شاهرخ شاه افشار
شاهرخ شاه افشار
(سرگذشت شاهرخشاه قبل از پادشاهی)
عادلشاه افشار پس از برتخت نشستن ،عده ای را به سرکردگی سهراب خان که لَلِه و غلام او بود را با جمعی از بختیاریها به کلات فرستاد . و مدتی آنجا را به حصر درآورد . تا اینکه مدافعین برج ارغونشاه غفلت نموده و نردبانی را که درکنار برج بود ، بجا گذاشته و موجب شدند بختیاریها از نردبان بالا رفته و برج را تسخیر کردند و بر آنجا و حصار کلات مسلط شدند . نصرالله میرزا و امامقلی پسران نادر به اتفاق شاهرخ برادر زادۀ خود هر یک براسبی سوار شده و بطرف مرو گریختند . کاظم بیک افشار برادر عادلشاه که آنوقت در کلات بود ، به تعقیب آنان پرداخت و چون نتوانست به آنها برسد ، مراجعت کرد . لیکن دوست محمد چهچهه ای که قوشچی نصرالله میرزا بود ، حق نمک نشناخته و به تعقیب آنان براه افتاد و امامقلی و شاهزاده شاهرخ را در هیجده کیلومتری کلات دستگیر و به کلات برگردانید و شخصی بنام قربانعلی را بتعقیب نصرالله میرزا فرستاد . در منطقه ای بنام حوض سنگ به نصرالله میرزا رسید . و در نبردی با نصرالله کشته شد . ولی جمعی از قراولان مرو ، نصرالله میرزا دستگیر نموده و به کلات فرستادند .
رضاقلی میرزا را که بیست و نه ساله بود با هیجده نفر از اولاد بزرگ و کوچک که در کلات بودند را به فرمان علیقلی خان همانجا درکلات کشتند . ولی نصرالله میرزا راکه بیست و سه ساله بود و هشت پسر او و امامقلی هیجده ساله و چنگیزخان سه ساله و جهت الله خان شیرخواره و شاهرخ میرزا را به مشهد آوردند .
عادلشاه نمک نشناس آن دو برادر را با برادران شاهرخ بنامهای محبعلی میرزا دوازده ساله ، احمدقلی میرزا یازده ساله ، هارون خان ، پنج ساله ، بیستون خان هفت ساله و محمودخان چهارساله را به تیغ جلاد سپرد . اما شاهرخ میرزا را که در آن هنگام چهارده سال داشت را مخفیانه در ارگ مشهد محبوس ساخت ، لیکن خبر فوت وی را منتشر کرد . بدین سبب که هر زمان پادشاهی وی را تأیید و قبول کردند شاهرخ را از میان بردارد . و اگر تأیید نگردید وی را که از دودمان نادر و صفویه است ، بر اریکۀ سلطنت نشانده و خود زمام امور را در دست بگیرد . « نادرنامه ، انجمن آثار ملی ، محمدحسین قدوسی : ۴۱۲ ،۴۱۳،۴۱۴، ۴۱۵»
عادلشاه افشار از خزائن کلات پانزده کرور پول نقد مسکوک که هر کروری پانصدهزار تومان بود ، به دست آورد . البته برای وی جواهرات و باقی تحف و نفایس بسیاری از کلات به مشهد آوردند . شاه جدید ایلات افشاریه و آذربایجان و عراق و فارس و جماعت بختیاری را که نادر به خراسان کوچ داده بود ، همه را به ولایات اولیۀ خود برگردانید. عادلشاه در اوائل محمد قلیخان که مسبب اصلی قتل نادر بود را مهربانی بسیار کرد ، لیکن اندک اندک از نظرش افتاد و او را دستگیر و به اهل حرم نادری سپرد و خاتونهای حرم وی را بجرم قتل نادر قطعه قطعه کردند . علی شاه حسنعلیخان معیرالممالک را با سهراب بیک گرجی غلام ، به رتق و فتق امور گماشت و خود به عیش وعشرت پرداخت . دراین موقع اکراد قوچان بنای مخالفت با علیشاه را گذارده و از او سربرگرداندند لذا علیشاه قشونی را به آنسو روانه کرد و اکراد را سرکوب و مطیع ساخت . آنگاه در خراسان قحطی بروز نمود و عادلشاه به مازندران رفته و بمدت هفت ماه آنجا بماند .
ابراهیم خان برادر کوچکتر عادلشاه که از برادران دیگر بزرگتر بود ، سردار و صاحب اختیار آذربایجان و عراق در اصفهان بود . اللهیار خان ترخی سرکردۀ افاغنه و عطاخان سرکردۀ ازبکها که با قوای خود درنواحی آذربایجان و شهر زور درحوالی ممالک روم بودند به اصفهان آمده و سپاه خود را در اختیار ابراهیم خان گذاشتند ابراهیم خان نیز با قوای افاغنه و ازبک و سردارانشان بامهربانی و عطوفت رفتار کرده و آنها را به خود جلب نمود . در این اثنا امیر اصلانخان نیز به وی ملحق گردید . بدین ترتیب ابراهیم خان صاحب قدرت گردید و سپاهیان نادری که در نواحی آذربایجان ، لرستان ، کردستان ، اهواز ، هویزه ، فارس و بنادر و کرمان با طوایف افغان و ازبک که متفرق بودند ، به او پیوستند تا جائیکه سپاهیان وی به یکصد و پنجاه هزار نفر رسیدند و او به فکر کشورستانی انداخت . و عزم جزم کرد که با برادرش مصاف دهد . حد فاصل دو شهر زنجان وسلطانیه جنگ میان دو برادر آغاز گردید . دیری نگذشت فوجی از لشکریان عادلشاه که از ماجرای پیش گویی چهل سال سلطنت ابراهیم شاه باخبر گردیدند ، به وی ملحق شدند و نفاقی در سپاه علیشاه پدید آمد و همه روی از او بر تافته و پراکنده شدند . علیشاه که دیگر تاب مقاومت نداشت ، با سه هزار تن از سپاهیان خود بسوی تهران گریخت و ابراهیم خان قشونی پنج هزار نفری برای دستگیری وی به تهران گسیل داشت محسن خان که از سوی علیشاه حاکم تهران و نمک پروردۀ او بود ، با جمعی از رجال و اوباش تهران عادلشاه را دستگیرکرده و تسلیم کسان ابراهیم خان نمود . آنان نیز علیشاه را به خونخواهی عموزادگان و شاهزادگان افشار دو چشمش را نابینا ساخته و با غل وزنجیر و حال وخیم به دربار ابراهیم خان فرستادند . « نادرنامه ، انجمن آثار ملی ، محمدحسین قدوسی : ۴۱۲ ،۴۱۳،۴۱۴، ۴۱۵»
ابراهیم شاه پس از نابودی متحدان سابق ازجمله امیراصلان خان ، اقتدار کلی بدست آورد . وی برادر خود حسین بیک را سردار صاحب اختیار خراسان قرار داد . و شهرت داد که سلطنت از آن شاهرخ میرزا است . بنابراین از شاهرخ دعوت کرد که برای سلطنت به عراق آید ودر اصفهان تاج شاهی بر سرنهد . پس از اینکه حسین بیک به خراسان رسید ، اکراد و رؤسای خراسان پس از یک سال شاهرخ را از حبس بیرون کشیده و آمادۀ پادشاهی ساخته و در جواب ابراهیم خان اظهار داشتند شاهرخ در خراسان جلوس خواهد کرد . «نادر نامه ،محمدحسین قدوسی : ۴۱۵،۴۱۶»
جلوس برتخت پادشاهی شاهرخ شاه افشار
شاهرخ شاه افشار در نهم محرم شوال ۱۱۶۱ ه.ق در مشهد براریکۀ سلطنت تکیه زد . ابراهیم شاه که نقشۀ خود را ناموفق یافت ، او نیزرسماً براورنگ سلطنت جلوس نمود . وی با حاتم بخشی به هر بی سر و پای تنگ مایه ، وی را صاحب ثروت ساخت . «استرآبادی ، تاریخ … : ۵۴۷،۵۴۸ – محمدکاظم : ۱۱۹۹»
ابراهیم خان سپس از آذربایجان به قصد تصرف خراسان عازم آن دیار شد تا به منطقۀ سرخۀ سمنان رسید . بیکباره در آنجا سپاهیانش از وی جدا شدند و تنهایش گذاشتند . او با جمعی از سربازان افغان و ازبک قبل از درگیری و جنگ ، شکست خود را مشاهده کردند و رو به سوی قم نهادند که راهشان را مسدود ساختند ، ابراهیم خان با راهنمایی عمواوغلو به قلعۀ قلابور گریخت . اما اهل قلعه توسط پناه خان قلاپوری وی را دستگیر ساخته و به شاهرخشاه پیام فرستادند . شاهرخ فرمان داد که ابراهیم خان را بهمراه برادرش علیشاه که نابینا بود به جانب خراسان گسیل دارند . در راه به امر شاه ابراهیم خان را نابینا و سپس بقتل رساندند . علی شاه را نیز به محض ورود به مشهد به قصاص خون شاهزادگان نادری و بخونخواهی بردران و کسان شاهرخ به داخل حرم نادری برده و توسط زنان حرم مثله گردید . «استرآبادی، تاریخ … : ۵۴۸ ،۵۴۹- مرعشی :۹۸ ، ۹۹»«انجمن آثار ملی ،محمد حسین قدوسی»
پس از چندی عده ای از امرای خراسان به اتفاق گروهی از اوباشان شاهرخ را از سلطنت عزل کرده و او را نابینا و زندانی کردند . و میرسیدمحمد متولی پسرمیرزا داوود را که دختر زادۀ شاه سلیمان صفوی و در عصر نادرشاه متولی آستان قدس رضوی بود ، در پنجم صفر ۱۱۶۲ ه.ق بمقام سلطنت رسیانیدند و پس از تاجگذاری به زیارت حضرت رضا علیه السلام از در رواق دارالحفاظ مشرف شده و ضریح مرصعی که نادرشاه برای مقبرۀ خود در ایام سلطنت ساخته بود ، نیاز قبر مطهر امام هشتم نمود و خود را شاه سلیمان نامید و سطان داوود میرزا پسر بزرگ خود را به نیابت تولیت آستان رضوی منصوب کرد . ولی این دولت مستعجل دیری نپاید که یکی از سرداران شاهرخ بنام یوسف علی بر شاه سلیمان تاخته و پس از چهل روز او را ازسلطنت خلع کرده و چشمان او را کور کردند و مجدد شاهرخ را با چشمان نابینا بر سلطنت مستقر نمودند . «انجمن آثار ملی ،محمد حسین قدوسی» شاهرخ برای اطمینان دستور داد زبان شاه سلیمان را هم قطع کنند در آنزمان هرج و مرج و حکومت ملوک الطوایفی در همه جا شیوع پیدا کرد چنانچه در اصفهان علیمردان خان توانست سلیم خان را که حاکم منصوب شاهرخشاه بود از اصفهان رانده و با نشاندن یکی از شاهزادگان صفوی بنام شاه اسماعیل سوم ، بار دیگر دولت صفویه را در اصفهان مستقر سازد .« همو :۷۲ ،۷۳- مرعشی :۱۴۴»
درآن ایام احمد خان درانی به هرات برگشت و آن شهر بدون مقاومت تسلیم گردید . احمد خان سپس با امرای سپاه و توپخانه به مشهد یورش برد . یوسفعلی خان جلایر با هشت هزار کس همراه با شاهرخ نابینا پا به فرار گذاشتند ، لیکن امیر علم خان راه را بست . جلایر با جواهرخانۀ شاهی نیمه شب شاهرخ را به حال خود گذاشت و به سوی کلات گریخت . « ابوالحسن گلستانه : ۵۹ ، ۶۰» امیر خان علم پس از ورود به مشهد به دنبال یوسفعلی خان به کلات رفته و او را دستگیر نمود . گرچه شاه سلیمان ثانی حاضر به انتقام گرفتن نشد ، اما با جار جنجال مشهدی ها ، یوسفعلی خان را با نزدیکانش در میدان شاهی به قتل رساندند . «مرعشی :۱۴۱،۱۴۲» احمدخان درانی نام سلطنت برخود نهاد و به مشهد حمله برد و آن شهر بدست ابدالیان سقوط کرد . « همو :۱۴۲» به روایت محمد هاشم رستم الحکما : احمد شاه افغان قندهاری با صدهزار سپاهی به خراسان حمله برد .نیروهای مقاومت مردمی و به خصوص دلیران قاجاری به رهبری محمد حسن خان قاجار به دفاع پرداختند که درنتیجه احمد شاه ابدالی که اتنظار چنین مقاومتی را در خود نمیدید ، به جانب قندهار گریخت . «همو :۲۴۱ ،۲۴۴»
شاهرخ شاه افشار مجدد سلطنت خود را ادامه داد . وی بدلیل کوری امور خراسان را به فرزندانش نصرالله میرزا ، و نادرمیرزا دو جوان شرور سپرد . که مابین آن دو برادر مدام بر سر ادارۀ امور خراسان جنگ بود . «ابوالحسن مستوفی :۶۳۲ ،۶۳۳» پس از چندی آغامحمدخان قاجار به مشهد حمله برد و شاهرخشاه را دستگیر کرده و شکنجۀ بسیار نمود تا از محل مخفی شدن گنجهای نادری اطلاع یابد و تقدیر چنان بود که شاهرخ زیر شکنجه ، اموال و ثروت نادر را تحویل آغامحمدخان قاجار دهد و بهمراه خانواده اش به تهران تبعید شود . لیکن وی درنزدیکی دامغان در سن ۶۳ سالگی از دنیا رفت . «قزوینی : ۱۵۵،۱۵۸» آخرین یادگار سلسلۀ افشار نادر میرزا است که در زمان آمدن آغامحمدخان قاجار به خراسان و افغانستان گریخت . وی در اوایل سلطنت فتحعلی شاه با سپاهی که تدارک دیده بود به خراسان تاخت و آنجا را تسخیر نمود لیکن فتحعلی شاه قاجار قشون خود را به خراسان اعزام کرده و مشهد را محاصره کرد و با وساطت یکی از روحانیون بنام مشهد ، قرار شد که محاصره گسسته شود . آنگاه مشهدی ها نادرمیرزا را به دشمن تحویل دادند و با قتل وی سلسلۀ افشاریه بطور رسمی در سال ۱۲۱۸ منقرض گردید . « مروزی : گ ۶۰ ، گ ۱۳۰- نوری : ۹۵ ،۹۶ ، ۱۸۶ ،۱۸۷»
منابع :
محمد کاظم ، عالم آرای نادری ، به کوشش محمد امین ریاحی ، تهران ، ۱۳۶۴ شمسی
مرعشی ، محمدخلیل ، مجمع التواریخ ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ، ۱۳۶۲ ه.ق
استرآبادی ، محمدمهدی ، تاریخ جهانگشای نادری تهران ۱۳۶۸شمسی
همو ، دره نادره به کوشش جعفر شهیدی تهران ۱۳۶۶ شمسی
مروزی ، محمد صادق ، تاریخ جهان آرا ، نسخۀ عکسی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ، شمارۀ ۴۴۴۹
نوری ، محمدتقی ، اشرف التواریخ ، به کوشش سوسن اصیلی ، پیان نامۀ کارشناسی ارشد ۱۳۷۴ شمسی
قزوینی ، ابوالحسن ، فوایدالصفویه ، به کوشش مریم میراحمدی ، تهران ، ۱۳۷۶شمسی
ابوالحسن گلستان ، مجمل التواریخ ، به کوشش مدرس رضوی ، تهران ، ۱۳۴۴ شمسی
نادرنامه ، انجمن آثار ملی ، محمدحسین قدوسی ، ۱۳۳۹ شمسی
تاریخ جامع ایران ، جلد یازدهم ، ایران درعصر افشاریه ، مهدی کیوانی ۱۳۹۳ شمسی
تحقیق و پژوهش : مهدی صبورصادقزاده
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.