تصویرسازی شاه اسماعی صفوی با هوش مصنوعی .مورخان و سیاحتگران گفته اند که شاه اسماعیل موهایی قرمز و پوست سفیدی داشته است.

شاه اسماعیل صفوی « شاه اسماعیل بزرگ» بنیانگذار سلسله صفویان

شاه اسماعیل صفوی (ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی)

اسماعیل درتاریخ بیست و پنجم رجب سال ۸۹۲ هجری قمری چشم به جهان گشود .«سلسله النسب صفویه : ۶۸»

در مورد تولد شاه اسماعیل آنجوللو در سفرنامه ونیز چنین می گوید :

اسماعیل هنگامی که از شکم مادر زاده شد مشتی گره کردۀ خونین داشت و این نشانه ای بود چشمگیرو همین که پدر او را دید گفت : “به یقین مرد بدی خواهد شد” و با مادر همداستان شد که نباید او را زنده نگاه داشت . اما خواسته کردگار جز این بود ، زیرا هنگامی که او را برای کشتن می بردند از دیدن زیبایی کودک برقت آمدند و بر وی رحم کرده و به بارش آوردند . پس از سه سال که پسرک مایۀ امید فراوان شد ، بر آن شدند که وی را به پدر نشان دهند و همین که فرصت مناسب پیش آمد کودک را در برابر او نهادند و چون پدر بچه را برداشت و پرسید که کیست در پاسخ گفتند که پسر اوست . پدر شادمان شد و مهر بسیار به وی نمود .. «سفرنامه آنجوللو ، فصل سیزده، ص۳۲۸ »

او در سه سالگی و در هنگام حکمرانی سلطان یعقوب آق قویونلو ، پدرخود را از دست داد . پس از کشته شدن پدر اسماعیل در جنگ با شروانشاه ، به فرمان یعقوب ، مادر و برادران اسماعیل به شیراز تبعید و در دژ استخر محبوس گردیدند .« همو:۳۰۲،۳۰۳»

دیری نپایید که خود سلطان یعقوب نیز به سبب نوشیدن شربت آلوده به سمی که همسرش به او نوشانیده بود ، ازدنیا رفت«فضل الله روزبهان : ۴۱۱، ۴۱۶»

پس از مرگ سلطان یعقوب در ابتدای حکومت رستم بیک ، شروانشاه فرخ یسار ، برای حمایت از نوۀ خود بایسنقرمیرزا قشونی را روانۀ آذربایجان نمود . امرا و بزرگان سلسلۀ آق قویونلو متفقاً برآن شدند که پسران شیخ حیدر را از حبس آزاد سازند تا با جنگ مابین شروانشاه و صفویان هردو آنها را از میان بردارند یعنی با یک تیر دو نشان زده باشند . بنابراین در بهار سال ۸۹۷ ه.ق سلطان علی همراه مادر و دو برادرش اسماعیل و ابراهیم به تبریز وارد شده و مورد احترام و توجه رستم بیک قرار گرفتند . صفویان با یاری پیروان خود ، بهمراه آیبه سلطان ، سپاهیان بایسنقر را حوالی رودخانۀ کر شکست دادند و خود بایسنقر را نیز درکوه سهند مقتول ساختند . و صفویان و لشکریان رستم بیک فاتح به تبریز بازگشتند  . در این هنگام تعداد هوادارن و پیروان شیخ زادگان صفوی روبه فزونی گشت و  نگرانی رستم بیگ آق قویونلو را موجب شد . بنابرای وی فرمان نظارت و سختگیری یر آنان را داد و بدنبال آن نبردی میان سپاهیان رستم بیک و صوفیان در سال ۹۰۰ ه.ق در محل شماسبی انجام شد که در طی آن سلطان علی پسر بزرگ شیخ حیدر بقتل رسید و نوبت به رهبریت اسماعیل هشت ساله رسید . « روملو، سیدن : ۱۱، ۱۳ جهانگشای خاقان : ۵۶ ، ۵۸»

پیروان صفوی اسماعیل را سه روز در خانۀ قاضی احمد کاکلی و سپس یکماه در خانۀ زنی بنام خانجان پنهان ساختند . مخفیگاه اسماعیل را هر از چندی تغییر می دادند بطوری که مادرش نیز از محل خفاء وی بی خبر بود . آنگاه او را نیمه شب از اردبیل به کوه بغرو بردند و بعد از مشورت و تشریک مساعی بزرگان ، تصمیم برآن شد که وی را به رشت ببرند و پس از رسیدن به آنجا در مسجد اقامت گزیدند . چند هفته گذشت ، اسماعیل را به لاهیجان و در قلمرو کارکیا میرزا علی انتقال دادند و او نیز تمامی اسباب خدمتگزاری را در اختیار قرار داد . « روملو، سیدن : ۱۹، ۱۳- جهانگشای خاقان : ۶۴، ۵۸»

شاه-اسماعیل-صفوی-در-آستانه-۱۴-سالگی

شاه-اسماعیل-صفوی-در-آستانه-۱۴-سالگی

اسماعیل درآنجا آموختن سواد و قرآن را از مولانا شمس الدین لاهیجی و مسائل اجتماعی را نیز از امیر نجم زرگر فرا گرفت . « روملو، سیدن : ۲۰- جهانگشای خاقان : ۶۴، ۶۵ ،۷۵»  طولی نکشید احمدبیک فرزند اغورلومحمد به یاری سلطان عثمانی به آذربایجان قشون کشید . رستم بیک گریخت و پس از پنج سال سلطنت ، در سال ۹۰۲ ه.ق بقتل رسید . « همو: ۹۴، ۹۵- روملو : ۶۳۰ ، ۶۳۵»« خواندمیر : ۴/۴۴۲»

محدوده قلمرو صفویان در دوره های مختلف

محدوده قلمرو صفویان در دوره های مختلف

دراوایل سال ۹۰۵ ه.ق صوفیان بزرگ (اهل اختصاص) که ادارۀ امور مرشد کامل نوجوان صفوی را در لاهیجان بر عهده داشتند ، به این نتیجه رسیدند که وی را به اردبیل برده و درخانقاه نیاکانش به رهبری بنشانند . هرچند که کارکیا میرزا علی به سبب سن کم اسماعیل (سیزده سالگی) با این سفر مخالف بود .« روملو ، سیدن : ۴۰» لیکن مبلغان دستگاه صفوی این تصمیم را دستور و یا رخصتی از غیب و شمشیر حمایل اسماعیل را بستۀ به دست حضرت صاحب الامر (ع) تفسیر نمودند . « جهانگشای خاقان :۸۴ ،۸۹» اسماعیل به اتفاق هفت تن از اهل اختصاص ، از جمله حسین بیگ لله ، دده بیگ تالش ، خادم بیگ خلیفه ، رستم بیگ قرامانی ، بیرام بیگ قرامانی ، الیاث بیک ایغوت اوغلی  و قراپیری بیگ قاجار ، از راه دیلمان به طارم رسیدند . «تاریخ ایران ، از ساسانیان تا افشاریه : ۱۳۷ تا ۱۵۲» و در آنجا پیروان او به ۱۵۰۰ تن رسید . آنگاه پس از مدتی اقامت در منزل ملک مظفر در گیوی خلخال عازم اردبیل شد . لیکن علی بیگ جاگیرلو حاکم آنجا اسماعیل را از شهر براند . ناچار وی در دهکده ای در آن نزدیکی اقامت کرد . دیری نگذشت اسماعیل بسوی آستارا حرکت کرد و در نزدیکی آنجا در محلی بنام ارجوان اردو زد .

شاه اسماعیل با فرا رسیدن بهار سال ۹۰۵ ه.ق تصمیم گرفت به گرجستان یورش ببرد . درنزدیکی گوگجه تنگیز(دریاچۀ کبود) خبر رسید که سلطان حسین بارانی (قراقویونلو) از نزدیکان جهانشاه برای رسیدن به قدرت در حال فعالیت است . وی به اردوگاه اسماعیل بیامد و از او خواست که مهمان او باشد . اسماعیل چند روزی را در منزل او بسر برد ، اما بدلیل داشتن سوءظن نسبت به وی ابتدا به ایروان و سپس به دقوزالام  رفت . «حبیب السیر : ۴۴۷، ۴۵۰- تاریخ عالم آرای صفوی :۵۳ ، ۵۶- خلدبرین : ۷۸، ۹۱»

سپاهیان صفوی

سپاهیان صفوی

در شوره گل یکی از پیروان شاه اسماعیل بنام قراچه الیاس با گروهی از یارانش ، به شاه صفوی پیوست و آنگاه اسماعیل به قلعۀ منتس یورش برد و پس از غارت اموال قلعه به جهت ییلاق به ساروقایه رفت .درآن مکان خرسی را باضربت تیری از پا درآورد . او بعد از دوماه اقامت در ساروقایه به سمت ارزنجان روانه شد . « حبیب السیر ، جلد چهارم : ۴۵۳» ودر این شهر نیزهفت هزار تن از ایلات شاملو، استاجلو، روملو، تکلو، ذوالقدر، افشار، قاجار و ورساق به اوملحق شدند.« جهانگشای خاقان :۵۳»

جنگاور قزلباش دوره صفوی

جنگاور قزلباش دوره صفوی

اسماعیل جوان خلفابیک را به فرماندۀ سپاهی به حمله به گرجستان برگزید و او نیز در این یورش عده ای را به هلاکت رساند . همچنین الیاس بیگ ایغوت اوغلی را نیز به فتح قلعۀ منتس فرستاد که باز هم منتس مغلوب شده و گریخت . شاه صفوی مردم قلعه را امان داد و در همین اثنا منتس به حضور وی رسید و تقاضای بخشش نمود و مورد عفو قرارگرفت . «حبیب السیر ، جلد چهرم : ۴۵۳» اسماعیل سپس بسوی شروان راه افتاد و به تقاطع رودخانۀ ارس و کر رسید . در حال فکر چاره جهت عبور از رودخانه بودند ، که اسماعیل با اسب از رودخانه عبور نمود و سپاه نیز بدنبال او از رودخانه گذشت . در آنجا به او خبر رسید که فرخ یسار شروانشاه به نزدیکی قلعۀ قبله اردو زده و خود را آمادۀ نبرد کرده است . اسماعیل عازم قلعۀ گلستان گردید و در منطقۀ جیانی دو طرف مقابل یکدیگر صف آرایی کردند . اسماعیل با لشکر هفت هزار نفرۀ خود سپاه دشمن را که شامل بیست هزار سوار و هفت هزار پیاده بودند ، درهم شکست و قزلباشها بر فرخ سیار یورش برده و سرش را از تن جدا ساختند . آنگاه بدستور اسماعیل نعش وی را سوزانده و از سر دشمنان مناره های بسیار ساختند . « حبیب السیر ، جلد چهارم : ۴۵۶ ، ۴۵۹»

سپس اسماعیل از محمود آباد بسوی قلعۀ باکو رفت و آنجا را سه روز به محاصره درآورد . پس از سقوط قلعه ، خزاین شروانشاه کشف و ضبط شده و قبر خلیل الله ، پدر فرخ یسار شروانشاه که شیخ جنید را بقتل رسانیده بود را باز نموده و استخوانهای وی را سوزانده و خاکستر نمودند . « حبیب السیر ، جلد چهارم :۵۴۹، ۴۶۲- خلدبرین :۱۰۷- تاریخ شاه اسماعیل صفوی :۴۷» اسماعیل از آنجا عزم فتح قلعۀ گلستان گردید که به او خبر رسید که الوند میرزا در نواحی رود کر در حال برنامه ریزی جهت جنگ با وی است . و این موضوع باعث گردید که شاه جوان به سوی او یورش ببرد و در راه نخجوان به شَرور رسید . جنگ سختی میان دو طرف آغاز شد و اسماعیل شخصاً در میدان نبرد شمشیر می زد . سرانجام الوند میرزا مغلوب شده و از مهلکه بسوی ارزنجان گریخت . ( اوایل سال ۹۰۷ ه.ق )  « حبیب السیر ، جلد چهارم : ۴۶۲ ، ۴۶۶»

مجموعه-شیخ-صفی-الدین-اردبیلی-قدمت-صفوی

مجموعه-شیخ-صفی-الدین-اردبیلی-قدمت-صفوی

جلوس شاه اسماعیل برتخت سلطنت  به سال ۹۰۷ هجری قمری

اسماعیل با پیروزی بر الوند میرزا از شَرور به تبریز رفت که اریکۀ سلطنت سلطان میرزا را تصاحب کند وی پس از جلوس بر تخت سلطنت به عنوان شاه اسماعیل مشهور شد . و خطبه بنام ائمۀ اطهار بخواند . سپس امیر ذکریا را به سمت وزیر ، شمس الدین لاهیجی به سمت صدر منصوب شدند .         « حبیب السیر، جاد چهارم :۴۶۷ ، ۴۶۸» چندی نگذشت به او خبر دادند که الوند میرزا در ارزنجان سپاهی گرد آورده و قصد هجوم به آذربایجان را دارد . لذا شاه اسماعیل به سمت ارزنجان روانه شد . لیکن الوند میرزا با شنیدن این خبر به کیفی گریخت اسماعیل چند روزی را در ارزنجان بسر برد تا اینکه به او اطلاع دادند الوندمیرزا در تبریز است . و او بی درنگ بسوی تبریز برفت . الوند میرزا بسوی همدان و سپس به بغداد گریخت  و از آنجا رهسپار دیاربکر شد و قاسم بیگ حاکم آنجا را برکنار نمود و تا زمان مرگش خود برآن ایالت حکومت کرد . (۹۱۰ ه.ق) «تاریخ عالم آرای صفوی :۶۴،۷۴- جهانگشای خاقان : ۷۷، ۸۱»

بارگاه شاه اسماعیل صفوی

بارگاه شاه اسماعیل صفوی

شاه صفوی به هنگامی که برتخت نشست ، ولایات عراق عجم ، فارس و کرمان با توابع آنها در دست سلطان مراد بود . بدین سبب سپاهی را متشکل  از هفتاد هزار سوار به سمت وی حرکت داد . به محض شنیدن خبرلشکر کشی اسماعیل ، سلطان مراد از حاکم قم درخواست کمک کرد و او به یاری اش آمد . در اولمه قولاغی در نزدیک همدان و در تاریخ بیست وچهارم  ذیحجۀ سال ۹۰۸ ه.ق میان دو طرف جنگ سختی درگرفت . که شاه اسماعیل باز هم شخصاً در میدان نبرد شمشیر می زد . در طی آن نبرد ، حاکم قم و بسیاری دیگر از اسیران به فرمان اسماعیل به هلاکت رسیدند . و سلطان مراد بسوی شیراز گریخت و پس از چندی به بغداد رفت . شاه صفوی نیز به شهر اصفهان رفت و مردم آن شهر استقبال با شکوهی از او بعمل آوردند . وی در ماه ربیع الثانی سال ۹۰۹ وارد شیرازگردید و الیاس بیگ ذوالقدر را به حکومت آنجا منصوب کرد و مسیر بعدی او کاشان بود که زمستان را در آنجا بماند و پس از آن به قم رفت . « تاریخ شاه اسماعیل صفوی : ۵۷- خلد برین : ۳۳، ۱۲۶- حبیب السیر ، جلد چهارم : ۴۷۱ ، ۷۶»

نقاشی دیگری از شاه اسماعیل صفوی

نقاشی دیگری از شاه اسماعیل صفوی

الیاس بیگ ایغوت اوغلی که از طرف شاه اسماعیل مأمور سرکوبی حسین کیای چلاوی شده بود ، با فشار حسین کیا به قلعه رقته و در آنجا موضع گرفت حسین کیای چلاوی با خدعه و نیرنگ و اظهار دوستی الیاس بیگ را از قلعه بیرون کشید و بکشت . چون خبر به شاه اسماعیل رسید بدانسو تاخت ، قلعه را تسخیر و مدافعان آنرا هلاک بکرد و قلعه را به کلی ویران ساخت . پس از فتح آنجا شاه اسماعیل به فیروزکوه حمله برد و قلعۀ انجا را به محاصره درآورد . به مدت ده روز نبرد خونینی درگرفت که سرانجام قلعه فتح گردید . اسماعیل تمامی افراد قلعه را بقتل رساند و قلعه را با خاک یکسان نمود . سپس به قلعۀ اُستا رفت . حسین کیای چلاوی به درون قلعه پناه برد . سپاه صفوی آنجا را به حصر درآورد . بدستور شاه اسماعیل مسیر آب بروی قلعه مسدود شد . پس از هفت روز قلعه فتح گردید و مدافعان آن زنده زنده سوختند و حسین کیا را در قفسی که خود برای محکومان ساخته بود ، محبوس کردند . قلعۀ اُستا با خاک یکسان شد و ده هزار سکنۀ آن بقتل رسیدند .  شاه اسماعیل در تاریخ ذیحجۀ سال ۹۰۹ ه.ق تصمیم به بازگشت گرفت . در طول راه حسن کیا آنقدر خود را به قفس کوبید و زخمی کرد که نزدیک ری از دنیا رفت . « تاریخ شاه اسماعیل صفوی : ۵۷،۶۰- خلد برین : ۱۲۳، ۱۲۴- حبیب السیر ، جلد چهارم : ۴۷۵، ۴۷۸ »

در یزد سلطان احمد توسط محمدکره بقتل رسید لذا اسماعیل در سال ۹۱۰ ه.ق از طریق اصفهان به سوی یزد رفت و پس از یکماه مقاومت محمدکره  ، او را بهمراه چند تن دیگر اسیر ساخت . محمد کره را در همان قفسی که جسد حسین کیای چلاوی اسیر بود حبس ساختند .شاه صفوی سپس به ابرقوه حمله برد و شورش شخصی بنام رئیس غیبی را سرکوب نمود . رئیس غیبی را نیز در همان قفس مذکور و در کنار محمدکره و جسد حسین کیا محبوس ساختند  و چون زمستان در راه بود به اصفهان عازم شدند . بدستور شاه اسماعیل صفوی جسد حسین کیا ، محمد کره ، رئیس غیبی و دیگر زندانیانی که از ابرقوه آورده بودند ، همه را زنده و مرده در مرکز شهر سوزاندند .

تندیس شاه اسماعیل واقع در-موزه-شیخ-صفی-الدین-اردبیلی-سایت-قفقاز

تندیس شاه اسماعیل واقع در-موزه-شیخ-صفی-الدین-اردبیلی-سایت-قفقاز

دیری نگذشت شاه اسمعیل ، الیاس بیگ ذوالقدر(کچل بیگ) را به اتهام بدرفتاری با مردم ، غیاث الدین را به اتهام نرساندن آذوقه به سپاه او ، و تقی الدین اصفهانی را به اتهام همکاری در شورش محمدکره  و احمدبیگ ، به قتل رسانید . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۴۷۸، ۴۸۰- و احسن التواریخ ، حسن بیک روملو ، جلد دوم : ۱۱۱»

اسماعیل پس از تصرف قلعۀ یزد به اصفهان برگشت و در منطقۀ اُلنگ کنیز مدتی به شکار و تفریح پرداخت و از آنجا رهسپار همدان و زیارت امامزاده سهل علی رفت و فرمان داد که بقعۀ امامزاده را مرمت کنند و از آنجا به سمت اردوگاه سورلوق حرگت کرد . و در اوایل پاییز سال ۹۱۱ه.ق بسوی شیرصارم کُرد که در ناحیۀ ساروقورغان آذربایجان در حال دزدی و غارت مردم بود ، تاخت . لیکن شیر صارم از مهلکه گریخت و تعداد زیادی از یارانش بقتل رسیدند . اسماعیل سپس بطرف رشت و فومن که از فرمان او سرپیچی کرده بودند ، روانه شد و در آنجا قزلباشها به غارت و کشتار مردم پرداختند . در همین زمان به او اطلاع دادند که شیرصارم کرد بازگشته و آمادۀ نبرد است . لذا شاه سپاه قزلباش را برای دفع آنها اعزام نمود . نبرد بسیار سنگینی انجام شد و تعداد زیادی از هر دو طرف کشته شدند و سرانجام شیرصارم مغلوب گردید و گریخت لیکن بادر و پسر او اسیر شدند . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۴۸۲، ۴۸۵- و احسن التواریخ ، جلد دوم : ۱۱۷- تاریخ عالم آرای صفوی :۱۰۳ ،۱۰۸»

استرلاب-مسطح-برنجی-سال۱۰۵۲ه.ق-صفوی-آرشیو-موزه-ملی-ایران

استرلاب-مسطح-برنجی-سال۱۰۵۲ه.ق-صفوی-آرشیو-موزه-ملی-ایران

زمان برگزاری عید نوروز به اسماعیل خبر رسید که سلطان مراد از بغداد خارج شده و به علاءالدوله ذوالقدر ملحق شده و به اتقاق به دیاربکر رفته و قلاع آنجا را متصرف شده اند . چنین شد که شاه صفوی در سال ۹۱۳ ه.ق  به سوی ارزنجان روان شد .علاءالدوله برخی از قلاع را به معتمدان خویش سپرد و گریخت لیکن اسماعیل در پی او تاخت . و علاءالدوله به کوه دُرنا پناه برد . پس از چندی علاءالدوله در همان سال برای گرفتن انتقام خون پسرانش اُردوانه و ساروقپلاق که بدست محمدخان استاجلو که از امرای اسماعیل بود کشته شده بودند ، به اتفاق دو پسر دیگرش بسوی استاجلو حرکت کرد . در نبردی که درگرفت ، استاجلو پیروز شد و بسیاری از لشکریان علاءالدوله و پسرانش به هلاکت رسیدند . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۴۹۰، ۴۸۵- و احسن التواریخ ، جلد دوم : ۱۲۳ ، ۱۲۸- تاریخ عالم آرای صفوی :۱۲۴ ،۱۰۸»

سلطان مراد پس از اینکه از بغداد گریخت ، شخصی بنام باریک بیگ پرناک حکومت آنجا را بدست گرفته بود . اسماعیل پس از ارسال چند پیام از او خواست که خود را تسلیم نماید . لیکن با امتناع وی به آنجا یورش برد و در بیست وپنجم ماه جمادی الثانی سال ۹۱۴ ه.ق وارد بغداد گردید . او به زیارت عتبات عالیات شتافت و قرآنی که خود در لاهیجان کتابت کرده بود به آستان مقدس حضرت علی (ع) اهدا نمود . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۴۹۶، ۴۹۱- و احسن التواریخ ، جلد دوم : ۱۳۶ ، ۱۴۲-  خلد برین : ۱۶۸ ، ۱۷۳»وی سپس به هویزه رفت و در آنجا جنگ سختی میان مشعشعیان و سپاه قزلباش در گرفت که دراین میان بسیاری از پیروان سلطان فیض  (رهبرمشعشعیان که مذهب تشیع داشتند ) کشته شدند و هویزه به قلمرو صفویان پیوست . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۴۹۶، ۴۹۸- و تاریخ عالم آرای صفوی :۱۳۰ ،۱۳۸»

شاه اسماعیل پس از سرکوبی مشعشعیان زمستان را در شیراز ماند سپس برای فرو نشاندن تحرکات شیخ شاه پسرفرخ یسار شروانشاه ، به قلعۀ دربند لشکر کشید و پس از تصرف آنجا در بهار سال ۹۱۶ ه.ق عازم خراسان شد . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۴۹۹ ، ۵۰۳- احسن التواریخ جلد دوم : ۱۴۳ ، ۱۴۵- خلدبرین : ۱۷۷ ،۱۸۱»

دو جنگ بسیارحائز اهمیت که شاه اسماعیل در طول حکومتش انجام داد ، یکی از آنها جنگ چالدران و دیگری جنگ مرو با ازبکان می باشد .

تصویرسازی شاه اسماعی صفوی با هوش مصنوعی .مورخان و سیاحتگران گفته اند که شاه اسماعیل موهایی قرمز و پوست سفیدی داشته است.

تصویرسازی شاه اسماعیل صفوی با هوش مصنوعی .                               مورخان و سیاحتگران گفته اند که شاه اسماعیل موهایی قرمز و پوست سفیدی داشته است.

جنگ مرو با ازبکان

برای اینکه با طایفۀ ازبک و جنگ اسماعیل با آنها بیشتر آشنا شویم ، به خلاصه ای از شناسنامۀ آنها بطور اجمالی می پردازیم . ازبکان از اعقاب جوجی پسر چنگیز مغول بودند و مؤسس سلسلۀ آنها شیبک خان بود . وی پسر بوداق سلطان بود . در عصری که شاه اسماعیل در حال کسب قدرت و تصرف مناطق مختلف ایران بود ، شیبک خان نیز در دشت قبچاق توانمند شده و به ماوراءالنهر و خراسان حمله برد . « تاریخ مغول ، عباس اقبال : ۵۸- تاریخ جهان آرا ، قاضی احمد غفاری : ۲۰۴- تاریخ قبچاق خانی : ۲۵۴» شیبک خان دوبار یکی درسال ۹۰۵ و دیگری درسال ۹۰۶ ه.ق سمرقند را از چنگ ظهیرالدین محمد بابر خارج ساخت و به تصرف خویش درآورد . در آنهنگام سپاهیان اوزبک وی در منطقۀ ماوراءالنهر به قتل و غارت پرداختند .«تاریخ قطبی : ۵۴۱ ، ۵۴۲- تاریخ قبچاق خانی : ۲۵۸» شیبک خان پس از تصرف ماوراءالنهر با سلطان حسین میرزا تیموری و پسرانش مصاف داد و پس از پیروزی برآنها خراسان را بدست آورد . پسران سلطان حسین مقتول شدند و برخی به فرمانروایان همسایه از جمله شاه اسماعیل پناهنده شدند . « حبیب السیر : جلد جهارم : ۳۸۶ ،۳۸۹- تاریخ قبچاق خانی : ۲۶۰- مهمان نامۀ بخارا : ۱۵۷، ۱۵۸»

پرچم-شاه-اسماعیل-صفوی

پرچم-شاه-اسماعیل-صفوی

پس از پیام های متفاوتی که میان شاه اسماعیل و شیبک خان ردوبدل گردید .هردو تصمیم به نبرد گرفتند . سرانجام شاه اسماعیل بسوی خراسان براه افتاد و در سال ۹۱۶ ه.ق از مسیر سلطانیه به ری و دامغان رسید . احمد سلطان داماد شیبک خان که حاکم دامغان بود ، بسرعت هزیمت کرد و خواجه احمد قنقرات نیز به خوارزم گریخت . در این اثنا امرا و رؤسای خراسان با هدایای فراوان در بسطام به حضور اسماعیل رسیده و مورد عنایات وی قرار گرفتند در جاجرم نیز خواجه سیف الدین مظفر بیتکچی به خدمت رسید و شاه حضور وی را به فال نیک گرفته و وزارت خود را به وی تفویض نمود . در تاریخ رجب سال ۹۱۶ ه.ق چون شیبک خان خبر نزدیک شدن اسماعیل را شنید، از هرات به سوی مرو گریخت . شاه صفوی به محض اینکه به رودخانۀ توس رسید ، عده ای از سپاهیان خود را برای تصرف قلاع و نواحی خراسان فرستاد و خود به پابوس حضرت رضا(ع) رفت و درچهارباغ شهر مشهد بیتوته کرد . قراولان لشکر وی در نواحی تربت جام و لنگر چند تن از ایادی دشمن را گرفته و به نزد شاه آوردند و آنها اظهار کردند ، شیبک خان به مرو گریخته است . «احسن التواریخ : ۱۵۱- جهانگشای خاقان : ۳۵۸ ، ۳۶۳- تاریخ راقم :۱۰۰» لذا شاه اسماعیل از طریق سرخس ، عازم مرو شد . مردم سرخس به استقبال آمده و ابراز اطاعت نمودند . شاه اسماعیل محمدبیگ دانه افشار را به فرماندهی مقدمه سپاه گسیل داشت . شیبک خان نیز عده ای را به مقابلۀ آنان فرستاد . در قریۀ طاهرآباد طرفین به نبرد پرداختند . محمد بیگ دانه افشار مقتول شد ، لیکن سپاهیانش بر ازبکها غلبه کردند و آنهارا به داخل قلعه راندند . در این هنگام شاه اسماعیل به آنجا رسید . هفت روز از آغاز جنگ گذشت و شیبک خان فرمان داده بود تا رسیدن امرا و سلاطین چنگیزی ، درهای قلعه همچنان بسته بماند . شاه اسماعیل دریافت که شیبک خان منتظر رسیدن لشکر ماوراءالنهر می باشد ، لذا طرحی را در سر گذراند و شروع به عقب نشینی کرد و در قریه ای بنام محمودی در سه فرسخی اردو زد و در تاریخ ۹۱۶ ه.ق نامه ای به شیبک خان ارسال کرد ، مبنی براینکه به ولایات خراسان جهت قشلاق خواهد رفت و در بهار آینده به نبرد با وی مراجعت خواهد کرد . شاه صفوی سپس امیر بیگ موصلوی مُهردار را با سیصد سوار برسر پل محمودی گذاشت و به او فرمان داد که به محض مشاهدۀ سپاهیان ازبک ، بسوی وادی گریخته و خود را به شاه برسانند .  شیبک خان گمان برد بایستی در سرزمین آذربایجان شورشی واقع شده باشد و شاه صفوی سریعاً در حال عزیمت به آنجا است ، لذا با جمع کثیری از بهادران سپاه خود از قلعه بیرون آمد . مسافتی را پیمود تا به روستای محمودی رسید و با مشاهدۀ سپاه اندک شاه اسماعیل و هزیمت آنها درپی شان بتاخت و از آب سیاه عبورکرد . آنگاه امیربیگ موصلو پل را تخریب بکرد . در حوالی روستای محمودی چشم شیبک خان به سپاه اصلی اسماعیل افتاد اما چاره ای جز به صف کردن سپاهیان خود در مقابل سپاهیان دشمن ندید . جنگ با یورش ازبکان آغاز گردید . ابتدا سرداران شیبک خان موفق شدند قزلباش ها را مجبور به عقب نشینی کنند . شاه اسماعیل با مشاهدۀ دلاوری دو تن از سرداران ازبک و شکست جناحین سپاه خود ، الله گویان به قلب دشمن بتاخت . ازبکان قدری پایداری کردند ، لیکن سپاه اسماعیل برآنها استیلا یافت . بنابراین چاره ای جز فرار ندیدند . ازبکان درحالی که از ترس می گریختند به سیاه آب رسیدند و به آب زدند اما بسیاری از آنان غرق شدند . شیبک خان با پانصد تن از سپاهیان خود به مخروبه ای رسیدند که راه خروجی نداشت . قزلباشها آنجا را محاصره کرده و شروع به تیراندازی کردند . ازبکان از بیم اصابت تیرها به روی یکدیگرمی افتادند یا زیر سم ستوران به هلاکت می رسیدند و آنها که جانی در بدن داشتند با شمشیر قزلباشها از پا در می آمدند . شاه اسماعیل فرمان داد میان کشته ها جسد شیبک خان را بیابند سپس امر کرد که سر وی را از بدن جدا ساخته و پوست سرش را پر از کاه کنند و آن را به دربار عثمانی ارسال کرد . آنگاه فرمان داد دست او را نیز قطع کرده و برای رستم روز افزون بفرستند و پیام وی را برسانند . که روزی گفته بودی دست من است و دامن دولت شیبک خان . و حال چون دست تو به دامن او نرسید ، اینک دست شیبک خان است و دامن تو . «جهانگشای خاقان : ۳۸۱، ۳۸۳» شاه اسماعیل سپس به هرات رفته آنجا را نیز تصرف نمود . بدین ترتیب سراسر خراسان بزرگ و ماوراءالنهر به قلمرو صفویان افزوده گشت .

صحنۀ-جنگ-شاه-اسماعیل-و-عثمانی---محل-نگهداری-و-آرشیو-موزۀ-ملی-ایران

صحنۀ-جنگ-شاه-اسماعیل—محل-نگهداری-و-آرشیو-موزۀ-ملی-ایران

دومین جنگ سرنوشت سازی که منجر به شکست صفویان گردید، جنگ چالدران بود که در منطقه ای به همین نام چالدران با حکومت عثمانی صورت گرفت .

درسال ۹۱۸ ه.ق بایزید دوم از سلطنت خلع و بجای او پسرش سلطان سلیم بر تخت نشست . او از ابتدای سلطت خود دو هدف را در سر داشت .اول آنکه رقیب سرسختی چون شاه اسماعیل را از میان بردارد و دوم اینکه تمامی خاک اروپا و جهان اسلام را زیر یک پرچم بیاورد . « تاریخ امپراطوری عثمانی : ۱۴۶- تاریخ سیاسی اجتماعی ایران : ۱۵۳» سلیم دو برادر خود بنامهای احمد و قورقود را بقتل رساند و همچین فرزندان آنها را نیز ازمیان برد لیکن یکی از پسران احمد بنام مراد گریخت و  به شاه اسماعیل پناه برد .شاه اسماعیل دست نوازش بر سر او کشید و برای او در فارس تیولی درنظر گرفت ، اما مراد در راه کاشان بیمار شد و در اصفهان از دنیا رفت .  «جهانگشای خاقان : ۴۷۶، ۴۸۶- حبیب السیر ، جلد چهارم : ۵۲۳»

علت دیگر دشمنی سلطان سلیم با شاه اسماعیل این بود که پس از برتخت نشستن او تمام امرا و سفرا با فرستادن هدایا سلطنت او را تبریک گفتند . لیکن شاه اسماعیل نه تنها به او تبریک نگفت  ، بلکه به او بی اعتنایی نمود  و از سوی دیگر محمدخان استاجلو که از سوی اسماعیل  به حکومت دیاربکرمنصوب شده بود ، با رفتار تند و غرور آمیز و با ارسال لباسهای زننده سلطان سلیم را به سخره می گرفت . زمانی که شاه اسماعیل سر شیبک خان را به دربار عثمانی ارسال کرده بود ، سلیم که آنموقع در طرابوزان بود سوگند یاد کرد که انتقام وی را از صفویان بگیرد . از طرف دیگر سلطان سلیم می دانست که پادشاه مجارستان و ممالک مصر به سبب تحریک شاه اسماعیل است که با وی دشمن هستند . «شاه اسماعیل صفوی : ۱۱۲، ۱۱۳، ۱۳۶- تاریخ ایران ، سرپرسی سایکس : ۲۴۹- تاریخ مفصل ایران ، عباس اقبال آشتیانی : ۶۶۶»

تصویری از شاه اسماعیل صفوی

تصویری از شاه اسماعیل صفوی

درسال ۹۱۹ ه.ق سلطان سلیم مصمم شد با شاه صفوی وارد جنگ شود . لذا به حاکم ارزنجان فرمان داد چندهزار تن از پیروان صفویه را درآناتولی بسوی ایران براند . سپس برآن شد که شیعیان آناتولی و صفوی را در آناتولی که از مذهب حقیقی (تسنن) خارج شده بودند قتل عام کند . بدین صورت حدود چهل هزار تن بقتل رسیدند . و از طرف دیگر شاه عثمانی نامه ای به پادشاه اوزبکها ارسال نموده و در آن به انتقام از قاتل شیبک خان تاکید کرد.    «تاریخ شاه اسماعیل صفوی: ۹۳- منشآت السلاطین جلد اول : ۳۵۴،۳۵۷»

سلطان عثمانی در بیست و دوم سال ۹۲۰ ه.ق بسوی ایران روان شد . و از قسطنطنیه وارد قرامان شد . در آنجا جاسوس ایرانی که اطلاعات عثمانی را به ایران می رساند ، دستگیر شد و سلطان سلیم در تاریخ بیست و هفتم صفر ۹۲۰ ه.ق نامۀ خود را توسط این جاسوس به شاه اسماعیل رساند . وی در این نامه اظهار داشت که شاه اسماعیل از نبودن قدرت در ایران توانسته است که قدرت را در دست بگیرد و او را تهدید کرد که اگر مناطقی که در گذشته متعلق به عثمانیان است باز نگرداند ، ایران را اردوگاه سپاه عثمانیان خواهد نمود . « منشآت السلاطین ، جلد اول : ۳۷۹ ، ۳۸۰»

سلطان سلیم در راه با مشکل آذوقه و تدارکات روبرو گردید و برای حل این معضل چهل هزار تن از یکصد و چهل هزار تن سپاه خود را ترخیص نمود . آنگاه به او اطلاع دادند که محمدخان استاجلو حاکم دیاربکر، آنجا را خالی از سکنه کرده و تمام مزارع و چمنزارها را آتش زده تا فقدان آذوقه در سپاه عثمانی پدید آید . «تاریخ شاه اسماعیل صفوی : ۹۵، ۹۶- تاریخ امپراطوری عثمانی، جلد اول :۱۵۰»  با نامه نگاری ها و تهدید و تحقیر شاه اسماعیل و سلطان سلیمان ، عاقبت مقدمات جنگ میان عثمانی و ایران فراهم گردید .

فلک-برنجی-محل-کشف-خراسان-دارای-کتیبه-به-سال-۹۵۹-ه.ق-صفوی-آرشیو-موزه-ملی-ایران

فلک-برنجی-محل-کشف-خراسان-دارای-کتیبه-به-سال-۹۵۹-ه.ق-صفوی-آرشیو-موزه-ملی-ایران

جنگ چالدران

در بیست فرسخی تبریز دشتی است که چالدران نام دارد . شاه اسماعیل با چهل هزارتن از سپاهیان قزلباش در تاریخ اول رجب سال ۹۲۰ ه.ق وارد این دشت شد. و بدنبال آن عثمانیها با یکصد هزار سپاهی به آنجا رسیدند . آنها مجهز به سیصد ارادۀ توپ بودند . البته منابع تاریخی تعداد سپاهیان دو طرف را متفاوت ذکر کرده اند . « حبیب السیر ، جلد چهارم :۵۴۵- تحقاتی درتاریخ ایران عصر صفوی : ۹۲ ، ۱۰۳»

در شورای جنگی صفویان ، محمد خان استاجلو که با روش جنگی ترکان آشنایی داشت پیشنهاد داد که قبل از اینکه عثمانیان بتوانند توپخانه های خود را وارد میدان کنند ، برآنان تاخته و کار دشمن را بسازند ، لیکن دورمش خان شاملو به مخالفت برخاست و اظهار نمود (کدخدایی تو در دیاربکر می گذرد) و پیشنهاد کرد که به عثمانیان باید فرصت اجرای صف آرایی و ترتیبات رزمی داد تا ایرانیان بتوانند در میدان جنگ شجاعت و دلاوری خود را به اثبات برسانند . شاه اسماعیل با پیشنهاد دورمش موافقت کرد . «جهانگشای خاقان : ۴۹۲ ، ۴۹۴» شاه تهماسب بعدها با ذکر موضوع تلخ جنگ چالدران ، دورمش را لعنت کرده است .

سرانجام سپاه ایران جنگ را با حملات گسترده ای بر طلایه داران سپاه عثمانی آغاز نمود . شاه اسماعیل سپس با قوای ذخیرۀ خود بر جناح چپ سپاه عثمانی یورش برد و در یک نبرد تن به تن فرمانده آنها را به دو نیم کرد . در همان حملۀ نخستین چهارده تن از فرماندهان ترک به هلاکت رسیدند . در نتیجۀ این حمله جناح چپ سپاه عثمانی تضعیف گردید و سلطان سلیمان مجبور به تقویت آن جناح گردید . در حملۀ مجدد  ایرانیان ، جناح راست پراکنده و حاکم عراق عرب کشته شد . آنگاه سلطان سلیم نگران و متوحش گردیده در اندیشۀ عقب نشینی بود که یکی از فرماندهان وی بنام سنان پاشا به آنجا رسید و فرمان داد که توپخانه را آماده ساخته و به روی سپاه ایرانی و عثمانی آتش بگشایند . در این آتشبار تعداد زیادی از فرماندهان و سپاهیان ایرانی مقتول شدند . شاه اسماعیل و همراهانش که خطر مرگ را حس می کردند ، مجدد به عثمانیان یورش بردند . در این اثنا حاکم فارس ،خلیل سلطان ذوالقدر از مهلکه گریخت . آنگاه شاه اسماعیل به توپخانۀ دشمن حمله برد و با صفوف به هم فشردۀ قاطران و شتران روبرو گردید و ناچار عقب نشست . او در حالیکه دست و پایش مجروح شده بود ، به طرف دشت برگشت . در آن هنگام ترکان به سوی او تاختند که او را از بین ببرند ، لیکن یکی از فرماندهانش بنام سلطان علی میرزا فریاد برآورد که شاه ایران منم . او را دستگیر کرده و به نزد سلطان سلیم بردند و بقتل رساندند . «جهانگشای خاقان : ۴۹۴ ، ۵۱۰- حبیب السیر جلد چهارم : ۵۴۵ ، ۵۴۸ – تاریخ عالم آرای صفوی : ۴۸۲ ،۵۰۱- تاریخ شاه اسماعیل صفوی : ۱۰۲ ، ۱۰۳»

تصویر-نبرد-جنگ-چالدران-در-عمارت-چهلستون

تصویر نبرد جنگ چالدران در عمارت چهلستون

البته برخی معتقدند در آن روزگار شاه اسماعیل و صفویان ، استفاده از اسلحۀ آتشین را ناجوانمردانه می دانستند . بنابراین استفاده نکردن آنها از این صلاح به دلیل بی اطلاعی آنها نبوده است . « تحقیقاتی در تاریخ ایران عصر صفوی : ۹۲ ، ۱۰۳»

پس از جنگ چالدران شاه اسماعیل به اتفاق سیصد تن از همراهانش به تبریز گریخت و از آنجا به درگزین ، در همدان رفت و سلطان سلیم که از کمین صفویان بیمناک بود دستور منع تعقیب وی را صادر کرد . پس از آن سلطان عثمانی تمامی اسرای نظامی را بقتل رساند و فتح نامه هایی به پسرش سلیمان ، خان کریمه ، سلطان مراد آق قویونلو ، رؤسای کردان ، ملک شاه رستم در لرستان و برخی دیگر ارسال نمود . « منشآت السلاطین : ۳۸۶ ، ۳۹۴» پس از رفتن سلطان سلیم از تبریز ، شاه اسماعیل به آنجا برگشت .

نبرد چالدران ایمان شاه اسماعیل را مبنی بر شکست ناپذیری اش از بین برد و تأثیر عمیقی بر رفتار و کردارش گذاشت . او لباس سیاه بر تن کرد و فرمان داد تا همگی لباس سیاه بر تن کنند . شاه صفوی برای غلبه بر اندوه خود ، به شرابخواری و عیش و نوش روی آورد و شش سال در تبریز و یا در نخجوان قشلاق کرد و به شکار پرداخت . او بعد از چنگ چالدران اعتبار الهی ، مذهبی خود را از دست داد تا جایی که این موضوع سبب درگیری میان هواخواهان او گردید . « تحقیقاتی در تاریخ عصر صفوی : ۹۲ ، ۱۰۳ »  «تاریخ امپراطوری عثمانی وترکیه جدید ، جلد اول : ۱۵۲»

زمستان سال ۹۳۰ ه.ق را شاه اسماعیل در نخجوان به شکار اسب وحشی گذراند . سپس از مسیر اردبیل عازم تبریز گردید . وی در نونزدهم رجب سال ۹۳۰ ه.ق در گردنۀ صائین ، در سن سی و هشت سالگی و در حالی که بیست و چهارسال سلطنت کرد چشم از جهان فرو بست . پیکر او را به اردبیل برده و در خانقاه آبا اجدادی او به خاک سپردند. از او چهار پسر بنامهای تهماسب میرزا ،القاس میرزا ، سام میرزا ، بهرام میرزا و پنج دختر بنامهای خانش خانم ، پری خان خانم ، مهین بانو سلطانُم ، فرنگیزخانم (فرنگیس) و زینب خانم باقی ماند . «احسن التواریخ ، جلد دوم :  ۲۳۹»

مقبره-شاه-اسماعیل-ویکی-شیعه

مقبره-شاه-اسماعیل-ویکی-شیعه

شاه اسماعیل مردی شجاع و بخشنده بود و به شکار میل بسیاری داشت . او در سیزده سالگی در حوالی ساروقایه ، خرسی را به تنهایی از پا درآورد و در عراق نیز شیری را بکشت . شجاعت او در بین ترکان ضرب المثل بود «احسن التواریخ ، جلد دوم : ۲۳۷، ۲۳۸» « حبیب السیر ، جلد چهرم :۵۴۷»

وی طبع شعر بسیاری داشت که دو دیوان تصنیف کرد که اولی به ترکی و دومی را به فارسی و در مداحی ائمه اطهار سروده بود . «تاریخ شاه اسماعیل صفوی :۱۲۴»

قساوت شاه اسماعیل صفوی

در سال ۹۰۴ ه.ق مطابق با ۱۴۹۹ میلادی شاه اسماعیل صفوی تبریز را فتح نموده و وارد آن شهر شد و آنگاه با نهایت بی رحمی در حق گروه مخالفان رفتار کرد . سرانجام همۀ مردم پیرامون آن سامان فرمان او را گردن نهادند و همۀ ساکنان شهر شعار او را که جبه ای سرخ رنگ بود بر تن کردند . در این نبرد بیش از بیست هزار نفر کشته شدند . آنگاه امر نمود تا استخوان چند تن از بزرگان را از گور بیرون آورده و سوزاندند . مادرخود را نیز کشت ؛ زیرا بیاد آورد که شنیده است آن زن پس از زادن  اسماعیل خواسته بود او را بکشد . از این گذشته آن زن از خاندان دشمن بود . لیکن زنو می گوید که وی مادر ناتنی خود را بقتل رسانده است . «سفرنامه آنجوللو ، فصل سیزده، ص۳۲۹ و ۳۳۰»

مشخصات فیزیکی شاه اسماعیل از نظر آنجللو

این شاه صفوی زیبا و خوشروی و بسیاردلپذیر است . چندان بلند قامت نیست ، ولی اندامی خوش ترکیب دارد . سبک پیکر و خوش اندام و فربه و میانِ کتف هایش فراخ و مویش مایل به سرخی است . از ریش و سبیل فقط سبیل را گذاشته و دست چپ را به جای دست راست بکار می اندازد . مانند خروس جنگی بی باک و ازهریک از امرای خود نیرومندتر است . در مسابقۀ تیر اندازی از ده سیب که هدف بود ، هفت سیب فرو افتاد . هنگامی که به مشق مشغول است آلات طرب می نوازند و ستایش او را می سرایند . «سفرنامه آنجولو ، فصل پانزده ، ص۳۳۹»

منابع :

سفرنامه ونیزیان در ایران ، شش سفرنامه ، ترجمه دکتر منوچهر امیری ، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ، چاپ اول ۱۳۴۹ خورشیدی

فوائد الصفویه ، ابوالحسن قزوینی ، تصحیح مریم احمدی ، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ،سال ۱۳۷۶ شمسی

تاریخ تحولات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه : دکتر عبدالحسین نوایی ، دکتر عباسعلی غفاری فرد

تاریخ جامع ایران ، جلد یازدهم ، صفویان

تاریخ ایران ، دورۀ صفویان ، پژوهش از دانشگاه کمبریج ، مترجم  : دکتر یعقوب آژند

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *