افسر-جوشن-پوش-عصر-دیلمیان

صمصام الدوله

صمصام الدوله

پس از درگذشت عضدالدوله ، سلطنت به پسرش صمصام الدوله رسید . او در ابتدای سلطنت ، برادر خود ابوالحسین را دستگیر نمود . اما مادر ابوالحسین که دختر امیر دیلم بود ، به نزد صمصام الدوله رفت و آزادی پسرش را از وی خواست . صمصام به آن زن که نامادریش بود قول داد که فرزندش را آزاد ساخته و حکومت فارس را نیز به او تفویض نماید و چنین کرد . « ابوشجاع ، ذیل تجارب الامم : ۷۹» وی سپس به ابوالحسین و برادر دیگرش ابوطاهر فیروز شاه خلعت پوشانید و آنهارا به ولایت فارس گماشت و دستور داد که هرچه سریعتر قبل از رسیدن برادر دیگرشان شرف الدوله به شیراز خود را به آنجا برسانند . لیکن پیش از رسیدن آن دو به شیراز برادرشان شرف الدوله (ابوالفوارس شیردل) آن شهر را از آن خود کرده بود . لذا آن دو برادر به اهواز مراجعت کردند. شرف الدوله پس از رسیدن به شیراز با برادرش صمصام الدوله به مخالفت برخاست . آنگاه بنام خود خطبه خواند ولقب تاج الدوله برخود نهاد. سپس بصره را تصرف شد و ابوالحسین برادرش را به حکومت آنجا گمارد .

صمصام الدوله سپاهی را به فرماندهی ابوالحسن بن دبعش حاجب عضدالدوله به جنگ شرف الدوله فرستاد اما این سپاه مغلوب شرف الدوله گردید دراین هنگام ابوالحسین که والی بصره بود، در ربیع الاول سال ۳۷۳ ه.ق اهواز را تصرف کرد و دارای غنایم جنگی گشته و ادعای پادشاهی نمود . « ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم :۱۱۵» در همین سال صمصام الدوله به قصرخلیفه رسید و از او خلعت و عمامه ای سیاه دریافت نمود . صمصام الدوله با خلیفه بیعت مجدد نمود . « ابوشجاع ، ذیل التجاربالامم :۸۴» در شعبان سال مذکور مؤیدالدوله ابومنصور پسر رکن الدوله به بیماری تنگی نفس از دنیا رفت . و فخرالدوله (در قبل از شکست او از عضدالدوله و گریختن وی به خراسان اشاره شد ) توسط صاحب بن عباد وزیر مؤیدالدوله بجای وی برحکومت تکیه زد .

درسال بعد یعنی ۳۷۴ ه.ق بادِکُرد بر موصل چیره شد و صمصام الدوله برترین سردار خود زیاربن شهراگویه را به جنگ او فرستاد که بادکرد مغلوب شده و هزیمت کرد . آنهنگام در عمان استاد هرمز که نایب شرف الدوله در حکمرانی آنجا بود ، بطرف صمصام الدوله گرایش پیدا کرد و بنام او خطبه خواند . بنابراین شرف الدوله سپاهی را به آنسو گسیل داشت . سپاه مذبور استاد هرمز را مغلوب ساخته و او را اسیر نمودند و عمان مجدداً تحت فرمان شرف الدوله درآمد .

دروازه-قرآن-شیراز--دوره-عضدالدوله-دیلمی

دروازه-قرآن-شیراز–دوره-عضدالدوله-دیلمی

همچنین درسال بعد ۳۷۵ه.ق اَسوار پسر کُردُوُیَه از سرداران دیلمی به مخالفت صمصام الدوله برخاست و بسیاری از سپاهیان به او ملحق شدند . اسوار و یارانش براین امر به توافق رسیدند که از شرف الدوله اطاعت کنند . بنابراین برادر پانزده سالۀ او بهاءالدوله را به نیابت از وی به رهبری برگزینند . صمصام الدوله از خلیفه خواست که با وی همراه شود لیکن او نیز امتنا کرد . لذا توجه فولاد زماندار یکی از سرداران بنام اسوار را بسوی خود جلب و همراه نمود و او را به جنگ اسوار فرستاد که در این نبرد اسوار شکست خورده و بهاء الدوله نیز اسیر گردید . صمصام الدوله چون بدید که این جوان پانزده ساله گناهی ندارد وی را با نهایت احترام فقط به حبس افکند . اسوار نیز بسوی اهواز و بنزد ابوالحسین گریخت . «ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم :۱۲۳ تا۱۲۶»

درهمین سال شرف الدوله ابوالفوارس بسوی اهواز حرکت بکرد و به سوی برادر پیغام فرستاد که هدف از سفرش رفتن به عراق و آزادساختن برادر دیگرشان بهاء الدوله می باشد . لیکن ابوالحسین نپذیرفت و قشونی را برای مقابله با وی روانه ساخت . اما سپاهیان او به شرف الدوله ملحق شدند و او نیز به سمت ری و به جانب فخرالدوله گریخت . و چون به اصفهان رسید ، فخرالدوله ضمن ارسال اموال و هدایا به او قول مساعد یاری بداد .  پس از مدتی که دراصفهان بسر برد، تصمیم گرفت آنجا را بدست گیرد و به نفع شرف الدوله شعار داد . اما سپاهیان فخرالدوله او را دستگیر و به ری بردند . و او نیز ابوالحسین را به حبس بیانداخت تا زمانی که فخرالدوله به سبب بیماری درحال مرگ بود ، فرمان داد تا او را در حبس مقتول ساختند . « ابن اثیر ، کامل ، جلد هفتم : ۱۲۶ ، ۱۲۷»

بطری-شیشه-ای-گرگان---قرن-پنجم-ه.ق

بطری-شیشه-ای-گرگان—قرن-پنجم-ه.ق

صمصام الدوله چون بدید که برادرش شرف الدوله اهواز و فارس را متصرف شد، با او از در مذاکرۀ صلح بر آمد و متعهد شد که در عراق خطبه بنام شرف الدوله خوانده شود و سپس نام وی در خطبه ذکرشود . همچنین بهاءالدوله را از حبس آزاد بساخت . خلیفه نیز شرف الدوله را به رسمیت شناخت و خطبه بنامش خوانده و برای وی خلعت و لقب فرستاد . امرای سپاه نیز فرمانبر او شدند . وی سپس از اهواز راهی واسط گردید و آنجارا متصرف شد دراین اثنا سپاهیان صمصام از او روی برگردانیدند. وی با امرای خود در مورد رفتن زیر فرمان شرف الدوله مذاکره نمود که آنها گفتند به منطقۀ عکبَرا میرویم و در آنجا اگر سپاهیان ما افزون گردید با شرف الدوله به نبرد می پردازیم و اگر چنین نشد، با او از در مصالحه برمی آییم دیگری گفت صلاح کار درآن است که به کرمانشاه رفته و با فخرالدوله مکاتبه کرده و از او مدد بجوییم . صمصام الدوله هیچکدام از رایزنی ها را نپذیرفت و با یاران خود به نزد شرف الدوله برفت. و به محض خروج از مجلس شرف الدوله بفرمان او دستگیرشد . در رمضان سال ۳۷۶ ه.ق شرف الدوله درحالی که صمصام الدوله را دربند کرده بود ، وارد بغداد شد . « ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم : ۱۲۸ ، ۱۳۰»

پس از چند ماه میان دیلمیان و ترکانی که بهراه شرف الدوله بودند ، اختلاف و نزاع افتاد . تعداد دیلمیان پانزده هزار تن و تعداد ترکها سه هزار تن بود . نخست دیلمیان برترکان غلبه کردند و درصدد بودند که صمصام الدوله را به شاهی برسانند . شرف الدوله چون به مقصود آنها پی برد چندتن را به محبس صمصام فرستاد و به آنها دستور داد به محض اینکه دیلمیان تصمیم به آزادی او گرفتند ، وی را به قتل برسانند . آنگاه در نزاع دیگری ، ترکان بر دیلیمان فاتح شده سه هزارتن از آنها به هلاکت رساندند . روز دیگر شرف الدوله که در خارج شهر بسر می برد ، به بغداد وارد گردید . خلیفه به استقبال وی بیامد و به وی لقبی عطا بکرد و سلامتی او را تبریک گفت  . شرف الدوله نیز در برابر خلیفه زمین را بوسه داد . پس از این قضایا شرف الدوله ، صمصام الدوله را به فارس فرستاد و در قلعه ای او را محبوس نمود . ابوالفوارس شیردل سپس املاک کسانی را که به زور از آنها ستانده بودند ، را مسترد کرد و صاحب هر شغل و مقامی را به حال خود گذاشت و آرامش را به آنجا بازگرداند . « ابن اثیر ، الکامل، جلدهفتم : ۱۳۰، ۱۳۱»

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

سپس شرف الدوله جهت ادای احترام به نزد خلیفه رفت . خلیفه که بار عام داده بود، خلعتهای سلطانی به وی پوشانید و به دستش دستبند مخصوص و به گردنش طوق زرین ببست و دو لواء سفید و سیاه بنامش ببستند و فرمانی که خلیفه بر او صادرکرده بود درملع عام بخواندند . شرف الدوله پس از آن به منزل خواهرش که زوجۀ خلیفه شده بود رفت و تا عصر در آنجا بماند . « ابوشجاع ، ذیل التجاربالامم : ۱۴۱»

در اواخر جمادی الثانی سال  ۳۷۹ ه.ق شرف الدوله ابوالفوارس شیردل ، پسر عضدالدوله بر اثر بیماری استسقا بدرود حیات گفت . پیکر اورا به مشهد علی امیرالمؤمنین (ع) آورده و در آنجا بخاک سپردند . او بیست و هشت سال و پنج ماه زندگی کرد و حکومتش در عراق دو سال و هشت ماه بود .             « ابوشجاع ، ذیل التجاربالامم : ۱۵۱»

قبل از اینکه شرف الدوله از دنیا برود ، با مصلحت اندیشی تحریرخادم محمد شیرازی فراش را جهت کشیدن میل بر چشمان صمصام الدوله روانه ساخت . اما قبل ازرسیدن آنها به مقصد ، شرف الدوله درگذشت . و محمد شیرازی از اینکار منصرف شد که با مشورت با ابوالقاسم علاء بن حسن که ناظر این امر بود ، و گفتار علاء که مأموریت خود را به انجام برسان ، محمد شیرازی به قلعه رفت و بر چشمان صمصام الدوله میل کشید و او را نابینا ساخت .  متصدیان قلعه چون خبر مرگ شرف الدوله راشنیدند ، صمصام الدوله و برادرش ابوطاهر را آزاد ساختند  و آنها پس از آزادی به بندر سیراف آمدند . درآنجا بسیاری از دیلمیان به آنها پیوستند .

بهاءالدوله درسال ۳۸۰ ه.ق از بغداد به خوزستان رفت تا از آنجا بطرف فارس عازم شود .چون به اَرَجان رسید آنجا را تصرف کرد . و اموال آنجا راکه بالغ بر یک هزار هزار (یک میلیون) درهم می شد ، بعلاوۀ مقادیر زیادی از جواهر وجامه بدست آورد .اما سپاهیان متوجه شده و بر او شوریدند ، و او ناچار هرچه بود  را بین سپاهیان تقسیم کرد . جلوداری سپاه بهاءالدوله به فرماندهی ابوالعلا بن فضل بن نوبنَدجان رسید و (صمصام الدوله مجدد به قدرت رسیده و برفارس حاکم بود)صمصام الدوله را که با سپاهش  درآنجا مستقر بود بشکست . صمصام الدوله بلافاصله قشونی به فرماندهی پولاد زماندار به مقابلۀ ابوالعلا فرستاد که پولاد ، ابوالعلا را وادار به گریز کرد . سرانجام کار به مصالحه کشید و قرار براین گردید که فارس و ارجان از آن صمصام الدوله باشد و عراق به بهاءالدوله تعلق گیرد . «ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم :۱۴۵»

محراب-سنگی-محل-کشف-میمه-کتیبه-به-خط-کوفی-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

محراب-سنگی-محل-کشف-میمه-کتیبه-به-خط-کوفی-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

صمصام الدوله درسال ۳۸۲ مطلع گردید که بهاءالدوله پنهانی قصد تصرف ایالت فارس را دارد . بنابراین پیشدستی نمود و سریعاً آنجا را تصرف کرد . «ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم :۱۶۰» بهاءالدوله هفتصد تن را به فرماندهی طغان ترک درسال ۳۸۴ ه.ق به خوزستان فرستاد . سپاه صمصام الدوله به محض مشاهدۀ آنها پراکنده شدند . چندی نگذشت که خوزستان به تصرف لشکر بهاءالدوله درآمد . و صمصام الدوله درحالی که لباس سیاه برتن داشت به شیراز برگشت  . مادرش به محض اینکه او را درآن لباس دید اعتراض بکرد و لباسی دیگر برایش بیاورد . (پوشیدن لباس سیاه علامت جانبداری از خلیفه بود )«ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم : ۱۶۴، ۱۶۵»

درسال ۳۸۵ سپاه صمصام الدوله وارد خوزستان شد و بهاءالدوله ابوکالیجار مرزبان پسر شاه پیروز را به آنجا فرستاد لیکن کاری از پیش نبرد و به بصره مراجعت کرد. و درسال بعد صمصام الدوله ، یکی از سرداران خود بنام لشگرسِتان را به بصره اعزام کرد و چون آن سردار به بصره رسید ، طرفداران بهاء الدوله از شهر خارج شدند . «ابن اثیر ، الکامل ، جلد هفتم : ۱۷۲ ، ۱۸۰»

صمصام الدوله در سال ۳۸۸ ه.ق فرمانی صادر کرد که هرکسی که ریشۀ دیلمی ندارد ،  نامش از شمار دیلمیان حذف شده و اقطاع او (املاک)گرفته شود با این عملش بسیاری براو شوریدند و او به قلعه ای در دروازه شیراز پناهنده شد لیکن قلعه بان درب را بروی او نگشود . وی و یارانش قصد کردند که به اهواز بروند اما قدری که از شهر خارج شدند ، رئیس قریۀ دودمان که طاهر دودمانی نام داشت ، صمصام الدوله را دستگیر و بقتل رسانید . « ابوشجاع ، ذیل التجاربالامم  : ۳۱۲تا۳۱۵»

منابع :

ابن اثیر، علی ، الکامل فی التاریخ ، به کوشش ابوالفدا عبدالله القاضی ، بیروت ، ۱۴۱۵ میلادی

ابوشجاع وزیر المقتدی خلیفه ، ذیل تجارب الامم چاپ مصر

تاریخ جامع ایران  ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ آل بویه

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *