مبارزه-جلال-الدین-خوارزمشاه-با-مغولان-از-سایت-تمدن-ما

جلال الدین منکبرنی

جلال الدین منکبرنی

خوارزمشاهیان-جلال-الدین-منکبر-نی-کتاب-سکه-های-ایران-بهرام-علاءالدینی-پشت-سکه

خوارزمشاهیان جلال الدین منکبرنی کتاب سکه های-ایران بهرام علاءالدینی

جلال الدین منکبرنی پس از مرگ پدر همراه با تعداد زیادی از سپاهیان خود راهی خوارزم شد اما اوضاع شهر به علت توطئه های ترکان خاتون علیه او جو را در مورد وی تغییر داده بود .

جلال الدین منکبرنی شجاع

جلال الدین منکبرنی شجاع

جلال الدین به خراسان رفت و به جمع آوری سپاه مشغول شد اما با شنیدن خبر حملۀ مغولان ، بسوی غزنین رهسپار شد . او در مدت اقامت در غزنین ضربات سختی برپیکرۀ مغولان وارد ساخت . وی برخلاف پدر دلاوری پیشه ساخته بود و بی باکانه به رویارویی با مهاجمان ویرانگر می اندیشید . چندین بار با یاران خویش بر گروههایی از مغولان تاخت و آنان را تار و مار ساخت . چنگیز برای دفع او « قوتوقونویان » را با لشکریانی که شمارۀ آنان در منابع تاریخی ۳۰۰۰۰تا  ۴۵۰۰۰ تن بیان داشته اند  ، گسیل داشت اما لشکریان مغول در نبردی که در محلی بنام پروان در نزدیکی غزنه و بامیان روی داد ، کاری از پیش نبرد و مغولان شکست سهمگینی را متحمل گردیدند . « اقبال آشتیانی : تاریخ مغول ، ۶۲»

خان دور اندیش و قدرتمند مغول در پی این شکست سنگین و سخت که شورش مردمان سایر شهرهای تسخیرشده را نیز در پی داشت ناگزیر گردید خود بسوی جلال الدین حرکت کند . بدین سبب رو بسوی غزنین که جلال الدین در آنجا تاجگذاری کرده بود ، نهاد .

نقاشی-چهره چنگیز-خان-مغول

نقاشی-چهره چنگیز-خان-مغول

سلطان با شنیدن خبر حرکت چنگیز به غزنین ، تصمیم به عقب نشینی بسوی هند گرفت . چرا که شاه جوان و تیزبین ایران زمین که در سپاهیان اندک خویش یارای مبارزه با لشکریان افزون دشمن را نمی دید ، از گذشتن رود سند به دیار هندوستان عازم شد . تا برای تدارک و آماده سازی جهت لشکری بزرگ و قدرتمند که توانایی برابری با سربازان کار آزموده و خونخوار مغول را داشته باشند ، زمان کافی پیداکند . بر اساس نوشتۀ مورخان آنزمان ؛ چنگیز زمانی که به غزنین رسید بیش از دو هفته از عزیمت جلال الدین بسوی هندوستان نگذشته بود ، بنابراین در پی او تاخت و در کنار رود سند و در حالیکه جلال الدین شاه درصدد تهیۀ کشتی برای گذشتن از رود بود ، به او رسید « اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول : ۶۳»

تصویرحمله-مغولها-به-ایران-از-سایت-جام-جم-آنلاین

تصویرحمله-مغولها-به-ایران-از-سایت-جام-جم-آنلاین

جلال الدین خوارزمشاه چون دریافت (روزگار است و وقت کارزار) « تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد اول ص ۱۰۶» با اندک یاران خویش با دلیری بسیار به نبرد پرداخت بگونه ای که از یمین به یسار می شتافت و از یسار به قلب سپاه دشمن می دوانید . « تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد اول ص ۱۰۶»  اما سپاهیان پرشمار مغول اندک اندک پیش آمدند و عرصه را بر او که حتی توانسته بود قلب سپاه چنگیز را شکست دهد ، تنگ ساختند بگونه ای که از جناح راست لشکر خوارزمشاه ،  پسر خردسال او که هفت یا هشت سال بیشتر نداشت را دستگیر و به فرمان خان مغول کشتند . « اقبال آشتیانی : تاریخ مغول ، ۶۳» در این هنگام مادر و همسر و زنان حرم سلطان نیز با زاری و شیون از جلال الدین خواستند تا آنان را به جهت جلوگیری از دربند شدن بدست چنگیزیان بقتل برساند و جلال الدین بناچار چنین کرد و بسیاری از آنان را در رود سند غرق کرد . « اقبال آشتیانی : تاریخ مغول ، ۶۳» اندک زمانی بعد جناح چپ لشکر خوارزمشاهیان تاب پایداری نیاورد و از میان رفت با این وجود او همچنان با هفتصد مرد تا نیمروز در برابر مغولان مقاومت کرد . «رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ : ۳۷۶» سر انجام جلال الدین دریافت که دیگر ایستادگی بی فایده است زیرا که تاب و توان پایداری در او و یارانش نمانده بود ناگزیر دیگربار بر چنگیزیان تاخت و همینکه آنان را اندکی به عقب راند ، با اسب خود به آب رود سند زد و چون برق از آب بگذشت و به آنطرف فرود آمد . « رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ : ۳۷۶» مرخان ضمن بیان ماجرا از شگفتی بسیار چنگیز از این همه بی باکی یاد کرده اند . چنانکه نگارندۀ مجمع الانساب در کتاب خویش آورده است که چنگیز در پی جستن جلال الدین از دست خویش گفته است که : از پدر چنین باید «شبانکاره ای ،مجمع الا نساب  : ص ۱۴۴»  خواجه رشید الدین فضل الله همدانی سیاستمدار ، پزشک و تاریخ نگار نامی روزگار ایلخانیان نیز ضمن بیان آوازه و ستایش دلاوریهای جلال الدین از بی همتایی او در میان نام آوران دنیا یاد کرده است .

حمله-چنگیزبه-ایران

حمله چنگیزبهایران

به گیتی کسی مرد زینسان ندید            نـه از نامـداران پیشیـن شنیــد .

«رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ : ۳۷۶»

با عزیمت  جلال الدین منکبرنی به هند رکن الدین غور ساچتی که در تصمیم ممالک خوارزمشاهی از سوی سلطان ، عراق عجم نصیبش شده بود ، فرمانروای خوارزمشاهی گردید . « تاریخ جهانگشای جوینی ، جلد دوم  ص ۱۲ و العبر جلد چهارم ص ۱۸۹» اما چنگیز خان مغول با اعزام نیروهایی به داخل ایران سعی در برهم زدن قدرت او نمود .

رکن الدین خوارزمشاه در هنگام اقامتش در ری با فوجی از مغولان روبرو شد. او که به قلعۀ استوناوند متحصن شده بود دستگیر و بقتل رسید . «رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ ، جلد اول : ص ۳۹۷ ،۳۹۸»

مبارزه-جلال-الدین-خوارزمشاه-با-مغولان-از-سایت--تمدن-ما

مبارزه جلال الدین منکبرنی با مغولان و گذشتن وی از رود سند

پس از کشته شدن رکن الدین غیاث الدین برادرش جای او را گرفت . خلیفۀ عباسی که با حکومت وی نیز همچون برادرش مخالف بود به تحریک یغان طایسی که از امرای خوارزمشاهی بود پرداخت . او در شروع کار منصب اتابکی رکن الدین را داشت که بدلیل تحکم بر رکن الدین در قلعۀ سرجهان به زندان افتاده بود . با مرگ رکن الدین ، بدست والی قلعه از زندان آزاد شد . یغان طایسی به روایت ابن اثیر با تحریک خلیفه الناصرالدین الله به اصفهان حمله برد اما موقعیتی بدست نیاورد و به ناچار به فرمانبری غیاث الدین گردن نهاد . « نسوی ، محمد :سیرت جلال الدین منکبرنی ، ص ۱۰۳» و پس از فتوحاتی چند در آذربایجان ، فارس و غارت شیراز با ورود او به قلمرو خلافت الناصر ، خلیفه به او پیغام صلح داد و غیاث الدین صلح را پذیرفت و به عراق بازگشت . « نسوی ، محمد :سیرت جلال الدین منکبرنی به کوشش مجتبی مینوی  ص ۸۲»

قلعه-تاریخی-جلال-الدین-دوره-خوارزمشاهیان-آرشیو-میراث-فرهنگی

قلعه-تاریخی-جلال-الدین-دوره-خوارزمشاهیان-آرشیو-میراث-فرهنگی

 

دکتر ذبیح الله صفا عواملی را که باعث عدم موفقیت جلال الدین منکبر نی بود چنین می گوید :

خلیفه الناصرالدین الله کم لطفی ، لجاج و عناد را با پسر سلطان محمد یعنی جلال الدین منکبرنی داشت ، چنانکه او بعد از وصول به عراق از راه خوزستان به جانب بغداد رفته بود تا از خلیفه برای دفع مغولان کمک بگیرد ، خلیفه بجای مدد و یاری ، قوایی را به سرداری قشتمور به جنگ او فرستاد و جلال الدین به سختی آن سردار ترک خلیفه را منهزم ساخت . «جهانگشا ، جلد دوم ص ، ۱۰۶ و ۱۰۵» «ذبیح الله صفا ، جلد دوم تاریخ ادبیات ایران ، ص۲۱۲»

و باز هم در جای دیگر می گوید :

در سرحدات شمال آذربایجان قدیم و اران هم شهرها و نواحی اسلامی دچار حملات گرجیان عیسوی بوده است . گرجیان همینکه از ضعفهای حکومتهای اسلامی در اواخر قرن ششم آگاه شدند ، شروع به حملات و دستبرد پیاپی خود به بلاد اسلامی کردند . پیش از آنکه سلطان جلال الدین خوارزمشاه بساط حکومت در آذربایجان گسترد ، و توش و توانی یافت ، برای قلع و قمع گرجیان مجاهدت نمود و در چند جنگ آنانرا به سختی شکست داد و تفلیس را تسخیر کرد و بسیار کس از گرجیان را بقتل آورد و گرجیان با آنکه در یکی از جنگهای خود با بعضی از طوایف زردپوست سواحل بحر خزر متحد شده بودند ، باز نتوانستند در برابر جلال الدین کاری از پیش ببرند . «جهانگشا ، جلد دوم ص ، ۱۵۸ و ۱۶۴» «ذبیح الله صفا ، جلد دوم تاریخ ادبیات ایران ، ص ۲۱۷»

یکی از ممدوحان مشهور کمالدین اسمعیل شاعر ، جلال الدین منکبر نی پسر محمد خوارزمشاه است . نخستین بار که جلال الدین منکبرنی بعد از بازگشت از سند و عبور از ایالات جنوبی ایران به عراق آمد ، و چندی در اصفهان استقرار یافت ، کمال الدین اسمعیل یک روز با جمعی از ائمه اصفهان به خدمت نورالدین منشی که در آن اوقات تدبیر امور مملکت با وی بود برفت ، هنوز هنوز از خواب مستی برنخاسته بود ، این رباعی را بنوشت و در فرستاد و ایشان بازگشتند :

و این واقعه در اواخر سال ۶۲۰ ه.ق بود ، چه اندک مدتی بعد در اوایل شهور سنۀ احدی و عشرین و ستمایه  (۶۲۱) جلال الدین منکبر نی از اصفهان به جانب بغداد عزیمت کرد . بار دیگر جلال الدین خوارزمشاه که در سال ۶۲۳ در گرجستان سرگرم تعقیب گرجیان بود ، بر اثر عصیان براق حاجب هفده روز خود را از تفلیس به حدود کرمان رسانید تا در آنجا چندی استراحت کند  . بزرگان عراق روی به خدمت او نهادند ، کمال الدین اسمعیل راست این قصیدۀ مطول را در مدح جلال الدین سرایید .

«جهانگشا ، چاپ لندن ج۲ ص ۱۵۳ » «جهانگشا ، جلد دوم ص ، ۱۶۵-۱۶۶» «ذبیح الله صفا ، جلد دوم تاریخ ادبیات ایران ، ص ۸۷۲»

تصویر نقاشی از چنگیز خان مغول

تصویر نقاشی از چنگیز خان مغول

دکتر ذبیح الله صفا درتاریخ ادبیات ایران جلد دوم در باب صفات اخلاقی جلال الدین منکبرنی چنین آورده است :

جلال الدین منکبرنی که شجاعت و شهامت و جنگاوری و ایستادگی او در برابر مغول ، به واقع قابل تحسین می تواند بود ، اخلاقاً مردی خشن و سفاک و شرابخواره و غلام باره بود . او را غلامی بود قلج نام که سلطان را به وی تعلق خاطری بود . اتفاقاً غلام را مرگ فرا رسید . سلطان در مرگ او بسیار گریست و فرمان داد تا لشکریان و امرا پیاده جنازۀ او را از محل فوت آن پسر تا تبریز که چند فرسخ بود ، تشییع کنند و خود نیز مقداری از این راه را پیاده آمد تا سرانجام به اصرار امرا بر اسب نشست . جون نعش به تبریز رسید ، امر کرد تا تبریزیان پیشاپیش آن  ندبه و زاری کنند و کسانی را که در این عمل قصور کرده بودند ، به سختی مجازات کرد و امرایی را که به شفاعت این قوم برخاسته بودند از پیش خود براند . با تمام این احوال جلال الدین حاضر نشد جنازۀ آن «معشوق بی بدیل» را به خاک سپارد و هرجا می رفت ، آنرا با خود می برد و بر آن ندبه و زاری می کرد و از خوردن و آشامیدن باز می ایستاد و اگر چیزی برای او می بردند ، نخست قسمتی از آنرا برای جنازۀ غلام می فرستاد و کسی نمی توانست بگوید آن «معشوق دل انگیز» مرده است ، چه اگر چنین می گفت بی درنگ به قتل می رسید . از اینرو چون طعام را نزد جنازه می بردند ، باز می گشتند و می گفتند قلج زمین ادب می بوسد و می گوید . به لطف سلطان حالم بهتر است . «تاریخ مغول ، تألیف مرحوم مغفور عباس اقبال آشتیانی ، ص۱۴۰ و ۱۴۱» «ذبیح الله صفا ، جلد دوم تاریخ ادبیات ایران ، ص۱۲۳»

 

 

منابع :

نسوی ، محمد ، سیرت جلال الدین منکبرنی ، به اهتمام مجتبی مینوی تهران ۱۳۴۴ شمسی

عطاملک محمد بن محمد ، تاریخ جهانگشای جوینی تصحیح محمد قزوینی چاپ اول، سال ۱۳۷۵

تاریخ ادبیات در ایران ، جلد دوم ، تألیف دکتر ذبیح الله صفا ، انتشارات فردوس ، چاپ دهم ، تهران ، ۱۳۶۹ خورشیدی

شبانکاره ای ، محمد ، مجمع الانساب ، به کوشش میر هاشم محدث ، تهران ۱۳۸۱

رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ : تاریخ سلاطین خوارزم ، به کوشش محمد روشن

عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، ناشر مؤسسل امیرکبیر ۱۳۶۴ شمسی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادق زاده

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *