صفاریان و اصل و نسب آنها

صفاریان

سرگذشت دوران کودکی  یعقوب لیث صفاری را مورخان به نحوه های گوناگون روایت کرده اند که بلاشک گزارش برخی از آنها به داستان بیشتر شباهت داشته وقابل ذکر نیست . البته نسب نامه هایی نیز در بعضی منابع وی را به بهرام گور و ازاو به کیومرث پیوند می دهند .  « تاریخ سیستان : ۲۰۰ ، ۲۰۲»

محدوده قلمرو صفاریان

محدوده قلمرو صفاریان

در روایتی نویسنده ذکر می کند به تحقیق رسیده که پس از گرفتاری یزدگرد سوم از حملۀ عربان و نابسامانی اوضاع مملکت ، دو پسر از فرزندان انوشیروان به دزفول آمدند و در زیر حمایت شخصی بانفوذ ، امنیت یافتند زمانی طولانی (دوسده) آنها و نسلهای بعدیشان در آنجا براحتی زیستند تا اینکه گروهی از عربان از ماجرا اطلاع یافتند که ناچار خانواده های دو برادر به کوچ اجباری رفتند و فرزندان کیخسرو یکی از برادران ، به کرمان و دژ هفتواد رفتند و لیث ، یکی از این خاندان به سیستان آمد و در جایی مکان گرفت . «ملک شاه حسین : ۵ ، ۵۵»

ابن خلکان یعقوب را جزء خوارج خوانده و از شهرهای گرفته شده و مردم کشته شده بدست او و برادرش عمرو یادکرده است . یعقوب پسر لیث ، پسر معدل ، مردی مجهول از روستای سیستان از ده قرنین بود که به شهر زرنگ می آید و با ماهی ۱۵ درهم به پیشۀ رویگری مشغول می شود . جوانمردی ، هوش ، جرأت و جسارت او برایش احترام به بار می آورد و یعقوب از رویگری به عیاری و راهداری ( طریق خاص راهزنی که در ازای گرفتن مالی از مسافران سلامت عبور و مسافرت را تضمین می کرد ) و سرانجام به سرهنگیِ خیل و امیری می رسد . « گردیزی : ۱۳۸ ، ۱۳۹- ابن خلکان ۶/۴۰۲ »

منهاج سراج نیز گفته است که لیث ، بزرگ سیستان ، مردی متمول بود و موالی و تَبَعِ بسیار داشت . « منهاج سراج : ۱/۱۹۷»

باقیمانده-خرابه-های-شهر-زرنج-از-سایت-نیزار

باقیمانده خرابه های شهر زرنج پایتخت صفاریان از سایت نیزار

حمدالله مستوفی گوید که لیث رویگری را برنتابید و به عیاری روی آورد . اما شبی به هنگام دزدی از خزانۀ درهم بن نصر والی سیستان ، درتاریکی نمک او را بچشید ، از اینرو برای رعایت حق نمک ، از دزدی دست بداشت . امیر نیز به پاس جوانمردی ، وی را امیر لشگر کرد . « حمدالله مستوفی : ۳۷۳ »

حکایت عوفی بیشتر به عقل نزدیک است ، که بناچار در تحقیقی از این دست ، باید به حکم آن گردن نهاد : یعقوب در ابتدا حال سفاکی و بی باکی آغاز نهاد و از رویگری اِعراض کرد و می گفت این لایق همت من نیست که عمر شریف را در این حرفه بسر برم . « عوفی ،گزیده :  ۱۸۸»

روایت دیگری که او را در ابتدا شاگرد رویگر معرفی می کند ، علت ورود یعقوب لیث صفاری و برادرانش را به کار سپاهیگری و جنگاوری  ، پیوستن آنان به دایی شان کثیربن رقاق می دانند که زمانی به بزرگان خوارج کمک کرد و نجاتشان داد . یعقوب ظاهراً نخست با آنان ، یعنی خوارج اطراف دایی اش همراهی کرده بود ، اما اندکی بعد ، بدلیلی که روشن نیست به درهم بن نصر پیوست ، که در رأس گروهی از شبه نظامیان داوطلب ، متطوعه ، شهر بُست را تسخیر و خود را دشمن شراه، گروهی از خوارج می نمایانید و به قصد گرفتن زرنگ حرکت کرد و بزرگی یعقوب هم اندک اندک از همانجا آغاز گردید . « اصطخری : ۱۴۲»

نام هر چهار پسر لیث ، یعقوب ، عمرو ، علی و طاهر ، و نام خود او و برادرزنش « برگرفته از اصطخری » کثیربن رقاق ، حاکی از آن است که حتی اگر لیث از بازماندگان ساسانیان بوده است ، در دوران اقامت در سیستان ، که در آغاز سدۀ سوم ه.ق محل زندگی مردم ایرانی مسلمان زرتشتی ، عرب ، خوارج و اهل سنت بود، مسلمان بشمار می آمده است و اگر احتمالاً دارای ثروتی بوده ، مهاجرت از قرنین به زرنگ آنرا سرمایۀ زندگی و پیشۀ خود ساخته است و در اثر این تحول مادی بعید نیست که هر کدام از پسران لیث بسوی حرفه ای رفته باشند ، یعقوب نخست به شاگردی رویگری روی آورد و از آنجا که شاید پیشۀ پدرش نیز رویگری بوده مبدل به کارگری ماهر ، با درآمد ماهانه ۱۵ درهم شد . « گردیزی : ۱۳۸» ظاهراً لیث هم وفات یافته بود و عمرو ، پسر دوم ، به کارهای مختلفی دست زد او همراه یعقوب به رویگری پرداخت . « ابن اثیر : ۷/۱۸۴ » واز همین روی است که دودمان یعقوب صفاریان نام گرفت .

نقشه-شهر-و استان زرنج-پایتخت-صفاریان-که-هم-اکنون-داخل-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

نقشه-شهر-و استان زرنج-پایتخت صفاریان که-هم-اکنون-داخل-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

در حدود سومین دهۀ سدۀ سوم ه.ق یعقوب از رویگری به عیاری و دزدی و راهداری روی می آورد و پس از چندی رئیس عیاران روستای زرنگ می شود . « اصطخری : ۱۴۲»

ازسال ۲۰۶ ه.ق که سیستان زیر نظر طاهریان خراسان اداره می شد ، چهره ای هرج و مرج زده و نابسامان داشت . دو شهر بُست و زرنگ در دست عوامل حکومت طاهریان اداره می شد . بالاخره مردی بنام صالح بن نصر در این میان قد بر افراشت و چون خبر آن به اطراف انتقال یافت مردم زرنگ هم به او گرویدند که درمیان آنان یعقوب با عیاران شهر نیروی قابل ملاحظه ای بشمار می رفتند و صالح به کمک آنها شخصی بنام بشار را که بر زرنگ غلبه کرده بود شکست داد . حضور یعقوب نیز درحال پر رنگ تر شدن است . یعقوب و یارانش در جنگی با خوارج به همراه درهم بن نصر درسال ۲۳۸ ه.ق شرکت داشتند .« کثیربن رقاق ،اصطخری:۱۴۲» درسال بعد که صالح  شبانه وارد زرنگ شد ،یعقوب و برادرانش نیز همراه او بودند . «تاریخ سیستان:۱۷۷،۱۹۱»

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه.ق

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه.ق

در سال ۲۴۴ ه.ق یعقوب با تقبیح صالح  که باز هم خیال غارت داشت ، عیاران زرنگ را در برابر نیروی داوطلب بُست همراه صالح قرار داد . و چنان نشان داد که نگران منافع اهالی زرنگ در برابر بُستی ها است . «ابن خلکان : ۶/۴۰۲» صالح و یعقوب مقابل یکدیگر قرار گرفتند . مالک از جانب صالح با پانصد مرد جنگی در مقابل یعقوب تاب نیاورد و سربازانش کشته شدند . صالح به نوقان گریخت و گروهی جنگجو گرد آورد که یعقوب آنان را هم تار و مار کرد .  برادر کوچکش کشته شد و صالح ناپدید گشت .  «بوزورث :۱۱۶»

 

 

 

منابع :

ابن اثیر ، علی ، الکامل فی التاریخ به کوشش نورنبرگ ، بیروت ۱۴۰۲ قمری

تاریخ سیستان، به کوشش محمد تقی بهار، تهران ۱۳۱۴

ابن خلکان ، احمد ، وفیات الاعیان ، به کوشش اسان عباس ، قم ۱۳۶۴ شمسی

ملکشاه حسین ، احیاء الملوک ، به کوشش منوچهر ستوده ، تهران ۱۳۴۴شمسی

اصطخری ، ابراهیم ، المسالک و الممالک ، به کوشش محمد جابر عبدالعال الحینی

همو ، گزیدۀ جوامع الحکایات ، به کوشش جعفر شعار تهران ۱۳۶۳شمسی

گردیزی ، عبدالحی ، زین الاخبار: برلین ۱۹۲۸میلادی

عوفی ، محمد ، جوامع الحکایات واوامع الروایات ، به کوشش محمد رمضانی تهران ، ۱۳۳۵

منهاج سراج ، عثمان ، طبقات ناصری ، کابل ۱۳۴۲،۱۳۴۳

حمدالله مستوفی ،تاریخ برگزیده : به کوشش عبدالحسین نوایی ، تهران ۱۳۲۹

کلیفورد ادموند بوزورث تاریخ عرب در سیستان

برگزیدۀ تاریخ جامع ایران ، جلد ششم : صفاریان ، منوچهر پزشک

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *