آل-زیار-ظهیرالدوله-ابومنصور-وشمگیر---کتاب-سکه-های-ایران--بهرام-علاءالدینی-روی-سکه

ابوطاهر وشمگیر

ابوطاهر وشمگیر (وُشمَه گیر)

ابوطاهر وشمگیر ملقب به ظهیرالدوله ابومنصور وشمگیر و دومین فرمانروای آل زیار است در ایامی که مردآویج بر اکثر ولایات جبال غالب شد ، خلیفۀ عباسی در سال ۳۲۰ ه.ق به امارت او رسمیت بخشید ، برادرش ابوطاهر وشمگیر در گیلان به کشاورزی روزگار می گذراند . مردآویج در تاریخ ذکر شده خواست برادر را به نزد خود بیاورد . لذا یکی از دوستان خود بنام ابن جعد را به گیلان روانه کرد . ابن جعد گفته است چون به گیلان رفت ، وشمگیر را در مزرعۀ برنج و با پای برهنه ، بدون بالاپوش و با شلوار ژنده ای یافت . وشمگیر چون پیام برادر را دریافت کرد ، در فکر فرو رفت که چگونه وی به اطاعت از عباسیان راضی شده است . باری ، ابن جعد او را با خود به ری آورد . « ابن اثیر : ۷/۷۶ ،۷۷» آورده اند که وشمگیر در بدو ورود به ری به شدت دارای تعصب عجمی بود . «مجمل التواریخ : ۳۸۹» او سریعاً پله های ترقی را پیمود و به مقام فرماندهی سپاه رسید . و پس از چندی با سپاه در اختیارش اصفهان را متصرف گردید  به محض قتل برادر ، گیلانیان و دیلمیان  تجمیع شدند و جسد مردآویج را به ری به نزد وشمگیر بردند . همچنین باقیماندۀ لشکریان مردآویج که در اهواز بودند نیز به ری رفتند و وشمگیر را به ریاست و سالاری برگزیدند . « ابن اثیر : ۷/۱۱۱»

یاران و لشکریان مردآویج اصفهان را ترک نمودند و این موضوع سبب گردید حسن بویه به برادرخود ابوعلی حسن امر کند که آنجارا تحت اختیار خود درآورد . لذا ابوعلی به اصفهان تاخت و آنجا را متصرف شد . و به دیگر متصرفات مردآویج روی آورد که وشمگیر سپاهی را عازم جنگ با بویهیان کرد . « همو : ۷/۱۱۶» لشکر بویهی در این نبرد توفیقی نیافت و وشمگیر آل زیار را بر بیشتر مناطق جبال مسلط گردانید . سپس سپاهی به فرماندهی شیرج پسر لیلی ، و لشکری را با پسر مردی و ابوالقاسم بانجین به طبرستان روانه کرد .ماکان که تاب مقابله نداشت به گرگان رفت اما سپاه آل زیار او  را از آنجا هم خارج ساختند و او به نیشابور رفت . شیرج و لشکری به ری مراجعت کردند لیکن ابوالقاسم بانجین به نیابت وشمگیر در آنجا به امارت نشست .او نیز در رمضان سال ۳۲۴ ه.ق در میدان چوگان از اسب سقوط کرد و جان سپرد . و ابراهیم کوشیار به جای وی نشست پس از چندی وشمگیر به آمل و به ساری رفت . ابراهیم کوشیار به پیشواز آمده و اظهار اطاعت نمود . وشمگیر او را از حکومت گرگان معزول ساخت و نفراتی به نزد ماکان اعزام کرد و با وی از در صلح درآمد و حکومت گرگان را به او داد . « ابن اسفندیار :۲۹۵»

محدوده قلمرو آل زیار

محدوده قلمرو آل زیار

وشمگیر در سال ۳۲۷ ه.ق به اصفهان لشکر کشید و آن منطقه را تصرف کرد . « ابن اثیر : ۷/۱۴۵»در محرم سال ۳۲۸ ه.ق امیر نصربن احمد سامانی که از همدستی وشمگیر و ماکان نگران بود به ابوعلی محتاج فرمان داد که  برگرگان بتازد . ماکان از وشمگیر درخواست کمک نمود و سپاهی به سرعت ازسوی وشمگیر به کمکش آمدند  حسن بویه دراین هنگام پیامی را برای پسر محتاج فرستاد و درآن تاکید کرد که هم اکنون سپاه آل زیار به جنگ در شمال اعزام شده است و جا دارد که او لشکری را به ری گسیل دارد تا آنجا را به سادگی تصرف کند . لیکن وشمگیر به این مکر و نقشۀ آنها پی برد و برخی از سپاه خود را از گرگان به ری بیاورد . به روایت اسفندیار در این زمان حسن بویه به حوالی ری رسید و میان او و وشمگیر جنگ درگرفت که بدنبال آن حسن بویه مغلوب شد در این هنگام ابوعلی محتاج خود به سوی ری حرکت کرد و به بویهیان ملحق گردید . وشمگیر نیز ماکان را از گرگان احضار کرد و ماکان نیز با سپاهیان خود در دماوند به او پیوست در روز پنج شنبه ۲۱ ربیع الاول سال ۳۲۹ ه.ق در اسحاق آباد میان طرفین نبرد سنگینی آغاز شد که ماکان درآنجا از خود رشادت بسیاری انجام داد اما کشته شد و آل زیار شکست خوردند و وشمگیر به قلعۀ لاریجان عقب نشینی کرد و ابوعلی ری را به تصرف درآورد . دراین اثنا حسن فیروزان که وشمگیر را مقصر کشته شدن ماکان می دانست ، در ساری شورش کرد و به بویهیان ملحق گردید . ابن اسفندیار گفته است که وشمگیر سپاهی را به فرماندهی شیرج به سرکوبی حسن فیروزان روانه کرد . و خود به گرگان رفت و در آنجا بماند . شیرج نیز فیروزان را مغلوب ساخت و تا استرآباد در پی او برفت . ابوعلی محتاج درسال ۳۳۱ ه.ق دیگر شهرهای جبال چون قزوین ،دینور ، همدان ، قم ، کرج و ابهر را نیز تسخیر نمود . لیکن بویهیان ری را به او تحویل ندادند و ابن محتاج با حسن فیروزان به ساری آمده و آنجا را محاصره کرد پس از مدتی کوتاه ابن محتاج از وشمگیر مال زیاد بستاند و با اوصلح نمود . و پسر او را بنام سالار را هم بعنوان گروگان بگرفت .« گردیزی : ۳۳۸»

بشقاب-سفالی-نقاشی-زیر-لعاب-شفاف-محل-کشف-آمل-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

بشقاب-سفالی-نقاشی-زیر-لعاب-شفاف-محل-کشف-آمل-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

چندی بعد خراسانیان طبرستان را رها ساختند و ابوطاهر وشمگیر سریع طبرستان را تصرف کرد و به پیشروی ادامه داده و ری را نیز تسخیر نمود . سپس از حسن فیروزان دلجویی کرد و او را به جانب خویش کشاند و او نیز که پسر وشمگیر را در اختیار داشت ، آزاد ساخت . دیری نپایید که حسن بویه در رمضان سال ۳۳۱ ه.ق بطرف اصفهان حرکت کرد .  وشمگیر نیز آماده نبرد شد لیکن تعدادی از سردارانش او را رها ساخته و به حسن بویه ملحق شدند . پس از آغاز نبرد وشمگیر به سبب ناتوانی نظامی و خستگی روحی مغلوب گردیده و به طبرستان عقب نشینی کرد . در آنجا حسن فیروزان هم بسیاری از مردان او را بخود جلب نمود لذا وشمگیر در این برهه از زمان تنها و بی یاور بماند . شهریار پسر شیرین باوندی که تا آنزمان از درگیریهای آل زیار و آل بویه کنار کشیده بود به او یاری رساند و پناهش بداد و خواهر خود را به ازوداج او در آورد . « ابن اثیر : ۷/۱۴۷، ۱۴۸ ، ۱۵۳ ، ۱۵۴، ۱۶۶ ، ۱۶۷ – گردیزی : ۳۳۷- ابن اسفندیار : ۱۴۳ ، ۲۹۶ ، ۲۹۸-  ابوعلی مسکویه : ۲/۴ ، ۸»

مدتی را ابوطاهر وشمگیر در کوهستان شهریار ماند ، و سپس بسوی بخارا و به نزد امیر نوح برفت و او که بتازگی برتخت جلوس کرده بود ، از وشمگیر استقبال بعمل آورد و سپاهی را به فرماندهی قراتگین برای تصرف طبرستان همراه کرد . حسن فیروزان در آنزمان در استرآباد بود که به آمل رفته و تمام گذرگاها پلها را مخروبه ساخت و در کمین نشست  اما وشمگیر از راه مامطیر به تعقیب او پرداخت و حسن بناچار به دیلمان رفت لیکن وشمگیر به پیشروی خود ادامه داد تا به چالوس رسید . در پی این حملات و تعقیب و گریزها چندین مرتبه حسن متحمل شکست گردید . در صفر سال ۳۳۳ ه.ق وشمگیر به گرگان رسید و آنجا رامتصرف شد .تا سال ۳۳۶ ه.ق وشمگیر در گرگان ماند تا اینکه حسن بویه از ری به طبرستان بیامد و با حسن فیروزان اتحاد کرده و بر وشمگیر بتاختند . و اورا بشکستند . وشمگیر مجدد به نزد امیر نوح آمد و از او تقاضای کمک بکرد و امیر سامانی به سپهسالار خراسان منصور قراتگین فرمان داد که وشمگیر را همراهی نماید که وی طبرستان را باز ستاند . منصور و وشمگیر هرکدام از راهی بسوی گرگان برفتند که منصور سریعتر به آنجا رسید و با حسن فیروزان صلح بکرد و پسرش را به گروگان گرفت و همچنین وشمگیر رادر سال ۳۳۷ ه.ق  به حکومت طبرستان رساند .

پس ازچندی رکن الدوله حسن بویه باسپاه خود به طبرستان حرکت کرد . وشمگیرکه یارای مقاومت در خود نمیدید به الثائر پناه برد . و دراین اثنا عماالدوله علی بویه درگذشت و رکن الدوله به ری مراجعت کرد لذا وشمگیر با الثائر به آمل رفت و تعدادی زیادی از گیلانی ها و دیلمستانی ها به آنها ملحق شدند اما رکن الدوله بار دیگر لشکری روانۀ آنجا کرد . وشمگیر الثائررا درآنجا گماشت و خود با سپاهیانش به گرگان رفت صابی روایت کرده که چون گرگان به اطاعت از امیر سامانی به امارت نشست ، تعهدات و قرارهای خود با الثائر را به فراموشی نهاد . و حتی برای خارج کردن او از آمل شیرج پسر لیلی را به جنگ او فرستاد و الثائر شکست خورده و بالاجبار به گیلان مراجعت کرد . « صابی : ۳۹ – خواندمیر :۴/۴۱۵، ۴۱۶- مرعشی:۱۵۵- ابن اسفندیار : ۲۹۹، ۳۰۰»

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه.ق

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه.ق

در ربیع الاول سال ۳۴۲ ه.ق وشمگیر با کمک سپاه امیر نوح سامانی به ری یورش برد ؛ نبرد تا زمستان ادامه داشت و امیر محتاج فرمانده لشکر امیر نوح جنگ را رها کرد و به خراسان برگشت . پس از صلح میان آل بویه و سامانیان ، آل زیار تا سال ۳۵۰ ه.ق با آرامش و خیال راحت زندگی را سپری کردند جز آنکه در سال مذکور علی کامه ، خواهرزادۀ رکن الدوله ، با بیستون پسر وشمگیر ، نبردی درگرفت که درطی آن بیستون مغلوب گردید . «گردیزی : ۳۴۸- ابن اثیر: ۷/۲۴۶، ۲۴۷، ۷/۲۶۳»

درسال ۳۵۶ ه.ق امیر سامانی لشکری قوی به فرماندهی محمدبن ابراهیم بن سیمجور به یاری وشمگیر گسیل داشت که به نبرد بارکن الدوله برود .از آن سو عضدالدوله و بختیار نیز لشکر خود را به یاری رکن الدوله فرستادند لیکن نبردی صورت نگرفت . زیرا وشمگیر به هنگام شکار بر اثر حملۀ گراز کشته شد . (اول محرم سال ۳۵۷ ه.ق) «ابن اثیر : ۷/۲۹۹، ۳۰۰- تاریخ طبرستان :۳،۴- ابوعلی مسکویه :۲/۲۳۲، ۲۳۴»

ابوطاهر وشمگیر به اجبار تبعیت از سامانیان را پذیرفته بود ، چرا که سامانیان به سبب نگرانی از آل بویه ، همواره زیاریان را یاری می دادند و زیاریان نیز به همان دلیل از کمک سامانیان بهره می جستند . لیکن تبدیل به یک حکومت محلی تابع سامانیان گردیدند .

در مورد مذهب وشمگیر اختلافات و ابهامات بسیاری وجود دارد لیکن عموماً برشیعۀ زیدی بودن او تاکید بسیار دارند .

منابع :

ابن اسفندیار : محمد ، تاریخ طبرستان ، به کوشش عباس اقبال ، تهران ۱۳۶۶ شمسی

صابی ، هلال ، المنتزع من کتاب التاجی ، همراه اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان به کوشش ویلفرد مادلونگ بیروت ۱۹۸۷ میلادی

ابن اثیر، علی ، الکامل فی التاریخ ، به کوشش ابوالفدا عبدالله القاضی ، بیروت ، ۱۴۱۵ میلادی

ابوعلی مسکویه ، تجارب الامم ، به کوشش ابوالقاسم امامی ، تهران ۱۳۷۹ شمسی

گردیزی ، عبدالحی ، زین الاخبار ، به کوشش عبدالحی حبیبی ، تهران  ۱۳۶۳ شمسی

خواندمیر ، غیاث الدین ، حبیب السیر ، تهران ، ۱۳۳۳شمسی

مرعشی ، تاریخ طبرستان ورویان ومازندران به کوشش محمد حسین تسبیحی ، تهران ، ۱۳۴۵ شمسی

مجمل التواریخ والقصص ، به کوشش محمدتقی بهار ، تهران ۱۳۱۸ شمسی

تاریخ جامع ایران  ، جلد هفتم ، صادق سجادی ، تاریخ آل زیار

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *