شیخ اویس جلایر
شیخ اویس جلایر ملقب به بهادرخان
پس از مرگ شیخ حسن فرزندش شیخ معزالدین اویس که از بطن همسرش دلشاد خاتون (شاهزاده خانم چوپانی) بدنیا آمده بود ، جانشین وی گردید . و از سال ۷۵۷ تا ۷۷۶ه.ق حکومت کرد . او سال اول حکومت خود (که یکبار هم قبلاً نیز در زمان حیات ابوسیعد رخ داده بود) ، حمله ای از سوی آلتین اردو علیه ایران یعنی نواحی خراسان و آذربایجان صورت گرفت . لیکن جلال الدین محمود جانی بیک خان (جمبک)که ملک اشرف حاکم آذربایجان را شکست داده و بقتل رسانده بود ، بدلیل تحولاتی که در بخش شمالی قلمرو حکومتش رخ داد ، بناگزیر به سرزمین خود باز گشت .
هنگامی که وی یک سال بعد دار فانی را وداع گفت ، پس از او بردی بیک ، که از سوی پدرش حاکم ایران شده بود ، نیز به سرای باز گشت . این مسئله فتح ایران را از سوی آلتین اردو در بوتۀ فراموشی و تعویق انداخت ؛ گو اینکه اخی چوق یکی از امیران ملک اشرف ، که پس از شکست وی خود را در اختیار فاتحان قرار داده بود و پس از بازگرداندن آنان بار دیگر تبریز را تصرف کرده بود ، به آلتین اردو تعلق داشت ؛ او نیز نتوانست برای مدت درازی موقعیت خود را تثیبت کند . اویس که در آغاز مالک الرقابی آلتین اردو را پذیرفته بود ، در سال ۷۶۱ ه.ق مطابق ۱۳۶۰ میلادی آذربایجان را که بیست سال پیش پدرش به شیخ حسن کوچک واگذار کرده بود ، متصرف شد . از این رو تلاش از سوی آلتین اردو در این زمان برای باز پسگیری حکومت مغولان در ایران ، بار دیگر با ناکامی روبرو گردید. اما کامیابی شیخ اویس نیز در نخستین گام به نتیجه ای که می خواست نرسید . او پیشتر حملۀ بی نتیجه ای را انجام داده بود و مبارزالدین محمدبن مظفر یزدی هم در یک لشکرکشی علیه اخی چوق ، نیروهای رزمندۀ او را تضعیف کرده بود . شیخ اویس در سالهای بعد در کشمکشهای قدرت طلبی آل مظفر دخالت کرد . او اصفهان را به شاه محمود ، که سلطنت او را به رسمیت شناخته و با یکی از دخترانش ازدواج کرده بود ، واگذار کرد و بر استیلای او بر شیراز مهر تأیید زد .
مشکلات و موانعی که شیخ اویس بناگزیر با آنها در افتاد ، این موفقیتها را تحت الشعاع قرار داد . از این رو در زمستان سال ۷۶۶ ه.ق مطابق با ۱۳۶۴ میلادی هنگامی که علیه کیکاووس بن کیقباد (شروانشاه) لشکرکشی به راه انداخت ، خبر طغیان خواجه میرجان حاکم دست نشانده اش در بغداد به او رسید و بناچار برای بازگرداندن نظم و نسق در پایتخت خویش بدانجا بازگشت . از جمله دشمنان سرسخت او قراقویونلوها در دیاربکر بودند ، یعنی اتحادیه ترکمانانی که بعدها در آغاز سدۀ نهم قمری و یا پانزدهم میلادی طومار سلسله اش را در نوردیدند . او در بهار سال ۷۶۷ ه.ق علیه آنان وارد جنگ شد و در نبرد موش رهبرشان بیرم خواجه را درهم شکست . شیخ اویس سرانجام کار را با شروانشاه ، که بار دیگر از غیبت او در آذربایجان استفاده کرده و به تبریز حمله برده بود ، یکسره کرد . او در ری امیرولی را که پس از طغاتیمور در استرآباد حکومت می کرد ، شکست داد . ولی وقتی که خبر مرگ برادر خود امیرزاهد را در اوجان شنید ، دست از لشکرکشی برداشت و بنا گزیر به آذربایجان بازگشت . شیخ اویس حکومت ری را به قتلغشاه یکی از امیران خود واگذار کرد و این مقام دوسال بعد به عادل آقا تفویض گردید .
با اینکه شیخ اویس جلایر بغداد را همچنان پایتخت خود قرار داد ، ولی لشکرکشی های نظامی و علائق سیاسی او در ایران خلاصه شده بود ؛ چنانکه در تبریز سال ۷۷۶ ه.ق جان به جان آفرین تسلیم کرد .
فقط پیشرفتهای نظامی و سیاسی شیخ اویس نبود که وی را یکی از سلاطین مقتدر و قاطع زمانه اش کرد ، بلکه صفات انسانی و اشتیاق و علاقه او به حیات فرهنگی نیز از عوامل مهم پیشرفتش به حساب می آمد . فعالیتهای او در برگیرندۀ یک سلسله تلاشهای پیگیرانه برای زنده کردن مبادلات بازرگانی در مناطق متروک ایران و نیز یاریهای شخصی و فردی اش به گسترش حیات و زندگی مدنی و همچنین حمایت و پشتیبانی اش از هنر و ادبیات ، که در این زمینه اشتیاق و علاقه ای وافر داشت ، بود . راجع به جزئیات مفصل در خصوص زندگی و فعالیتهای او، بی تردید و بطور غیر مستقیم مرهون تاریخ شیخ اویس نوشتۀ ابوبکرالقطبی الاهری مورخ رسمی دربار او هستیم . البته خود او نیز شعر می سرود و به خوشنویسی و نقاشی شهرت داشت .
سلطان اویس که دوبار عزم رفتن به ری و جنگ با امیر ولی کرد، اما با پیشامدی از این کار باز مانده بود ، در ربیع الاول ۷۷۶ ه.ق از تبریز به عمارت ربع رشیدی کوچید تا روانۀ ری شود ؛ اما اینجا بیمار شد و در دوم جمادی الاول این سال چشم از جهان فرو بست . « حمدالله مستوفی ، ذیل تاریخ گزیده : ص۹۲»
تلاش شیخ اویس در گسترش قدرت جلایریان در مرکز و مشرق ایران ، که با لشکرکشی علیه ری به ثبوت رسید ، قرین کامیابی بود . پس از او نیز حاکمان جلایری در این سیاست چندان توفیقی نیافتند . در واقع زوال قدرت جلایری بیدرنگ پس از مرگ او آغاز گردید . « تاریخ ایران ، دورۀ تیموریان ، یعقوب آژند : ص۱۵- نظر اسمیت در مقاله آل جلایر : ص ۱۱۳»
منابع :
عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، تهران ، ۱۳۴۱ شمسی
حافظ ابرو ، زبدهالتواریخ
هاشم رجب زاده ، تاریخ ایران ، دورۀ تیموریان
تاریخ ایران ، دورۀ تیموری ، دکتریعقوب آژند
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.