برج-رادکان-در-شمال-مشهد-قدمت-سلجوقی-عکس-از-گزارش-ابنیه-تاریخی-خراسان-مهدی-صبور-صادقزاده

سلطان محمد تپر سلجوقی

سلطان محمد تپر سلجوقی

از مدتی قبل برکیارق برادر کوچکتر خود را به حکومت گنجه گماشته بود و امیرقتلغ تگین را نیز بدلیل صغر سنی اتابک وی گردانید . مؤیدالملک که نقشه های خود را در مورد امیر اونر ناکام دید . بسوی محمد رفت و او را علیه برادر تحریک نمود .محمد با تحریک های وی به عصیانگری پرداخت و اتابک خود امیر قتلغ تگین را بقتل رساند . «بنداری -۹۸» برکیارق با سپاهی برای سرکوب محمد در زنجان آماده مصاف با وی گردید اما با صلاحدید بعضی از امرا از جنگ منصرف شد و مراجعت نمود . «عزالدین ، سلطان برکیارق ۷۴- ۷۵»

 

محمد تپر که سپاه خود را نیرومند می دید، در دوم ماه ذیقعده سال ۴۹۲ ه.ق بدون درگیری وارد شهر ری شد و در قم نیز امرایی همچون کوربوقا حکمران موصل ، سعدالدوله گوهرآیین حکمران بغداد به وی ملحق گردیدند و او سعد الدوله را به خدمت خلیفه در بغداد فرستاد و از خلیفه المستظهر درخواست نمود که خطبه بنام وی کند . و خلیفه نیز خطبه بنام او خواند و او رابه غیاث الدنیا والدین ملقب نمود .

ازسوی دیگر سیف الدوله صدقه بن فرید امیر حله در خوزستان به برکیارق پیوست و او عزم جنگ با برادر کرد. دو سپاه در سفید رود همدان روبروی یکدیگر صف آرایی کردند . در خاتمه جنگ به سود محمد تپر خاتمه یافت .«ابن اثیر ، الکامل ۲۴۴»

وی به خراسان رفت و سنجر برادر کوچکتر را برعلیه برکیارق متحد خود ساخت و به نهاوند شتافت و آماده جنگ با برادر شد .لیکن با وصاطت خلیفه و علما بین طرفین صلح ایجاد گردید و قرار براین شد که محمد تپر با حفظ گنجه حکومت آذربایجان ، دیاربکر و موصل را هم در اختیار بگیرد و سالانه یک میلیون و سیصد هزار دینار به برکیارق خراج بپردازد .«عزالدین ،سلطان برکیارق ، ۵۲»

در جمادی الاول سال ۴۹۵ ه.ق باز هم بین دو برادر جنگی درگرفت و محمد شکست خورد و به اصفهان فرار کرد .برکیارق اصفهان را محاصره نمود .که پس از هفت ماه قحطی در شهر بوجود آمد و محمد پنهانی از شهر گریخت و پادشاه شهر را متصرف شد .

محدوده قلمرو حکومت سلجوقی

محدوده قلمرو حکومت سلجوقی

محمد تپر از اصفهان بسوی آذربایجان رفته و پس از جمع آوری سپاه در جمادی الاول سال ۴۹۶ ه.ق مجدد در حوالی شهر خوی از برادر شکست خورد و نزد حاکم اخلاط «سقمان قطبی» و حاکم ارزروم آمد و با اخذ کمک از آنها باسپاهی جدید به جنگ برادر آمد . سلطان برکیارق برای او پیغام داد که جنگ و خونریزی دیگر شایسته نیست و او رادعوت به صلح کرد و محمد تپر نیز این صلح را پذیرفت و قرار بر این شد که سرزمینهای نواحی قفقاز و سوریه در اختیار محمد قرار گرفته و اصفهان و مناطق شرقی تحت سلطه برکیارق باشد .و مقرر گردید بعد از برکیارق، محمد تپر سلطان سلجوقیان شود .« ابن اثیر ، الکامل ۳۰۱،۳۰۰- علی حسینی ۵۴»

بنابراین قلمرو سلجوقیان به دو بخش تقسیم شد . اما دیری نپایید برکیارق مبتلا به سل و بواسیر شده بود ، او از چندی قبل به سل مبتلا بود لیکن بطور کامل مداوا نگردید وی در آن هنگام عازم بغداد شد اما در بروجرد وضعیت بیماری اش وخیم تر گشته ، لذا پسرش ملکشاه را بعنوان ولیعهدی معرفی و به بغداد روانه کرد . و خود نیز عازم اصفهان شده ،ولی پس از چند روز درسن ۲۵سالگی چشم از جهان فرو بست . جنازه وی را به اصفهان آورده و در مقبره خانوادگی بخاک سپردند . «ابن اثیر، الکامل،۳۰۸»

پرچم-سلجوقیان

پرچم سلجوقیان

برکیارق در زمان حیات خود به برادرش محمد تپر قول جانشینی داد.لیکن پسرش ملکشاه را ولیعهد کرد و پس از فوت او ملکشاه ادعای سلطنت کرد و برتخت نشست و در بیست ونهم ماه ربیع الاول سال۴۹۸ ه.ق با لقب جلال الدوله در بغداد به نامش خطبه خوانده شد . «ابن اثیر ، الکامل ، ۳۰۹»

محمد تپر نیز با فوت برادرش در تاریخ جمادی الاول سال ۴۹۸ ه.ق به بغداد رفت . امیر ایاز اتابک جلال الدین ملکشاه در ابتدا تصمیم گرفت با وی نبرد کند  اما پیغام برصلح داد و با اعزام فرستاده ای به حضور محمد تپر از وی درخواست کرد که اگر به او و ملکشاه امان داده شود، سلطنت او را به رسمیت خواهند شناخت . محمد تپر اظهار کرد که ملکشاه همانند فرزند خودش است و سوگند یاد کرد که به اتابک نیز گزندی نخواهد رسید .«ابن اثیر، الکامل ، ۳۱۳» اما به قسم خود پای بند نبود و به محض ورود به منزل ایاز وی را کشت . و در سیزدهم جمادی الثانی سال ۴۹۸ ه.ق برتخت سلطنت سلجوقیان جلوس نمود . «عزالدین ، سلطان محمد تپر، ۳۰، ۳۱، ۳۵»

منگوبرس پسر بوری برس از اصفهان به نهاوند رفت و گروهی از سپاهیان محمد تپر به او ملحق شدند و منگوبرس با کمک آنها نهاوند را متصرف شد و در سیزدهم جمادی الثانی سال ۴۹۸ ه.ق خود را سلطان خواند و از زنگی بن پورسوق و نزدیکانش درخواست کرد که به وی ملحق شوند ، اما زنگی این پیشنهاد را نپذیرفت ؛ ولیکن برادران و دوستانش منگوبرس را فریب دادند بدین صورت که با پیشنهادش موافقت کردند و برای ملاقات وی به خوزستان عازم شدند و به محض دیدار با او دستگیرش کرده و به اصفهان آورده و به سلطان محمد تحویل دادند . « ابن اثیر ، الکامل، ۳۲۱»

امیر چکورمش حکمران دیاربکر و جزیره از پرداخت سالانه خراج به محمد تعلل کرد و سلطان سلجوقی امیرچاولی سقاو را جانشین وی اعلام کرده و به آنجا اعزام نمود . اما امیر چکورمش به مصاف او آمد و در نبردی در نواحی باقالبه شکست خورده و اسیر گردید. غوزاوغلو فرمانده قلعه درونی موصل به محض شکست چکورمش از سلطان قلیچ اول حکمران سلجوقی آناتولی اورفه وسیف الدوله صدقه حاکم عرب تبار حله درخواست کمک کرد . سیف الدوله امتناع ورزید . لیکن قلیچ ارسلان به موصل رفته ، و چاولی سقاو را شکست داده و دربیست و پنجم شعبان سال ۵۰۰ ه.ق وارد موصل گردید . «عزالدین ، سلطان محمد تپر،۵۲»

قطعه-ای-از-گچبری-دیوار-مدرسه-محل-کشف-ری-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

قطعه ای از گچبری دیوار مدرسه محل کشف ری سده پنجم ه.ق موزه ملی ایران

چاولی پس از اتحاد با رضوان پسر تتش و ایلغازی ارتق که از دشمنان چکورمش بودند ، مکرر به نبرد پرداخت که در این نبرد که در ماه شوال سال ۵۰۰ ه.ق اتفاق افتاد ، قلیچ ارسلان شکست خورده و مجبور به فرار شد اما در رود خابور غرق گردید . جسد وی توسط اتابکش به میافارقین برده شد و در آرامگاهی که آنرا قبه سلطان می خواندند ، بخاک سپردند.« ابن اثیر ،الکامل ۳۴۵» چاولی هم به موصل رفت و خطبه بنام سلطان محمد تپر خواند .   «عزالدین ، سلطلن محمد تپر ، ۶۳»

در دوره سلجوقیان فرقه اسماعیلیه روز بروز بر قدرت خود می افزود و برای نشان دادن قدرت از هیچ عملی فروگذار نبودند منجمله ترور شخصیتهای درباری مانند خواجه نظام الملک که توسط یکی از فداییان اسماعیلی بنام ابوطاهر ایوانی «آرانی» بقتل رسید . پادشاهان سلجوقی سرگرم کشمکش و درگیری با حریفانی بودند که ادعای سلطنت داشتند و نتوانستند قدرت و افکار خود را معطوف به  فرقه اسماعیلیه بنمایند . و این موضوع سبب گردید که پیروان این کیش در اصفهان با مخالفان سلسله سلجوقی متحد شوند و آنها نیز مذهب اسماعیلیه را پذیرفتند بنابر این پیروان آنها در اصفهان به سی هزار تن می رسید . از تعداد پیروان اسماعیلیه در شهرهای دیگر سلجوقی ، آماری در دسترس نیست لیکن  ابن اثیر آورده است که اسماعیلیان در پی درگیریهای جانشینی بعد از مرگ ملکشاه سلجوقی قدرت گرفتند .« ابن اثیر ، الکامل ، ۲۵۸،۲۵۹»  همچنین وی گفته است که در سال۴۹۳ ه.ق آن فرقه عبدالله اصفهانی قاضی شهر اصفهان را ترور کرده و اغتشاش بوجود آوردند که  برکیارق در سال ۴۹۴ ه.ق مجبور شد ابوالقاسم مسعودبن محمد خجندی ، فقیه تندروی شافعی را مامور سرکوبی اسماعیلیه نموده و آن فقیه نیز بسیاری از آنها را دستگیر کرده و دستور داد آنها را در آتش بسوزانند . « ابن اثیر ، الکامل ، ۲۵۹» علیرغم این جنایت و کشتار، اسماعیلیان با رهبری احمدبن عبدالملک عطاش باز هم برقدرت خود افزودند . و قلعه شاه دژ را که به فرمان ملکشاه سلجوقی بنا شده بود متصرف شدند . « قزوینی -۴۶۶»

بعد از مرگ برکیارق در سال ۵۰۰ ه.ق جانشین او سلطان محمد تپر فرمان داد تا قلعه شاه دژ محاصره شود و تسخیر قلعه سه ماه بطول انجامید و پس از گشودن آن با فرمان سلطان محمد تپر احمدبن عبدالملک عطاش و پسرش را بقتل رساندند . « رشیدبن فضل الله ، جامع التواریخ ، ۷۰» و در پی آن سلطان سلجوقی برخی دیگر از درباریان و دولتمردان که شایع بود از طرفداران باطنیان می باشند، همانند سعدالملک ابوالمحاسن آوی را بهمراه چهار تن از یارانش در اصفهان به دار آویخت .

بقعه-پیر-ابهر-ششم-وهفتم-هجری--آرشیو-میراث-فرهنگی

بقعه پیر ابهر ششم وهفتم هجری آرشیو میراث فرهنگی

محمدتپر دوبار قلعه الموت را مورد هجوم قرار داد . بار اول در سال ۵۰۳ ه.ق با اعزام نیرویی به فرماندهی احمدبن نظام الملک وزیر و امیر چاولی ، و بار دوم در سال ۵۱۱ ه.ق سپاهی به فرماندهی اتابک انوشتگین شیرگیر ، الموت را محاصره کرد که این حصر باعث گردید تاحدودی از فعالیتهای اسماعیلیان کاسته شود . « عزالدین ، سلطان محمد تپر، ۸۲، ۸۵»

امیرچاولی که جانشین چکورمش گردید ، و ولایت موصل به او داده شد، در پرداخت خراج تعلل می ورزید و این موضوع باعث گردید که سلطان محمد امیرمودود را به جانشینی وی برگزیند و امیرمودود در بهار سال ۵۰۱ ه.ق عازم موصل شد و شهر را به محاصره در آورد . « ابن اثیر، الکامل ، ۳۶۷» امیر چاولی توانایی مقابله با مودود را نداشت و به ایلغازی حاکم نصیبین پناه برد و موصل بدست مودود افتاد . وی به دستور سلطان محمد در سال ۵۰۳ و۵۰۶ ه.ق اورفه را که تحت تصرف صلیبیون بود به محاصره درآورد ، اما موفق به تصرف آنجا نشد . در همین اثنا طغتگین اتابک دمشق، برای امنیت راههای تجارتی دمشق از مودود و تمیرک بن ارسلان تاش امیر سنجار و ایلغازی حاکم نصیبین درخواست کمک نمود . بنابراین مودود حصر موصل را نیمه تمام گذاشت و به اتفاق تمیرک و ایلغازی در ذیقعده سال ۵۰۷ ه.ق از رود فرات عبور کرده ، به سوریه وارد شدند و در شمال حمص با طغتگین ملاقات کرده و با یکدیگر قرار گذاشتند که همگی به قلمرو پادشاه نشین قدس که از صلیبیون بودند ، هجوم ببرند . بودوئن پادشاه قدس بدلیل ناتوانی خود در قبال آنها از فرمانروایان صلیبی انطاکیه و طرابلس یاری خواست و آنها بلادرنگ به کمک بودوئن شتافتند و در نبردی که بین طرفین انجام شد سپاه صلیبیون شکست سختی خورده و بودوئن اسیر گردید لیکن بعلت ناشناس بودنش توانست بگریزد . بقایای سپاه آنها نیز بسوی طبریه عقب نشستند . « ابن اثیر ،الکامل  ، ۳۹۵»

قطعه-ای-از-کاشی-زراندود-محل-کشف-تخت-سلیمان-سده-هشتم-ه.ق

قطعه ای از کاشی زراندود محل کشف تخت سلیمان سده هشتم ه.ق

باری سپاه سلجوقی نیز بدیل سرمای زمستان به دمشق مراجعت کرد و مودود در یکی از جمعه هایی که بهمراه طغتگین از مسجد جامع شهرخارج می شد ، مردی به وی حمله برد و او را کشت . «در بعضی منابع آمده است وی بدست اسماعیلیان بقتل رسید .» جنازه وی توسط همسر و فرزندانش به آرامگاه ابو حنیفه در بغداد و سپس به اصفهان منتقل شد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۳۹۶»

امیر آق پورسوق که از طرف سلطان محمد جانشین مودود و حاکم موصل شده بود ، بسوی اورفه عازم شد و مدتی آنجا را به محاصره درآورد لیکن در تصرف آنجا توفیقی نیافت . « عزالدین، سلطان محمد تپر ، ۱۲۷، ۱۲۶» با اینکه سلطان محمد از حکام سوریه درخواست کرد که به امیر آق پورسوق جهت جنگ با صلیبیون یاری رسانند ، اما کسی حاضر نشد که به وی کمک کند . خصوصاً ایلغازی ارتق که به جنگ آق سنقر آمد و او را شکست داده  و مجبور به فرار کرد . ایلغازی با طغتگین اتحاد کرد و هردو با صلیبیون نیز علیه سلطان محمد پیمان دوستی و مودت برقرار کردند . اماچیزی نگذشت که ایلغازی در راه موصل اسیر قیرخان بن قراچه گردید و قیرخان پسر او ایاز را به گروگان گرفت ، اما خودش را آزاد ساخت .

ایلغازی پس از گردآوری سپاه ، حمص را محاصره کرد لیکن اطلاع یافت سلطان محمد در راه همدان است بنابراین محاصره را رها کرد . « عزالدین ، سلطان محمد تپر، ۱۳۰»

شهر حلب پس از درگذشت ملک رضوان تحت نظر لؤلؤ الخادم و شمس الخواص اداره می شد . سپاه سلطان محمد درسال ۵۰۹ ه.ق پس از عبور از فرات بطرف شهر حلب حرکت کرد .لؤلؤالخادم و شمس پیام فرستادند که شهر را فقط به خود سلطان محمد تسلیم خواهند کرد و از اتابک طغتگین و ایلغازی خواستند که به آنها  یاری برسانند . امیر طغتگین دوهزار سوار به حلب گسیل داشت. امیر پورسوق  بطرف حمات رفت و علاوه برآنجا خیلی  نقاط دیگر را  تسخیر کرد . و امور آنجا را به  قیرخان  سپرد . «آلپتکین ، اتابگلیگی ،۷۳» طغتگین و ایلغازی از بیم سلطان سلجوقی با فرمانروایان صلیبی در انطاکیه و پونس ، برعلیه پورسوق  متحد شدند و در جنگی که میان آنها در گرفت ، ذرسال ۵۰۹ ه.ق پورسوق توسط دشمن به محاصره درآمد و مجبور به عقب نشینی شد . اما بسیاری از اسرا منجمله ایاز پسر ایلغازی را بقتل رساند . « آلپتکین ، اتابگلیگی ، ۷۵»

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه سفالی نقش زیر لعاب شفاف مکشوفه از گرگان سده پنجم وششم ه.ق موزه ملی ایران

طغتگین که راهی جز مصالحه با سلطان محمد نداشت ، بسوی بغداد آمده و از وی طلب عفو کرد . سلطان وی را پذیرفت و او را به حکومت سوریه گماشت . «عزالدین ، سلطان محمد تپر ، ۱۳۷»« آلپتکین ، اتابگلیگی ، ۷۷»

بعد از چندی درشعبان سال ۵۱۱ ه.ق محمد تپر به بیماری دچار گشت و پس از چند ماه محمود پسرش را به ولیعهدی برگزید و در ذیحجه همان سال در سی و هفت سالگی درگذشت . « ابن اثیر ، الکامل ، ۴۱۷ »

 

 

منابع :

ابن عبری ، تاریخ الزمان ، نشر بیروت ، لبنان

عزالدین ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، کارلوس یوهنس تورنبرگ در سال ۱۸۵۱ میلادی ، ترجمه به اهتمام ابوالقاسم حالت ، عباس خلیلی

بنداری ، ( قوام الدین فتح بن علی بن محمد اصفهانی ) تاریخ سلسلۀ سلجوقی ، مترجم محمد حسین جلیلی ، بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۶شمسی

محمدبن علی بن سلیمان الراوندی ، راحه اصدور وآیه السرور ، تاریخ سلجوقیان ، به اهتمام محمد اقبال ، چاپ اساطیر تهران ۱۳۸۵شمسی

تاریخ جامع ایران ، جلد هشتم بخش سلجوقیان مبحث سلطان ممحمد تپر

تحقیق وپژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *