ابوجعفرمحمد بن ابوالحسین احمد
ابوجعفرمحمد بن ابوالحسین احمد
ابوعلی در میدان گوی اسبش وی را به زیر افکند و او را مرده بیرون آوردند پس ازمرگ او ، مردم آمل با برادراو ابوجعفرمحمد ملقب به صاحب القنسوه بیعت نمودند . او دارای وزیری بی تدبیربنام ابوالحسن بن ابی یوسف بود که دائماً با مردم بدرفتاری می کرد و مواجب ارتش را نیز نمی پرداخت . بدین سبب هرج و مرج درآنجا بوقوع پیوست واز هردو طرف بسیاری به هلاکت رسیدند و با پادر میانی امرا وبزرگان آشوب فرو نشست لیکن پس از مدتی مجدد آن وزیر بی خرد شمشیر بمیان آورد و تعدادی را بکشت و این موضوع باعث شد که آشوب وناامنی برای بار دیگر پدید آید . « اولیاءالله آملی : ۱۱۴ – ابن اسفندیار : ۲۸۹» از طرف دیگر ماکان کاکی که در کوهستانهای ساری متواری بود ، مرتب به حسن بن قاسم نامه ارسال می کرد و او را برمی انگیخت که جهت تصرف حکومت طبرستان اقدام کند اما وی جوابی نمی داد . بنابراین خود با پانصد مرد که گرد آورد بر بالای ناتل اردو بزد . سید ابوجعفر محمد هم به ناتل آمد ودر مقابل او صف آرایی کرد . برخی از بزرگان آمل به ماکان وعدۀ همراهی دادند و ماکان از آنها درخواست کرد که شهر را رها نکرده و در شهر بمانند . اما آنان و بسیاری از مردم عوام به اردوی وی آمده وپراکنده شدند آنگاه سید ابوجعفر محمد با تعدادی جنگجو بر آنان بتاخت وهمۀ آنان گریختند وبسیاری نیز درحال فرارتوسط ابوجعفرویارانش بقتل رسیدند . روزبعد ابوجعفر به آمل مراجعت کرد .« ابن اسفندیار : ۲۸۹،۲۹۰»
در آن ایام اسفار و وزیرش مطرف درساری با مردم رفتار ستمگرانه ای داشتند که اسفار دیگر نتوانست درآنجا بماند و به گرگان رفته و از اطاعت ابوجعفر خارج شد . ابوجعفر نیز علی بن خورشید را به حکومت ساری گمارد . پس از یکماه ماکان به ساری یورش برد و علی بن خورشید را برانداخت و ساری را متصرف شد پس از اینکه نیروهایش افزون گشت جهت جنگ با ابوجعفر رو بسوی آمل نهاد و چون به نزدیکی آنجا رسید ابوجعفر به ونداد هرمز کوه گریخت . ماکان آمل را تصرف کرد و کس نزد حسن بن قاسم فرستاد تا وی را از گیلان بیاورد سپس به اتفاق حسن قاسم به ساری رفتند «مرعشی :۱۵۰ ، ۱۵۲- ابن اسفندیار :۲۸۴- اولیاءالله آملی : ۱۱۲» پس از مدتی کوتاه بدلیل مکر و نیرنگ ماکان ، حسن قاسم از او جدا شد و به گیلان رفت . ماکان سپس به جنگ اسفار در آمل رفت و او را مغلوب ساخت و بعد از آن باز هم پیشروی نموده و ساری را هم تسخیرکرد (سال ۳۱۵ ه.ق) آنگاه حسن فیروزان را بسوی وندادهرمز کوه فرستاد و او بفرمان ماکان ابوجعفر را سر و پای برهنه به ساری آورده و محبوس نمود . باعث تعجب است زمانی که حسن قاسم از این موضوع اطلاع یافت ، وی را به شدت سرزنش کرد و خواستار آزادی او شد و ماکان بلافاصله ابوجعفر را آزاد ساخت . «ابن اسفندیار : ۲۹۱ ، ۲۹۲»
ابن اسفندیار آورده است که در جنگ بعد اسفار بر سراسر طبرستان مستولی گردید و سید ابوجعفر محمد را بیاورد و با او بیعت نمود . لیکن مکر و حیله ای برقرار ساخت تا ابوجعفر و برادرش ابوالحسن و تنی چند از علویان را گرفتار نماید . از میان آنها ابوالحسن موفق به فرار شد اما ابوجعفر و ابوالحسن شجره و زید صالح دستگیر و به بخارا فرستاده شدند . « « ابن اسفندیار : ۲۹۲ ، ۲۹۳»
پس از مدتی بر اثر آشوب در بخارا ابوجعفرمحمد بن ابوالحسین احمد آزاد گردید و به طبرستان و گیلان رفت و سپس در سال ۳۱۹ ه.ق به ری نزد مرد آویچ برفت . و مردآویچ از او حمایت کرد . چندی بعد میان ماکان و مردآویچ اختلاف افتاد و مردآویچ ابوجعفر را به عنوان فرمانده سپاه به جنگ با ماکان گسیل داشت اما ابوجعفر در آن جنگ شکست خورد . و بسیاری از یارانش مقتول شدند . دیری نگذشت که مرد آویچ در اصفهان مقتول شد . ابوجعفر در زمان حکومت رکن الدوله از دنیا رفت . « ابن اسفندیار : ۲۹۴ ، ۲۹۵ – صابی :۳۸ – مرعشی :۱۵۳- خواند میر : ۲/۴۱۵»
منابع :
ابن اسفندیار : محمد ، تاریخ طبرستان ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۶ شمسی
اولیاء الله آملی ، محمد ، تاریخ رویان ، به کوشش منوچهر ستوده ، تهران ، ۱۳۴۸ شمسی
مرعشی ، تاریخ طبرستان ، و رویان ومازندران به کوشش محمد حسین تسبیحی ، تهران ، ۱۳۴۵ شمسی
تاریخ جامع ایران ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ علویان
تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.