محراب-سنگی-محل-کشف-میمه-کتیبه-به-خط-کوفی-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

عمادالدوله ابوالحسن

عمادالدوله ابوالحسن

آل-بویه-احمدبن-بویه--کتاب-سکه-های-ایران--بهرام-علاء-الدینی-پشت-سکه

آل-بویه-احمدبن-بویه–کتاب-سکه-های-ایران–بهرام-علاء-الدینی-پشت-سکه

در آنزمان پسران بویه بنامهای ابوالحسن علی و برادرش ابوعلی حسن که زمانی در رکاب ماکان کاکی شمشیر میزدند ، پس از شکست ماکان بدست مردآویج به او گرویدند و برخی دیگر از سران سپاه ماکان نیز چنین کردند . و مردآویج نیز آنان را به گرمی پذیرفت و ابوالحسن علی را برحکومت کرج گذارد . « ابن اثیر : ۷/۸۹ – ابن کثیر :۱۱/۱۷۴- حافظ ابرو :۲/۱۶۳- ابوعلی مسکویه : ۱/۲۷۵ ، ۲۷۷» به دلیلی که معلوم نیست خیلی زود روابط مردآویج و برادران بویه شکرآب گردید . ابوالحسن علی مردی سخاوتمند و حلیم بود و در کرج با کارگزارن و مردم با مهربانی رفتار نمود . « همو : ۱/۲۷۸- ۲۷۹- ۲۹۵»و بزودی در دل اهالی آنجا جای خود را باز کرد و آنها به مردآویج نامه ای بر تقدیر از ابوالحسن ارسال کردند که این موضوع هراس در دل مردآویج بیفکند . دراین اثنا سال ۳۲۲ه.ق  شیرزاد ، از بزرگان دیلم در جرفاذاق هم به او ملحق گردید و توانایی ابوالحسن افزون گشت . « همو : ۱/۲۷۹» با فشارهای مردآویج ابوالحسن ناچاربطرف اصفهان عقب نشینی کرد . و پس ازاستیلا بر مظفربن یاقوت ، آن شهر را در دست گرفت . « ابن جوزی : ۶/۲۷۰- همو : ۱/۲۷۹- ذهبی : ۱۵/۱۰۲» مردآویج برادر خود وشمگیر را بالشگری به سوی اصفهان روانه کرد لیکن ابوالحسن بسوی ارجان عقب نشست وشمگیر نیز به اصفهان رسید و آن شهر به خواستۀ القاهر عباسی به محمدبن یاقوت واگذار کرد . « ابوعلی مسکویه : ۱/۲۷۹: ۲۸۰، ۲۹۶ – ابن اثیر : ۷/۸۹- زرین کوب : ۴۱۹ ، ۴۲۰ – ابن کثیر : ۱۱/۱۷۳- ۱۷۴»

افسر-جوشن-پوش-عصر-دیلمیان

افسر جوشن پوش عصر عمادالدوله ابوالحسن

عمادالدوله ابوالحسن در ارجان طبق نامه ای و ارسال مال از ماکان کاکی درخواست عزیمت به آنجا نمود . یاقوت و پسرش مظفربا پیشنهاد مردآویج قصد نبرد با ابوالحسن را کردند. که وی از نیت آنان آگاه گردید و به ایالت فارس رفت . « ابن اثیر : ۷/۹۱» درآن هنگام ماکان به ابوالحسن پیوست و همزمان قاهر ازخلافت خلع گردید . بنابراین یاقوت نیز از امارت اصفهان برکنار شد . لذا وشمگیر به اصفهان رفت و زمام آنجا را بدست گرفت « ابوعلی مسکویه : ۲۸۰ ، ۲۹۶»

مردآویج که از سوی ابوالحسن و ماکان نگران بود ، به اصفهان آمد و سپس لشکری از دیلم و گیل با فرماندهانی بلند پایه بسوی اهواز گسیل داشت تا آن شهر را تصرف کرده و راه پیشروی ابوالحسن بویه را ببندد که پس از عزیمت خودش به آنجا راههای گریز وی به کرمان و مکران و ولایات دیگر مسدود شود  چون لشکر مرد آویج در سال ۳۲۲ ه.ق به ایذج رسید ، یاقوت از ترس اینکه مبادا مردآویج و ابوالحسن به صلح درآیند و هردو برسر خلاص شدن از وی همدستی کنند ، به همراه پسرش مطفر به اهواز رسید و از آنجا به خلیفۀ عباسی (الراضی) نامه ای ارسال کرد و امارت اهواز را از او درخواست کرد که درخواستش از سوی خلیفه اجابت شد . لشکر مرد آویج در راه آمدن به اهواز بر شهر رامهرمز غلبه کرد و به پیشروی خود ادامه داد و در همین زمان یاقوت بر سرپل اربق به مقابله با او بیامد .لیکن مجبور به عقب نشینی شد و مرد آویج به اهواز وارد شد .  دراین ایام ابوالحسن بویه صلاح به آن دید که با مردآویج مصالحه کند و باسفیری این درخواست را با وی در میان گذاشت و مرد آویج با این پیشنهاد موافقت کرد . و پسر بویه پیشنهادات او را پذیرفت و خطبه بنام وی کرد و هدایا ی بسیار همراه برادر خود ابوعلی حسن ، بعنوان گروگان به نزد او فرستاد . و پس از آن ابراهیم بن کاسک را به نیابت از خود به امارت ارجان گماشت . « ابن اثیر :۷/۱۰۰- ابوعلی مسکویه : ۱/۳۰۰ ، ۳۰۲»

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه-سفالی-نقش-زیر-لعاب-شفاف-مکشوفه-از-گرگان-سده پنجم-وششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

مرد آویج به اصفهان برگشت و در بهمن سال ۳۲۳ ه.ق به مناسبت جشن سده ، جشنی مفصل در اصفهان برپا کرد . لیکن عظمت و شکوه آن جشن را در خور انتظار خود ندید . لذا برگزاران آن جشن را که چند تن از بزرگان ترک بودند تنبیه نمود و آن ترکان بر علیه وی متحد شدند و زمانی که درکاخ خود به گرمابه رفته بود ، بر او یورش برده ، وی را مقتول ساخته و گریختند و چون هرج مرج شد، حسن بویه نیز از اصفهان بگریخت . « ابن اثیر : ۷/۱۰۸ ، ۱۱۱ ، ابن کثیر :۱۱/۱۸۲- ابوعلی مسکویه : ۱/۳۱۵»آنگاه ترکان فتنه جو و توطئه گر بدو تیم تقسیم شدند که گروهی به حسن بویه ملحق شده و گروهی دیگر با بجکوم ترک به بغداد رفتند .

یاران و لشکریان مردآویج اصفهان را ترک نمودند و این موضوع سبب گردید حسن بویه به برادرش ابوعلی حسن امر کند که آنجا را تحت اختیار خود درآورد . لذا ابوعلی به اصفهان تاخت و آنجا را متصرف شد . و به دیگر متصرفات مردآویج روی آورد که وشمگیر سپاهی راعازم جنگ با بویهیان کرد . « همو : ۷/۱۱۶» لشکربویهی در این نبرد توفیقی نیافت و وشمگیر آل زیار را بر بیشتر مناطق جبال مسلط گردانید . سپس سپاهی را به فرماندهی شیرج پسر لیلی ، لشکری را با پسر مردی و ابوالقاسم بانجین را به طبرستان روانه کرد . ماکان که تاب مقابله نداشت به گرگان رفت اما سپاه آل زیار او  را از آنجا هم خارج ساختند و او به نیشابور رفت . وشمگیر در سال ۳۲۷ ه.ق به اصفهان لشکر کشید و آن منطقه را تصرف کرد . « ابن اثیر : ۷/۱۴۵» در محرم سال ۳۲۸ ه.ق امیر نصربن احمد سامانی که از همدستی وشمگیر و ماکان نگران بود به ابوعلی محتاج فرمان داد که برگرگان بتازد . ماکان از وشمگیر درخواست کمک نمود و سپاهی سریعاً از سوی وشمگیر به کمکش آمدند . حسن بویه دراین هنگام پیامی را برای پسر محتاج فرستاد و درآن تاکید کرد که هم اکنون سپاه آل زیار به جنگ در شمال اعزام شده است و جا دارد که او لشکری را به ری گسیل دارد تا آنجا را به سادگی تصرف کند . لیکن وشمگیر به این مکر و نقشۀ آنها پی برد و برخی از سپاه خود را از گرگان به ری بیاورد . به روایت اسفندیار در این زمان حسن بویه به حوالی ری رسید و میان او و وشمگیر جنگ درگرفت که بدنبال آن حسن بویه مغلوب شد در این هنگام ابوعلی محتاج خود به سوی ری حرکت کرد و به بویهیان ملحق گردید . وشمگیر نیز ماکان را از گرگان احضار کرد و ماکان نیز با سپاهیا ن خود در دماوند به او پیوست در روز پنج شنبه ۲۱ ربیع الاول سال ۳۲۹ ه.ق در اسحاق آباد میان طرفین نبرد سنگینی آغاز شد که ماکان در آنجا از خود رشادت بسیاری انجام داد اما کشته شد و آل زیار شکست خوردند و وشمگیر به قلعۀ لاریجان عقب نشینی کرد و ابوعلی ری را به تصرف درآورد . دراین اثنا حسن فیروزان که وشمگیر را مقصر کشته شدن ماکان می دانست ، در ساری شورش کرد و به بویهیان ملحق گردید . ابن اسفندیار گفته است که وشمگیر سپاهی را به فرماندهی شیرج به سرکوبی حسن فیروزان روانه کرد . و خود به گرگان رفت و در آنجا بماند . شیرج نیز فیروزان را مغلوب ساخت و تا استرآباد در پی او برفت . ابوعلی محتاج در سال ۳۳۱ ه.ق  دیگر شهرهای جبال چون قزوین ،دینور ، همدان ، قم ، کرج و ابهر را نیز تسخیر نمود . لیکن بویهیان ری را به او تحویل ندادند و ابن محتاج با حسن فیروزان به ساری آمده و آنجا را محاصره کرد پس از مدتی کوتاه ابن محتاج از وشمگیر مال زیاد بستاند و با او صلح نمود . و پسر او بنام سالار را هم بعنوان گروگان بگرفت . «گردیزی : ۳۳۸»

بازوبند-زرین-به-سبک-خراسان--سدۀ-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

بازوبند-زرین-به-سبک-خراسان–سدۀ-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

چندی بعد خراسانیان طبرستان را رها ساختند و وشمگیر سریع طبرستان را تصرف کرد و به پیشروی ادامه داده و ری را نیز تسخیر نمود . سپس از حسن فیروزان دلجویی کرد و او را به جانب خویش کشاند و او نیز که پسر وشمگیر را در اختیار داشت ، آزاد ساخت . دیری نپایید که حسن بویه در رمضان سال ۳۳۱ ه.ق بطرف اصفهان حرکت کرد .  وشمگیر نیز آماده نبرد شد لیکن تعدادی از سردارانش او را رها ساخته و به حسن بویه ملحق شدند . پس از آغاز نبرد وشمگیر به سبب ناتوانی نظامی و خستگی روحی مغلوب گردیده و به طبرستان عقب نشینی کرد . در آنجا حسن فیروزان هم بسیاری از مردان او را بخود جلب نمود لذا وشمگیر در این برهه از زمان تنها و بی یاور بماند . شهریار پسر شیرین باوندی که تا آنزمان از درگیریهای آل زیار و آل بویه کنار کشیده بود به او یاری رساند و پناهش بداد و خواهر خود را به ازدواج او در آورد . « ابن اثیر : ۷/۱۴۷، ۱۴۸ ، ۱۵۳ ، ۱۵۴، ۱۶۶ ، ۱۶۷ – گردیزی : ۳۳۷- ابن اسفندیار : ۱۴۳ ، ۲۹۶ ، ۲۹۸-  ابوعلی مسکویه : ۲/۴ ، ۸»

دیری نگذشت که رکن الدوله حسن بویه باسپاه خود به طبرستان حرکت کرد . وشمگیرکه یارا ی مقاومت در خود نمیدید به الثائر پناه برد . و دراین اثنا عماالدوله علی بویه درگذشت و رکن الدوله به ری مراجعت کرد لذا وشمگیر با الثائر به آمل رفت و تعدادی زیادی از گیلانی ها و دیلمستانی ها به آنها ملحق شدند اما رکن الدوله بار دیگر لشکری روانۀ آنجا کرد . وشمگیر الثائر را درآنجا گماشت و خود در ربیع الاول سال ۳۴۲ ه.ق با کمک سپاه امیر نوح سامانی به ری یورش برد نبرد تا زمستان ادامه داشت و امیر محتاج فرمانده لشکر امیر نوح جنگ را رها کرد و به خراسان برگشت . پس از صلح میان آل بویه و سامانیان ، آل زیار تا سال ۳۵۰ ه.ق با آرامش و خیال راحت زندگی را سپری کردند جز آنکه در سال مذکور علی کامه ، خواهرزادۀ رکن الدوله ، با بیستون پسر وشمگیر ، نبردی درگرفت که درطی آن بیستون مغلوب گردید . «گردیزی : ۳۴۸- ابن اثیر: ۷/۲۴۶، ۲۴۷، ۷/۲۶۳»

درسال ۳۵۶ ه.ق امیر سامانی لشکری قوی به فرماندهی محمدبن ابراهیم بن سیمجور به یاری وشمگیر گسیل داشت که به نبرد با رکن الدوله برود .از آن سو عضدالدوله و بختیار نیز لشکر خود را به یاری رکن الدوله فرستادند لیکن نبردی صورت نگرفت . زیرا وشمگیر به هنگام شکار بر اثر حملۀ گراز کشته شد . (اول محرم سال ۳۵۷ ه.ق) «ابن اثیر : ۷/۲۹۹، ۳۰۰- تاریخ طبرستان :۳،۴- ابوعلی مسکویه :۲/۲۳۲، ۲۳۴»

بطری-شیشه-ای-گرگان---قرن-پنجم-ه.ق

بطری-شیشه-ای-گرگان—قرن-پنجم-ه.ق

عمادالدوله ابوالحسن درسالهای آخر عمر به علیل المزاج بود ، و از قرحه ای که درکبد داشت ، رنج می برد . او که درسال ۳۳۸ ه.ق مرگ خود را نزدیک می دید ، چون فرزند ذکوری نداشت، از بیم آنکه مبادا پاره ای از بزرگان دیلم که در دربار او هستند ، در مملکت وی طمع ورزند ، به نزد رکن الدوله برادرش پیامی فرستاد و از او درخواست نمود تا پسر بزرگش فناخسرو را بفارس اعزام نماید ، تا او را برای زمامداری و جایگزینی خودش برای حکومت ، آماده سازد و سرداران و سپاهیان با وی آشنا گشته و انس گیرند . رکن الدوله پذیرفت و فناخسرو را که چهارده سال بیش نداشت ، با جمعی از معتمدان خود روانۀ شیراز کرد . پس از رسیدن فناخسرو ، عمادالدوله او را در خانۀ خود برتختی نشانید و فرمان داد ، مردم به دیدار و خوش آمد گویی وی بیایند . آنروز روزی تاریخی بود ، آنگاه سلطنت را به فناخسرو سپرد . « ابوعلی مسکویه ، جلد ششم :۱۲۱»ابن اثیر گوید آمدن فناخسرو یکسال قبل از مرگ عمادالدوله ابوالحسن بوده است . « ابن اثیر، الکامل، جلدششم : ۳۳۲»

عمادالدوله درهمان سال و در جمادی الثانی و در سن ۵۹ سالگی و پس از شانزده سال حکومت بدرود حیات گفت . از او فقط یک دختر بجا ماند . «مقریزی ، کتاب السلوک ، جلد اول: ۲۸»

عمادالدوله ابوالحسن مردی حلیم وکریم ، خردمند و عادل بود و در زمان حکومت او مردم در آرامش و آسایش می زیستند .

 

 

منابع :

آل بویه ، نخستین سلسلۀ قدرتمند شیعه ، مؤلف :علی اصغر فقیهی ، ۱۳۶۵ شمسی تاریخ جامع ایران

ابن اسفندیار : محمد ، تاریخ طبرستان ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۶ شمسی

ابن اثیر، علی ، الکامل فی التاریخ ، به کوشش ابوالفدا عبدالله القاضی ، بیروت ، ۱۴۱۵ میلادی مبحث عمادالدوله ابوالحسن

ابن کثیر ، اسماعیل ، البدایه و النهایه ، بیروت ، مکتبه المعارف

ابوعلی مسکویه ، تجارب الامم ، به کوشش ابوالقاسم امامی ، تهران ۱۳۷۹ شمسی

حافظ ابرو ، عبدالله ، جغرافیای حافظ ابرو ، به کوشش صادق سجادی ، تهران ۱۳۷۸ شمسی

زرین کوب ، عبدالحسین ، تاریخ مردم ایران ، تهران ،۱۳۶۷ شمسی

گردیزی ، عبدالحی ، زین الاخبار ، به کوشش عبدالحی حبیبی ، تهران  ۱۳۶۳ شمسی

تاریخ جامع ایران  ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ آل بویه مبحث عمادالدوله ابوالحسن

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *