باقیمانده-قصر-عبدالله بن طاهر-سلسله-طاهریان-بر-روی-..تپه-شادیاخ-نیشابور-قدیم

طاهربن حسین

طاهربن حسین ملقب به ذوالیمینین

در صاحب مجمل التواریخ والقصص روایت است که فضل بن ربیع وزیر امین خلیفۀ عباسی نام مأمون را از ولایتعهدی و از خطبه بیانداخت .  مأمون درصدد برآمد سپاهی روانۀ بغداد نماید ، لیکن دوبان منجم دربارش از وی خواست که شخص مجرب را در این کار راهی کند . فضل بن سهل وزیر کاردان مأمون علائم مورد نظر را در طاهربن حسین مشاهده نمود ، و خود فضل نیز در علم نجوم تبحر بسیاری داشت . « بلعمی : ۲/۱۱۹۹»  در اینزمان حکومت پوشنگ از سوی علی بن عیسی «حاکم ونمایندۀ خلیفۀ بغداد در خراسان» به طاهر بن حسین واگذار شده بود . بر اثرحدود ده سال حکومت دیکتاتوری و ستم علی بن عیسی مردم مستأصل ، درمانده و بدنبال رهایی از ظلم و جور بودند .  بنابراین در نواحی مختلف خراسان مردم بسیاری دست بشورش زدند . و ازجمله رهبران شورشیان یکی رافع بن لیث بن نصر سیار و حمزۀ آذرک را می توان نام برد . که حمزۀ آذرک دربین سالهای ۱۸۳ تا ۱۸۹ ه.ق در ناحیۀ پوشنگ «زادگاه طاهر»تعداد سی شاگرد مکتبی و مدرسان آنها را بقتل رسانید . « ابن خلدون : ۲/۳۴۵»

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه

قدح-سفالی-نیشابور-،-قدمت-قرن-۳و۴-ه

باری میان یاران حمزه و لشکر ظالم علی بن عیسی جنگهای خونینی اتفاق افتاد. « همو : ۲/۳۴۵ ، ۳۴۶» طاهربن حسین در این نبردها رشادت و لیاقت خاصی از خود نشان داد . دومین نبردی که طاهر به سِمَت فرمانده در آن ایفای نقش کرد ، سرکوبی شورش رافع بن لیث بود . لیث از سوی ترکان پشتیبانی جدی می شد . ابن خلدون می گوید در سال ۱۹۰ ه.ق رافع بن لیث بن نصر بر علی بن عیسی شورش کرد در سمرقند پرچم مخالفت عَلَم کرد . میان آن دو جنگهایی طولانی انجام شد که در یکی از آنها عیسی پسر علی بن عیسی مقتول شد . «همو : ۲/۳۴۶» هرثمه ابن اعین طی نامه ای از طاهربن حسین درخواست کمک کرد که پس از آمدن طاهر و سپاهیانش محاصرۀ سمرقند شکست و شهر بتصرف وی درآمد و رافع بقتل رسید . «گردیزی : ۲۹۲»

طاهربن حسین که ظلم وجور را ازعلی بن عیسی و خلافت امین و وزیر او فضل بن ربیع مشاهده می کرد ، می دانست که آسایش و آرامش از مردمش صلب گردیده و عنقریب حاصل نخواهد شد ، پیشنهاد فضل بن سهل وزیر مأمون جهت لشکرکشی به بغداد پذیرفت . « طبری : ۱۲/۵۴۰۷» گفته اند که حسین بن مصعب که خود نیز مردی نظامی بود ، وی را از این انتخاب بر حذر داشت لیکن فضل اظهار کرد ، عجول مباش . من حکومتی را به طاهر واگذار نمودم که تا شصت سال ادامه خواهد داشت . و به طاهر چنین گفت که ، من در طالع تو آمده که اگر دراین مورد که به تومسئولیت دادیم کوشا باشی ، تا قریب شصت سال این بخت وطالع تورا نتوان گشود . واین گفتۀ فضل به واقعیت پیوست چرا که تا هنگام غلبۀ صفاریان برخاندان طاهریان پنجاه وشش سال زمان بود . « حمدالله مستوفی : ۳۰۸- جهشیاری ۳۶۶، ۳۶۷» طاهر به فضل گفت که آرزویم آن است که بر منبر پوشنگ خطبه بخوانم و صدهزار درهم به صندوق خود داشته باشم . و چنین شد بدو صدهزار دینار بدادند و در منبر خطبه خواند . سپس در سال ۱۹۵ ه.ق بسوی ری براه افتاد . «گردیزی : ۲۹۴- جهشیاری : ۳۶۶»

لیوان-شیشه-ای-با-تزئین-تراش-مکشوفه-از-خراسان-رضوی-سدۀ-۳تا-چهار-ه.ق-موزه-ملی-ایران

لیوان-شیشه-ای-با-تزئین-تراش-مکشوفه-از-خراسان-رضوی-سدۀ-۳تا-چهار-ه.ق-موزه-ملی-ایران

امین سپاهی را به فرماندهی عصمه بن سبیعی به مرز خراسان گسیل داشت و سپس علی بن عیسی و لشکرش را به آنجا اعزام کرد . سبیعی به مرز خراسان که رسید توقف نمود . امین دستور پیشروی داد لیکن وی نپذیرفت زیرا قرارش تا مرز خراسان بود. « یعقوبی : ۲/۴۵۱-۴۵۲» علی بن عیسی با آرایش جنگی از راه همدان عازم ری گردید . طاهربن حسین نیز با چهار هزار تن جنگجو در ری مستقر شد . مشاوران علی بن عیسی به وی پیشنهاد حفر خندق و دژ را دادند ،  لیکن وی نپذیرفت و گفت طاهر درحدی نیست که چنین موانعی برایش ایجاد نماییم مردم ری خودشان او را از آن شهر خواهند راند . طاهر از مردم ری«رازیان» مطمئن بود و گفت آنها خود میدانند که داخل سپاهیان دشمن ما  ، تازیان و راهزنان بسیارند و اگر بر ری دست یابند  غارت و خسارت شهر حتمی است . لذا سپاه طاهر در پنج فرسنگی ری در قریۀ مشکویه اردو زد . تعدادی از سپاهیان او به سوی علی بن عیسی گریختند ، زیرا که عیسی نمایندۀ خلیفه بود وجنگ علیه او مشروعیت نداشت . سپس نبرد میان دو طرف آغاز گردید . ابتدا مردی از سپاه عیسی بنام حاتم طایی و به روایتی عباس لیث ، به طاهر یورش برد . اما طاهر شمشیر خویش را با دو دست بر وی بکوفت و او بمرد . از آن تاریخ وی را طاهر ذوالیمینین لقب دادند . « مسعودی ، مروج … : ۲۰/ ۳۹۲» باری ، پیکاری سهمناک در گرفت و شکست علی بن عیسی قطعی شد و خبر کشته شدن وی در اردوی طاهر طنین انداز گردید و سر علی را به حضور طاهر بیاوردند . وی فریاد برآورد که هرکس از دشمنان سلاح برزمین بگذارد جانش در امان خواهدبود . و به میمنت این پیروزی غلامان خود را آزاد کرد . سپس لشکر شکست خوردۀ دشمن را تعقیب نموده و از آنان کشته و اسیر می گرفت . در انتها بسوی ری رفته و سر علی بن عیسی را طی نامه ای برای مأمون فرستاد . «ابن اثیر : ۸/۳۷۶۶، ۳۷۷۰-هندوشاه :۱۵۵- ابن خلدون : ۲/۳۶۳، ۳۶۴» « طبری : ۱۲/۵۴۳۲، ۵۴۳۶- بلعمی : ۲/۱۲۱۵، ۱۲۱۶- مقدسی : ۴/۳۷۰» طبری گزارش کرده که در بغداد سردرگمی و بی تکلیفی همه جا را فرا گرفت و امین دستور به مصادرۀ اموال مأمون داد . شعرا و بزرگان بغداد به لعن و نفرین طاهر برخاستند و به او لقب قوچ مشرق بدادند . « مسعودی ، مروج… :۲/۳۹۹، ۴۰۰»

لیکن در خراسان و خصوصاً مرو به شادی و پایکوبی پرداختند . و بسیاری هدایا برای طاهر ارسال گردید و به نوشتۀ مقدسی لقب ذوالیمینین در این زمان برای وی صادر شد. « مقدسی : ۴/۹۷۰»

امین لشکری بیست هزار نفری را به فرماندهی عبدالرحمن جبله به همدان گسیل داشت و به وی قول داد هر کجا را تصرف نماید حکومت آنجا از او خواهد بود . طاهر نیز از ری بسوی همدان حرکت کرد در حوالی همدان عبدالرحمن از طاهر شکست خورد و طاهر به او امان داد  . لیکن از کمی غفلت نگهبانان استفاده نمود و با چند نفر به طاهر حمله ور شدند . اما طاهر با او با جنگید که عاقبت عبدالرحمن و یارانش کشته شدند .  سپس طاهر بسرعت یکی پس از دیگری شهرها را بتصرف خویش درآورد تا به نزدیک حلوان رسید و آنجا خندق حفر نموده و پادگان بوجود آورد . « ابن خلدون : ۲/۳۶۵، گردیزی : ۲۹۴، ۲۹۵»

کاسآ-سفالی-نیشابور-قدمت-قرن-۳تا۴-ه

کاسآ-سفالی-نیشابور-قدمت-قرن-۳تا۴-ه

بعد ازعبدالرحمن ، امین سپاهی بیست هزار نفری به فرماندهی عبدالله بن حمید  ، جهت مقابله با طاهر روانه حلوان کرد . طاهر جاسوسانی به میان سپاه دشمن فرستاد و آنها شایع ساختند که امین به سپاهیان خود در حال بخشش هدایا و اموال است . لذا با این ترفند میان سپاه عبدالله بن حمید تفرقه بیانداخت و موجب جنگ آنها با یکدیگر گردید . و طاهر بدون هیچ زحمتی حلوان را تسخیر نموده و در آنجا اردو زد . « ابن خلدون : ۲/ ۳۶۷ » طاهر چند شهر دیگر را مانند بصره ، کوفه و موصل را بدون درگیری و خونریزی متصرف شد . و امیر شهر واسط نیز از برابر طاهر گریخت . « بلعمی : ۲/۱۲۲۰» و طاهر واسط ، یمامه ، بحرین ، عمان ومدائن را یکی بعد از دیگری تصرف کرد . و سپس بسوی مدائن آمد و شکست سختی به سپاهیان بغداد وارد آورد و از آنجا بسوی بغداد آمده و در شعبان سال ۱۹۶ ه.ق بغداد را از غرب به محاصرۀ خود درآورد . و از شرق نیز هرثمه این شهر را محاصره کرد . « ابن خلدون : ۲/ ۳۷۰ – طبری : ۱۲/۵۴۹۵، ۵۴۹۶»

خلیفه مصمم شد که نزد هرثمه رفته و خود را به وی تسلیم نماید و این مورد بر طاهر گران آمد . و طبق دستور او شبانگاه که امین قصد داشت پنهانی خود را از رودخانه به هرثمه برساند ، تعدادی از افرادش به زیر قایق خلیفه رفته و آنرا واژگون کردند و پس از کسب اجازه سر وی را از بدن جدا نمودند . «مسعودی ، مروج …  : ۲/۴۱۱، ۴۱۳» طاهر دستور داد سر خلیفه را از دروازه بیاویزند و چون بغدادیان آنرا بدیدند ، دروازه های شهر را بگشودند . طاهر شهر را گرفته و عبای حضرت محمد ص را برای مأمون ارسال کرد . «همو : ۲/۱۲۲۶، ۱۲۲۷»

بیهقی می نویسد که فضل بن سهل مایل بود که خلافت از عباسیان به علویان منتقل گردد ، لذا به مأمون اظهار کرد مگر نذر نکردی که اگر دراین نبرد پیروز شوی ولیعهد را از علویان برگزینی ؟ مأمون گفت چه کسی را ولیعهد کنم ؟ گفت علی بن موسی الرضا (ع) راکه امام روزگار است . گفت پس مخفیانه جهت اینکار قاصدی بسوی طاهر اعزام کن . طاهر نیز از این قضیه شادمان گشت و به اتفاق قاصد هر دو به مدینه آمده و با امام رضا (ع) درخلوت موضوع را در میان گذاشتند . حضرت پس از آن به بغداد آمد و پس از یک هفته طاهر به نزد وی آمده  و گفت چون من این بیعت بکردم با من صدهزار سوار و پیاده است که بیعت نمودند . رضا روح الله دست راست بیرون آورده تا بیعت کند . « بیهقی : ۱۴۱، ۱۴۲»

فضل بن سهل در دیداری که با حسین بن مصعب پدر طاهر داشت به وی گفت (پسرت دگرگونه شد و باد درسر کرده وخویشتن را نمی شناسد ) «بیهقی : ۱۴۰» آنگاه برای خارج ساختن طاهر از هیأت حاکمه ، برادر خود حسن بن سهل را به حکومت سراسر سرزمینهای غربی برخلافت نشانده و طاهربن حسین را معزول داشت .

بشقاب-سیمین-قلمزنی-شده-سده-های-اولیه-اسلام-موزه-ملی-ایران

پس از مدتی مأمون عازم بغداد گردید و از رفتاری که به تازگی از فضل و برادرش حسن بدلیل آنکه اخبار را از وی پوشیده می داشتند برآشفته شده بود . چون به سرخس رسیدند فرمان داد فضل بن سهل را در حمام بقتل برسانند. « یعقوبی : ۴۶۹»

مأمون چون به طوس رسید چند روزی  نزد قبر پدرش بماند . این ایام و همین جا (پایان صفر سال ۲۰۳ ه.ق ) شهادت علی بن موسی الرضا ع رخ داد . یعقوبی می نویسد بیماری حضرت بیش از سه روز نبود و ابن اثیر آورده است .گفته اند مأمون علی بن موسی (ع) را با انگور شرنگ آلود بمیراند . «طبری : ۱۳/۵۶۷۵- ابن اثیر : ۹/۳۸۸۳- یعقوبی : ۲/۴۷۱»

مأمون از ابتدای ورود به عراق کوشید اعتماد از دست رفتۀ طاهر بن حسین را باز گرداند بر اساس فرمان وی طاهر خود را به بغداد رسانده و مأمون در سایۀ شمشیر طاهر وارد بغداد گردید . بعد از چندی مأمون طاهر را فرا بخواند و حکومت قلمروی بزرگ حلوان تا سراسر خراسان به او واگذار کرد . «طبری : ۱۳/۵۶۸۶ ، ۵۶ ۸۸»

سپس طاهر به خراسان آمد و رشتۀ کارها را بدست گرفت ، تا آنکه در سال ۲۰۷ ه.ق بر مأمون عاصی شد و نامش را از خطبه بیانداخت مأمون سخت برآشفت لیکن روز دیگر خبر آمد که طاهر بدرود حیات گفت . لذا مأمون خدای را سپاس گفت . «بلعمی : ۲/۱۲۵۱»

کاسۀ-سفالی--قدمت-قرن-۳-و-۴-ه.ق

کاسۀ-سفالی–قدمت-قرن-۳-و-۴-ه.ق کشف شده در شهر قدیم نیشابور

مؤلف تاریخ فخری در پایان امارت طاهر ، اخباری در اختیار قرار میدهد که چون مدتی از حکومت طاهر گذشت ، مأمون در پاره ای از امور بر او خرده گرفت و نامه ای تند نوشت و او را تهدید کرد . طاهر هم در مقابل نامه ای تند با سخنانی درشت برای مأمون ارسال کرد .  احمدبن ابی خالد که در فرمانبرداری طاهر خیانت کرده بود ، با ارسال هدایایی از جمله « کامه های مسموم » اسباب مرگ امیر استقلال طلب را فراهم نمود . و اظهار داشت که طاهر کامه بسیار دوست داشت و از آن فراوان خورد و در دم در گذشت درحالی که ۴۸ سال داشت .« ابن طقطقی : ۳۱۱، ۳۱۲ – مجمل التواریخ : ۳۵۴ »

 

 

منابع :

ابن اثیر : علی ، تاریخ کامل ، ترجمۀ حمیدرضا آژیرو حسن روحانی ، تهران ۱۳۸۰ شمسی

ابن خلدون ، عبدالرحمن ، العبر ، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی ، تهران ۱۳۶۴شمسی

بلعمی ، تاریخ نامۀ بلعمی ، به کوشش محمد روشن ، تهران ۱۳۶۶شمسی

بیهقی ، ابوالفضل ، تاریخ ، به کوشش قاسم غنی ، فیاض ، تهران ۱۳۲۴ شمسی

جهشیاری ، ابو عبدالله عبدوس ، کتاب الوزراء والکتاب ، مطبعه مصطفی البابی ، ۱۳۵۷قمری

حمدالله مستوفی ، تاریخ برگزیده ، به کوشش عبدالحسین نوایی ، تهران ۱۳۳۹ شمسی

طبری ، محمد ، تاریخ ، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده ، تهران ۱۳۵۲ شمسی

گردیزی ، عبدالحی ، زین الاخبار ، به کوشش عبدالحی حبیبی ، تهران ۱۳۶۳شمسی

مسعودی ، علی ، التنبیه و الاشراف ، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده ، تهران ۱۳۶۵

همو ، مروج الذهب ، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده ، تهران ، ۱۳۶۰

مقدسی ، مطهر ، آفرینش و تاریخ ، ترجمۀ محمد رضا شفیعی کدکنی تهران ۱۳۷۴شمسی

هندو شاه ، نخجوانی ، سنجر، تجارب السلف ، به کوشش عباس اقبال و توفیق هاشم پور سبحانی، تهران ۱۳۵۷شمسی

یعقوبی ، احمد ، تاریخ ، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی ، تهران ۱۳۳۶شمسی

تاریخ جامع ایران ، جلد ششم ، مهدی کیوانی ، طاهریان مبحث طاهربن حسین

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *