آرامگاه-مؤمنه-خاتون-که-بدستور-همسر-وی-اتابک-ایلدگزبنا گردید

اتابک مظفرالدین ازبک (اتابکان آذربایجان)

اتابک مظفرالدین ازبک بن محمد

بعد از درگذشت نصرالدین ابوبکر ، برادرش مظفرالدین ازبک به جای وی نشست . « راوندی : ۳۸۸- ابن اثیر : ۱۲۵» و روی سکه ها لقب «اتابک اعظم آمده است . « ترابی طباطبایی :سکه های ….۵۵۳ ، ۵۵۲ »

او در دورۀ حکومت برادرش نصرت الدین ابوبکر به حکومت همدان منصوب  شد . «  راوندی : ۳۸۸ »

به روایتی دیگر ، از پیش برادر گریخت و نزد سلطان علاء الدین تکش رفت ، و تکش او را گرامی داشت و به حکومت همدان منصوب کرد . « جوینی : ۳۸» برخی از مملوکان امیران بنامی بودند چون عزالدین صنماز و جمال الدین آیبه به خدمت او رسیدند ، آیبه اتابکی وی را بعهده گرفت . همچنین در این هنگام اوضاع عراق عجم در اثر لشکر کشی های میاجق که روابطش با سلطان خوارزمشاه دچار تیرگی شده بود ، دستخوش آشوب و کشمکش شد . عاقبت میاجق در سال ۵۹۴ ه.ق در نبردی ازبک و امیرانی که از سوی برادرش نصرت الدین ابوبکر بکمک وی آمده بودند را مغلوب کرد و وارد همدان شده با تایید خلیفه عباسی برتخت نشست  . پس از آن تکش روی به سوی عراق نهاد و سردار یاغی را از میان برداشت . بعد از خروج تکش از همدان ، آن شهر بار دیگر بدست ازبک افتاد . «راوندی :۳۳۸» پس از این آیتُغمش در صدد برآمد که کوکجه را از میان بردارد . در نبردی که مظفرالدین ازبک هم حضور داشت ، کوکجه کشته شد . «سال ۶۰۰ ه.ق» و آیتُغمش بر شهر ها دست یافت . او در عراق بنام ابوبکر خطبه خواند و رسماً کارهای ازبک را متعهد شد . « راوندی :۳۸۹ ، ۴۰۰» و عنوان ملک الامرا گرفت . «ابن اثیر : ۱۹۵ » درسال ۶۰۸ ه.ق یکی دیگر از مملوکان جهان پهلوان محمد بنام ناصرالدین منگلی ، برسر تصاحب شهرها به نبرد با آیتغمش برخاست . لذا آیتغمش از بغداد حرکت کرد و می خواست که به همدان برود . اما هنگامی که به شهرهای سلیمان بن ترجم «برجم»رسید ، بدست او مقتول شده و سرش را نزد منگلی فرستادند . این امر موجب ترس و وحشت مظفرالدین ازبک شد .خلیفه عباسی با استفاده از دشمنی ازبک نسبت به منگلی او را به جنگ علیه وی برانگیخت و نه تنها سپاهی به یاری ازبک فرستاد، بلکه به جلال الدین حسن سوم « وفات ۶۱۸ ه.ق »فرمانروای الموت دستور داد تا ازبک را در جنگ با منگلی مدد کند . خلیفه فرماندهی کل لشکر را بعهده مظفرالدین کُوکُبری حاکم اربیل نهاد . سپس متحدان بسوی همدان حرکت کردند و منگلی شکست خورد و گریخت . او را در نزدیکی همدان گرفتند و کشتند و اراضی و ولایات «عراق عجم» تحت سلطه وی میان خلیفه و اسماعیلی ها و ازبک تقسیم شد . « ۶۱۲ ه.ق »  «درابتدی دولت وشمگیر و آل بویه ، عباس اقبال : ۱۶۹» بدین ترتیب دولت اسماعیلی بیش از سراسر طول تاریخش از هنگام قیام توسعه یافت .« ابن اثیر : ۲۹۶ ،۳۰۱ ، ۳۰۶، ۳۰۷- حمدالله مستوفی : ۵۲۵»

در سال ۶۱۲ ه.ق مظفرالدین ازبک ، سیف الدین اوغولمیش «آغلامیش » را که اصلاً غلام بود ، به حکومت مناطقی از عراق عجم ، یعنی همدان ، ری و اصفهان منصوب کرد . «حمدالله مستوفی : ۵۲۵- حاجسن : ۴۰۷» اما او در مقابل دستور داد بنام علاءالدین محمد خوارزمشاه که در این هنگام بسرعت تا حدود بغداد را تصرف کرده بود ، خطبه بخوانند . خلیفه با شنیدن این خبر ، اسماعیلیه را تشویق کرد ، تا او را کشتند . « ۶۲۴ ه.ق»«ابن اثیر:۳۰۷- قزوینی محمد :۴۰۸- بوس ورت : ۱۸۳»

نقشه-قلمرو-اتابکان-آذربایجان

نقشه-قلمرو-اتابکان-آذربایجان

دیری نپایید مبارزه برسر مناطق تحت نفوذ خوارزمشاه شروع شد . اتابک ازبک حاکم آذربایجان و اتابک سعد بن زنگی حاکم فارس و وابستۀ ازبک بطور جداگانه سپاه خود را به اراضی عراق و عجم وارد کردند ولی با شکست مواجه شدند و اتابک سعد به اسارت درآمد . اتابک ازبک نیز درحالی که وزیرش ربیب الدین ابوالقاسم هارون بن علی بن زفیر دندان «وفات ۶۲۴ ه.ق » و یکی از امرای مشهور او ، نصرت الدین بیشکین حاکم اهر به اسارت خوارزمیان درآمده بودند ، به دشواری خود را به آذربایجان رساند و به ناجار تابعیت سلطان محمد خوارزمشاه را پذیرفت و فرمان داد تا در آذربایجان و آران تا حدود دربند و شروان بنام وی خطبه خوانند و سکه ضرب کنند . همچنین قلعه فرزین را به خوارزمشاه تسلیم نمود و از این به بعد بعنوان وابسته خوارزمشاه محسوب گردید . «هاجسن : ۴۰۸»

سکه اتابکان آذربایجان

سکه اتابکان آذربایجان

اکر کمی به عقب برگردیم مشاهده می کنیم مغول ها در زمستان سال ۶۱۷ ه.ق در تعقیب  جلال الدین خوارزمشاه ، همدان و منطق جبال یورش بردند چون به تبریز رسیدند،  اتابک مظفرالدین ازبک بدون اینکه زحمت مقابله به خود بدهد ، نماینده ای نزد آنان فرستاد و با تقدیم و بخشش مال ، لباس ، چهارپایان و هدایای گرانبهای دیگر با آنان مصالحه کرد و تبریز را از خرابی مصون نگهداشت اما بخشی از قلمرو ایلدگزیان مثل اربیل و بیلقان سخت عرصۀ کشتار و غارت مغول شد . «ابن اثیر:۳۷۴، ۳۸۲- رشیدالدین فضل الله چ روشن و موسوی : ۵۳۲، ۵۳۳- ابن واصل : ۴۳»

مغول ها بار دیگر درسال ۶۱۸ ه.ق به سمت آذربایجان یورش آوردند و در تبریز با گرفتن هدایا بسوی مراغه که به سلافه خاتون همسر اتابک خاموش ، فرزند اتابک ازبک تعلق داشت ،حمله بردند . سلافه خاتون در قلعه رویین دژ مقیم بود و هیچ کمکی به اهل مراغه نکرد و مغول ها پس از تصرف شهر بسیاری از اهالی آنجا را کشتند . در همان سال مغول ها برای سومین بار به تبریز آمدند ، درحالی که اتابک ازبک حاکم آذربایجان ، از تبریز خارج شده و به نخجوان رفته و خانواده خویش را به خوی فرستاده بود . در این زمان شمس الدین طغرایی والی تبریز به ادارۀ امور شهر پرداخت و مردم را متحد و شهر را مصون و ایمن ساخت چندان که مغولها چون از نیرو و استواری دژهای شهر آگاه شدند ، با طغرایی در مقابل مال مصالحه کرده و برگشتند . آنگاه اتابک ازبک دوباره به تبریز آمد . « ابن اثیر : ۳۷۵ ، ۳۹۸»

لاه-خود-طلاکوب-دوره-اتابکان-آذربایجان-نگهداری در-موزه نخجوان عکس از کامونز ویکی مدیا

لاه-خود-طلاکوب-دوره-اتابکان-آذربایجان-نگهداری در-موزه کشور آذربایجان عکس از کامونز ویکی مدیا

در سال ۶۲۲ ه ق گرجیان قصد تصرف آذربایجان و شهرهایی که در دست اتابک مظفرالدین ازبک بود را نمودند ،  اما هنگام عبور از یک گذرگاه تنگ در کوهی بدام افتادند. مسلمانان عده ای از آنان را کشتند و عده ای را اسیرکردند . و نیز بسیاری از فرماندهانشان را به اسارت گرفتند و آنها را مجبور به عقب نشینی کردند . وقتی گرجی ها در فکر انتقام و تلافی شکست و حمله ای دیگر بودند ، خبر وصول جلال الدین خوارزمشاه را به مراغه شنیدند . بنابراین اتابک ازبک را دعوت به اتحاد کردند . اما جلال الدین فوراً خود را به منطقه رسانید و مانع اتحاد آنها گردید . سپس به مراغه رفت و پس از تسخیر آنجا بطرف شهر تبریز حرکت کرد . «سبکی : ۳۳۸ – رشیدالدین فضل الله چ روشن و موسوی ۵۳۳ – ابن واصل : ۴۸»

چون جلال الدین خوارزمشاه به تبریز رسید ، ازبک که توان مقاومت در خود نمی دید ، ناچار به نخجوان رفت و به دژ النجق « قلعۀ النجق در نزدیکی نخجوان » پناه برد .همسر ازبک ملک خاتون دختر طغرل سوم سلجوقی در تبریز اقامت داشت و بر ممالک شوهرش فرمان می راند . لذا شهر تبریز را در هفدهم رجب سال ۶۲۲ ه.ق به سلطان خوارزمشاهی تسلیم کرد و سلطان جلال الدین نیز تبریز را پایتخت خود قرار داد و ملکه را به خوی فرستاد . سپس به جنگ گرجیان رفت و ادارۀ شهر را به وزیرش شرف الملک سپرد . شمس الدین طغرایی و برادرش نظام الدین و دیگر امیران در غیاب سلطان جلال الدین ، تبانی کرده و درصدد برآمدند که ازبک را به تبریز باز گردانند . شرف الملک به محض اطلاع از این توطئه ، سلطان جلال الدین را مطلع ساخت  و سلطان پس از غلبه بر گرجی ها بسرعت به تبریز بازگشت و چون رؤسای تبریز با او راه نفاق رفته بودند ، آنها را سیاست نمود و ملکه زوجۀ اتابک ازبک را به ازدواج خود درآورد . گفته اند که ازبک پس از این واقعه از شدت اندوه در همان قلعه درگذشت. « ۶۲۲ ه.ق » «ابن اثیر : ۴۳۷ – رشیدالدین فضل الله  : ۵۲۲ ،۵۵۳ – حمدالله مستوفی : ۴۷۱»

مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان--محراب-گچبری-شده--قدمت-هفتم-ه.ق محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه

مسجد-جامع-اشترجان-اصفهان–محراب-گچبری-شده–قدمت-هفتم-ه.ق محل-نگهداری-موزه-ملی-۷۰۸-ه

با مرگ اتابک مظفرالدین ازبک که از سال ۶۰۷ الی ۶۲۲ ه.ق حکومت کرد ، دولت اتابکان آذربایجان دستخوش سقوط گردید . اتابک مردی دائم الخمر بود و به امور مملکتی رسیدگی نمی کرد .« ترابی طباطبایی : سکه های ….۵۶۳»

 

 

منابع : 

خلاصه شده مبحث مظفرالدین ازبک در کتاب تاریخ جامع ایران : علی اکبر دیانت ، منصوره وثیق »

تحقیق و پژوهش: مهدی صبور صادق زاده

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *