تصویر-گرافیکی-تبریز-پایتخت-علم وهنرایلخانیان-درهمان-عصر-عکس-از-سایت-گردشگری-مارکوپولو

ابوسعید بهادرخان ایلخانی

ابوسعید بهادرخان ایلخانی

ابوسعید بهادرخان هنگام جلوس به مسند ایلخانی «صفرسال ۷۱۷ ه.ق» سیزده ساله بود . با آنکه سه سالی تحت ارشاد یک امیر بزرگ مغول ، بنام امیرسونج در خراسان حکومت کرده بود  و هنوز در وضع و حالی بود که امرا و وزراء می توانستند وی را آلت دست مقاصد و اغراض خویش بسازند . اقدام شتابکارانه او در قتل خواجه رشیدالدین فضل الله ، طبیب همدانی و نیز وزیر معروف پدرش « جمادی الاول سال ۷۱۸ ه.ق »با پسر وی خواجه ابراهیم به اتهام آنکه الجایتو را مسموم کرده اند ، نشانه ای از این آمادگی ایلخان جوان برای آلت دست واقع شدن بود .« عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ۵۳۳» چنانکه مؤلف ذیل جامع التواریخ رشیدی نوشته است ، بیشتر کسانی که در خون رشیدالدین سعی کرده بودند ، در همان سال به قتل آمدند . دلقندی یکی از دو مغولی که به زهر نوشانیدن رشیدالدین به اولجایتو گواهی داده بود را ، امیرچوپان به روم فرستاد و آنجا بدست تیمور شاه کشته شد و ابوبکر سرخیل نوکران امیر چوپان که نزد امیر از رشیدالدین بدگویی می کرد ، در یاغی گری امرا بقتل رسید .

چو بد کردی مباش ایمن ز آفات                      که واجب شد طبیعت را مکافات

عزل و قتل رشیدالدین فضل الله تا اندازه ای نتیجه سست رأی بودن و دهان بینی امیرچوپان بود و همچنین هنگامی که دشمنان رشیدالدین به مقابله پرداختند و قصد جان وی را داشتند و امیر چنانکه باید از او حمایت نکرد و خون آن وزیر یگانه به ناروا به تیغ بیداد ریخته شد . « تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۷۴۱، ۷۴۲»

مسجد-جامع-زوزن-ساخت-بناقرن-هفتم-ه

مسجد-جامع-زوزن-ساخت-بناقرن-هفتم-ه.ق

عشق ، شراب و جوانی از جمله وسائط و اسبابی بودند که عقل ابوسعید را بیشتر در معرض وسوسه های گوناگون قرار می دادند . ابوسعید عنوان امیرالامرایی را که شامل سرکشی به اردوها و حفظ مرزها بود همانند دوره پدرش به امیر چوپان واگذارکرد . و او را به خاطر رشادتهایی که برایش انجام داده بود ، مورد تقدیر و اکرام قرار داد و خواهر خود ساتی بک را به عقد و نکاح وی درآورد . «سال۷۱۹ ه.ق»

قدرت و حیثیت امیر چوپان مانع از آن نشد که او در قضیه معروف به املاک نازخاتون موجب نفرت و شکایت عام واقع گردد . املاک نازخاتون شامل یک سلسله املاک فرضی می شد که امیر چوپان و خانواده او مدعی بودند به نازخاتون نام یک اسیر ملک بهادر پدر امیرچوپان تعلق داشته است و لاجرم بعد از فوتش املاک او به خاندان ایشان می رسید . با آنکه حدود و اندازۀ این املاک معلوم نبود ، و هویت نازخاتون هم معین نشد ، امیر چوپان با تبانی با قاضی همدان که در این زمینه قباله کهنه ای ارائه می داد ، عده ای از نوکران خویش را با آن قاضی به ولایات فرستاد تا چند موضع از اراضی اطراف همدان ، قزوین و خرقان را به این نام تصرف نمایند. این اقدام که تصرف عدوانی بنام قانون شرع محسوب می شد ، دست آویز فتنه و آزار مردم شد . چنانکه هر رعیت که از دست مالک خویش شاکی بود ، مدعی می شد که ملک و مزرعه وی از املاک ناز خاتون بوده است . و آن را معروض تصرف عمال امیر چوپان می ساخت . این ماجرا که از اواخر عهد الجایتو آغاز شد ، در عهد ابوسعید به نحو فزاینده ای بالا گرفت و تملق گویان و فتنه جویان در هر گوشۀ مملکت املاک و مزارع مردم را جزء املاک نازخاتون قلمداد می کردند ، قباله های مجعول می ساختند و امیر چوپان را به  تصرف کردن آنها وا می داشتند و بعضی مردم برای آنکه املاک آنها جزء این برنامه واقع نشود ، آنها را به بهای نازل می فروختند . ماجرا تدریجاً موجب بدنامی امیرچوپان و وقوع هرج و مرج در امور دیوانی شد و بالاخره صاحبدیوان عصر ، خواجه تاج الدین علیشاه لازم دید برای ساکت کردن امیر چوپان و خاتمه دادن به این واقعه ولایتی را در آسیای صغیر با مبلغی کرامند به امیر چوپان بدهد و به دعاوی موهوم او در باب املاک نازخاتون پایان بخشد . «سال ۷۲۳ ه.ق.»

سلطان-محمد-خدابنده-ایلخانی-آرشیو-میراث-فرهنگی

سلطان-محمد-خدابنده-ایلخانی-آرشیو-میراث-فرهنگی

این بی رسمی ها اعتراض و سپس اغماض ابوسعید را نسبت به امیرچوپان را برانگیخت اما دو سال بعد ، عشقی که ابوسعید به بغداد خاتون دختر امیرچوپان پیدا کرد ، « سال ۷۲۵ ه.ق» بین آنها موجب اختلاف گشت . بغدادخاتون آن هنگام زوجه امیر شیخ حسن جلایر ، معروف به شیخ حسن ایلکانی بود و امیر چوپان که سلطان از او خواسته بود که طلاق دخترش را از امیرحسن بگیرد ، از غیرت پدری راضی به جدا کردن بغدادخاتون از شوهرش که فقط دو سال از ازدواج آنها می گذشت نبود ؛ از این رو به شدت مورد خشم سلطان واقع گشت و خود را ناچار به ترک دربار و عزیمت به خراسان دید . در این بین دمشق خواجه  پسر چوپان ، متهم به داشتن رابطۀ نامشروع با یکی از زنان الجایتو گردید و به این اتهام دستگیر و در تاریخ شوال سال ۷۲۷ ه.ق بقتل رسید . « عبدالحسین زرین کوب ، روزگاران ، ۵۳۴» پس از بقتل رسیدن دمشق خواجه و آویختن سرش از قلعه سلطانیه باز هم امیر چوپان در نامه ای به اطلاع ابوسعید رسانید که بر صدق و خدمتگزاری باقی است . اما ابوسعید اعتماد نکرد و به امرای خراسان که در خدمت امیرچوپان بودند پیغام داد که دمشق خواجه برای کارهای ناشایست به یاسا رسید و شما نیز باید که به هر راه باشد ، امیرچوپان را از میان بردارید . از سوی دیگر ، امرا مانند سوبتای و دیگران از هر سو با سپاه فراوان به درگاه پادشاه آمدند . بنابراین ایلخان به قصد جنگ با امیر چوپان از سلطانیه بسوی قزوین روانه شد . «تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۷۵۲»

امیر چوپان چاره ای جز عصیان ندید . پسر دیگرش امیرتیمورتاش هم که حکومت روم را داشت ، به سلطان مصر پناه برد .چوپان با لشکر خود قصد سلطانیه کرد و در سمنان علاءالدوله سمنانی را جهت میانجیگری نزد ابوسعید فرستاد اما بی فایده بود .

تنگ-سفالی-زرین-فام-دارای-کتیبه-_-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

تنگ-سفالی-زرین-فام-دارای-کتیبه-_-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

چون در بین لشکریان او هم اختلاف افتاده و از پیرامونش پراکنده شدند ، او ناچار به هرات نزد ملک غیاث الدین آل کرت رفت . لیکن ملک نیز از ترس  ابوسعید بهادرخان به وی پناه نداد و به خدعه و مکر امیر را به دام انداخته و در تاریخ محرم سال ۷۲۸ ه.ق هلاکش کرد همچنین سلطان مصر نیز به رعایت ابوسعید ناچاراً تیمورتاش را در تاریخ شوال سال ۷۲۸ ه.ق به هلاکت رسانید . و اینچنین شد که عشق وصال بغداد خاتون ابوسعید را بقتل پدر و برادر وی واداشت . بالاخره هم بعداز تمام این جنایات ، ابوسعید قاضی القضات این مملکت را نزد امیر شیخ حسن فرستاد و او را وادار به طلاق بغداد خاتون کرد . مستند این اقدام هم یاسای قدیم مغول بود که به موجب آن هر زنی که مورد نظر خان واقع می شد ، شوهر به طلاق دادنش  مجبور می گردید . بدینگونه امیرحسن جلایر بغدادخاتون را طلاق داد و سلطان او را به عقد خویش درآورد . عشق ابوسعید در مورد این خاتون بسیار شدید بود و در اظهار آن حتی غزلسرایی هم می کرد . معهذا یکبار نسبت به وی بدگمان شد و پنداشت که او را با شوهر سابق دارای سر و سری می باشد ، اما چندی بعد دوباره با او بر سرمهر آمد و دل با او خوش کرد . اما پس از چندی دل به عشق دلشاد خاتون دختر دمشق خواجه که پدر وی را به اتهام ساختگی هلاک کرده بود سپرد و او را نیز به عقد خود درآورد و بدینگونه عشقبازیهای سلطان برای او مجالی جهت رسیدگی به کارهای سلطنت نمی گذاشت . « عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ، ۵۳۵»

ابوسعید پس از برچیده شدن دستگاه قدرت امیرچوپان ، قدرت خود را به غیاث الدین محمد فرزند رشیدالدین فضل الله سپرد . ایلخان در انتساب او با امرا مشورت کرد و همه این رأی را پسندیدند و گفتند که غیاث الدین محمد شایسته وزارت است و در حَسَب و نَسَب از ابنای عهد خویش مستثنی و به کمال علوم عقلی و نقلی به نصابی آراسته و بر قوانین وزارت و رسوم سیادت واقف است . سلطان فرمود تا پدر او از دیوان بیرون شده است من دیگر رونق کار حکومت ندیده ام و جمعی که متصدی این منصب شدند ، جملگی را بیازمودم و هیچ یک لایق این شغل نبودند . لذا ایلخان وی را طلب نمود و منصب وزارتی بدو ارزانی داشت و از اکابر خراسان خواجه علاءالدین محمد را با او در منصب وزارت شریک گردانید  . پس از شش ماه که کفایت غیاث الدین در کارها بر او محقق شد ، وزارت مطلق را به او سپرد . و علاءالدین محمد به کار استیفاء ممالک برگشت . و به وزارت خراسان منصوب شد و غیاث الدین در وزارت استقلال یافت و تا پایان حکومت ابوسعید در وزارت باقی ماند .

کاسه-سفالی-زرین-فام-با-کتیبه-به-خط-نسخ-محل-کشف-گرگان-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه-سفالی-زرین-فام-با-کتیبه-به-خط-نسخ-محل-کشف-گرگان-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

غیاث الدین محمد به خاندان اینجو یعنی محمودشاه و پسرانش جلال الدین مسعودشاه و غیاث الدین کیخسرو و جمال الدین ابواسحاق نظر عنایت داشت و آنها را در امور دیوانی بکار گماشت .

غیاث الدین محمد وزیری علم پرور و دانشدوست بود . به تصوف نیز علاقه و با اهل عرفان نیز همنشینی داشت .

درسال ۷۳۴ ه.ق سلطان  ابوسعید بهادرخان حکومت نواحی فارس را از محمودشاه اینجو که سالها در ملازمت سلطان بسر برده و بیش از اندازه مقرب و گستاخ شده بود گرفت و به امیر مسافر ایناق داد . این موضوع بر امیر محمود شاه گران آمد که حکومت از وی بگیرند و به دیگری دهند . پس دشمنی و ستیزه پیش گرفت و امرای دیگر مانند امیر ایسن قتلغ و امیر سلطانشاه پسر نیکروز و امیرمحمد بیک را باخود همراه ساخت اینان که همه به تقرب مسافرایناق حسد می بردند ، توافق کردند که او را از میان بردارند لذا با سپاه فراوان به سرای وی رفتند . اما او گریخته و بام تا بام بسرای سلطان رسید و سلطان توسط محافظان خویش آنها را دستگیر نموده و با وساطت غیاث الدین محمد وزیر هریک از آنها را به قلعه ای فرستاد تا محبوس باشند .« تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۷۶۱،۷۵۶»در اواخر سال ۷۳۵ ه.ق که اواسط تابستان بود ، ایلخان اطلاع یافت که پادشاه اُزبک از اُلُوس ، جوچی خان ، از دشت قپچاق خیال  تاختن به آران و آذربایجان را دارد . ازبک خان همیشه مدعی بود که آران و آذربایجان از دیرباز داخل ممالک باتو بوده است و ایلخان بایستی این نواحی را به او واگذار کند ، لیکن ابوسعید اعتنایی نکرده بود و در حالی که آماده می شد تا به بغداد که زمستانگاه او بود برود ، از این سفر منصرف شد و چون از امرای بزرگ کسی در خدمت نبود ، ناچار خواجه غیاث الدین وزیر را در مقدمه به جلو گرفتن از پیشروی ازبکها فرستاد و خود نیز پس از چندی با لشکری آراسته روانۀ قراباغ شد . چون فصل گرما بود و هوا نامساعد ، ابوسعید چند روز پس از رسیدن به آنجا ناخوش گردید . پس از دو هفته اندک بهبودی یافته و به حمام رفت اما ضعفی در مزاجش پیدا شد و در روز سه شنبه سیزدهم ربیع الثانی سال ۷۳۶ ه.ق درگذشت . به گفته میرخواند : درهمین حال ازبک شاه از آب کر گذشت و امرا و لشکریان ابوسعید دل بر مرگ نهادند . « تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۷۶۲»

کاسه-سفالی-نقاشی-روی-لعاب-مینایی-محل-کشف-ری-سده-۶،۷-ه.ق-موزه-ملی-ایران

کاسه-سفالی-نقاشی-روی-لعاب-مینایی-محل-کشف-ری-سده-۷ه.ق-موزه-ملی-ایران

بغدادخاتون دختر امیرچوپان پس از مرگ ابوسعید و بر اثر کینه کهنه و به بهانه مسموم ساختن وی به امر آرپاخان بدست خواجه لؤلؤ درتاریخ ربیع الثانی سال ۷۳۶ ه.ق بقتل رسید . « تارخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۷۵۴»

بعد از  ابوسعید بهادرخان دولت ایلخانیان رو به انحطاط آورد . منازعات مدعیان و تحریکات مخالفان قدرت این سلسله را تدریجاً تحلیل برد .

سرانجام درسال ۷۳۹ ه.ق ساتی بگ خواهر ابوسعید و همسر امیر چوپان که چند بار خواه و ناخواه با بعضی از این مدعیان وادار به ازدواج شده بود ، به سلطنت رسید و تا سال ۷۴۱ ه.ق حکومت کرد . اما آخرین مدعی که انوشروان نام داشت ، و ظاهراً از سلسله ایلخانان نبود ، و دست نشانده ملک اشرف از امرای چوپانیان بود و هرچند ملک اشرف نام انوشیروان عادل را هم به وی داد ، در حقیقت از سلطنت جز مجرد همین نام برای او باقی نگذاشت و دولت ایلخانان با قتل وی در سال ۷۵۹ ه.ق بطورکلی منقرض گردید . « عبدالحسین زرین کوب ، روزگاران ، ۵۳۵»

ظرف-سفالی-نقاشی-روی-لعاب-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

ظرف-سفالی-نقاشی-روی-لعاب-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

 

 

منابع :

دکتر عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ،انتشارات سخن  ۱۳۷۴شمسی

تاریخ جامع ایران ،  هاشم رجب زاده ، جلد نهم و دهم ، ۱۳۹۳ شمسی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *