پرچم شاه اسماعیل صفوی

صفویان و طلوع آنها

صفویان

اگر به نمودار تاریخ بدقت بنگریم آغاز فعالیت دودمان صفویان را می توانیم در سدۀ هفتم هجری قمری و همزمان با پیدایش تیمور و تجزیۀ امپراطوری او در عصر حکومت شاهرخ و همچنین در دوران حکومت سلسله های  آق قویونلو و قراقویونلو مشاهده کنیم .  اما دراینجا به شرح اندک آن خاندان بطور اجمالی می پردازیم.

شیخ صفی الدین اردبیلی جد و نیای صفویان است که در سالهای ۶۵۰الی۷۳۵ هجری قمری همزمان با الجایتو ، ایلخان مغول زیسته است. بدیهی است که صفویان نام خود را از او برگرفته اند . «تاریخ ایران از زمان باستان تاامروز ، گرانتوسکی ،داندامایف ، ترجمۀ کیخسروکشاورزی سال ۱۳۸۵» و همچنین وی بانی خانقاه صفویه بود که به تدریج خواهان و پیروان بسیاری را به خود جذب نمود . شیخ صفی الدین پیرو اسلام ( سنی ، صوفی ) بوده است . او را پس از مرگ در همان خانقاه بخاک سپردند .

مجسمۀ شیخ صفی الدین اردبیلی عکس از سایت مشرق

مجسمۀ شیخ صفی الدین اردبیلی نیای صفویان عکس از سایت مشرق

پس از فوت وی پسرش شیخ صدرالدین موسی پیر و مرشد خانقاه پدر گردید او نیز در سالهای ۷۰۴ الی ۷۶۹ هجری قمری در قید حیات بوده است . وی نخستین کس از شیوخ صفوی است که از تسنن شافعی به شیعه تغییر عقیده داد . پسر وی خواجه علی سیاهپوش پس از مرگ پدر از سال ۷۶۹ ه.ق تا زمان رحلت ، بسال ۸۰۵ ه.ق رهبری قوم صفویان را برعهده داشته است . او نیز مقارن با فرمانروایی امیر تیمور گورکانی می زیست . وی را پس از مرگ در شهر تبریز بخاک سپردند.

نقاشی شاردن از شهر تبریز کهن در سده نهم ه.ق

نقاشی شاردن از شهر تبریز کهن در سده نهم ه.ق

شیخ ابراهیم صفوی پسر خواجه علی سیاهپوش پس از فوت پدر از سال ۸۰۵ الی ۸۳۰ هجری قمری ریاست دودمان صفوی را دردست گرفت . « خلاصه التواریخ ، قاضی احمد قمی »

شیخ جنید هنگامی که پس از پدرش شیخ ابراهیم ، رهبری قوم صفوی را بدست گرفت ، قدرت و توان اهل طریقت را مطابق قدرت سلطنت می دانست . وی در ابتدای رهبری خود با مخالفتها و ضدیت های عمویش شیخ جعفر که مردی فاضل و مدبر بود ، روبرو گشت.« پیرزادۀ زاهدی : ۵۰- ابوبکر تهرانی : ۲/۴۶۷- ۵۲۱» درآن هنگام روابط حسنه میان جهانشاه قراقویونلو و شیخ جعفر برقرار گردید و بدنبال آن ، جهانشاه دختر خود را به عقد و ازدواج دومین پسر جعفر بنام قاسم درآورد .« هینتس ، تشکیل دولت : ۱۸- رملو ، نوایی : ۴۰۷» و همچنین تولیت خانقاه شیخ صفی را به شیخ جعفر سپرد . «امینی ، احوال جنید »

مؤلف اثر جهانگشای خاقان «جهانگشای خاقان : ۳۸- امینی ، احوال جنید » آورده است که بدنبال تهدید جهانشاه به شیخ جنید ، او جمعی از یاران و هوادارن خود را گرد آورد و طی یک سخنرانی به آنها اظهار نمود که نیای من شیخ صفی به خوابم بیامد و به من بگفت که بایستی به ایالتی کوچ نمایی زیرا این پادشاه که من می بینم ، به قصد سرکوب خواهد آمد  و در اردبیل غارت و خرابی ببار می آورد . «قاضی احمد قمی : ۱/۳۴»

محدوده قلمرو صفویان در دوره های مختلف

محدوده قلمرو صفویان در دوره های مختلف

بعد از چندی شیخ جنید به سمت حلب صفر کرد و از آنجا به دیار بکر برفت . او در سال ۸۵۲ ه.ق به ارمنستان عازم گردید . «هینتس ، تشکیل دولت : ۱۹، ۲۰» جنید مدتی بعد از امپراطور عثمانی مراد دوم تقاضا کرد که خانقاه قورت بلی را به او واگذارد . لیکن چون با مخالفت امپراطور مواجه شد بسوی قونیه رهسپار شد اما در آنجا نیز مورد تکفیر و تهدید شیخ زاویه صدرالدین قونیوی و شیخ عبداللطیف مقدسی قرار گرفت ، «هینتس ، تشکیل دولت : ۳۲، ۲۰» و مجبور به عزیمت از آنجا گشت و پس از گذشتن از سرزمین و رستاق ها ، در ارسوس در شمال سوریه قلعۀ متروکی را جهت اقامت خود برگزید و آنجا را به محل خانقاه و اقامت خود تبدیل کرد. و آنگاه بسیاری هوادارش شده و به او پیوستند . فعالیت های شیخ جنید ، پس از چندی شیوخ حلب را به تحریک سلطان مصر واداشت و او به والی حلب امر کرد که شیخ جنید را از آنجا براند . جنید نیز ناچاراً به طرف شمال سرزمین عثمانیان ، منطقۀ جانیق نقل مکان کرد . «اینانچ :۲۴۳» در سال ۸۵۷ ه.ق سال فوت جقمق حاکم طرابوزان بود . جنید در اینزمان به اتفاق یاران خود درصدد تصرف شهر برآمد و آنجا را محاصره نمود لیکن دولت عثمانی در سال ۸۵۸ ه.ق نیرویی را به فرماندهی خضربیک ، بیگلربیگی سیواس را مأمور سرکوبی جنید نمود . آنگاه شیخ مجبور به هجرت به منطقۀ دیاربکر گردید که در آنجا نیز با مخالفت حسن بیک آق قویونلو روبرو شد . شیخ به مدت شش سال آواره و دربدر بود. « اینانچ : ۲۴۴» اکثر منابع روایت کرده اند که حسن بیک استقبال دوستانه ای از شیخ جنید صفوی داشت و با او روابط حسنه برقرار نمود شیخ جنید در مدت چهارسال که در پایتخت آق قویونلو اقامت داشت ، آنقدر به صمیمیت و یکرنگی با حسن بیک رسید که وی خواهر خود خدیجه بیگم را به عقد او درآورد . «امینی ، احوال جنید – روملو ، نوایی : ۴۰۸- هینتس ، تشکیل دولت : ۳۶»

شیخ جنید در سال ۸۶۳ به اردبیل هجرت نمود . لیکن جهانشاه قراقویونلو همانطور که دوازده سال پیش وی را از اردبیل مجبور به ترک آنجا کرده بود ، مجدد در صدد کوچانیدن وی برآمد . و شیخ جنید به اتفاق ده هزار تن از یارانش بسوی شروان روانه شد . «امینی ، احوال جنید»  و سرانجام  بهنگام عبور و اطراق در بلاد شروان به دلیل تحریک شروانشاه توسط شیخ جعفر و شاید هم به سبب احتیاط ، امیر خلیل الله  به مقابله و راندن جنید بر آمد . که در تاریخ دوم جمادی الاول سال ۸۶۴ ه.ق در منطقه ای بنام تبرسران نبردی درگرفت که در طی آن شیخ صفوی کشته شد . « جهانگشای خاقان :۴۰- روملو ، نوایی : ۴۰۹» جسد وی را به اردبیل منتقل کرده و در خانقاه صفوی بخاک سپردند .

مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی قدمت صفوی

مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی قدمت صفوی

پس از فوت شیخ جنید به سبب اینکه حیدر کودکی شیرخواره بود به صورتی بلامنازع جانشینی بدست شیخ جعفر افتاد حسن بیک می دانست که وجود طفل شیرخوارۀ جنید اهمیت بسزایی دارد لذا به آموزش و پرورش حیدر که خواهرزادۀ او نیز بود همت گماشت  پس از کشته شدن جهانشاه قراقویونلو در سال ۸۷۲ ه.ق و همچنین اسیر شدن و بقتل رسیدن ابوسعید تیموری به دست حسن پادشاه (اوزون حسن)احتمالاً در همین اوان بود که شیخ حیدر درسن ۹ سالگی به موطن اجدادی خود آمد و تحت تعلیم و تربیت عموی پدرش شیخ جعفر قرار گرفت . « روملو ، نوایی : ۴۵۸، ۴۶۰ ، ۴۸۶ ، ۴۸۷، ۵۰۵، ۵۰۷» به تدریج مریدان و ارادتمندان شیخیه و اهل طریقت پیرامون شیخ حیدر گرد آمدند و او صاحب نفوذ و قدرت گردید . پس از چندی حسن پادشاه شیخ حیدر را که خواهر زادۀ وی بود ، شخصی نیک و درستکار بدید و مورد عنایت بیشتر قرار داده ، دختر خود را بعقد وی درآورد. «جهانگشای خاقان : ۴۱- پیرزادۀ زاهدی : ۶۸- اسپناقچی : ۳۰»  زمانی سپری شد و نفوذ حیدر جوان در اردبیل به درجه ای رسید که کسی توان دشمنی و ضدیت با او را نداشت و اگر کسی به وی گستاخی و جسارتی می نمود پیروانش او را بسزای عملش می رسانیدند . «فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۲۷۴»

در زمان حسن پادشاه آق قویونلو بود که شیخ حیدر تاجی را به پیروانش نشان داد و اظهار نمود که حضرت علی امیرالمؤمنین آن را درخواب به او اهدا نموده است . و این کلاه بعدها به تاج قزلباش معروف گردید . « هینتس ، تشکیل دولت : ۹۱ ، ۹۳» و بر سر گذاشتن آن ازسوی مردم متداول گشت.

پس از حسن پادشاه سلطان یعقوب به جای وی نشست و از همان ابتدا به افکار و عقاید شیخ حیدر به مخالفت برخاست . شیخ حیدر جوان چندین سال را نیز به فعالیتهای جسورانۀ خود در اردبیل ادامه داد . و روزگار را در ورزش طریق پهلوانی و ساختن ادوات آن بگذرانید . «فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۲۷۵» و مریدان را چنان شیفته و مجذوب خود کرد که همۀ پیروانش حاضر بودند جان خود را به وی پیشکش نمایند . « فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۲۷۶»  مشهور است که مریدان شیخ به حیدریه شهره گشتند و در زمانهای بعد نیز در آسیای صغیر با عنوانهای حیدریه ، سبعیه و رازقیه خوانده می شدند  و خود شیخ نیز در میان پیروان به حیدرکرار یا ثانی (حیدر اول لقب امیرالمؤمنین علی ع می باشد) ملقب شد .۱۶۱«اسپناقچی :۳۶ ، ۳۷»

شیخ صفوی پس از گردآوری شش هزار مرید فدایی در سال ۸۸۶ ه.ق بطرف چرکس ها لشکر کشید و در آنجا فاتح گردید . اما به سبب تدارکات و استراحت یارانش کار را نیمه تمام گذاشت و مراجعت کرد لیکن بار دوم با اجازۀ سلطان یعقوب و درخواست او از شروانشاه به جهت دادن مجوز عبور لشکر شیخ حیدر از سرزمین وی به آن سو روانه گردید و پس از کسب موفقیت هدایایی ، نظیر اسیران چرکسی به سلطان آق قویونلو جبران نمود . «فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۲۷۶، ۲۷۷»

در یورش سوم  ، شیخ حیدر هنگام  عبور از منطقۀ بَردَع دست به غارت ذمیان زد و چون شروانشاه را سرگرم خوشگذرانی جشن پسرش یافت موقعیت را مغتنم شناخت و به سبب انتقامجویی خون پدرش شیخ جنید ، به او اعلان جنگ بکرد . «فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۲۸۰ ، ۲۸۲» فرخ یسار پادشاه شروان سریعاً از سلطان یعقوب تقاضای کمک کرد و سلطان که از قدرت یافتن حیدر و برخی نافرمانی های وی نگران بود ، سلیمان بیک بیجَن را با چهار هزار سوار به یاری وی فرستاد . سرانجام در پایین کوههای البرز سپاه سلیمان بیک و شروانشاه به صوفیان شیخ حیدر رسیدند . پس از آغاز جنگ ناگهان تیری از سوی لشکریان شیخ حیدر بر گردن شیخ فرود آمد و او را به هلاکت رساند .«فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۲۸۵ ، ۳۰۲- روملو:۶۱۶، ۶۱۸» سر شیخ را به دربار سلطان یعقوب ارسال نمودند و به فرمان او دو روز بر مناره آویختند و سپس به مادرش جهت به خاکسپاری تحویل دادند.«فضل الله روزبهان : تاریخ عالم آرای : ۳۰۵ ، ۳۰۷» به فرمان سلطان یعقوب ، پسران و مادرشیخ حیدر به شیراز تبعید و در دژ استخر محبوس گردیدند . « همو:۳۰۲،۳۰۳»

بنای مقبره شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل اول صفوی عکس از سایت صاحب خبر

بنای مقبره شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل اول صفوی عکس از سایت صاحب خبر

دیری نپایید خود سلطان به سبب نوشیدن شربت آلوده به سمی که همسرش به او نوشانیده بود ، ازدنیا رفت . پیکر او را در قرا آقاج مدفون ساختند . لیکن بعد ازمدتی صفویان پیکر او را از گور خارج ساخته و سوزانیدند . «فضل الله روزبهان : ۴۱۱، ۴۱۶»

پس از مرگ سلطان یعقوب در ابتدای حکومت رستم بیک ، شروانشاه فرخ یسار ، برای حمایت از نوۀ خود بایسنقرمیرزا قشونی را روانۀ آذربایجان نمود . امرا و بزرگان سلسلۀ آق قویونلو متفقاً برآن شدند که پسران شیخ حیدر را از حبس آزاد سازند تا با جنگ مابین شروانشاه و صفویان هردو آنها را از میان بردارند یعنی با یک تیر دو نشان زده باشند . بنابراین در بهار سال ۸۹۷ ه.ق سلطان علی همراه مادر و دو برادرش اسماعیل و ابراهیم به تبریز وارد شده و مورد احترام و توجه رستم بیک قرار گرفتند . صفویان با یاری پیروان خود ، بهمراه آیبه سلطان ، سپاهیان بایسنقر را حوالی رودخانۀ کر شکست دادند و خود بایسنقر را نیز درکوه سهند مقتول ساختند . و صفویان و لشکریان رستم بیک فاتح به تبریز بازگشتند  . در این هنگام تعداد هوادارن و پیروان شیخ زادگان صفوی روبه فزونی گشت و  نگرانی رستم بیگ آق قویونلو را موجب شد . بنابرای وی فرمان نظارت و سختگیری یر آنان را داد و بدنبال آن نبردی میان سپاهیان رستم بیک و صوفیان در سال ۹۰۰ ه.ق در محل شماسبی انجام شد که در طی آن سلطان علی پسر بزرگ شیخ حیدر بقتل رسید و نوبت به رهبریت اسماعیل هشت ساله رسید . « روملو، سیدن : ۱۱، ۱۳ جهانگشای خاقان : ۵۶ ، ۵۸» پیروان صفوی اسماعیل را سه روز در خانۀ قاضی احمد کاکلی و سپس یکماه در خانۀ زنی بنام خانجان پنهان ساختند . مخفیگاه اسماعیل را هر از چندی تغییر می دادند بطوری که مادرش نیز از محل خفاء وی بی خبر بود . آنگاه او را نیمه شب از اردبیل به کوه بغرو بردند و بعد از مشورت و تشریک مساعی بزرگان ، تصمیم برآن شد که وی را به رشت ببرند و پس از رسیدن به آنجا در مسجد اقامت گزیدند . چند هفته گذشت ، اسماعیل را به لاهیجان و در قلمرو کارکیا میرزا علی انتقال دادند و او نیز تمامی اسباب خدمتگزاری را در اختیار قرار داد . « روملو، سیدن : ۱۹، ۱۳- جهانگشای خاقان : ۶۴، ۵۸» اسماعیل درآنجا آموختن سواد و قرآن را از مولانا شمس الدین لاهیجی و مسائل اجتماعی را نیز از امیر نجم زرگر فرا گرفت . « روملو، سیدن : ۲۰- جهانگشای خاقان : ۶۴، ۶۵ ،۷۵»  طولی نکشید احمدبیک فرزند اغورلومحمد به یاری سلطان عثمانی به آذربایجان قشون کشید . رستم بیک گریخت و پس از پنج سال سلطنت ، در سال ۹۰۲ ه.ق بقتل رسید . « همو: ۹۴، ۹۵- روملو : ۶۳۰ ، ۶۳۵»« خواندمیر : ۴/۴۴۲»

باقیمانده دژ و شهر باستانی استخر

باقیمانده دژ و شهر باستانی استخر

در اوایل سال ۹۰۵ ه.ق صوفیان بزرگ (اهل اختصاص) که ادارۀ امور مرشد کامل نوجوان صفوی را در لاهیجان بر عهده داشتند ، به این نتیجه رسیدند که وی را به اردبیل برده و درخانقاه نیاکانش به رهبری بنشانند . « روملو ، سیدن : ۴۰» و مبلغان دستگاه صفوی این تصمیم را دستور و یا رخصتی از غیب و شمشیر حمایل اسماعیل را بستۀ به دست حضرت صاحب الامر (ع) ذکر کردند . « جهانگشای خاقان :۸۴ ،۸۹»

از زمان مرگ رستم بیگ تا سال ۹۰۵ ه.ق بمدت سه سال شهرهای عراق عجم و آذربایجان عرصۀ در گیری میان احمدبیک ، الوندبیک ، سلطان مراد و محمدی بیک ، نوادگان حسن بیک و امرای آنان چون آیبه سلطان و قاسم بیک پُرناک بود . «کسروی، کاروند : ۱۵۳، ۱۵۴» تعداد مدعیان حکومت در آن عصر به ده تا هیجده تن می رسید . «روملو ، سیدن : ۸۷- اسپناقچی :۴۵» زمانی که سلطان مراد به عراق بیامد ، قحطی و گرسنگی بشدت مردم را آزار می داد . مردم فرزندان خود را ذبح کرده و گوشت آنها را می خوردند . همه جا ویران شده و بیماری وبا شیوع یافته بود و بسیاری از مردم در اثر گرسنگی و وبا جان سپردند. «قزوینی :۲۳۱» عوامل مذکور مزید برعلت سقوط حکومت آق قویونلو ها گردید . شاه اسماعیل در سال ۹۰۷ ه.ق به تبریز هجوم برد و الوند میرزا را درهم شکست . الوند میرزا به دیاربکر رفت و سلطان مراد هم دوسال بعد عزل شد . بنابراین دولت آق قویونلوها بکلی منقرض گردید .

شاه اسماعیل صفوی در آستانه ۱۴ سالگی

شاه اسماعیل صفوی در آستانه ۱۴ سالگی

وضعیت اجتماعی صفویان از شاه اسماعیل تا شاه سلطان حسین

رستم التّواریخ از بی توجهی سلطان و امرا و ملّا باشی و اعتماد الدوله و دولتیان نسبت به تعرض به نوامیس مردم از سوی عاملان حکومتی می نویسد . او یاد آورمی شود : متجاوزی را که به عنف از زنی تمتّع برده و به جهت آنکه زن اهل سنّت بوده است ، مورد الطاف قرار داده و به او خلعت می دادند (رستم الحکما، همان   .(۱۰۹ -۱۱۱در روزگاری که شاهان و شاهزادگان در کنج حرمسراها به عشرت با زیبا رویان و شرب خمر خوگرفته بودند و پیوسته این رویه را تا پایان زمامداری خود مکّررمی گردانیدند ، عجب نیست که بسیاری از اتباع آنان در شهرها و به خصوص پایتخت ، تن به این گونه عشرت ها سپارند و بی تردید در بیشتر شهرها «روسپی خانه ها» مرکز ثقل این گونه مردمان بوده است . اولئاریوس تنها شهر اردبیل را  مستثنی می کند و گوید به دلیل آنکه این شهر آرامگاه اجداد این خاندان است از این مرکز خبری نیست ؛ اما از وجود چنین مراکزی در اکثر شهرها یاد می کند(اولئاریوس، همان ۶۴۸-۶۴۷)

شاردن فاحشه ها را در میدان شاه اصفهان دیده که به راحتی خود را در معرض فروش می گذاشتند (شاردن، هما ن- ۱۱۴- ۷٫۱۱۳ تاورنیه ، همان :۲۷۶)و پشت مدرسه صدر و نزدیک مدرسه صفویه و محله بی نقابان چهار باغ، که محل اجتماع این گونه زنان بود ، نام می برد (شاردن، هما ن:۴۱- ۴۰/۷)

نقاشی نمونه ای از بانوی دوره صفوی

نقاشی نمونه ای از بانوی دوره صفوی

همچنین از مالیاتی که دولت صفوی از آنان می ستاند ، سخن می راند واین طور به نظر می رسد که وقاحت عمل تا بدانجا بود که دولت نیز بخشی از درآمد خود را از طریق خود فروشی این گونه زنان به دست می آورد . او در اصفهان از۱۲۰۰۰ زن رسمی مالیات دهنده یاد می کند و می گوید این بجز کسانی است که برای رهایی از پرداخت مالیات «خویشتن را خصوصی تر»جلوه می دهند مالیات دریافتی از زنان رسمی را شاردن ، هشت هزار تومان، معادل تقریبی سیصدو هشت هزار لیور، می نویسد(شاردن ، همان : ۴۱- ۴۰/۷ ؛ تاورنیه ، همان : ۱۹۶-۱۹۵ ؛ میرزا سمیعا ، همان : ۱۳۲ ؛ شوشتر والسر ، همان : ۴۱- ۴۰)

خشونت  و قساوت پادشاهان صفوی

آنچه بیش از همه ، هم منابع داخلی و هم سفرنامه نویسان دربارۀ عملکرد ساطین صفوی آورده اند، شدت عمل و قساوت بی مانند آنان در برابر متهمتن و یا مجرمان ، و خلاصه هر آنکه مورد خشم و غضب سطان قرار می گرفت ، بود . از کور کردن ، شکم دریدن ، سوزاندن ، تا از کوه پرت کردن و سر بریدن و نظایر آن .

برگمانی شاهان صفوی نسبت به اطرافیان ، تا آن اندازه بود که حتی نسبت به زنان و فرزتدان خود نیز ، محلی از اعتماد باقی نمی گذاشتند و متخلفین را به شدید ترین وجهی مجازات می کردند. با این حساب ، خواهیم دانست چه بر سر رعایای بیچاره می آمده است . رعایایی که هیچ مدافع و ملجایی نداشته اند . این مجازات ها، شاهزادهو همخوابه و اعتمادالدوله و قورچی باشی و غلام بچه ، و خلاصه ، بیگانه و خویش ، نمی شناخت زیرا به قول تاورنیه «حکومت ایران منحصراً استبدادی است و شاه …. اختیار مرگ و زندگی رعایای خود را دارد . او می تواند به هر شکلی که مایل باشد ، دستور قتل بزرگان مملکت را صادر کند ، بی آنکه هیئت دولت از آن برنجد و یا جرأت کند که علت را جویا شود . می توان گفت که هیچ حکمرانی در جهان ، مستنبدتر از شاه ایران نیست » (تاورنیه ، همان :۲۴۱)

مشابه این سخنان در بیشتر سفرنامه های اروپاییان دیده می شود . سانسون می نویسد : «بر من مسم است که در هیچ جای جهان حکومتی خودکامه تر و مستبدتر از ایران وجود ندارد ، زیرا پادشاه دارای چنان قدرت مطلق و مسلمی است که حتی برای اجرای فرامین خود احتیاج به ثبت آنها ندارد و جان و مال و رعایای خویش را ، بدون اینکه الزامی داشته باشد به رؤسای دربار و وزیرانش اطلاع بدهد ، در اختیار دارد (سانسون همان :۹۳) . کشتن محمد باقر میرزا (پسر شاه عباس اول) در سال ۱۰۲۸ ه.ق به دستور پدر (منشی ترکمان ، ۱۳۸۲: ۸۸۴- ۸۸۳/۲؛ تاریخ ملا کمال ، بی تا K 69-68) و کور کردن امامقلی میرزا ( پسر شاه عباس اول) و حبس او با پسرش نجف قلی میرزا در قلعۀ الموت و سس قتل هردو (حسینی استرآبادی ۱۳۶۶: ۲۴۵-۲۴۴ ؛ ابوالحسن قزوینی ، ۱۳۶۷:۵۳؛ منشی ترکمان ؛ ۱۳۸۲: ۱۰۶۵- ۱۰۶۴/۲؛ شوستر والسر ، ۱۳۶۴ : ۱۲۱-۱۲۰) و قتل سلطان سلیمان میرزا در سال ۱۰۴۱ ه.ق در الموت  و پرتاب شاهزاده اسکندر سلطان که محبوس الموت بود ، از بالای قلعه به پایین (خواجگی اصفهانی، ۱۳۶۸ :۱۴۱) و کور کردن سلطان محمد میرزا در سال ۱۰۳۰ نان از قلعۀ ورامین به قلع «طبرک» اصفهان ، و سپس خراب کردن قلعۀ طبرک بدان سبب که کوتوال قلعه ، احمد بیگ کرامپا-  به محبوسین رسیدگی می کرد ، ( منشی ترکمان همان : ۴۳۸/۱) همه حکایت از طبیعت سبعانۀ این فرمانروایان مستبد دارد .

قتل سه تن از زنان شاه عباس دوم ، توسط سلطان ، به علت عدم تمکین درشراب خواری ، نمونه هایی از قساوت قلب این شاه صفوی بود (همان،  ۱۶۲  ) شاردن ، تاورنیه و سانسون ، هر سه اذعان دارند ، به محض مشکوک شدن شاهان نسبت به فرزندان ، آنان را مکحول البصر می کردند (شاردن ، همان : ۲۰۶/۷؛ تاورنیه ، همان : ۲۴۱ ؛ سانسون ۲۰-۱۹)

 

 

 

منابع :

خوشگذرانی و خشونت از شاه عباس یکم تا شاه سلطان حسین  ، نوشته دکتر جمشیر قائمی

فوائد الصفویه ، ابوالحسن قزوینی ، تصحیح مریم احمدی ، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ،سال ۱۳۷۶ شمسی

تاریخ تحولات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه : دکتر عبدالحسین نوایی ، دکتر عباسعلی غفاری فرد

تاریخ جامع ایران ، جلد یازدهم ، صفویان

تاریخ ایران ، دورۀ صفویان ، پژوهش از دانشگاه کمبریج ، مترجم  : دکتر یعقوب آژند

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *