد ، بسوی وی تاخت در حوالی چناران نبردی میان آنها  صورت گرفت که سلطان محمد مغلوب و اسیر شد . وی را نزد بابر برده و بقتل رساندند . « میرخواند : ۶/۷۸۰ ،۷۷۹ ، ۶/۷۸۱– ابوبکر تهرانی : ۲۲۴»

آرامگاه-عطار-نیشابوری-قدمت-تیموری-عکس-از-گزارش-ابنیه-تاریخی-خراسان-مهدی-صبور-صادقزاده

آرامگاه-عطار-نیشابوری-قدمت-تیموری-عکس-از-گزارش-ابنیه-تاریخی-خراسان-مهدی-صبور-صادقزاده

سلطان ابوسعید پس از قتل عبدالله میرزا بر تخت حکومت ماوراء النهر نشست . وی پسر محمد میرزا پسرمیرانشاه پسر تیمور بود که بر سکه ها خود را السلطان الاعظم  و یا السطان خواند .«عبدالرزاق سمرقندی : ۲/۳/ ۱۰۲- ترابی طباطبایی : ۱/۵۰» محمد میرزا پدر وی فقط دو پسر داشت و در عهد جوانی ازدنیا رفت. و سرپرستی وی به الغ بیک رسید. شاید او و برادرش منوچهر از یک مادر بنام (شاه اسلام) بودند . وی اکنون در مقابل خود رقیبی قدرتمند جهت جانشینی تیموریان مشاهده می کرد و آن شخص بابر بود که در خراسان، فارس و عراق عجم حکم می راند . اما عبدارزاق سمرقندی از مادر آنها بنام مهد علیا نام برده است . « عبدالرزاق سمرقندی : ۱/۲/۷ ،۹- اسفزاری : ۲/۱۵۷» از گذشتۀ ابوسعید تا بیست و پنج سالگی وی اطلاعی در دسترس نیست . فقط می دانیم که نزد الغ بیک می زیسته است . « اسفزاری : ۲/۱۵۷» ابو سعید درهنگامی که الغ بیک به جنگ پسرش عبداللطیف می رفت در رکاب وی بوده است . پس از پیروزی  عبداللطیف بر الغ بیگ یاران او ابوسعید را به حبس انداختند . اما پس از قتل عبداللطیف وی از زندان گریخت و به بخارا رفت . و در آنجا رشتۀ امور را بدست گرفت .« میرخواند : ۶/۷۷۳» او به زودی با عبدالله میرزا که امارت سمرقند را برعهده داشت جنگید و متحمل شکست شد و به قلمرو ترکمانان گریخت . پس از آن عبدالله توسط مال و ثروت به افزایش قدرت سپاه خود پرداخت و ابوالخیرخان نیز کمکهایی برای ابوسعید اعزام داشته و خود نیز به ابوسعید ملحق شد . در حوالی سمرقند و در تاریخ جمادی الاول سال ۸۵۵ ه.ق میان آن دو نبردی صورت گرفت که در نهایت عبدالله میرزا شکست خورده ، دستگیر و مقتول شد . «بارتولد :۲۱۴» ابوسعید پس از تقدیم هدایای نفیس و گرانبها ابوالخیرخان را راهی سرزمین خود نمود . « میرخواند: ۳/۷۷۸»

تنگ-چینی---قرن-نهم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

تنگ-چینی—قرن-نهم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

میرزا ابوالقاسم بابر زمستان سال ۸۵۷ ه.ق را در مازندران بسر برد ، در آن هنگام شنید که امیر پیر درویش و برادرش امیر هزاراسپ پس از گذشتن از جیحون سرزمین ابوسعید را مورد تاخت و تاز قرار داده اند و سلطان ابوسعید نیز به مقابله برخاسته و هردو برادر را بقتل رسانیده است .« میر خواند : ۶/۷۸۴، ۷۸۵» بنابراین بابر خود برای رویارویی با  سلطان ابوسعید روانه شد . خواجه برهان الدین پارسا درصدد میانجیگری و صلح میان طرفین برآمد . لیکن توفیقی حاصل نشد . «میرخواند:۶/۷۹۰» بابر در رمضان سال ۸۵۸ ه.ق از معابر قُندوز عبور کرد . « عبدالرزاق سمرقندی : ۱۰۷۶،۱۰۷۷» در این هنگام ابوسعید از بزرگان و علمای شهر کمک خواست و با همراهی آنها سپاه خود را تجهیز نمود . لیکن سعی کرد که کار را به مصالحه بکشاند که بابر قبول نکرد . « میرخواند: ۶/۷۹۲ ، ۶/۷۹۱ ، ۳/۵۲ ، ۵۳» یورش های پی درپی بابر نتیجه ای در بر نداشت و سرانجام کمبود آذوقه وسرمای شدید طرفین را وادار به صلح کرد . و مقرر گردید که مرز قلمرو آنها جیحون باشد . بابر زمانی را در هرات بسر برد و در ذیقعدۀ سال ۸۶۰ به مشهد رفت و در همانجا بدرود حیات گفت . « سمرقندی :۳/۱۰۷۸ ، ۳/۱۱۱۴- میرخواند: ۶/۷۳۵- اسفزاری: ۲/۷۷۸»پس از فوت بابر پسرش محمود به جای وی نشست ، لیکن سلطان ابراهیم پسر علاءالدوله تیموری با او به نزاع برخاست و هرات را تصرف کرده و در هفتم رجب سال ۸۶۱ ه.ق به امارت آنجا نشست . ابوسعید پس از تحکیم موقعیتش در ماوراءالنهر در اندیشۀ تصرف خراسان عازم آنجا شد و پس از درگیری و شکست ابراهیم میرزا به سوی هرات رفت که سریعاً حصار شهر فتح گردید ، اما کوتوال قلعه که احمد یساول نام داشت ، بشدت از قلعه دفاع کرده و به ابراهیم میرزا وفادار ماند . در این اثنا ابوسعید فرمان قتل گوهرشادبگم را صادر نمود و ایادی وی آنرا اجرا نمودند . آنگاه ابوسعید جهت شورشهایی که در بلخ صورت گرفت در تاریخ نهم شوال سال ۸۶۱ ه.ق از هرات خارج گردید و ابراهیم میرزا به هرات برگشت .« عبدالرزاق سمرقندی : ۳/۱۱۴۴-میرخواند : ۶/۸۱۴ و۸۱۵»

مقبره-شلاه-نعمت-الله-ولی--ماهان-.دوره-تیموری-آرشیو-میراث-فرهنگی

مقبره-شاه-نعمت-الله-ولی–ماهان-.دوره-تیموری-آرشیو-میراث-فرهنگی

با همراه شدن جلایریان و ترکمانان منقشلاق با جهانشاه ، وی به سوی هرات حرکت نمود و آنجا را بدون جنگ و خونریزی تصرف نمود . «ابوبکر تهرانی :۲/۳۵۱ ،۳۵۲- میرخواند : ۶/۸۲۳» جهانشاه که با سلطان ابوسعید ناچار به صلح شد ، پس از مدتی با پسرش بنام پیر بوداق که عصیان کرده بود جنگید و او را مغلوب ساخته و بقتل رسانید . اما دیری نپایید که ، میان او و حسن پادشاه نبردی بوقوع پیوست که جهانشاه شکست خورده و بقتل رسید . ابوسعید در مرو از خبر قتل جهانشاه اطلاع حاصل کرد ، لذا از سراسر قلمرو خود اقدام به گرد آوری سپاه کرد و بسوی عراق به راه افتاد در بین راه سفیری ازسوی حسنعلی بیک قراقویونلو به نزد وی بیامد و اطاعت آن قوم را از او ابراز کرد . حسنعلی بیک به سوی حسن پادشاه حرکت کرد لیکن تعدادی از امرای سپاه وی به دشمن پیوستند و او شکست خورد .« خواندمیر : ۳/۸۹- ابوبکر تهرانی : ۲/۴۷۰ ، ۴۶۱»

مسجد-امیر-.چخماق-یزد-دوره-تیموری-آرشیو-میراث-فرهنگی

مسجد-امیر-.چخماق-یزد-دوره-تیموری-آرشیو-میراث-فرهنگی

به هرحال جلوداران سپاه  ابوسعید به آذربایجان رسید و بیرون شهر اردو زد و حسن پادشاه نیز رسولانی به نزد ابوسعید فرستاد و از او خواست که آذربایجان را به او بدهد لیکن او نپذیرفت .«ابوبکرتهرانی : ۲/۴۷۴» حسن پادشاه بار دیگر سفیری به نزد ابوسعید فرستاد و سعی کرد که وی را از جنگ برحذر بدارد . اما توفیقی نیافت و آمادۀ جنگ شد . ابوسعید نیز روانۀ قراباغ شد لیکن سپاه وی دچار سرما و کمبود آذوقه گردید و سپاهیان آق قویونلو ارتباط او را با عقبۀ سپاهش قطع نمودند در یکی دو جنگ اولیه ابوسعید شکست خورده و برخی از امرای سپاهش اسیر گشتند . بنابراین وی تقاضای صلح نمود. لیکن اوزون حسن دریافت که سپاه ابوسعید روبه نابودی است با درخواستش موافقت نکرد . بنابراین ابوسعید پس از دور ساختن زنان از اردوگاه ، خود نیز عازم سلطانیه گردید ، اما در بین راه اسیر شد و او را به یادگار میرزا تحویل دادند . وی نیز سلطان ابوسعید را در بیست وچهارم سال ۸۷۳ ه.ق به جرم قتل گوهرشاد بیگم بکُشت .« ابوبکر تهرانی : ۴۸۲ ، ۴۸۳ ، ۴۸۸ ،۴۸۹ ، ۲/۴۸۹ ، خواندمیر : ۳/۹۲ »

 

 

منابع :

خواندمیر ، غیاث الدین ، تاریخ حبیب السیر ، تهران ۱۳۳۳ شمسی

ابوبکر تهرانی ، دیار بکریه ،به اهتمام نجاتی و فاروق سومر ، ۱۹۹۳ میلادی

عبدالرزاق سمرقندی ، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، به اتمام محمد شفیع ۱۹۴۹ میلادی

میرخواند ، روضه الصفا تهران ۱۳۳۹ شمسی

اسفزاری ، محمد ، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ، به اهتمام محمد کاظم امام ۱۳۳۹شمسی

روملو ، حسن ، احسن التواریخ ، به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران ، ۱۳۴۹ شمسی

خلاصۀ تاریخ تیموریان ، خیرالنساء آلان ، تاریخ جامع ایران ، جلد دهم

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *