مسجد-عضدی-سیرجان-دورۀ-عضدالدوله-آل-بویه

عضدالدوله آل بویه

عضدالدوله آل بویه  تاج الملت ابوشجاع

عمادالدوله حسن درسالهای آخرعمر علیل المزاج بود ، و از قرحه ای که درکبد داشت ، رنج می برد . او که درسال ۳۳۸ ه.ق مرگ خود را نزدیک می دید ، چون فرزند ذکوری نداشت، از بیم آنکه مبادا پاره ای از بزرگان دیلم که در دربار او هستند ، در مملکت وی طمع ورزند ، به نزد رکن الدوله برادرش پیامی فرستاد و از او درخواست نمود تا پسر بزرگش فناخسرو را بفارس اعزام نماید ، تا او را برای زمامداری و جایگزینی خودش جهت حکومت ، آماده سازد و سرداران و سپاهیان با وی آشنا گشته و انس گیرند . رکن الدوله پذیرفت و فناخسرو را که چهارده سال بیش نداشت ، با جمعی از معتمدان خود روانۀ شیراز کرد . پس از رسیدن فناخسرو ، عمادالدوله او را در خانۀ خود برتختی نشانید و فرمان داد ، مردم به دیدار و خوش آمد گویی وی بیایند . آنروز روزی تاریخی بود ، آنگاه سلطنت را به فناخسرو سپرد . « ابوعلی مسکویه ، جلد ششم :۱۲۱»ابن اثیر گوید آمدن فناخسرو یکسال قبل از مرگ عمادالدوله بوده است . « ابن اثیر، الکامل، جلدششم : ۳۳۲»

محدوده قلمرو آل بویه

محدوده قلمرو آل بویه

عمادالدوله در همان سال و در جمادی الثانی ودر سن ۵۹ سالگی و پس از شانزده سال حکومت بدرود حیات گفت . از او فقط یک دختر بجا ماند .           « مقریزی ، کتاب السلوک ، جلد اول: ۲۸» عمادالدوله دارای مقام و لقب امیرالامرایی بود و چون چشم از جهان فرو بست ، رکن الدوله دارای این مقام گردید . « ابن اثیر، الکامل، جلدششم : ۳۳۲» معزالدوله نیز دارای این مقام بود و چون درسال ۳۴۴ به بیماری ناعلاجی مبتلا گردید این منصب را به فرزندش ابو منصور بختیار (عزالدوله)واگذار کرد . « ابوعلی مسکویه ، جلد ششم : ۱۵۸»

درآن هنگام عضدالدوله فرزند معزالدوله با گرفتاری سختی روبرو گردید . عامۀ مردم اهل تسنن با اتکا به سبکتکین به شیعه محلۀ کرخ که در اقلیت بودند ، حمله ور شدند و شیعه درکرخ تحصن اختیار کردند چه خونهایی که ریخته شد و چه ناموسهایی بباد رفت . اهل سنت محلۀ کرخ را آتش زدند . بازرگانان گرفتار فقر شدند و عیاران برآنان غلبه کردند و اموال و سرمایه آنها را بغارت بردند ، تعصب درمیان دو فرقۀ سنی و شیعه رواج یافت ، شیعه بنام عضدالدوله بختیار و جمعی ازدیلمیان ، و اهل تسنن ، بنام سبکتکین و ترکان ، شعار می دادند . « ابوعلی مسکویه ، جلد شششم : ۲۲۷، ۲۲۸»

افسر-جوشن-پوش-عصر-دیلمیان

افسر-جوشن-پوش-عصر-دیلمیان

عضدالدوله هر تدبیری می اندیشید چاره ساز نبود . سرانجام از عموی خود ، رکن الدین و از پسرعموی خویش عضدالدوله استمداد طلبید . رکن الدوله در جواب او نوشت که گرفتاریهای بزرگی تو را دربر گرفته است و راه و چاره این است که کسی که همه از او فرمان برند پا پیش گذارد من که خود پیر گشته ام و حرکت برایم سنگین است ، لیکن برای رفع این مشکل پسرم عضدالدوله که دارای تمامی صفات مذکور میباشد و به او اعتماد کامل دارم با سپاهی قدرتمند بسوی تو خواهد آمد . عضدالدوله که در آرزوی این بود روزی عراق را تصرف کند ، و خصوصاً که از عزالدوله دل خوشی نداشت ، و کینه او را به جهت چند کنیز و اسب در دل می پروراند ، « ابوعلی مسکویه ، جلد شششم : ۳۳۰ ، ۳۳۱»  به پدرش رکن الدوله چنین وانمود کرد که از طرف او در رفع مشکلات عزالدوله ، نیابت خواهد کرد و به عضدالدوله پیام داد که هرکجا هستی همانجا باش و از واسط پای خود را فراتر مگذار تامن نزد تو برسم لیکن عضدالدوله برای اینکه کار بر عزالدوله تنگ تر شود ، در رفتن مسامحه می کرد . تا اینکه فشار و اصرار عزالدوله وی را بر آن داشت تا بسوی عراق روانه شود . از آنسوی ابوالفتح بن العمید نیز بدستور رکن الدوله رهسپار عراق شد . دراین هنگام سبکتکین به عضدالدوله پیام فرستاد که واسط را به او واگذارد و بصره و اهواز از آن او باشد اما عزالدوله نپذیرفت و مابین  آنها «دیلمیان و ترکان» جنگی درگرفت ، دراین میان ترکان آلبتکین ، غلام دیگر معزالدوله را به ریاست برگزیدند . آنگاه ترکان جهت حمله به واسط پلی با قایق بر روی دجله تشکیل دادند و پس از عبور از آن در یک فرسنگی واسط نبردی درگرفت .که پنجاه روز ادامه یافت . دیلمیان در حال مغلوب شدن بودند ، لیکن به امید رسیدن عضدالدوله دست از مقاومت برنمی داشتند . تااینکه عضدالدوله به اتفاق ابوالفتح بن العمید به نزدیک واسط رسیدند . عزالدین و دو برادرش و محمدبن بقیه (وزیر عضدالدوله) به پیشواز رفتند و از اسب پیاده شده و ادای احترام نمودند . سپس سپاهیان عضدالدوله و ابوالفتح العمید برترکان بتاختند و آنها را درتاریخ ۳۶۴ ه.ق شکست قطعی بدادند . پس از چند روز عضدالدوله باشکوه و حشمت وارد بغداد گردید . «معجم البلدان » عضدالدوله قصد اقامت در بغداد و سکونت در آنجا را داشت که رکن الدوله پدر وی از این عمل او خشمناک گشته و به او امر کرد که به شیراز بازگردد. و او نیز به دستور پدر عمل کرد .

بطری-شیشه-ای-گرگان---قرن-پنجم-ه.ق

بطری-شیشه-ای-گرگان—قرن-پنجم-ه.ق

درسال ۳۶۹ ه.ق مابین بیستون و عضدالدوله اختلاف پدید آمد .  چرا که فخرالدوله از اطاعت برادرش عضدالدوله سرباز زد و قابوس از وی حمایت می کرد . عضدالدوله ابتدا سپاه به مناطق جبال گسیل داشت و سپس خود بدنبال آن براه افتاد . در گذر از همدان بسیاری از یاران فخرالدوله و حسنویه به لشکر عضدالدوله ملحق شدند . و درهمین زمان ابوالحسن عبیدالله محمد وزیر فخرالدوله و تعدادی از امرای وی نیز به عضدالدوله گرویدند. این وقایع باعث گردید که فخرالدوله بیمناک گردیده و از همدان به هوسم رفت و به داعی علویان پناه برد . « ابن اثیر : ۷/۳۸۸  – ابوعلی مسکویه : ۲/۴۱۵، ۴۱۶- روذراوری : ۱۵ ، ۱۶» فخرالدوله  پس از مدتی به سوی قابوس بن وشمگیر که شوهر خالۀ وی بود ، برفت و قابوس با مهربانی او را پذیرفت و دست نوازش بر سرش کشید . عضدالدوله نیز تمامی قلمرو برادرش فخرالدوله از همدان تا ری را متصرف شد و برادر دیگرش مؤیدالدوله را به حکومت آنجا گمارد و « ابن اثیر : ۳۸۸ ، ۳۹۹ – ابن کثیر : ۱۱/۲۹۶- عتبی:۴۸» از آنجا عضدالدوله نامه ای بسوی قابوس ارسال کرد و پیشنهاد نمود که فخرالدوله دشمن اوست و بایستی او را دربند کرده و به وی تسلیم نماید و به او وعدۀ قسمتی از قلمرو خود را بداد . قابوس درجواب اظهار داشت که این عمل از جوانمردی و مروت بدور است و او چنین کاری نخواهد کرد . مجدد عضدالدوله پیام داد که وی را با زهر به دیار باقی فرستد لیکن قابوس مکرر نپذیرفت . لذا عضدالدوله آل بویه سپاهی گران را به فرماندهی زیاربن شهراگویه به نزد مؤیدالدوله گسیل داشت که آنها به استرآباد یورش بردند . در نبردی که درتاریخ جمادی الاول سال ۳۷۱ ه.ق صورت گرفت ، قابوس و فخرالدوله مغلوب شدند. قابوس به نیشابور عقب نشینی کرد و فخرالدوله و سپاهیانش که متفرق شدند پس از مدتی به قابوس در نیشابور ملحق گشتند . « عتبی :۵۰- مرعشی :۱۸۵ ، ۱۸۶- ابن اسفندیار ،تاریخ طبرستان : ۴، ۵- روزراوری :۱۵، ۱۷ – ابن اثیر : ۷/۳۹۷»

قابوس و فخرالدوله نامه ای به امیر سامانی نوح بن منصور ارسال داشتند و در آن از وی تقاضای کمک نمودند و نوح ، حسام الدولۀ تاش سپهسالار خراسان را امر کرد که آنان را یاری نماید . حسام الدوله نیز سپاهی را آرایش داده و به طرف گرگان حرکت کرد و فائق را نیز از طریق قومس به آنجا فرستاد . سپاه خراسان گرگان را به حصر درآورد . چون قحطی پدیدآمد ، مؤیدالدوله در تاریخ رمضان سال ۳۷۱ ه.ق از شهر خارج گردیده و به مقابله برخاست . در ابتدا فخرالدوله پیشروی کرد ، لیکن مؤیدالدوله با رشادتی که از خود نشان داد و به روایتی فائق را تطمیع کرد ، سپاه خراسان بشکست و متفرق گردید . « عتبی : ۴۸ ، ۵۳ ،۵۸ ،۶۲- مرعشی : ۱۸۶، ۱۸۷- روزراوری : ۲۸» عضدالدوله و مؤیدالدوله ، طبرستان و گرگان را متصرف شدند و قابوس نیز به خراسان گریخت و چندین سال درآنجا زندگی گذراند . « یاقوت حموی : ۶/۱۴۸ ، ۱۴۹- ابن اسفندیار: ۱۴۰- خواندمیر : ۴/۴۴۱»

عضدالدوله آل بویه درهشتم  ماه شوال سال ۳۷۲ ه.ق در سن چهل وهفت سالگی به بیماری صرع ، از دنیا رفت .« ابن اثیر، الکامل، جلد هفتم  : ۱۱۳»

مرگ او را پنهان داشتند و جسدش را در محلی از سرای سلطنتی به امانت گذاشتند که پنداری هنوز زنده است . از طرف وی ، فرزندش ابوکالیجار مرزبان (صمصام الدوله )به کاخ سلطنتی احضارشد . « ذهبی ، دول الاسلام ، جلد اول :۱۶۷»

فعالیتهای شهرسازی عضدالدوله از مرزهای فارس فراتر می رفت .مناره ای درسیرجان که خرابه های آن درهشت کیلومتری شرق سعیدآباد باقی است ، از یادگارهای او می باشد .  توسعۀ راهها درخوزستان و ساختن آبراهۀ میان کارون و فرات نمونه هایی از فعالیتهای عضدالدوله در جهت رونق اقتصادی رابدست می دهند . آبراهۀ مذکور هم اینک درشهرستان خرمشهر موجوداست و رود کارون رابه اروند مرتبط می سازد . این آبراهه درسال ۱۳۶۰ موجب پیشگیری از سقوط کامل خرمشهر و آبادان در دوران جنگ هشت سالۀ تحمیلی عراق گردید . محل ورودی شهر شیراز بنای زیبایی بنام دروازه قرآن بدستور عضدالدوله احداث گردید که هم اکنون پابرجا است .

دروازه-قرآن-شیراز-عکس-از-سعید-ازناوه-آرشیو-میراث-فرهنگی

دروازه-قرآن-شیراز-عکس-از-سعید-ازناوه-آرشیو-میراث-فرهنگی

منابع :

آل بویه ، نخستین سلسلۀ قدرتمند شیعه ، مؤلف :علی اصغر فقیهی ، ۱۳۶۵ شمسی تاریخ جامع ایران

ابن اسفندیار : محمد ، تاریخ طبرستان ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۶ شمسی

محمدبن احمد ذهبی ،العبر فی خبرمن غبر ، چاپ کویت سال۷۴۸ ه.ق

ابن اثیر، علی ، الکامل فی التاریخ ، به کوشش ابوالفدا عبدالله القاضی ، بیروت ، ۱۴۱۵ میلادی

ابن کثیر ، اسماعیل ، البدایه و النهایه ، بیروت ، مکتبه المعارف

ابوعلی مسکویه ، تجارب الامم ، به کوشش ابوالقاسم امامی ، تهران ۱۳۷۹ شمسی مبحث عضدالدوله آل بویه

خواندمیر ، غیاث الدین ، حبیب السیر ، تهران ، ۱۳۳۳شمسی

یاقوت حموی ، ابوعبدالله ، معجم الادبا ، بیروت ، دارالفکر

عتبی ، محمد ، تاریخ یمینی ، ترجمۀ فارسی جرفادقانی ، به کوشش جعفرشعار ، تهران ، ۱۳۵۷شمسی

روذراوری ، ظهیرالدین ، ذیل التجارب الامم ، به کوشش آمد روزقاهره ۱۳۳۴ ه.ق

تاریخ جامع ایران  ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ آل بویه مبحث عضدالدوله آل بویه

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *