اتابک محمد ابو طاهر (لر بزرگ)
محمد ابو طاهر : ابوالحسن فضلویه رهبر لرهای آن زمان پسری بنام علی داشت و نام نوۀ او نیز محمد بود که به خدمت سلغریان درآمد و به واسطۀ شجاعت معتبر گشت و پس از فوت وی پسرش ابوطاهر که جوانی شجاع و دلاور بود ، ملازمت اتابک سنقر اختیار کرد . درآنوقت که اتابک سنقر به احکام شبانکاره مخالفت می نمود ، ابوطاهر را به سپاهی گران به جنگ آنها گسیل داشت که ابوطاهر بر دشمنان پیروز گشته و به فارس مراجعت کرد .آنگاه اتابک سنقر او را تحسین نموده و گفت از من چیزی بخواه ، ابوطاهر یکسر اسب خاص طلب کرد و اتابک مجدداً اظهار کرد چیز دیگری بخواه . ابوطاهر داغ اتابکی خواست . برای بار سوم سنقر گفت چیز دیگر طلب کن . ابوطاهر اظهار کرد ، اگر اجازت است به لرستان بروم و آن ولایت را جهت اتابک مستخلص گردانم .لذا سنقر لشکری مصحوب ابوطاهر گردانید و او را بدان جانب گسیل فرمود .
محمد ابو طاهر به صلح و جنگ ، به وعده و وعید و فریب و شکیب توانست که ملک لرستان را در ضبط آورد و چون تمکین و استقرار یافت ، هوس استقلال کرد و خود را اتابک خواند و عصیان نمود و کار آن ملک بر او قرار گرفت . در سنه خکسین و خمس مایه . بعد از مدتی درگذشت و پنج پسر به یادگار گذاشت . هزار اسب و بهمن و عماد الدین پهلوان و نصرت الدین ایلواکوش و قزل . «دائره المعارف دهخدا»
محمد ابو طاهر با افراد تحت رهبری خود و نیروی نظامی که اتابک سنقر در اختیارش قرار داد ، بسوی لرستان عزیمت کرد . متأسفانه منابع دربارۀ مراحل و اهداف این حرکت متفاوتند . بخصوص جزئیات این لشکرکشی نیز آشفته و ناقص است . « امام شوشتری ، تاریخ خوزستان »
تنها می توان گفت که ابوطاهر پس از تصرف قلمرو لُر بزرگ ، از سال ۵۵۰ ه.ق حکمرانی خود را آغاز کرده است . « مینورسکی ، لربزرگ : ص۸۲۶»
دربارۀ اهداف لشکرکشی محمد ابو طاهر به لرستان ، عمده ترین هدف ، تمایل و ارادۀ ابوطاهر برای حکمرانی از یک سو ، و انگیزۀ سلغریان برای توسعۀ قلمرو خود به درون لر بزرگ از سوی دیگر ذکر شده است . درحالی که باید عوامل و مسائل دیگری را نیز در این خصوص در نظر گرفت . مسئلۀ اول مربوط به شرایط آغازین قدرت یابی سنقر بن مودود می باشد . وی در شرایط مناسب پس از بروز ضعف سلجوقیان عراق و قتل امیر بوزآبه در فارس به حکومت رسید . «وصاف : ص ۱۴۶، ۱۴۸» ازسوی دیگر حضور اتابک شومله و ترکمانان تحت امر وی ، و سایر عمال خلفای عباسی در خوزستان نیز از جمله عواملی مهم است که در اتخاذ این تصمیم سلغریان مؤثر بوده اند .
در خصوص وضعیت سیاسی لرستان در این دوره بطور اجمال می توان تصویری را عرضه کرد . در نیمۀ قرن ششم ه.ق در منطقۀ عراق عجم دو نیروی بزرگ وجود داشت . یکی سلاطین سلجوقی که با رقبای خاندانی خود در نزاع بودند و دیگری امراء ترک قدرتمند که با در اختیار داشتن ایالات و قلمروهای گوناگون ، برنامه های سیاسی و نظامی خود را پیگیری می کردند . در چنین شرایط سیاسی ، بسیاری از رهبران متنفذ قبایل می توانستند از فرصت های موجود برای تصرف سرزمین ها و ایفای نقش بهره برداری کنند . « صفی نژاد : ص۷۴»
سرانجام ابوطاهر لشکرکشی خود به لرستان را از کهکیلویه آغاز نمود . وی بتدریج پس از غلبه بر امراء شول ، راه تصرف لر بزرگ را هموار کرد . « شبانکاره ای : ص ۲۰۷ ، ۲۰۶»
بنظر می رسد که محمد ابو طاهر پس از طی این مرحله ، بسوی تأسیس حکومتی مستقل گام برداشت . هر چند که اتابک سنقر وی را بعنوان امیری وابسته به دستگاه خود که برای تصرف لرستان اعزام شده بود ، می شناخت . « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ص۵۴» و بگونه ای که خواهیم دید ، این طرز تلقی ، دشواریهایی را در روابط دو حکومت پیش آورد . ابوطاهر پس از آنکه توانست سلطۀ خود را بر سرزمین لرستان تحکیم بخشد ، هوس استقلال کرد و آنگاه خود را اتابک خوانده و عصیان نمود و کار آن ملک بر او قرارگرفت .« حمدالله مستوفی ، تاریخ گززیده : ص۵۴۰ – بدلیسی : ص۲۶- میرخواند : ص۳۶۲۶ ، ۳۶۲۷»
در دورۀ سلجوقیان ، هنگامی که حکومت سرزمینی را به شاهزادۀ سلجوقی می دادند ، امیر نظام متنفذی را همراه وی می فرستادند که از یک سو تربیت شاهزاده را برعهده داشت ، و از سوی دیگر امور مربوط به ادارۀ قلمرو تحت نظارت را رسیدگی می کرد .
مهمترین مسئله در این امر ، محملی بود که برای اینکار وجود داشت . بر اساس رسم و سنت ، این امیر را اتابک می خواندند . در واقع وی بعنوان پدر دوم شاهزادۀ سلجوقی شناخته می شد و همین امر علت اصلی تقبل این وظیفه بود . چه اگر شاهزاده بر تخت سلطنت می نشست ، امیر بلند مرتبه ترین مقام را درحکومت جدید می یافت . از این رو به سرعت بسیاری از امراء برای پیگیری اهداف سیاسی خود ، و از جمله تشکیل حکومت دودمانی ، سرپرستی شاهزاده ای سلجوقی را پذیرا می شدند .
حمدالله مستوفی در روایت خود شیوۀ ابوطاهر در طی این مراحل را چنین آورده است که (هوس استقلال کرد و خود را اتابک خواند و عصیان کرد و کار آن ملک بر او قرار گرفت ) « حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده : ص ۵۴۰»
بنابراین محمد ابوطاهر توانست یکی از پسرانش را بنام نصرت الدین هزاراسپ را قائم مقام خود کند . « منتخب التواریخ ، معینی : ۴۰» او در طی باقیماندۀ عمر خود توانست اقدامات دیگری برای تثبیت حکومت خود به انجام رساند . که از آن جمله می توان سرکوبی کلیۀ معترضان و حذف عناصر مخالف با حکومت جدید را نام برد . « منتخب التواریخ ، معینی : ص ۴۰»
در سال ۶۰۳ ه.ق در دورۀ خلیفه الناصرالدین الله (ابن خلدون این واقعه را در سال ۶۰۲ ه.ق ذکر کرده است) قُشَتمر، یکی از مملوکان خلیفه ، بدلیل بدرفتاریی نصیرالدین علوی رازی ، وزیر خلیفه ، از خدمت خلیفه کناره گیری نمود و به خوزستان حمله برد . او پس از کسب اموال بسیار ، نزد ابوطاهر صاحب لرستان رفت . ابوطاهر نیز مقدم او را گرامی داشت و دخترش را به ازدواج وی درآورد . در این میان ابوطاهر درگذشت و قشتمر در لرستان موقعیت بهتری بدست آورد . خلیفه امیرسنجر را به حکومت خوزستان بجای طاش تگین منصوب کرد . و به جنگ علیه وی فرمان داد .. درابتدا قشتمر از در عذرخواهی برآمد .اما سنجر نپذیرفت . و درجنگی که درگرفت کشته شد . تکله فرمانروای فارس و شمس الدین ایدغمش ، حاکم همدان به درخواست قشتمر او را در برابر خلیفۀ عباسی امداد رسانید . هر سه متحد شدند که از فرمان الناصرالدین الله سر بیرون کنند . « امام شوشتری : ص ۲۵۸ ، ۲۵۷» دراین هنگام هزار اسپ و دیگر فرزندان ابوطاهر در منطقۀ کوهستانی لر بزرگ ، حکومت داشتند .
با کمی تأمل در روایت فوق مسائل سیاسی و اجتماعی دوران ابوطاهر روشن خواهد شد . در جریان قشتمر مشخص خواهد شد که روایط حکامی چون ابوطاهر ، ایدغمش و تکله با خلیفۀ عباسی تیره است . و از این رو آماده برای اقدام علیه دستگاه خلیفه ، یا تضعیف آن بودند . آنان به هنگام ورود مغولان به ایران ، به اردوی هولاکوخان ملحق شدند . لازم به ذکر است آن بود . نکتۀ دیگر دربارۀ راین میان برخی امرا و حکام دیگر که رقیب امراء مزبور بودند ، در جبهه خلیفه عباسی قرار داشتند . وضعیت نیروهای سیاسی در اوایل قرن هفتم ه.ق که در توضیح پیشامدهای بعدی باید مورد توجه قرار گیرد ، چنین بود . نکتۀ دیگر دربارۀ وضعیت امیر قشتمر در لر بزرگ است که به رغم فقدان آگاهی از چگونگی روابط وی با ابوطاهر ، در آنجا از موقعیت استواری برخوردار بود . «تاریخ جامع ایران ، شهرام یوسفی فر: ص۱۲۷ تا۱۲۴»
منابع :
امام شوشتری ، محمدعلی ، تاریخ جغرافیایی خوزستان ،به اهتمام روح بخشان ، تهران ۱۳۷۹ شمسی
شبانکاره ای ، محمد ، مجمع الانساب ، به اهتمام میر هاشم محدث ، تهران ، ۱۳۷۶ شمسی
منتخب التواریخ معینی ، منسوب به معین الدین نطنزی ، به اهتمام ژان اوبن ، تهران ۱۳۶۳ شمسی
حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی ، تهران ، ۱۳۶۳ شمسی
بدلیسی ، شرف خان ، شرفنامه ، به اهتمام ولادیمیر ولییا منیوف زرنوف ، تهران ، ۱۳۷۷ شمسی
میرخواند ، محمد ، روضه الصفا ، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران ، ۱۳۸۰ شمسی
وصاف الحضره، عبدالله ،تاریخ ، به اهتمام محمد مهدی اصفهانی ، تهران ، ۱۳۳۸ شمسی
صفی نژاد، جواد ، لرهای ایران ، تهران ، ۱۳۸۱ شمسی
اتابکان لرستان و لرکوچک و لر بزرگ ، دائرهالمعارف دهخدا
مینورسکی ، ولادیمیر ، رسالۀ لرها و لرستان ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند و لیلی بختیاری ،تهران ، ۱۳۶۲ شمسی
خلاصه شدۀ مبحث اتابکان لر ، تاریخ جامع ایران ، جلدنهم ، شهرام یوسفی فر
گردآوری و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.