بشقاب-سفالی-زراندود-سده-هشتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

آل اینجو

آل اینجو

اینجو در فارسی روزگار ایلخانان به معنای املاک خاص می باشد . « پطروشفسکی : ۴۴۸- تاریخ دولتهای اسلامی وخاندانهای حکومتگر ، ترجمه شادق سجادی »

درسال ۷۲۵ ه.ق شرف الدین شاه محمود و فرزندانش عهده دار ادارۀ املاک خصوصی الجایتو در منطقۀ فارس گردید و بدین سبب طایفۀ آنها بنام اینجو «پاسدار املاک ویژه» شهرت یافت و قبل از آنها این عنوان را فرزندان سید فخرالدین حسن ، از سادات شیراز نیز دارا بودند .« وصاف الحضره ص۲۳۰ تارخ به اهتمام مهدی اصفهانی ۱۲۶۹ ه.ق – زرکوب شیرازی ، شیراز نامه به اهتمام بهمن کریمی  ص ۷۶»

لازم بذکر است علاوه بر املاک اینجو املاک دله نیز به شرف الدین شاه محمود سپرده شد . « زرکوب شیرازی ۷۶»

در سال ۷۳۴ شاه محمود از مقام خود عزل گردید و ابوسعید مسافرایناق به جانشینی او برگزیده شد .

درهنگام درگذشت ابوسعید غیاث الدین محمد و شرف الدین محمودشاه با یکدیگر اتحاد و پیمان برقرارکردند و توانستند امور ایلخانان را دردرباربدست گیرند.لیکن این موفقیت دیری نپایید که محمودشاه بدستورآرباخان کشته شد.«شبانکاره ای ۲۹۹،۲۹۸- اهری ۱۵۹» سپس فرزندان محمدشاه به دیگر دودمانهای مدعی چون اویرات ها و جلایریان ملحق شدند . امیر مسعود شاه به روم که در دست جلایریان بود روانه شد وشمس الدین محمد و جمال الدین ابواسحاق به امیرعلی پادشاه و سرکردۀ قوم اویرات پیوستند . «حافظ ابرو ، جامع التواریخ : ۲۱۵»

در همان سال یعنی ۷۳۴ ه.ق آرباخان از مقام خود عزل شد و فرزندان شرف الدین شاه محمود وی را به قصاص پدرشان بقتل رساندند . مسعودشاه نیزفرزند بزرگ شاه محمود دردربار جلایریان به مقام وزارت رسید و تا سال ….در این پست باقی ماند و با خواهر دلشاد خاتون همسر شیخ حسن ایلکانی ازدواج نمود .

نقشه آل اینجو

نقشه آل اینجو

با مرگ ابوسعید ، امیر کیخسرو  مسافرایناق را از شیراز بیرون کرد . « زرکوب : ۹۳،۹۴» امیرکیخسرو به فرمانروایی در فارس مشغول بود .« همو : ۷۶» و توانست در این سالهای پرآشوب قلمرو خود را بخوبی حفظ کند و درآنجا امنیت برقرار سازد . « شبانکاره ای : ۲۹۷» وی درسال ۷۳۴ ه.ق مبارکشاه سلاوقی را در شیراز و در سال ۷۳۷ ه.ق سید محمود قزوینی برادر سید بهاءالدین را بقتل رسانید . « فصیح خوافی : ۵۳ ، ۴۴» او مردی شجاع بود لیکن در کارها تدبیر واندیشه نداشت . « منتخب التواریخ  معینی  : ۱۷۵ » و به همین سبب هم در سال ۷۳۸ ه.ق به هنگام بازگشت جلال الدین مسعودشاه به فارس ، سر به مخالفت برداشته ، و در شعبان سال ۷۳۸ه.ق وزیر امیر مسعودشاه را که فخرالدین پیرک نام داشت بقتل رسانید و پس از جنگ وجدال بین آن دو بالاخره کیخسرو اسیر گشته وتا سال ۷۳۹ درحبس بود تا درگذشت . برادر کوچک تر امیرشاه مسعود که حدود ۲۱سال عمر داشت نیز درصدد مخالفت برادر بزرگ برآمد اونیز درهمان سال ۷۳۹ ه.ق دستگیر و در قلعه سفید محبوس گردید . « فصیح خوافی : ۵۵- منتخب التواریخ معینی : ۱۷۳»در میان برادران وی فقط ابواسحاق کوچک ترین فرزند شاه محمود با مسعودشاه روابط حسنه داشت لذا مسعودشاه وی را مأمور ساماندهی یزد وکرمان کرد وجمالدین ابواسحاق روانۀ آن دیار گردید لیکن درآنجا به استقبال گرم امیرمبارزالدین سرکردۀ دودمان مظفریان روبرو گردیده و مراجعت نمود . از سوی دیگر چوپانیان به سبب پیوندهای سیاسی امیرمسعود با جلایریان رفتار دشمنانه ای در برابر اینجوها درپیش گرفتند ودرصدد برآمدند تاقلمرو آنان را تصاحب کنند لذا درسال۷۴۰ ه.ق امیر پیرحسین ، پسر شیخ محمود ونوۀ چوپان رابه جهت تسخیر فارس به این سرزمین گسیل داشتند .با درگیریهای درون خانوادۀ اینجوها وهمکاری شمس الدین محمد اینجو که به تازگی از زندان فرار کرده بود ، برسپاه امیرمسعود حمله بردند و چون امیرمسعود یارای مقابله درخود ندید ، فرار را برقرار ترجیح داد . و امیرمحمد و پیرحسین وارد شهر شیراز گردیدند لیکن دوستی آن دو بیش از یکماه بطول نیانجامید زیرا که مردم شیراز به امیرمحمد توجه خاصی داشتند وپیرحسین برآن شد تا باحذف وی ، به نفوذ دودمان اینجو درفارس پایان دهد . بنابراین محمد را درتاریخ ۲۸ رمضان سال ۷۴۰ بقتل رسانید . لیکن این موضوع نتیجۀ عکس داد و مردم شیراز به او روی خوش نشان ندادند و به بهانۀ خونخواهی پسر محمود شاه اینجو بر او شوریدند و او را مجبور به فرار کردند و زمینه ای برای بازگشت امیرمسعود فراهم گردید . « فصیح خوافی : ۷۴۰ – زرکوب : ۷۷»

بشقاب-سفالی-زراندود-سده-هشتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

بشقاب-سفالی-زراندود-سده-هشتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

امیر پیرحسین به جهت تلاشی که در نبرد جغتو « زرینه رود امروزی» برای چوپانیان برعلیه جلایریان انجام داد ، با سپاهی از سوی حسن کوچک و با فرمان سلیمانشاه در سال ۷۴۱ ه.ق رهسپار فارس شد . « حافظ ابرو ، جامع التواریخ  : ۲۱۰ ، ۲۰۹» وی دراین لشکر کشی از مبارزالدین مظفری کمک خواست که وی ابتدا امتناع ورزید لیکن بالاخره در ناحیه استخر به اردوی وی ملحق شد . اتحاد بین مظفریان و چوپانیان ، امیرمسعود را نگران کرده و بدون کوچکترین مقاومتی بسوی کازرون گریخت . امیر مبارزالدین او را تعقیب کرد اما امیرمسعود خود را به دربار جلایریان در بغداد رسانید .«عبدالرزاق سمرقندی ۱۹۷- جامع التواریخ ،حافظ ابرو ۲۱۵»

سپاه چوپانیان خود را به شیراز رساند و با مقاومت شدید مردم روبرو گردید . آنها دروازه را بسته و به مدت دوماه ایستادگی کردند. درنهایت کار به مصالحه انجامید . سپس امیر مبارزالدین بسوی کرمان و یزد رفته و آنجا را متصرف شد . اتحاد بین امیر پیرحسین و امیرمبارزالدین زیاد بطول نیانجامید . درسال ۷۴۲ ه.ق  جلال الدین ابواسحاق با تحریک و فراخوانی ملک اشرف به فتح اصفهان و فارس کوشید . ازطرف دیگر امیر پیر حسین در سال ۷۴۳ ه.ق رهسپار اصفهان شد و در آنجا سران سپاهش از جمله شمس الدین صاین و قاضی وزیر به ملک اشرف و ابواسحاق پیوستند و در نتیجه سپاه وی فرو پاشید و به سمت امیر حسین کوچک پناه برد و در نهایت بدست او بقتل رسید . « زرکوب :۷۹ ،۷۸- عبدالرزاق سمرقندی :۲۰۶ – کتبی : ۴۸ ، ۴۷ »

لشکریان ابواسحاق و ملک اشرف بسوی شیراز تاختند . لیکن ابواسحاق با ارسال پیام برای مردم شیراز ، آنها را به بیرون راندن چوپانیان تحریک کرد و مردم دلیر شیراز چنان کردند . پیروزی ابواسحاق نشانگر پیوند مردم شیراز و خاندان اینجوئیان بوده است .

پس از مدت کوتاهی امیر مسعود شاه برادر بزرگ وی به همراه یاغی باستی پسر دیگر امیر چوپان به شیراز آمده و حکومت را به شراکت در دست گرفتند . «زرکوب : ۷۷» بمدت پنج ماه اوضاع شیراز به همان شکل ادامه داشت تا اینکه امیر مسعود شاه بدست یاغی باستی بقتل رسید . ابواسحاق برادر مسعود با کمک مردم توانست مجدد یاغی باستی را شکست داده و چوپانیان را از شیراز بیرون کند وی بعد از این پیروزی حکومت فارس را بدست گرفته و تاسال ۷۵۸ ه.ق کماکان به فرمانروایی خود بر این خطه ادامه داد او مردی دائم الخمر و خوشگذران بود و در آن هنگام به امور حکمرانی توجهی نداشت چنانکه  در آن تاریخ که امیر مبارزالدین با سپاهیان خود وارد شیراز شد ، وی کماکان به این مسئله بی توجهی می کرد تا اینکه امیر مبارزالدین او را دستگیر کرده و بقتل رسانید و سلسله آل اینجو « اینجوئیان» در این برهه از زمان به پایان رسید . شاعر پر آوازۀ ایران حافظ شیرازی هم عصر حکومت ابواسحاق بوده است . « زبده التواریخ ، حافظ ابرو : ۲۶۲ ، ۹۶۴»

چو فردا شود فکر فردا کنیم

ضرب المثل “چو فردا شود فکر فردا کنیم” زمانی به کار می رود که شخصی به دنبال تفریحات و سرگرمی‌های لحظه ای باشد و آینده ی خود را به طور کامل فراموش کند و وقتی دیگران به این رفتار او اعتراض کنند او در جواب آنها این مصرع را به کار می برد. این مصرع بخشی از شعری است که “نظامی گنجوی” شاعر بزرگ پارسی در کتاب” اسکندرنامه ی” خود آورده است اما آنچه که باعث معروف شدن آن در بین عوام شده است مربوط به یک واقعه ی تاریخی است که آنرا به طور خلاصه در اینجا بیان می کنیم:

“جمال الدین ابواسحاق اینجو” از امیرزادگان دولت چنگیزی بود که در قرن هشتم هجری به علت ضعف دولت مرکزی بر قسمت جنوبی ایران دست یافت و در شهر شیراز به نام شاه ابواسحاق به سلطنت نشست. ابواسحاق پادشاهی خوش خلق بود و به شعر و شاعری علاقه ی فراوانی داشت اما از طرفی مردی عشرت طلب بود و به امور پادشاهی توجه چندانی نشان نمی داد و حاضر نبود در هیچ شرایطی عیش خود را بر هم زند .

در سال ۷۵۴ هجری “محمد مظفر”از رقبای ابو اسحاق از یزد به شیراز لشکر کشی کرد . شاه ابواسحاق طبق معمول به عیش و عشرت مشغول بود و هر چه بزرگان گفتند که :” اینک دشمن رسیده است ” خود را به نادانی می زد و می گفت :” هرکس از این نوع سخن در مجلس من بگوید اورا سیاست کنم ” به همین جهت هیچ کس جرئت نمی کرد دیگر خبری از دشمن به او دهد تا اینکه مظفر امیر مبارزالدین و سپاهیانش به دروازه شیراز رسیدند .در این شرایط حساس” شیخ امین الدوله جهرمی” ندیم و مقرب شاه ابواسحاق برای اینکه شاه را از شرایط به نحوی آگاه کند، از شاه خواست که بر بام قصر رود زیرا تماشای بهار در جای بلند و مرتفع بیشتر نشاط انگیز است.

خلاصه با این تدبیر شاه را بر بام قصر بردند . شاه ابواسحاق دید که دریای لشکر در بیرون شهر موج می زند . پرسید که :” این چه آشوب است ؟” گفتند :” صدای کوس محمد مظفر است ” فرمود که :” این مردک ستیزه روی هنوز اینجاست ؟” و یا به روایت دیگر تبسمی کرد و گفت :” عجب ابله مردکی است محمد مظفر ، که در چنین نوبهاری خود را و ما را از عیش دور می گرداند !” و این بیت از اسکندرنامه را خواند و از بام فرود آمد :

همان به که امشب تماشا کنیم
چو فردا شود فکر فردا کنیم

در نهایت محمد مظفر شهر شیراز را بدون زحمت و درگیری فتح کرد و شاه ابواسحاق متواری گردید و سرانجام پس از سه سال در به دری و سرگردانی در سال ۷۵۷ هجری در اصفهان دستگیر شد . او را به شیراز بردند و به دستور امیر محمد مظفر یعنی همان ابله مردک کشتند.

 

منابع :

جلد دهم کتاب تاریخ جامع ایران مبحث آل اینجو

تحقیق وپژوهش : مهدی صبور صادقزاده

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *