مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان--محراب-گچبری-شده--قدمت--محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه.ق

  سلطان حسین جلایر

سلطان حسین جلایر   ( حکومت ۷۷۶ تا ۷۸۴ه.ق )

سلطان حسین جلایر پسر سلطان اویس ، سومین پادشاه جلایری است . در دورۀ او قدرت این خاندان رو به افول رفت . در نزدیک سه هفته ای که اویس به واسطۀ مرضی بستری و درحال موت بود ، امرا و ارکان دولت به بالینش رفتند و دربارۀ جانشینی و امور مملکت پس از وی مشورت و وصیت خواستند . او گفت قضیه سلطنت به حسین تعلق دارد و حکومت بغداد برقرار بر شیخ علی مفوض دارید . گفتند : شیخ حسن تحمل نکند ، چون او برادر بزرگ تر است … سلطان اویس جواب گفت که شما دانید «حافظ ابرو ، ذیل جامع :ص۱۹۷» امرا چون از شیخ حسن بیمناک بودند، این سخن سلطان را رخصت شمردند ، و بیدرنگ حسن را مقید و محبوس داشتند . اویس مجال وصیت دیگری نیافت ، و پس از وفات او در همان شب حسن را کشتند و فردای آنروز حسین را برتخت شاهی نشاندند . «حافظ ابرو ، ذیل جامع :ص۱۹۷، ۱۹۸- همو زبدهالتواریخ : ص۴۸۹ ، ۴۹۰- حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۹۲، ۹۳»

نخستین کار حسین پس از برنشستن برتخت ، اقدام موفقی برای مطیع ساختن قرا محمد ترکمان امیرقراقویونلو بود . ایلکان در بهار سال ۷۷۷ه.ق پی عادل آقا که بزرگتر امرا بود فرستاد و او با لشکری انبوه به تبریز آمد . سلطان حسین همراه او و دیگر امرا و لشکرها روانۀ آلاطاق شد . قرا محمد ترکمان به قلعه ارجیش پناه برد ، اما سرانجام به صلح بیرون آمد . سلطان او را نواخت و به تبریز بازگشت . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۹۳- حافظ ابرو ، ذیل جامع : ص۲۰۲، ۲۰۴ این لشکر کشی را در وقایع سال ۷۷۹ ه.ق شرح داده اند .»

محدوده قلمرو جلایریان

محدوده قلمرو جلایریان

د رهنگام سلطنت حسین ، که در دولت او قدرت عادل آقا غلبه داشت ، امرای ایلکانی در پایتخت و در ولایات همه به وضع تازه رضا دادند ؛ اما یکسال پس از آن در سال ۷۷۸ ه.ق نخستین نافرمانی و شورش از سوی محمود ، داماد سلطان حسین که در اصفهان بود، برخاست . او به هوای جانشینی و بهانۀ عزای اویس لشکری گرد آورد و روانۀ تبریز شد ؛ لیکن در نواحی جرفادقان بیمار شد و به اصفهان برگشت و پس از چند روز چشم از جهان فرو بست . و اصفهان پر از آشوب گردید . اهالی و بزرگان اصفهان از شاه شجاع خواستند تا در میان آید . که او با شتاب روانه شد و اصفهان را تصرف کرد . عادل آقا که با دیگر امیران ناسازگاری داشت و از قتل شاهزاده حسن ناخرسند بود ، خود را کنار کشید و لشکر سلطان در مقابله ای در نواحی هشترود عقب نشست و چند کس از امرا اسیر شدند . شاه شجاع در پیشروی خود مقاومت لشکریان سلطان را که امیران آن اتحاد رأی و تدبیری منسجم نداشتند در حوالی اوجان در هم شکست . عادل آقا و امرای دیگر سلطان را در میان گرفتند و به بغداد بردند و در اینجا امیر وجیه الدین اسماعیل پسرخواجه شمس الدین ذکریا دولتخواهی نشان داد و خدمتی شایسته کرد و با بذل مال فراوان لشکر و خزانۀ سلطان را آراست . شاه شجاع به تبریز آمد (جمادی الاول ۷۷۸ ه.ق حافظ ابرو تاریخ این وقایع را ۷۷۷ ه.ق یاد کرده است) و چهارماه در این شهر ماند ؛ اما با رسیدن خبر طغیان شاه یحیی به فارس برگشت . و سر راه خود مردم قزوین را که خیال مقاومت در برابر او داشتند سرکوب نمود . آنگاه سلطان حسین بار دیگر به تبریز مسلط شد « حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص ۲۰۰، ۲۰۲- همو ، زبده التواریخ : ص ۵۰۳، ۵۱۱- حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۹۵، ۹۶- اقبال آشتیانی : ۴۶۰»

نقاشی-شاردن-از-شهر-تبریز-کهن

نقاشی-شاردن-از-شهر-تبریز-کهن

در بهار سال ۷۷۹ ه.ق در مجلس مشورتی (قوریلتای) سلطان حسین با امرا رأی بر این شد که برای تنبیه ترکمانان به آلاطاق بتازند . عادل آقا با لشکریان عراق عجم در مقدمه روان شد . بیرم (بایرام خواجه) به آلاطاق نیامده بود ، و برادر زادۀ او قرامحمد در قلعۀ ارجیش بود و اینجا را محاصره کردند و پس از یک هفته قرا محمد طلب عفو کرد و مال و خراج بعهده گرفت و پس از بازگشتن اردو به تبریز هم به نشانۀ اطاعت به اینجا آمد . « حافظ ابرو ، زبده التواریخ : ص۵۲۶ ، ۵۲۷» در همان سال شماری از امرای سلطانیه به قصد عادل آقا که قدرت و نفوذ بسیار پیدا کرده بود ، برخاستند . در این احوال منصور مظفری که شاه شجاع او را به یزد فرستاده بود ، گریخت و پیش عادل آقا که صاحب اختیار مملکت بود ، آمد . عادل آقا او را نواخت و به حکمرانی همدان فرستاد . شاه منصور پس از چندی گریخت و به ری نزد امیرولی رفت . و او را برآن داشت که به قلمرو سطان بتازد . سلطان حسین  عادل آقا را با لشکر بسیار به مقابله فرستاد ، لیکن امیرولی درخواست صلح کرد . عادل آقا حکومت ری را به فرهاد سپرد و مراجعت کرد . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۹۷، ۹۸»

در طول این مدت تعدادی از امرا که از غلبۀ عادل آقا برکارها ناخرسند بودند، ابتدا سعی کردند تا وی را وادار به کناره گیری کنند، لیکن چون موفق نشدند ، خواستند که در مال و عواید مملکت سهیم باشند . سلطان حسین به تبریز رفت و آمادۀ مقابله گردید . آنگاه امرا در اوجان خزانۀ پادشاه را غارت کردند و به مراغه گریختند . نخست گرفتار حملۀ لشکر اویرات شدند ، و سپس عادل آقا با جنگجویان خود رسید و آنها را درهم شکست . «حافظ ابرو ، زبده  التواریخ : ص۵۳۶ ، ۵۴۱»

تنگ-سفالی-لعابدار---سدۀ-نهم-ه.ق

تنگ-سفالی-لعابدار—سدۀ-نهم-ه.ق

سلطان حسین جلایر با نامهربانی برادران نیز روبرو شد ، و یکی از آنها ، شیخ علی در بغداد ، که سلطان را در برابر عادل آقا و امیران دیگر ناتوان می دید ، در سالهای ۷۸۰ و ۷۸۱ ه.ق با توطئه هایی در عراق عرب همراه شدند تا سلطان بایزید را به سلطنت بنشانند . سلطان حسین عادل آقا را به مقابله فرستاد . خود نیز از ییلاق به تبریز رفت . شورشیان کاری از پیش نبردند و چندتن از آنها گرفتار و کشته شدند . «حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۹۹ ، ۱۰۰»

یکسال پس از آن یعنی ۷۸۲ ه.ق چند کس از ملازمان شیخ علی در بغداد امیروجیه الدین اسماعیل را در سوء قصدی کشتند و بر بغداد مستولی شدند ، تا که سلطان حسین و عادل آقا به بغداد رفتند و شورش را فرو نشاندند و شیخ علی گریخت . «حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۱۰۱ ، ۱۰۲- حافظ ابرو ، زبدهالتواریخ : ص۵۴۱ ، ۵۴۶»

به گفتۀ جکسون ، فریومدی ، وقایع نگار خراسانی نوشته است که شیخ علی از حسین بزرگ تر بود ، و پدرش در وصیت خود بغداد را سهم او نهاده بود . « نک ، حافظ ابرو ،جامع التواریخ : ص ۲۰۹ ، ۲۱۵» در همین سال امیر ولی باز فرصتی یافت و دیگر بار بر ری مسلط شد .« حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۱۰۴- حافظ ابرو ، زبده التواریخ : ص۵۵۱ ، ۵۵۴»

در سال ۷۸۲ ه.ق سلطان حسین و عادل آقا به بغداد رفتند تا شیخ علی را که باز در آنجا مسلط شده بود ، برانند . اما در آنهنگام میان آن دو اختلاف و رنجش بروز کرد و کاری از پیش نبردند و امیر به سلطانیه و سلطان به تبریز بازگشت . سال بعد شاه شجاع تلاش ناموفق دیگری برای تسخیر آذربایجان نمود « حافظ ابرو، زبده التواریخ : ص ۵۶۷ ، ۵۷۰، ۵۷۱ ، ۵۷۲»

نگارگری-در-عهد-جلایران

نگارگری-در-عهد-جلایران

پس از آن ماجرا و در سالهای آخر سلطنت شیخ حسین ، عادل آقا اختیار کارها را در دست داشت و بارها مدعیان سلطان حسین را مغلوب کرده بود ، و نسبت به او بی اعتنا بود ، و امرا را تحت نفوذ خود داشت . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۱۰۳ ، ۱۰۵»

در ایام محرم سال ۷۸۴ ه.ق سلطان احمد برادر دیگر ایلکان بی اجازۀ او به اسم شکار روانۀ اردبیل ، که به اقطاع او تعلق داشت ، گردید . بیشتر لشکرهای آن نواحی بر او گرد آمدند و حاکم اردبیل با او همراه شد . احمد در یازدهم صفر با تجهیز تمام به تبریز رسید . لشکریان حسین با عادل آقا در سلطانیه بودند و احمد با مقاومتی روبرو نشد. بنابراین احمد بر تخت نشست و در تاریخ صفر سال ۷۸۴ ه.ق حسین را که پنهان شده بود دستگیر کرده و کشت . برادر دیگر آنها ، سلطان بایزید گریخت و به سلطانیه نزد عادل آقا رفت . .« حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص ۱۰۶ ، ۱۰۷- حافظ ابرو ، ذیل جامع التواریخ : ص۲۲۱- زبده التواریخ : ص۵۸۱ ، ۵۸۹- اقبال آشتیانی : ۴۶۱»

 

 

منابع :

عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، تهران ، ۱۳۴۱ شمسی

حافظ ابرو ، زبده التواریخ

هاشم رجب زاده ، تاریخ ایران ، دورۀ تیموریان

تاریخ ایران ، دورۀ تیموری ، دکتریعقوب آژند

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *