تصوی-سلطان-سنجر-سلجوقی-از-سایت-طنزنما

سلطان سنجر

سلطان سنجر

 

پس از درگذشت محمد تپر ، سنجرکه پسر ملکشاه اول سلجوقی بود ، خود را پادشاه سلجوقیان خواند و لقب معزالدین را برای خود برگزید . او در زمان سلطنت پدرش ده ساله بود که حکومت مشرق قلمرو سلجوقیان برعهده اش گذاشته شده بود . «عثمان توران ، تاریخ سلاجقه ، ۲۳۶» وی در دوره حکومت خویش قراخانیان و غزنویان را تحت تابعیت سلجوقیان درآورد . «عثمان توران ، تاریخ سلاجقه ، ۲۳۶»

سنجر با سپاهی نیرومند که برخی امرای سلحشور خراسان ، یزد و سیستان درآن حضور داشتند ،عازم جنگ با سلطان محمود پسرسلطان محمد تپر ، برادرزاده خودگردید و درجمادی الاول سال ۵۱۳ ه.ق در حوالی ساوه با سپاه برادرزاده درگیر شد.« ابن اثیر ، الکامل ، ۴۳۷» سلطان محمود در این نبرد شکست خورد و به اصفهان گریخت . سلطان سنجر پس از آن وارد همدان شد و پس از چندی محمود را به حضور پذیرفت و دختر خود ماه ملک خاتون را به همسری وی درآورد و بشرط اطاعت از سلطنت سلجوقی حکومت عراق را به وی واگذار کرد .

محدوده قلمرو حکومت سلجوقی

محدوده قلمرو حکومت سلجوقی در اوج قدرت

سلطان سنجر پایتخت را از اصفهان به مرو منتقل نمود و سپس سلجوق شاه را به ولایت خوزستان و اصفهان و همچنین طغرل یکی دیگر از برادرزاده هایش را به حکومت شرق عراق عجم گماشت .

در آن هنگام خلافت عباسی در نظر داشت که قلمرو غربی سلجوقیان را تحت نفوذ خود درآورد و از سوی دیگر جانشینان محمد تپر هر از چندی بپا خواسته و ادعای سلطنت می کردند . پس از ماجرای محمود ، مسعود پسر دیگر محمدتپربپا خواسته و ادعای سلطنت کرد لیکن با نبردی که درتاریخ پانزدهم ربیع الاول سال ۵۱۴ ه.ق با سپاه سلطان سنجر انجام داد ، به سختی شکست خورد .

ازسوی دیگر عباسیان مصمم شدند تا قدرت سیاسی خود را در منطقه که از دوران آل بویه از دست داده بودند ، احیاء کنند که این موضوع خلاف سیاست سلجوقیان بود . لذا سلطان سنجر از برادرزاده اش محمود درخواست کرد پسر نظام الملک را به وزارت خلیفه منصوب بدارد تا اعمال عباسیان را تحت نظر بگیرد لیکن المسترشد آنقدر زیرک و با سیاست بود که زیر بار فرمایشات وزیر تمیلی خود نمیرفت . بنایراین سلطان سنجر ناچار شد که به محمود فرمان دهد تا به بغدادیورش برده و خلیفه را مطیع خود سازد . در ذیحجه سال ۵۲۰ ه.ق خلیفه بالاجبار با محمود سازش نمود و او هم خلیفه را مجدد برمسند خلافت نشاند .«ابن اثیر، الکامل ۵۰۴، ۵۰۳»

پرچم-سلجوقیان

پرچم-سلجوقیان

پس ازچندی المسترشد برای کسب قدرت سیاسی به فعالیت پرداخت .محمود به محض اطلاع مصمم شد خلیفه را عزل کند اما بیمار گردید ودرتاریخ پانزدهم شوال سال ۵۲۵ ه.ق پس از سیزده سال فرمانروایی از دنیا رفت .« راوندی ، ۲۰۴»

پس از مرگ محمود پسرخردسالش «داوود» با همیاری ابوالقاسم درگزینی وزیر و اتابک آق سنقر احمدیلی بر تخت سلطنت سلجوقیان ناحیه عراق جلوس کرد . و سپس به ناآرامی هایی که پس از فوت پدرش بوجود آمده بود ،خاتمه داد و در آذربایجان وعراق بنام اوخطبه خوانده شد . «ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۱» لیکن بسیاری از امرای سرشناس و قدرتمند ، فرمانروایی وی را به رسمیت نشناختند خصوصاً خلیفه که ازخطبه خواندن بنام وی امتناع ورزید و از همه مهمتر که داوود بدون کسب اجازه از سلطان سنجر جانشین پدر شده بود . « محمد آلتای کویمن -۱۷۴»

در این هنگام سلطان مسعود از گنجه بسوی آذربایجان حرکت کرد و تبریز و همدان را تسخیر کرد لذا داوود به مقابله با او پرداخت ولی نتیجه ای عایدش نشد . سلجوقشاه حاکم فارس و خوزستان به جنگ مسعود آمد . در اواسط نبرد بین دوطرف صلح برقرار شد و مسعود در تاریخ جمادی الاول سال ۵۲۶ ه.ق به بغداد بازگشت . خلیفه با مسعود و سلجوقشاه طی جلسه ای به توافق رسیدند که بر اساس آن مسعود برتخت سلطنت سلجوقیان تکیه می زد و سلجوقشاه نیز ولیعهدش می شد . سپس المسترشد نام سنجر را از خطبه برداشت و خطبه بنام مسعود کرد و خود را نیز مستقل اعلام نمود . « ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۲، ۵۳۳» سلطان سنجر سپاهی عظیم روانه بغداد کرد و المسترشد و مسعود آماده جنگ با وی شدند . « ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۳،۵۳۵»

سطان سنجر و پیرزن -اثر سلطان محمد تبریزی

سطان سنجر و پیرزن -اثر سلطان محمد تبریزی

سنجر عمادالدین زنگی اتابک موصل و دبیس بن صدقه امیر حله را به فرماندهی بخشی از سپاه به بغداد گسیل داشت . از این عمل متحدان بیمناک شدند و مسعود بسوی آذربایجان گریخت لیکن در حوالی دینور در هشتم ماه رجب سال ۵۲۶ ه.ق سنجر راه را بر او سد کرد .و بین آنها نبردی سنگین در گرفت که نهایتا منجر به شکست مسعود گردید .«ابن اثیر،الکامل ، ۵۳۴- علی حسینی ، ۷۰ » « ظهیرالدین نیشابوری ، ۵۴»

سپس سلطان سنجر عمادالدین زنگی و ابیس بن صدقه را مأمور حصر بغداد کرد لیکن آنها در تاریخ ۲۷ رجب سال ۵۲۶ ه.ق از المسترشد شکست خوردند و گریختند .«ابن اثیر، الکامل ۵۳۴»در این هنگام داوود پسر محمود برعلیه مسعود شورش کرد و از آذربایجان رو بسوی همدان نهاد و درنبردی که بوقوع پیوست ، متحمل شکست شد و به اتفاق اتابک خود آق سنقر احمدیلی در تاریخ رمضان سال۵۲۶ ه.ق به بغداد گریخت .« ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۷» «علی حسینی ، ۷۱»

سلطان مسعود سلجوقی در صفر سال ۵۲۷ ه.ق دست به شورش زد و به بغداد وارد شد . در کاخ سلطنتی اقامت کرد و ملک داوود به او ملحق شد . «ابن اثیر ،  الکامل ۵۴۰ ، ۵۴۱» پس ازچندی خلیفه ضمن موافقت با مسعود طی مراسمی شمشیر به کمر وی بست . و پرچم سلطنت را به او داد . «ابن اثیر، الکامل ، ۵۴۱» سپس مسعود بهمراه ملک داوود برادرزاده خود بسوی آذربایجان حرکت کرد و پس از تصرف بسیاری نقاط درآنجا بطرف همدان عازم گردید . طغرل که انتظار او را می کشید ، در حوالی همدان با وی مصاف داد . و در رجب سال ۵۲۷ ه.ق مغلوب مسعود شد و به ری گریخت .

تصویر سلطان سنجر سلجوقی عکس از سایت طنزنما

تصویر سلطان سنجر سلجوقی عکس از سایت طنزنما

مسعود بدون هیچ مانعی بر تخت سلطنت سلجوقیان عراق جلوس کرد . طغرل نیز به فارس رفته و سپاهی گردآوری نمود و مجدد به جنگ مسعود آمد ولیکن برای بار بعدی نیز از او شکست خورد و به طبرستان گریخت  . « ابن اثیر ، الکامل ، ۵۴۱ »

زد خورد بر سر قدرت در سلجوقیان عراق کماکان ادامه داشت و حالا نوبت ملک داوود بود که برعلیه مسعود طغیان کند که شورش وی سبب شد که مسعود به آذربایجان رفته و قلعه رویین دژ را به محاصره خود در آورد . در سوی دیگر طغرل پس از گردآوری سپاه جدید، نظر بعضی امرای سلجوقی را نیز بخود جالب کرد و در حوالی قزوین برای بار سوم در ماه رمضان سال ۵۲۸ ه.ق با مسعود مصاف داد که این نبرد منجر به پیروزی وی گردید و مسعود ناچاراً به بغداد گریخت .  در آن شهر برخی از امرای سلجوقی که با خلیفه ارتباط خوبی نداشتند ، به مسعود ملحق شدند که موجب خدشه دار شدن روابط خلیفه و مسعود گردید . لذا خلیفه از مسعود خواست که از بغداد خارج شود . و در همین زمان طغرل در همدان دار فانی را وداع گفت . بنابراین مسعود موقعیت را مغتنم شمرده و سریعاً به همدان رفت و در تاریخ ۵۲۹ ه.ق بر تخت سلطنت سلجوقیان جلوس کرد . «محمد آلتای کویمن  ، ۲۴۷»

برج-دوقلوی-خرقان-آوج-دوره-سلجوقی-.-آرشیو-میراث-فرهنگی

برج-دوقلوی-خرقان-آوج-دوره-سلجوقی-.-آرشیو-میراث-فرهنگی

در رمضان سال ۵۲۹ ه.ق سلطان سنجر نامه ای شدیدالحن به خلیفه ارسال کرد و در آن از دخالت سیاسی وی در امور حکومت سلجوقی به شدت انتقاد کرد . « بارتولد ، ترکستان ، ۳۵ ، ۳۹» و در آن سوی خلیفه درجواب اظهار کرد که ارتباط سنجر با قرامطه ، ملاحده ، باطنیان  «اسماعیلیان » خلاف شرع و بی حرمتی به اسلام است . سلطان سنجر که از نفوذ اسماعیلیه بیم داشت ، تصمیم به ایجاد روابط دوستانه با پیروان آن فرقه گرفت .            « جوینی  ، ۲۱۴ ، ۲۱۵»

خلیفه چون تاحدودی بر قدرت خود افزوده بود ، در خطبه ای که در کرمانشاه ایراد کرد ، سلجوقیان را قومی فاسد خواند « نظامی ،۲۲» این موضوع سبب گردید که مسعود به مقابله خلیفه برود و پس ازاینکه برخی مخالفان المسترشد به وی ملحق شدند ، به مصاف خلیفه رفت . و با نبردی که در رمضان سال ۵۲۹ ه.ق  انجام گرفت ، مسعود پیروز گردید والمسترشد را به اسارت گرفت . « خواند میر ، تاریخ حبیب السیر ، ۳۲۱» مسعود با خلیفه به این نتیجه رسید که وی باید غرامت جنگی پرداخته و نبایستی نیروی نظامی داشته باشد. « ابن اثیر ، الکامل ، ۳۴، ۳۵»

پس از اطلاع یافتن سطان سنجر از این نبرد ، هیأتی را بسوی مسعود فرستاده و به او امر کرد که هر چه سریعتر المسترشد را آزاد نماید . اما قبل از اینکه مسعود بتواند دراین مورد اقدامی انجام دهد ، به گفته بعضی منابع تاریخی ، گروهی از اسماعیلیان که در هیات اعزامی سنجر جای داشتند ، در حوالی مراغه بسوی خلیفه حمله برده و او را بقتل رساندند . جسد وی را در تاریخ هفدهم ذیقعده سال ۵۲۹ ه.ق به مراغه بردند و طی مراسمی درآن شهربخاک سپردند.«جوینی ،۲۲۰- خواندمیر،۳۲۱- ابن اثیر التاریخ الباهر۲۰۱» چون طریقه قتل خلیفه همانند روشهای ترور دیگر اسماعیلیه نبود ، بنابراین اذهان عمومی معطوف به سلجوقیان گردید و عده ای قتل المسترشد را به آنها نسبت دادند .

ظرف-مفرغی-نقش-کنده-محل-کشف-ساوه-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

ظرف-مفرغی-نقش-کنده-محل-کشف-ساوه-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

باری پس از قتل خلیفه پسر او الراشد جانشین پدر شد .  سلطان مسعود سلجوقی نیز با پادرمیانی بای آیه  والی بغداد با خلیفه جدید بیعت نمود . «ابن اثیر، الکامل ، ۳۵» الراشد که درصدد خونخواهی قتل پدر بود ، در مقابل سلجوقیان جبهه گیری کرد و مسعود ناچاراً امیرنقش ذکوی را به بغداد گسیل داشت و به خلیفه پیغام داد که وی بایستی غرامت جنگی معوقه خود را پرداخت نماید . الراشد پیام مسعود را نپذیرفت و در صدد جنگ با وی برآمد . در نبردی که میان وی و نماینده مسعود درگرفت ، امیرنقش ذکوی مجبور به بازگشت به همدان شد . « ابن اثیر ، الکامل ،۴۱، ۴۲» آنگاه خلیفه با احضار عمادالدین زنگی و ملک داوود ، قوای متحدی بر علیه مسعود بوجود آوردند . علاوه برآن امرایی نظیر یرنقش بازدار حکمران قزوین ، آلب قوش خکمران اصفهان ، بوزآبه حکمران فارس و صدقه بن دبیس که از مخالفان مسعود بودند ، به خلیفه ملحق شدند و به نیروی او بیش از پیش افزوده گردید و نیرویی متجاوز از سی هزار نفر گرد خود جمع آوری کرد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۴۲» سلطان مسعود نیز با سپاه خود به بغداد آمد و آنجا را به حصر خود در آورد . که به یکباره در شهر هرج و مرج بوجود آمد و با بروز اختلاف میان متحدان ، چند تن از آنها همانند داوود و عمادالدین زنگی خلیفه را رها کرده و شهر را ترک نمودند و در تاریخ چهاردهم ذیقعده سال ۵۳۰ ه.ق خلیفه نیز به عمادالدین پیوست و در پی آن مسعود وارد بغداد شد و با مردم رفتاری با محبت انجام داد . الراشد که با اقدامات خود باعث خونریزی های بسیار شده بود ، توسط اجلاس مفتیان و فتوای آنها از خلافت عزل گردید و به امر سلطان سنجر شخص ابوعبدالله ، برادر المسترشد در تاریخ هیجدهم ذیقعده سال ۵۳۰ ه.ق با لقب المقتفی به خلافت منصوب شد . « ابن اثیر، الکامل ، ۴۷ »

الراشد که به عمادالدین زنگی پناه برد و در موصل زندگی می کرد ، به اصفهان بازگشت اما پس از مدتی در تاریخ پانصد و سی و دو هجری قمری  بدست چهار تن از فداییان اسماعیلی بقتل رسید که جسد او را در کنار زاینده رود و مقابل پل شهرستان بخاک سپردند . «صدرهاشمی ، قتل الراشد ، ۵۸،۵۹»

درتاریخ جمادی الاول سال ۵۳۴ ه.ق خلیفه با فاطمه خاتون خواهر مسعود وصلت نمود و پس از چند ماه مسعود نیز با دختر المقتفی ازدواج کرد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۴۷ ، ۷۷»

اگرکمی به عقب برگردیم با توجه به بروز حوادث گذشته درمی یابیم که سلطان سنجر همانند برادرش محمد تپر با اسماعیلیان به خشونت رفتار می نمود اما پس از ترور وزیرخود« معین الدین ابونصراحمدبن فضل کاشانی » بدست آنها تصمیم گرفت ، با آنها از در آشتی درآید لذا پس از صلح با اسماعیلیان رفتار و سیاست ملایمتری را با آن فرقه سرمشق خود قرار داد و حتی نمایندگان و سفیرانی به محضر یکدیگر گسیل می داشتند که این موضوع سبب خشم خلیفه و ایجاد کدورت بین آنها شد . « قلقشندی ، ۴۲۰» و پس از ترور ملک داوود در سال ۵۳۷ ه.ق که مدعی سلطنت بود، گفته می شود ترور بدست باطنیان انجام شده است و این ذهنیت در بین طرفداران خلیفه بیشتر قوت گرفت که سلجوقیان و باطنیان با یکدیگر از در صلح درآمده و همکاری می کنند . پس از قتل المسترشد و پسرش الراشد آن ذهنیت فزونی یافت .

مجسمه-سفالی-با-لعاب-یکرنگ-محل-کشف-ری-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

هاجسن در نوشته های خود در فرقه اسماعیلیه آورده است که این سوء قصدها توسط سه گروه احتمال وقوع آنها بوده است .

گروه اول : امرا ، فرماندهان و وزرایی که بر ضد فرقه اسماعیلیه بودند .

گروه دوم : کسانی که بر علیه فرقه اسماعیلیه در بین اذهان عمومی فرا فکنی می کردند .

گروه سوم : افرادی که اطلاعات از فرقه اسماعیلیه داشته اند

باطنیان گهگاه به جهت اعلام قدرت و نفوذ خود دست به اقدامات تروریستی می زدند و همچنین می توان گفت احتمالاً در قبال دستمزد دست به چنین اقداماتی می زدند . « هاجسن ، فرقه اسماعیلیه ۱۳۷، ۱۳۸»

سلطان سنجر از ابتدای فرمانروایی خود در خراسان تا زمانی که سلطنت سلجوقیان بدست او افتاد ، همیشه در پی ایجاد کشوری یکپارچه و متحد و همچنین  تثبیت مرزهای شرق ، غرب ، شمال و جنوب بود لیکن همیشه با چند معضل مواجه می شد که اولین آنها کشمکش با مدعیان سلطنت بود . دوم آشوبهایی که دودمان قراخانیان بوجود می آوردند . و سوم اتسز و خوارزمشاهیان دیگر معضلاتی بودند که فکر سنجر را همیشه بخود مشغول می کرد . چهارم غزنویانی بودند که همواره مشکلاتی را برای شاه سلجوقی ایجاد می کردند .

بهرامشاه غزنوی در سال ۵۱۲ ه.ق ضمن مخالفت با سلطان سلجوقی ، ظلم و بیدادگری در حق مردم را به یک امر عادی تبدیل کرده بودند . لذا سلطان سنجر در سال ۵۲۹ ه.ق با سپاهی نیرومند بسوی وی روان شد . اما بهرامشاه که توان مقابله با او را در خود ندید ، فرار را بر قرار ترجیح داد . اما سلطان سنجر وی را مجدداً پذیرفت و به شرط اطاعت از سلجوقیان و مهربانی با مردم حکومت غزنه را به او باز گرداند . و خود بسوی بلخ و پس از آن مرو عازم شد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۳۷»

مهم ترین انعکاس لشکر کشی سنجر به غزنه بروز اختلاف میان وی و اتسز سرکرده خوارزمشاهیان بود . لازم به یادآوری است که ملکشاه سلجوقی در دوران سلطنت خود انوشتکین غرچه طشت دار را به حکومت خوارزم گماشته بود . لذا هم انوشتکین و هم اکینچی قوجقار جانشین وی ، تابع حکومت سلجوقیان بودند . سنجر در زمان حکومت خود در خراسان ولایت خوارزم را به قطب الدین پسر انوشتکین سپرد . اما محمد در سال ۵۲۲ ه.ق از دنیا رفت . لذا سنجر حکومت خوارزم را به پسر قطب الدین محمد که قزل ارسلان اتسز نام داشت واگذار کرد .

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-مکش-فه-از-گرگان-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-مکش-فه-از-گرگان-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

اتسز در دوران جوانی به سلجوقیان بسیار وفادار بود و در کنار سنجر در جنگهای مهمی منجمله غزنه ، ماوراءالنهر و عراق شرکت داشت . وی پس از آنکه عهده دار حکومت خوارزم شد ، به تدریج نیرومند گشته و در نبرد غزنه در جند و منقشلاق فعالیت های نظامی خاصی از خود نشان داد که سبب ناخرسندی سلطان سنجر شد .« ابراهیم قِفِس اوغلو ، هرزمشاهلر ، ۴۷»  پس از بازگشت از غزنه به وی پیشنهاد شد که اتسز را از میان بردارد .اما شاه سلجوقی به اتسز اجازه داد تا به خوارزم بازگردد .«جوینی ، ۵ » بعد از مدتی در محرم سال ۵۳۳ ه.ق عازم سرکوب کردن اتسز گردید که وی در منطقه هزار اسب واقع در سی کیلومتری گرگانج   «جرجانیه» به مصاف سلطان آمد و از تاکتیکهای جنگی استفاده کرده ، مسیر آبراه ها را تغییر داد و کلیه منطقه را به باتلاق و لجنزار تبدیل نمود . لیکن سپاه سلجوقی پس از گذشتن از مناطق فوق شکست سختی به نیروهای اتسز وارد آورد و او متحمل تلفات بسیاری شد و همچنین پسرش اتلیغ هم در میدان نبرد کشته شد . « ابن اثیر ، الکامل ،۶۷»« غفاری قزوینی ، تاریخ جهان آرا ،۱۱۰»      سلطان سنجر برادرزاده خود غیاث الدین سلیمانشاه را به حکومت آنجا گمارد . لیکن اتسز در زمستان همان سال «۵۳۳ ه.ق»به خوارزم بازگشت و سلیمانشاه را مغلوب کرده و او مجبور به فرار گردید .« ابن اثیر ، الکامل ، ۶۷» « جوینی ۲/۵»

در سال۵۳۵ ه.ق سلطان سنجر به قراختائیان حمله برد و آنها را شکست داد . در همین اثنا  اتسز خود را مطیع شاه سلجوقی خواند و قسم خورد که همیشه تابع او خواهد بود .

سنجر در بهار سال ۵۳۵ ه.ق جهت اغتشاش در ماوراءالنهر عازم آنجا شد .در آنجا قوم قارلوق به حضور سلطان رسیده و اطاعت پیشه کردند و گروهی از آنها نیز به قراختائیان ملحق شدند و گورخان سرکرده آنها را به جنگ با سلطان سلجوقی تحریک کرد . و بالاخره در نبردی که میان قراختائیان و سنجر در گرفت ، شاه سلجوقی شکست سختی خورده و به زحمت جان بدر برد . «محمد آلتای کویمن ، ۴۸۵، ۳۲۶» سنجر از مسیر دشت به جیحون رسیده و پس از عبور از رود ، به بلخ رسید.

در جنگ فوق« جنگ قطوان» بسیاری از امرای نامدار سلجوقی در نبرد کشته شدند .«علی حسینی ، ۶۶» ترکان خاتون و امیرکماج، تاج الدین ابوالفضل نصر، والی سیستان با پسرانش و بسیاری از امرای دیگر به اسارت قراختائیان درآمدند . قراختائیان طمخاچ ابراهیم خان سوم را در سمرقند و آلپتکین را نیز به ولایت بخارا برگزیدند . شکست جنگ قطوان موقعیت سلطان سنجر را که تا آنموقع در هیچ جنگی شکست نخورده بود ، بسیار تضعیف کرد چنانچه اتسز فرصت را مغتنم شمرده و به خراسان تاخته ، بسیاری را کشت و خزانه سلجوقیان را غارت نمود و کتابخانه کاخ سلطان سنجر را ویران کرد . «جوینی ،۶ ،۷»

سنجر پس از تجدید قوا و تدارک سپاهی نیرومند در سال ۵۳۸ ه.ق عازم خوارزم شد و اورگنج را به محاصره درآورد . لیکن با توجه به شکست امیرکماج یکی از فرماندهان وی از غوریان که هرات را تصرف کرده بودند ، مجبور به ترک محاصره اورگنج و صلح با اتسز گردید .

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

پس از چندی اتسز دوباره نافرمانی را در پیش گرفت و حتی دوتن از باطنیان را تطمیع نموده و آنها را ماٌمور قتل سلطان سنجر کرد لیکن آنها شناسایی شده و بقتل رسیدند . در پاییز سال ۵۴۳ ه.ق بار دیگر سلطان سنجر باسپاهیان خود به خوارزم آمد و ابتدا قلعه هزار اسب را فتح نموده و سپس اورگنج را به حصر درآورد . اتسز درخواست صلح کرد و سلطان سنجر برای چندمین بار با وی پیمان صلحی منعقد ساخت .

سپس در ربیع الاول سال ۵۴۷ ه.ق پادشاه سلجوقی به غور لشکر کشید و علاءالدین جهانسوز را شکست داده و او را اسیر کرد . این پیروزی به لحاظ روانی بر قدرت سلجوقیان افزود . لیکن آنها با شورش غزها مجدد مورد تهدید قرار گرفتند. در نزاعی که میان اوغوزها با حاکم بلخ در گرفت ، منجر به قتل کمج « کَماج » والی بلخِ برگزیده سلجوقیان شد که سلطان سنجر بنا به توصیه امیرمؤید آیبه به اغوزها یورش برد و در نبردی که در بهار سال ۵۴۸ صورت گرفت ، سلطان سنجر به اسارت دشمن در آمد . « ابن اثیر ، الکامل، ۱۵۴، ۱۵۵»  سلطان بزرگ سلجوقی را در قفسی آهنین در حبس نگاه داشته بودند  . پس از سه سال مؤید آیبه با تطمیع محافظان سنجر سرانجام توانست وی را از اسارت نجات دهد . در نهایت سلطان سنجر پادشاه مسن سلجوقی در ربیع الاول سال ۵۵۲ ه.ق به بیماری قولنج چشم از جهان فرو بست . جنازه وی را درآرامگاهی که خودش در زمان حیات احداث کرده بود ، بخاک سپردند . این بنا در شهر مرو می باشد . « علی حسینی ، ۸۷»

ترکمنستان-،-شهر-مرو-مقبرۀ-سلطان-سنجر-سلجوقی

ترکمنستان-،-شهر-مرو-مقبرۀ-سلطان-سنجر-سلجوقی

در منابع تاریخی دیگر مقبره سلطان سنجر را در دارالبطیخ در شهر اصفهان در جوار خواجه نظام الملک می دانند . دارالبطیخ در محله احمد آباد اصفهان و در کوچه ای بنام خواجه نظام الملک واقع شده است . این بنای کوچک و بی پیرایه آرامگاهی سلجوقی است و در آن حدود ده قبر وجود دارد . مقبره خواجه نظام الملک نیز در این بنا می باشد .

 

 

منابع :

ابن اثیر ، علی ، الکامل ، ترجمۀ محمد حسین روحانی ، تهران

حسینی ، علی ،زبده التواریخ ، ترجمۀ رمضانعلی روح اللهی ، تهران ۱۳۸۰

محمدبن علی بن سلیمان الراوندی ، راحه اصدور وآیه السرور ، تاریخ سلجوقیان ، به اهتمام محمد اقبال ، چاپ اساطیر تهران ۱۳۸۵شمسی

ابراهیم قفس اوغلو ، ملک شاه سلجوقی ، پرویز زارع شاهمرسی ، ناشر ،یاران

تاریخ سلاجقه ، محمبن محمد آقسرائی، به اهتمام دکتر عثمان توران ، انتشارات اساطیر۱۳۶۲ شمسی

سلجوقنامه ، ظهیرالدین نیشابوری ، به اهتمام حمیدالملک و محمد رمشانی صاحب کلاله خاور

خواندمیر(خواجه غیاث الدین هروی) ، تاریخ حبیب السیر ، ، انتشارات خیام ، ۱۳۸۷ شمسی

التاریخ الباهرفی الدوله الاتابکیه ، عزالدین ابوالحسن علی مشهور به ابن اثیر ، چاپ عبدالقادر احمد طلیمات ، قاهره ۱۹۶۳شمسی

فرقه اسماعیلیه ، مارشال گ.س.هاجسن ، مترجم فریدون بدره ای ، تاریخ انتشار ۱۳۸۷شمسی

تاریخ جهان آرا ، قاضی احمد غفاری قزوینی ، ناشر ، اساطیر ، ۱۳۹۶شمسی

تاریخ جهانگشای جوینی ، عطا ملک جوینی ، به اهتمام محمد قزوینی

تاریخ جامع ایران ، جلد هشتم خلاصه بخش سلجوقیان ، مبحث سلطان سنجر

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *