کاسۀ-سفالی-خراسان-قدمت-قرن-چهارم-ه.ق

عمروبن لیث

عمروبن لیث

برادر کوچکتر یعقوب ، عمروبن لیث بود که اکثر زندگی خود را در پیشگاه برادر سپری می کرد و از کودکی تا نوجوانی و جوانی در زمان عیاری با او و فرد مورد اعتمادش بود . « نلدکه : ۱۹۵» عمرو نیز مانند برادر در جوانی رویگری پیشه کرده بود . و زمانی بنایی و گاهی نیز به شغل مکاری گری پرداخت .    « اصطخری : ۱۴۲» در روایات وی را تندخوترین و بدزبان ترین دودمان صفاری ذکر کرده اند . « عوفی ، جوامع : ۱/۲۴۵ ، ۲/۴۱۲»

بعد از مرگ یعقوب اندکی نابسامانی در وضعیت سپاه بوجود آمد . زمانی که عمرو با یعقوب قهر کرد و از فارس به سیستان رفت ، برادر کوچکتر آنها که علی نام داشت ، درصدد برآمد که اوضاع را به نفع خود تغییر دهد . لذا کسانی را درسپاه با خود یار و هماهنگ نمود . لیکن انسجام و نظم و انضباتی که یعقوب در سپاه بوجود آورده بود ، موجب گردید که لشکر وی متلاشی نشود و همگی علی را هم وادار ساختند که به عمرو تمکین نماید . و نتیجه این شدکه عمرو در تاریخ شوال سال ۲۶۵ ه.ق به جای یعقوب بنشیند . لیکن علی مداوم  دم از مخالفت میزد . و این موضوع باعث گردید که عمرو بناچار برعلی بند نهد . گرچه اینکار فقط از روی اجبار و سیاست یکپارچگی و یگانگی ارتش بود . « تاریخ سیستان : ۲۳۴ ، ۲۳۶»

عمرو پس از سامان دادن به سپاه نامه ای برای خلیفه ارسال داشت و در آن اطاعت خود را نسبت به وی ابراز نمود . خلیفه که از مدتها از سوی صفاریان و بخصوص یعقوب بیمناک بود ، و از طرف دیگر نگرانی گروهی مخالف دیگر همانند زنگیان معادلات وی را مدام برهم می ریخت . با ارسال نامۀ عمرو خشنود گردید و نه تنها اکنون می توانست صفاریان را زیر سلطۀ خود بدارد ، بلکه قادر بود آنها را مقابل زنگیان قرارداده و خیال خود را راحت سازد . لذا رسول عمرو را به گرمی پذیرفت ، و سپس ولایت خراسان ، فارس ،اصفهان ،سجستان ، کرمان  وسند را به امیر سیستان واگذار نمود . و به دست سفیر خاص خود  ، احمدبن ابی الاصبغ عهدنامه و خلعت ارسال کرد . و همچنین امارت بغداد و سامرا و حرمین شریفین را نیز بوی داد . « طبری : ۹/۴۵۴ » گزارش دیگری در دسترس است که علاوه بر آن ولایت ها از حاکمیت عمرو بر دینور ، نهاوند ،همدان و ماسبذان (نواحی لرستان) ، ری ،قم ، جبال ، گرگان ، طبرستان و ماوراءالنهر و هند یادکرده است  که در مقابل حاکمیت آن مناطق  سالانه بیست میلیون به خلیفه بپردازد . « تاریخ سیستان : ۲۳۴»

محدوده قلمرو صفاریان

محدوده قلمرو صفاریان

عمرو پس از گماردن نمایندگان خود در بغداد ، سامرا و حرمین به فارس آمد و از آنجا مال و زر فراوان برای خلیفه ارسال نمود . سپس بسوی سیستان روانه شد . و درآنجا برای برادرش یعقوب مجالس عزاداری برپا کرد . در اینزمان احمدبن عبدالله خجستانی ، که یکی از سرداران یعقوب بود ، ادعای استقلال کرد و خراسان و طبرستان را به تصرف خود در آورد . عمرو در تاریخ ۲۶۶ ه.ق با سپاهیانش و همراهی پسر و برادرش علی جهت سرکوبی احمد روانۀ خراسان شد . « تاریخ سیستان : ۲۳۵ ، ۲۳۶»

در ابتدای جنگ عمرو متحمل شکست شد و خجستانی در نیشابور مستقر گردید . سپس عمرو به هرات گریخت . ظاهراً وی انتظار این شکست را نداشت . و دلیل این شکست را خیانت و توطئه ای از سوی  برادرش علی و محمدبن طاهرعبدالله می دانست . « تاریخ سیستان : ۲۳۷ –  طبری : ۹/۵۸۹» علی الاصول خجستانی هم نمی توانسته بدون پشتیبانی و حمایت اقدام به شورش بنماید . احمد خجستانی پس از ورود به نیشابور عامل عمرو را از نیشابور راند و به مردم آن شهر بسیار بدرفتاری و خشونت نشان داد . لذا بار دیگر عمرو با سپاه خود به خجستانی حمله برد و وی را شکست داده و بسوی سیستان فراری داد . الموفق نیز طاهربن عبدالله را به جرم تحریک خجستانی به حبس برد . « تاریخ سیستان : ۲۳۷ –  طبری : ۹/۵۵۲ ، ۵۸۹»

الموفق روابط خود را با عمرو حسنه نگاه داشت که ظاهراً به سبب وجود زنگیان بود . « نلدکه : ۱۹۶» عمرو پس از آن ابوطلحه منصوربن مسلم را سپهسالار خراسان ساخت ، به سیستان مراجعت نمود .

نقشه-شهر-زرنج-پایتخت-صفاریان-که-هم-اکنون-داخل-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

نقشه-شهر-زرنج-پایتخت-صفاریان-که-هم-اکنون-داخل-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

در سال ۲۶۷ ه.ق نمایندگان احمدبن طولون در مراسم حج در فکر طراحی خروج بر عباسیان بودند و به همین جهت میان آنها و عمرو درگیری ایجاد شد و کار به شمشیر کشید . « تاریخ سیستان :۲۳۸ ، طبری : ۹/۵۹۹ ، ۶۰۰» در اینزمان بازهم سیاست نشان از حمایت عباسیان از عمرو داشت . چرا که امیرالحجاج را به طرفداری عمرو فرستادند و قائله  فیصله پیدا کرد .« نلدکه : ۱۹۶»

عمرو درفارس بود که مطلع گردید ، خجستانی در خراسان سردار وی ابوطلحه را شکست داده و او به سیستان گریخته است . عمرو ابوطلحه را دلداری داد و او را نوازش کرد .لیکن ابوطلحه مرد میدان نبود ، لذا از ترس حمله و شورش مجدد خجستانی بسوی گرگان روانه شد . « تاریخ سیستان : ۲۳۹» که در راه به او خبر دادند خجستانی در تاریخ شوال ۲۶۸ ه.ق توسط دو غلام خود بقتل رسیده است . « ابن خلکان : ۶/۴۲۴»

پس از کشته شدن خجستانی ، رافع بن هرثمه ، سردار سپاه وی قیام کرد . یعقوب در گذشته رافع را از خود رانده بود . و او دشمن صفاریان گشته و مدام از تاریخ ۲۶۹ تا۲۷۱ یکسره خراسان را عرصۀ تاخت و تاز خود قرار داده بود. «ابن اثیر :  ۷/۳۶۸»

شهر-کنونی-زرنج-که-هم-اکنون-در-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

شهر-کنونی-زرنج-که-هم-اکنون-در-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

در سال ۲۷۰ ه.ق محمد پسر عمرو از سیستان به نزد پدرش در فارس آمد . خلیفۀعباسی که تابحال به دلیل حفظ منافع خود و مسائل سیاسی از عمرو حمایت می کرد ، در این ایام سیاست و روش خود را تغییر داد. الموفق که ماندن بیشتر عمرو را درفارس به صلاح نمی دید ، طی نامه ای ضمن تجدید ارادت و دوستی ، به او متذکر گردید که از فارس خارج شده و جنگهای خود را در منطقۀ ماوراءالنهر و هند ادامه دهد . لذا عمرو به سیستان رفت و در تاریخ شعبان سال ۲۷۰ ه.ق بسوی خراسان حرکت کرد . او در هرات به جنگ رافع رفت و او را شکست داد. سپاهیان رافع در مرو گرفتار بوطلحه گردیدند و او خود به تنهایی به نیشابور گریخت . در این ایام بوطلحه نیز در مقابل عمرو سر به مخالفت برداشت که ناچار امیر صفاریان بسوی او تاخت و ضمن شکست بوطلحه هفت هزار سپاهی وی را نیز بکشت . سپس بسوی رافع در نیشابور رفته و مجدد او را مغلوب نمود . و پس از توقفی چند روزه در تاریخ ذیحجۀ سال ۲۷۱ ه.ق بسوی سیستان باز گشت . « تاریخ سیستان : ۲۴۰ ، ۲۴۲»

در همین تاریخ بود که سیاست باطنی خلیفۀ عباسی آشکار گردید . المعتمد امرا و حاجیان خراسان را در جلسه ای گرد یکدیگر جمع کرد و به صمع و نظر آنها رسانید که از آن تاریخ به بعد عمرو دیگر در خراسان سمتی ندارد و محمد بن طاهر را به امارت خراسان گمارد و فرمان صادر کرد که بر روی منبرها وی را لعن و نفرین کنند . « طبری : ۱۰/۷»

الموفق که در آن ایام خود را قوی تر از عمرو می دید ، نیت کرد که صفاریان را از میان بردارد ، بنابراین درسال ۲۷۴ ه.ق بسوی عمرو در فارس حمله برد . عمرو بناچار بسوی کرمان گریخت و الموفق درپی او تا کرمان تاخت . و چون اینکار را بی فایده می دید، مراجعت کرد .  در این گیر و دار محمد پسر عمرو بیمار شد و سپس در گذشت . « ابن اثیر : ۷/۴۲۶-  بیهقی : ۶۱۷»

باقیمانده-خرابه-های-شهر-زرنج-از-سایت-نیزار

پیالۀ-سفالی-مکشوفه-از-سیراف-بوشهر—سدۀ-چهارم-ه

سال بعد یعنی ۲۷۵ ه.ق  علی برادر عمرو ازحبس گریخت و بهمراه پسرانش لیث و معدل ، به رافع بن هرثمه دشمن سرسخت برادرش ملحق گردید . لیکن رافع در سال ۲۷۸ ه.ق وی را بقتل رسانید . « ابن اثیر : ۷/۲۳۴- ۴۴۴»

الموفق در سال ۲۷۷ ه.ق موسی مفلحی را با لشکری عظیم به فارس فرستاد . عمرو به کرمان رفت و با سپاهی که از سیستان درآنجا به کمک آمدند در نزدیکی استخر فارس شکست فاحشی بر موسی وارد آورد و او را تا بیضا تعقیب نمود . سپس فاتحانه وارد شیراز شده و نام الموفق را از خطبه بیانداخت . از طرف دیگر احمد بن عبدالعزیز از جانب خلیفه بسوی او آمد ، لیکن پشیمان شده و بدون جنگ عزم مراجعت کرد ، اما عمرو در پی او تاخت و در بیضاء از او غنیمت بسیار بگرفت .  پس از آن عمرو خود به اهواز رفت و فارس و شوشتر را به نزدیکان خود سپرد . الموفق تصمیم گرفت که خود بجنگ با عمرو برود لیکن در تاریخ هشتم صفر سال ۲۷۸ ه.ق از دنیا رفت .  چند ماه بعد در رجب سال ۲۷۹ ه.ق برادرش المعتمد که از دست برادر در امور خلافت راحت شده بود . در شهر بغداد در گذشت .  بنابراین المعتضد پسر الموفق برمسند خلافت تکیه زد . و برای عمرو سفیری حامل خلعت و حکم امارت خراسان ارسال کرد . « طبری : ۱۰/۳۰»

در سال ۲۸۳ ه.ق عمرو رافع را در نیشابور به شکست سختی داد و او به سوی خوارزم گریخت .پادشاه خوارزم وی را اسیر نموده و سر از بدنش جدا کرد و به دربار عمرو گسیل داشت . و او نیز آنرا برای خلیفه فرستاد . « ابن اثیر : ۷/۴۵۷- ۴۵۹» در رجب سال بعد به پاس از بین بردن رافع خلیفه هدایا و خلعتی همراه با لوح ولایت برای عمرو به نیشابور ارسال کرد . « طبری : ۱۰/۶۳» عمرو درآن هنگام از اعمال و رفتار خلیفه راضی نبود چرا که او ولایت ماوراءالنهر را در خواست نموده بود ، ولیکن خلیفه حکم آنجا را برای اسماعیل احمد سامانی ابلاغ کرده بود . المعتضد سرانجام به میل عمرو رفتار نموده و امارت ماوراءالنهر را بدو سپرد. « طبری : ۱۰/۶۷» عمرو نتوانست با امیر اسماعیل از در مصالحه درآید لذا سپاه خودرا تقویت نموده وگروه گروه بسوی جیحون فرستاد . امیر اسماعیل دریافت که یارای مقابله با سپاه عمرو را ندارد ، بنابراین رو بسوی جنگهای پارتیزانی نهاد و در جنگی شبانه بر سپاه دشمن شبیخون زد و شکست سختی برآنها وارد آورد . پس از آن سپاه عمرو متفرق شده و مراجعت کردند . عمرو که انتظار چنین شکستی را نداشت ، بمدت یکسال در نیشابور ماند . « نرشخی : ۱۲۱ ، ۱۲۲» و سرانجام به بلخ حمله برد لیکن اسماعیل با سپاهی جنگجو که گرد آورده بود ، سپاه عمرو را تار و مار کرد . « نرشخی : ۱۲۲، ۱۲۳» عمرو محاصره شد و سپاه خود را به راهی فرستاد که دشمنان گمان برند که وی در میان آنها است اما خود به بیراهه زد و و در آنجا در گل و لای گرفتار و سپس اسیر گردید .طبری وقوع این ماجرا را به سال ۲۸۷ ه.ق ذکر کرده است . « همو : ۱۰/۱۲۳» امیر اسماعیل وی را به دربار خلیفه فرستاد .

پیالۀ-سفالی-نقاشی-زیر-لعاب---مکشوفه-از-نیشابور---سدۀ-چهارم-ه.ق

پیالۀ-سفالی-نقاشی-زیر-لعاب—مکشوفه-از-نیشابور—سدۀ-چهارم-ه.ق

عمروبن لیث به المکتفی ولیعهد المعتضد امیدوار بود زیرا با وی دوستی داشت . اما قاسم بن عبیدالله وزیر ، پیش از آنکه دست المکتفی بر وی برسد ، او را بکشت . « ابن خلکان : ۶/۴۲۹- ۴۳۰» روایات دیگری حاکی بر این است که مرگ عمرو در پایان عمر المعتضد و در زندان او رخ داده است . « ابن اثیر :۷/۵۰۲ ، ۵۱۶ – خواندمیر : ۲/۳۵۰»

منابع :

ابن اثیر ، علی ، الکامل فی التاریخ به کوشش نورنبرگ ، بیروت ۱۴۰۲ قمری

تاریخ سیستان، به کوشش محمد تقی بهار، تهران ۱۳۱۴

ابن خلکان ، احمد ، وفیات الاعیان ، به کوشش اسان عباس ، قم ۱۳۶۴ شمسی

اصطخری ، ابراهیم ، المسالک و الممالک ، به کوشش محمد جابر عبدالعال الحینی

طبری ، محمد ، تاریخ الامم و الملوک ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ،۱۳۸۰، ۱۳۸۹قمری

همو ، گزیدۀ جوامع الحکایات ، به کوشش جعفر شعار تهران ۱۳۶۳شمسی

نرشخی ، محمد ، تاریخ بخارا ، ترجمۀ ابونصراحمد ، به کوشش محمد تقی مدرس رضوی تهران ۱۳۶۳شمسی

عوفی ، محمد ، جوامع الحکایات واوامع الروایات ، به کوشش محمد رمضانی تهران ، ۱۳۳۵

برگزیدۀ تاریخ جامع ایران ، جلد ششم : صفاریان ، منوچهر پزشک

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *