قابوس بن وشمگیر

قابوس بن وشمگیر

بیستون در سال ۳۶۶ و به روایتی دیگر ۳۶۷ ه.ق چشم از جهان فرو بست و پس از او برادرش قابوس بن وشمگیر که خواهرزادۀ رستم و شهریار باوندی بود . (در گذشته و در سال ۳۳۱ ه.ق وشمگیر مغلوب حسن بویه گردید و به شهریار پناه آورد . و خواهر وی را به همسری خود گرفت و قابوس از او بدنیا آمد.) « ابن اسفندیار : ۱۴۳- بیرونی : ۴۳۹»جانشین وی شد.

به هنگام مرگ بیستون ، قابوس در شهریارکوه بسر می برد . بنابراین پدربزرگ مادری بیستون بر آن شد که فرزند خردسال وی را به حکومت بنشاند . لذا به گرگان رفته و طرفداران قابوس را به حبس انداخت . قابوس چون اطلاع یافت به سوی گرگان حرکت کرد و نرسیده به آنجا چون سپاهیان مطلع شدند ، به پیشواز وی رفته و او را به ریاست و فرماندهی برگزیده و به شهر ببردند . وی سریعاً بر طبرستان مسلط شد . روایت است پس از مرگ بیستون الطائع عباسی فرمان حکومت گرگان و طبرستان را برای او فرستاد و لقب شمس المعالی را به او عطا نمود . « ابن اثیر : ۷/۳۷۵-  یاقوت : ۶/۱۴۴»از سال ۳۶۹ ه.ق مابین عضدالدوله اختلاف پدید آمد .  چرا که فخرالدوله از اطاعت برادرش عضدالدوله سرباز زد و قابوس از وی حمایت می کرد . عضدالدوله ابتدا سپاه به مناطق جبال گسیل داشت و سپس خود بدنبال آن براه افتاد . در گذر از همدان بسیاری از یاران فخرالدوله و حسنویه به لشکر عضدالدوله ملحق شدند . و در همین زمان ابوالحسن عبیدالله محمد وزیر فخرالدوله و تعدادی از امرای وی نیز به عضدالدوله گرویدند. این وقایع باعث گردید که فخرالدوله بیمناک گردیده و از همدان به هوسم  رفت و به داعی علویان پناه برد . « ابن اثیر : ۷/۳۸۸  – ابوعلی مسکویه : ۲/۴۱۵، ۴۱۶- روذراوری : ۱۵ ، ۱۶» فخرالدوله  پس از مدتی به سوی قابوس بن وشمگیر که شوهرخالۀ وی بود ، برفت و قابوس با مهربانی او را پذیرفت و دست نوازش بر سرش کشید . عضدالدوله نیز تمامی قلمرو برادرش فخرالدوله را از همدان تا ری را متصرف شد و برادر دیگرش مؤیدالدوله را به حکومت آنجا گمارد و « ابن اثیر : ۳۸۸ ، ۳۹۹ – ابن کثیر : ۱۱/۲۹۶- عتبی:۴۸» ازآنجا عضدالدوله نامه ای بسوی قابوس ارسال کرد و پیشنهاد نمود که فخرالدوله دشمن اوست و بایستی او را دربند کرده و به وی تسلیم نماید و او را وعدۀ قسمتی از قلمرو خود را بداد . قابوس در جواب اظهار داشت که این عمل از جوانمردی و مروت بدور  است و او چنین کاری نخواهد کرد . مجدد عضدالدوله پیام داد که وی را با زهر به دیار باقی فرستد لیکن قابوس مکرر نپذیرفت . لذا عضدالدوله سپاهی گران را به فرماندهی زیاربن شهراگویه به نزد مؤیدالدوله گسیل داشت که آنها به استرآباد یورش بردند . در نبردی که درتاریخ جمادی الاول سال ۳۷۱ ه.ق صورت گرفت ، قابوس و فخرالدوله مغلوب شدند . قابوس به نیشابور عقب نشینی کرد و فخرالدوله و سپاهیانش که متفرق شدند پس از مدتی به قابوس در نیشابور ملحق شدند . « عتبی :۵۰- مرعشی :۱۸۵ ، ۱۸۶- ابن اسفندیار ،تاریخ طبرستان : ۴، ۵- روزراوری :۱۵، ۱۷ – ابن اثیر : ۷/۳۹۷»

محدوده قلمرو آل زیار

محدوده قلمرو آل زیار

قابوس و فخرالدوله نامه ای به امیر سامانی نوح بن منصور ارسال داشتند و درآن از وی تقاضای کمک نمودند و نوح ، حسام الدولۀ تاش سپهسالار خراسان را امر کرد که آنان را یاری نماید . حسام الدوله نیز سپاهی را آرایش کرده و به طرف گرگان حرکت کرد و فائق را نیز از طریق قومس به آنجا فرستاد . سپاه خراسان گرگان را به حصر درآورد . چون قحطی پدیدآمد ، مؤیدالدوله در تاریخ رمضان سال ۳۷۱ ه.ق از شهر خارج گردیده و به مقابله برخاست .  در ابتدا فخرالدوله پیشروی کرد ، لیکن مؤیدالدوله با رشادتی که از خود نشان داد و به روایتی فائق را تطمیع کرد ، سپاه خراسان بشکست و متفرق گردید . « عتبی : ۴۸ ، ۵۳ ،۵۸ ،۶۲- مرعشی : ۱۸۶، ۱۸۷- روزراوری : ۲۸» عضدالدوله و مؤیدالدوله ، طبرستان و گرگان را متصرف شدند و قابوس نیز به خراسان گریخت و چندین سال در آنجا زندگی گذراند . « یاقوت حموی : ۶/۱۴۸ ، ۱۴۹- ابن اسفندیار: ۱۴۰- خواندمیر : ۴/۴۴۱»

در ماه شوال سال ۳۷۲ ه.ق عضدالدوله از دنیارفت و مؤیدالدوله جای وی را گرفت اما پس از مدتی کوتاه در اوایل سال۳۷۳ ه.ق او نیز درگذشت و لذا بزرگان و امرای حکومت آنها از فخرالدوله دعوت کرده و او را به حکومت نشاندند . وی به پاس قدردانی از زحمات و لطفی که قابوس در حق او کرده بود ، مایل بود که گرگان و توابع آن را به وی برگرداند لیکن صاحب بن عباد با این موضوع مخالفت کرد . بنابراین قابوس کماکان در خراسان بماند .«ابن اثیر : ۷/۴۹۵، خواندمیر : ۴۴۱- روزراوری : ۲۹۷» همزمان با مرگ فخرالدوله درسال ۳۸۷ ه.ق ابوالقاسم سیمجوری به قابوس پیام فرستاد و او را به نزد خود فراخواند تا گرگان را به وی دهد ، لیکن در آن هنگام وی را از بخارا به امارت قهستان خواندند و او نیز قابوس را رها بکرد و برفت . پس ازچندی قابوس خود اقدام نمود و اسپهبد شهریار پسر شروین را به شهریار کوه روان ساخت و او رستم پسر مرزبان را بشکست و برکوهستان مسلط گردید و بنام قابوس خطبه قرائت کرد . آنگاه مردم گرگان نیز به قابوس ، نامه فرستاده و از وی جهت امارت دعوت بعمل آوردند . در این میان نصر فیروزان با این موضوع به مخالفت برخاست ، اما قابوس و بابی اسپهبد با یکدیگر همراه شدند و نصر و لشگریانش به جنگ با آنان بیامدند اما مغلوب گشته و بگریختند و قابوس بن وشمگیر در ماه شعبان سال ۳۸۸ ه.ق  پس از هیجده سال تبعید به گرگان فرود آمد. « ابن اثیر : ۷/۴۹۵ – ابن خلکان : ۴/۸۰ – عتبی :۲۲۵ ،۲۲۹»  در اینزمان ابوعلی حمویه ، وزیر ری با لشکری عظیم متشکل از جنگجویان ترک ،عرب و دیلمی بسوی  گرگان حرکت کرد و بدلیل نگرانی از اینکه مبادا نصر فیروزان با قابوس همدست شود ، به او قول حکومت قومس را بداد . آنگاه منوچهر که بهمراه سپاه ابن حمویه بود مطلب را به پدرش قابوس اطلاع داد . ابوعلی بن حمویه از طریق ساری به گرگان آمد و در مشهد داعی اردو برقرار ساخت . او شهر را محصور نمود و بمدت دوماه با قابوس نبرد کرد . اما به سبب قحطی و بارش بارانهای سیل آسا که کار را مشکل کرد ، آنها عقب نشستند . قابوس در پی آنها بتاخت و تعداد زیادی از آنها کشت و تعدادی را نیز دربند کرد و بر گرگان و استر آباد مسلط شد . « عتبی : ۲۳۶ ، ۲۴۰- روزراوری :۲۹۷- ابن اثیر: ۷/۴۹۵ » چندی بعد قابوس لشکری برای جنگ با نصر فرستاد . با آنکه نصر پیروز شد ، کار به صلح کشید .

رج قابوس بن وشمگیر در استان گلستان ساخت بنا آل زیار عکس از تهران سوییت

برج قابوس بن وشمگیر در استان گلستان ساخت بنا آل زیار

قابوس بن وشمگیر در آن هنگام حاجب خود نعیم را که مورد علاقۀ لشکریان و امرا بود به بهانۀ واهی بقتل رساند که سبب گردید لشکریان و بزرگان درصدد قتل وی برآیند که او از این توطئه برای بار اول جان سالم بدر برد . لیکن آنها در پی منوچهر پسر قابوس آمدند تا او را با خود همراه ساخته و پس ازمرگ پدر ، وی را به امارت بنشانند .  منوچهر نیز به دلیل آنکه حکومت از دست زیاریان خارج نشود ، موافقت کرد . و به روایتی نیز زیربار نرفت . در منابع آمده است که در یک روز سرد زمستانی آنان قابوس را گرفته و برهنه ساخته و آنقدر نگاه داشتند تا روح از بدن وی خروج کرد و باز آورده اند که مخالفان قابوس تعدادی مزدور روانه کردند و او رابقتل رساندند . جنازۀ وی را به گرگان آوردند و در مقبره ای که خود در بیرون شهر ساخته بود ،مدفون ساختند . «یاقوت حموی: ۶/۱۵۱-ابن خلکان : ۴/۸۱- ابن اثیر : ۸/۷۵، ۷۶- عتبی :۳۴۷، ۳۵۰- یاقوت : ۶/۱۵۲»

دهخدا دربارۀ او آورده است که مردی تند خو و بیرحم و بی گذشت بوده است و به آسانی فرمان کشتن می داد و به اندک بدگمانی اقدام به کشتن هر بی گناهی می کرد و به همین طریق تعداد بسیاری توسط او مقتول شدند و کینۀ او در دل امرای لشکری جای گرفت . «علی اکبر دهخدا : جلد ۳۸، ص ۱۲و۱۳»

آفتابه-مفرغی-نقش-کنده-وسبک-خراسان-،-کتیبه-به-خط-نسخ-سدۀ-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

آفتابه-مفرغی-نقش-کنده-وسبک-خراسان-،-کتیبه-به-خط-نسخ-سدۀ-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

همچنین دهخدا می گوید که قابوس از نامورترین افراد خاندان زیاریان است چون او مردی ادیب و هنر دوست و خوش خط بود . گویند صاحب بن عباد هرگاه خط او را دیدی ، گفتی اهذا خط قابوس او جناح طاووس . در نگارش تازی با بهترین بلغای این زمان دم برابری می زد و در چامۀ پارسی و تازی هر دو ماهر بود .«علی اکبر دهخدا : جلد ۳۸ ص ۱۳»

منابع :

ابن اسفندیار : محمد ، تاریخ طبرستان ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۶ شمسی

ابن اثیر، علی ، الکامل فی التاریخ ، به کوشش ابوالفدا عبدالله القاضی ، بیروت ، ۱۴۱۵ میلادی

ابن کثیر ، اسماعیل ، البدایه و النهایه ، بیروت ، مکتبه المعارف

ابوعلی مسکویه ، تجارب الامم ، به کوشش ابوالقاسم امامی ، تهران ۱۳۷۹ شمسی

خواندمیر ، غیاث الدین ، حبیب السیر ، تهران ، ۱۳۳۳شمسی

یاقوت حموی ، ابوعبدالله ، معجم الادبا ، بیروت ، دارالفکر

عتبی ، محمد ، تاریخ یمینی ، ترجمۀ فارسی جرفادقانی ، به کوشش جعفرشعار ، تهران ، ۱۳۵۷شمسی

روذراوری ، ظهیرالدین ، ذیل التجارب الامم ، به کوشش آمد روزقاهره ۱۳۳۴ ه.ق

بیرونی ، ابوریحان ، الآثارالباقیه ، به کوشش ادوارد زاخاو ، لایپزینگ ۱۹۲۳میلادی

تاریخ جامع ایران  ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ آل زیار

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *