قلمرو سلسله پادوسپانیان

هروسندان 

استندار هروسندان  پور تیدا ( حکومت از سال۳۰۵ الی ۳۰۹ ه.ق)

هروسندان پورتیدا پور شیرزاد پور آفریدون نوۀ برادر پادوسپان سوم (۲۷۲-۲۹۰ه.ق) بود . شهریار دوم پس از نبرد با عقیقی که با پیروزیش توأم بود شاید به علت کهولت امور ملک به هرسوندان سپرده شده بوده است . اینک آن داستان :

ناصر کبیر (۳۰۱-۳۰۴ه.ق) حسن بن قاسم را به گیلان فرستاد و فرمود ملوک گیلان را که کوه و دشت دارند برای اظهار اطاعت به آمل آورد . چنانکه اشارت بود هروسندان بن تیدا و…. را با جمله قبایل ایشان بیاورد پیش ناصر بنشست که همه به مدد و خدمت تو می آیند و آن جماعت از ناصر کبیر آزرده بودند به سبب آنکه به اول نوبت ، بدانچه ایشان را از مال پذیرفت بود ، تمام ادا نکرد جملگی بر حسن قاسم بیعت کردند بدانکه او را بگیرند و درهم بیعت از حسن قاسم بستاندند چون به آمل رسیدند ، حسن قاسم به مصلی فرود آمد پیش ناصر نرفت . یک روز با خواص خویش و حشم بر نشست و به درگاه آمد به طلب رزق لشکر ، ناصر بترسید و بر اشتری نشست به بیراه از خانه بیرون افتاد و خواست به پایدشت شود حسن قاسم به دنبال او بشد و او را بگرفتند به آمل آورده و از شهر با قلعه لارجان فرستاده ، اصحاب حسن قاسم در سرای ناصر افتادند جمله اموال و حرم را به غارت برده ، به دان انجامید که حسن بر نشست و چند کس را آنروز به نیره بزد و زن و فرزد ناصر باز نتوانست ستد…. مردم آمل لشکر ناصر را ملامت کردند که شما با امام خویش این روا دارید ، مسلمان نباشید و بدتر از شما در جهان قومی نتوانند بود…. تا غوغا خاست… به سرای حسن قاسم شدند و او را دشنامها داده و به قهر انگشتری ازو ستدند و به قلعه فرستاده ناصر را بیاورده و به عفو طلبیدن و استغفار و توبه پیش او شدند همه را عفو کرد …

پس از وفات ناصر کبیر در بیست و پنجم شعبان ۳۰۴ ه.ق ، فرزند او ابوالحسن احمد به گیلان فرستاد و حسن بن قاسم را که داماد او(ابوالحسن احمد) بود بیاورد و به ایالت نشاند شجره نسبت حسن چنین است : «ابومحمد الحسن بن القاسم بن الحسن بن علی بن عبدالرحمن…بن القاسم بن الحسن بن امیر زیدبن الحسن السبط بن امیذالمؤمنین علی بن ابیطالب عیهم السلام و لقب او الداعی الی الحق بود» و مدت حکومت او دوازده سال از ۳۰۴ الی ۳۱۶ه.ق بود  وی دوازدهم رمضان سنه اربع و ثلثمائه (۳۰۴) به آملرسید و سید ابوالحسن احمد بن الناصر پادشاهی به او سپرد . و داعی حسن قاسم سیدی نیکوسیرت و عادل و عالم بود . مردم طبرستان به هیچ عهدی چندان امن و رفاهیت و عدل ندیدند….

قلعه پولاد در بلده نور .- قلعۀ مورد استفاده پادوسپانیان - عکس از میراث فرهنگی مازندران خانم رشیدستانی

قلعه پولاد در بلده نور .- قلعۀ مورد استفاده پادوسپانیان – عکس از میراث فرهنگی مازندران خانم رشیدستانی

لیلی بن تعمان الدیلی که سابقاً امیرالجیش الناصر الکبیر و در این زمان حاکم گرگان بود از طرف داعی حسن بن قاسم مأمور گشودن نیشابور شد چه سامانیان  از ضبط آن عاجز مانده بودند وی در سال ۳۰۸ ه.ق نیشابور را مستخلص گردانید . سپس به طوس رفت با لشکر سامانیان مصاف داد او را در مصاف بکشتند و لشکر به هزیمت به گرگان آمد و از آنان جماعتی از کبار دیالم که هروسندان برآنان ریاست داشت بیعت کردند و معاهدت گرفته بر آنکه داعی را به غدر بکشند . یکی از آن قوم پنهانی داعی را این حال باز نمود . چون معلوم شد با هیچ خلق این سر آشکار نکرد و هم در تعجیل به گرگان شد و آن گروه همه را بگرفت و گردن بفرمود زد و یکی از آن جماعت پدر سپاه گیل بود ، هروسندان نام که رئیس گیلان بود. از اینجا پیداست که پادوسپانیان همچنان تا این زمان بر گیلان فرمانروائی داشتند و هروسندان درگیرودارهای آن سالهای پرحادثه شرکت داشته و در سال ۳۰۹ ه.ق بطوریکه گذشت کشته شده است . بعدها مردآویج پورزیار پور وردان شاه جیلی گیلانی(۳۱۶-۳۲۳ه.ق) که خواهرزاده هروسندان و پیش از رسیدن به سلطنت بر مقدمه لشکر اسفاربن شیرویۀ دیلمی بود در جنگی که در آمل روی داد به خونخواهی خال خود ، داعی را بکشت . ابن اسفندیار این واقعه را چنین آورده است : …. اسفار را به ساری معلوم شد که ماکان ( بن کاکی که از سال ۳۱۰ از جانب حسن بن قاسم حاکم استر آباد بود . به ری فرو ایستاد و داعی به آمل ضعیف حال است و مردم مدد او نمی کنند ، تاختن به آمل آورد . داعی از شهر بیرون آمد مصاف داد مردم او را باز گذاشتند با تنی چند از خاصگان برگردید که با شهر آید مقدمه لشکر اسفار مردآویج بن زیار بود به محله علی آباد به سر پل به داعی رسید ، او را دریافت زوبینی بر پشت او زد ، مرده از اسب در افتاد . او را برگرفتند به خانه دختر هم بدان محله علی آباد فرو نهادند . و این واقعه در روز سه شنبه شش روز مانده از رمضان سال ۳۱۶ ه.ق اتفاق افتاد . از آنجا سلطنت مردآویج که خود از طرف مادر پادوسپانی و از نژاد ساسانیان بود پی ریزی گردید و تا سال ۳۲۳ ه.ق ادامه یافت . «طبقات سلاطین ۱۱۵، ۱۲۳، ۱۲۴- ابن اسفندیار ۲۷۴ ، ۲۷۸ ، ۲۹۲- معجم الانساب ۷۹ ، ۲۹۰ ، ۲۹۱ ، ۲۹۳، ۲۹۴، ۳۱۹ ، ۳۲۰- ظهیر الدین ۱۵۲ ، ۱۵۳، ۱۵۸- مازندران و استرآباد ۱۹۲- نشریه سالانه سکه شناسی ۲۱۶، ۲۱۷- اولیاءالله ۱۰۹ ، ۱۱۲، ۱۱۴- شهریاران گمنام ۳۱» « گاوباریان پادوسپانی ، سنگسری ، ص ۲۶ ،۲۷ ، ۲۸»

درکتاب تاریخ مازندران و فرمانروایان آن اثر هول. رابینو ترجمۀ دکترباقر امیر خانی درباب هروسندان بن تیدا بن شیرزاد بن آفریدون می گوید:

مدت حکومت وی ۱۲ سال بود . او به داعی حسن بن قاسم بیعت کرد و داعی ناصر مبیر را در لاریجان به زندان انداخت . سپس بر اثر فشار عمومی مجبور شد که زندانی خود را آزاد و متصرفاتش را نیز به خود وی تسلیم کند . داعی ابوجعفر ناصر وی را به قتل رساند .

هروسندان در حوادثی که از سال ۳۰۱ تا۳۰۷ ه.ق به وقوع پیوست مداخله کرد . خواهرش به عقد ازدواج زیار درآمد و مردآویج از وی متولد شد . «اسفندیار،ص۲۰۲و ۲۰۷- ظهیر، ص۱۴۹ ، ۳۰۶، ۳۱۱، ۳۱۳، ۳۲۰»«تاریخ مازندران و فرمانروایان آن اثر هول. رابینو ترجمۀ دکتر باقر امیر ، ص۳۶۵»

 

منابع :

گاوباریان پادوسپانی ، از ۲۲ تا ۱۰۰۶ هجری قمری ، از چراغعلی اعظمی سنگسری ، ثبت در کتابخانه ملی ، ۱۳۵۴ خورشیدی

تاریخ مازندران و فرمانروایان آن اثر هول. رابینو ترجمۀ دکتر باقر امیر خانی، نشریه دانشکدۀ ادبیات تبریز

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *