ارغون خان ایلخانی

ارغون خان ایلخانی

ارغون خان با قیام کردن بر علیه سلطان احمد تگودار و کشتن وی در جمادی الاول سال ۶۸۳ ه.ق به مقام ایلخانی رسید . وی حکومت بغداد را به بایدو نوادۀ هلاکوخان و همچنین حکومت روم را نیز به برادر خود گیخاتو واگذار نمود . و نیز حکومت مازندران و خراسان را نیز به پسر خود غازان داد . و امیر نوروز از امرای بزرگ مغول را پیشکار وی کرد . ارغون سیاست پدر را در جلب عیسویان و سعی در اتحاد با سلاطین عیسوی بر ضد مصر دنبال نمود .              « عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ، ۵۲۹»

مسجد-جامع-سبزوار-دوره-ایلخانی--عکس-از-گزارش-ابنیه-تاریخی-خراسان-مهدی-صبور-صادقزاده

مسجد-جامع-سبزوار-دوره-ایلخانی–عکس-از-گزارش-ابنیه-تاریخی-خراسان-مهدی-صبور-صادقزاده

در همان اوایل به دلجویی از شمس الدین جوینی برخاست در حالی که شمس الدین پس از قتل الیناق و پراکندگی لشکر احمد گریخت و خواست روانه هندوستان شود اما ، بزودی عزیمت کرد و به اردوی ارغون ملحق شد . یا به روایتی نامه مهرآمیز ارغون به او رسید و عازم اردوی وی شد . ابتدا ارغون خان به وی التفاتی نفرمود ، اما اندکی بعد شمس الدین را به تحریک بوقا و به اتهام خون  آباقاخان در تبریز کشتند . عطاملک نیز قبلا در سال ۶۸۱ ه.ق بقتل رسیده بود . مورخان از احترام و اعتبار برادران جوینی ، عطاملک و شمس الدین نزد اهل علم و ادب و مناسبات مودت آمیز این خاندان با فشلای عصر یاد کرده اند . از میان بزرگان این معاصران ، سعدی چندین قطعه در مدح و ثنای هر یک از این دو برادر نامدار ادیب و ادب پرور دارد . «شعبان سال ۶۸۳ ه.ق» «تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۵۹۴»

عکس-سعدی-شاعر-ایرانی-که بیشتر-عمر-وی-در-زمان-اتابکان-فارس-گذشت

سعدی-شاعرایرانی که در مدح برادران جوینی و عطاملک چند قطعه سرود

با قتل صاحبدیوان ، خاندان جوینی هم منقرض گردید و فرزندانش نیز به امر ارغون به هلاکت رسیدند . پس از چندی ارغون سعدالدوله یهودی را که طبیب دربارش بود، به وزارت برگزید . او یکچند با اهتمام در رفع  اجحاف از رعیت  ، خود را مورد علاقه عام ساخت . اما برای مقابله با امرای مخالف  ، که غالباً مسلمان بودند ، ارغون را به مخالفت با اسلام برانگیخت و حتی وی را به الزام رعیت به بت پرستی تشویق کرد . و به امر ارغون عده ای از مخالفان  خود را از سر راه  برداشت  .«عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ۵۲۹»

وجیه الدین مجمع مکارم و معالی و تاج سرملوک و بزرگان و مردی بزرگوار بود . علو منصب را با پاکی نَسَب داشت . چون ارغون به مؤاخذه وی فرمان داد ، به هیچ روی استغاثه نکرد و به  هیچ یک از خاتونان و امیران متوسل نگردید و اظهار داشت که خود در حضور امرا و اهل وقوف پاسخگو خواهد بود و اگر خیانتی در کارش یابند هر دینار را هزار دینار عوض دهد . لیکن سلطان زر می خواست نه جواب درست . وجیه الدین چون از این موضوع اطلاع حاصل کرد ، ناگزیر شد که به وی زر بدهد . ارغون که به مقصود رسید ، وجیه الدین را تشریف و خلعت داد و او را به تصدی حکومت خراسان اجبار نمود ؛ حال آنکه وجیه الدین از کار دیوانی دلزده و بیزار بود .

وصاف افزوده که در طینت و طبیعت مغول این طریقت بغایت مذموم است  و به سخافت موسوم ؛ که هرگز نواب و وزراء از صدمه خطاب و عقاب ایشان سلامت نخواهند دید . ارغون پس از واقعه شمس الدین صاحب دیوان مجدداً بر وجیه الدین خشم گرفت و او را به خشم انداخت . وی هر چه به امرا و بزرگان نامه نوشت و استمداد کرد ، بی فایده بود . و سرانجام او را به تیغ کین هلاک کردند . بهانه ایلخان از وجیه الدین که در اوایل سال ۶۸۴ در حبس بسر می برد همان اتهام نخستین بود . به روایت رشیدالدین فضل الله ، سلطان روزی موی را شا نه می زد . بسیاری از آن با شانه فرود آمد . فرمود که این اثر زهر است که وجیه پسر عزالدین طاهر به من داد . لذا از آن حال در غضب رفته و فرمود تا او را به یاسا (قتل به رسم مغولی) رسانیدند . « تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۶۰۲»

در آن هنگام اروق برادر بوقا در بغداد نه مانند امرا بلکه به شیوه پادشاهان می زیست . وی ایلچیان ارغون را اعتنا نمی کرد و اموال آنجا را به خزانه نمی فرستاد و از سوی دیگر طغاچار اظهار کرد که بوقا بی فرمان پادشاه و رایزنی با امرا هرچه می خواهد می کند .

مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان--محراب-گچبری-شده--قدمت-هفتم-ه.ق محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه.ق

مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان–محراب-گچبری-شده–قدمت-هفتم-ه.ق محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه.ق

چون از این گونه سخنان به ارغون خان می رساندند ، وی رنجیده خاطر شد . چنانکه از حضور بوقا ملول گردید . در این احوال بوقا بیمار شد و کمتر به حضور می آمد و امرا هم بر دشمنی می افزودند . چون بهبود یافت ، ارغون او را بنواخت . لیکن ولایت اینجو را که در اختیار وی بود ، به امیر طغاچار سپرد و قلب لشکر را هم به امیر قونجُقبال داد که قبلاً نیز امارت آن را داشت . بوقا رنجید و کمتر به امارت می آمد . وی بار دیگر رنجور شد امرا به ارغون گفتند که تمارض کرده است . ایلخان فرمان داد تا دیوان و دفتر را از خانه بوقا آوردند و کسان او از کارهای دیوانی برکنار شدند . بوقا شماری از امرا را در برانداختن ارغون با خود همدست کرد و خواست شاهزاده جوشکاب را به داعیه تاج و تخت برانگیزد . جوشکاب موضوع را به سلطان باز گفت . که وی همان شب فرمان داد تا لشکرها به عزم گرفتن بوقا برنشینند . چون او را گرفتند نزد ارغون آوردند . ارغون بر تمام کارهای او اشارت فرمود . جوشکاب درخواست کرد که او را هلاک کند . چون به موضع سیاست رسید ، طغان لگدی بر سینه او زد و گفت هوس تاج و تخت پادشاهی داشتی ، سزای تو چنین است و جوشکاب با یک ضربت سر او بینداخت و پوست سرش را با کاه پر کردند و بر سر چهارسوق بیاویختند . روز شنبه بیست و یکم ذیحجه سال ۵۸۷ ه.ق «رشید الدین فضل االله همدانی جامع التواریخ »همچنین رشیدالدین فضل الله نوشته است که ارغون به بخشیان و طریقه ایشان سخت معتقد بود و همیشه آنها را حمایت و پشتیبانی می کرد . از هند بخشی ای آمد و ادعای عمر دراز می کرد . ایلخان از بخشیان پرسید چگونه عمر دراز می شود  وی پاسخ داد توسط دارویی مخصوص ، که ارغون درخواست آن دارو کرده و شروع به مصرف نمود لیکن پس از چندی ناخوش گشت . اطبا بسیار کوشیدند تا پس از چندی رو به بهبودی رفت که روزی دگر بخشی ای وارد شد و سه جام شراب به ارغون داد که بر اثر آن بیماریش مزمن شد و طبیبان از معالجه درماندند . « تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ، ۶۱۲ »

بشقاب-سفالی-نقاشی-زیر-لعاب-محل-کشف-گرگان--کتیبه-به-خط-تعلیق-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

بشقاب-سفالی-نقاشی-زیر-لعاب-محل-کشف-گرگان–کتیبه-به-خط-تعلیق-سده-هفتم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

مخالفان سعدالدوله چنین شایع کردند که وی شاه را مسموم ساخته و سپس در مجلس ضیافتی در منزل طغاچار ، جوشی و اردوقیا که از نزدیکان سعد الدوله بودند را به هلاکت رساندند و در فردای همانروز آخر صفر سال ۶۹۰ ه.ق خود سعدالدوله را سر از تن جدا کردند . «تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ۶۱۲» ارغون نیز چند روز پس از آن در ربیع الاول سال ۶۹۰ ه.ق وفات یافت و او نیز به آیین مغول و مثل جدش هلاکو با تشریفات دینی قوم خود به خاک سپرده شد . وی همانند جد و پدرش در مدت فرمانروایی خویش نسبت به خان مغولستان ، قوبیلای قاآن  اظهار فرمانبرداری می کرد و خود را تابع و دست نشانده او می دانست . ارغون سی و سه سال عمر و هفت سال پادشاهی نمود . « عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ، ۵۲۹ »

 

 

منابع :

دکتر عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ،انتشارات سخن  ۱۳۷۴شمسی مبحث ارغون خان

تاریخ جامع ایران ،  هاشم رجب زاده ، جلد نهم و دهم ، ۱۳۹۳ شمسی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *