گلدان-سیمین-با-خط-کوفی-سده-چهارم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

طاهربن محمدبن عمرولیث

طاهربن محمدبن عمرولیث

پس از اسارت  عمروبن لیث دو نو، او بنامهای طاهر و یعقوب خود را به سیستان رسانیدند زیرا محمد فرزند عمرو در جوانی درگذشته بود. در این هنگام پیامهایی از عمرو به آنها رسید که خلیفه با دریافت ۱۰ هزار هزار درهم وی را آزاد می سازد ؛ لیکن آن دو هیچ توجهی به این پیامها نداشتند .ضمناً  به دلیل خامی و بی تجربگی در انک مدتی خزانه را تهی کردند . با کشته شدن عمروبن لیث طاهربن محمدبن عمرولیث جانشین وی گردید .

نخستین کار طاهر در زمان حکومت آن بود که در سال ۲۸۸ ه.ق به فارس رفت و عامل خلیفه را از آنجا خارج ساخت . گروهی از سپاهیان او نیز بطرف طاهر روانه شدند . «طبری : ۱۰/۸۳» این گروه را شاکریه می خواندند ، بخشی از سپاه عمرو که وفادار به او بودند ، بدلیل اسارت و مرگ وی خیال تلافی در سر داشتند . این موضوع خلیفه المعتضد را سخت نگران کرد و فی الفور پیام و مال بسیار برای امیراسماعیل سامانی ارسال کرد و از او خواست که سریعاً سپاه خود را تجهیز نموده و بسوی سیستان بتازد .همچنین سپاهی را به فرماندهی بدر بطرف فارس گسیل داشت تا شاکریه را مضمحل سازد . « مسعودی : ۴/۱۸۰»

درکرمان لیث پسر علی برادر یعقوب کرنش کرد لیکن بلال ازهر به مقابلۀ او شتافت اما کار به صلح انجامید . «تاریخ سیستان :۲۶۱» طاهربن محمدبن عمرولیث در شیراز بود که نامه ای از امیر اسماعیل سامانی دریافت کرد که خلیفه سیستان را به او واگذار کرده است .لذا او عزم سیستان دارد . « ابن اثیر : ۷/۵۰۹ » طاهر در اندیشۀ این بود که اگر فارس را تنها بگذارد ، خلیفه عامل خود را در آنجا بگمارد . لذا رسولی به دربار خلیفه فرستاد و رسماً امارت فارس را از او درخواست نمود . المکتفی هم در سال ۲۹۰ ه.ق با اعلام نمودن خراج آنجا و برآورد مالی فرمان حکومت فارس را برای طاهر ارسال نمود . «تاریخ سیستان : ۲۷۴ – طبری : ۱۰/۹۸»

شهر-کنونی-زرنج-که-هم-اکنون-در-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

شهر-کنونی-زرنج-که-هم-اکنون-در-کشور-افغانستان-واقع-شده-است

طاهردر سال ۲۹۱ ه.ق در سیستان بسر می برد و ایام را به خوشگذرانی و عیاشی سپری می کرد ، و سُبکَری همچنان برکارها تسلط داشت و به تدریج یاران و سرداران وفادار طاهر را از صحنه خارج می ساخت . « تاریخ سیستان : ۲۷۵» اما پس از چندی بر اثر زیاده روی و ولخرجی اندوختۀ مالی وی به اتمام رسید و از سبکری عامل خود بر فارس تقاضای مال نمود . در ابتدا سبکری امتناع ورزید ، لیکن پس از آنکه متوجه شد طاهر قصد یورش به او را را دارد متابعت کرد و خواستۀ وی را مبنی بر ارسال پول اجابت نمود . طاهر باز هم روش خوشگذرانی خود را ادامه داد . در این زمان لیث پسر علی تحرکاتی را آغاز کرد . و ظاهراً طاهر با اجرای دسیسه هایی وی را با سبکری درانداخت . و خود به حمایت وی برخاست . اما زمانی لیث بسوی سیستان عازم شد و به زرنگ رسید ، طاهر و برادرش یعقوب از سیستان گریختند تا به نزد سبکری بروند . لیث معروف به شیر لباده در پایان جمادی الثانی سال ۲۹۶ ه.ق برتخت حکومت سیستان جلوس کرد . « تاریخ سیستان : ۲۷۸ ، ۲۸۴»

باقیمانده-یکی-از-گلدسته-های-مسجد-جامع-زرنج

باقیمانده-یکی-از-گلدسته-های-مسجد-جامع-زرنج

از سوی دیگر طاهر و یعقوب از رفتن به نزد سبکری منصرف شده ومنظور خود از رفتن بسوی او را تغییر داده و به جنگ علیه سبکری پرداختند . سبکری نیز با ترفند و ریا آنها را به اسارت گرفت و نزد خلیفه المقتدر فرستاد . خلیفه نیز هردوی آنها را به حبس انداخت و سبکری نیز بر ایالت فارس غلبه کرد .   « تاریخ سیستان : ۲۸۵ ، ۲۸۶ – ابن اثیر : ۸/۵۴»

المقتدر سبکری را به پاس خدمتی که به او نمود وطاهر ویعقوب را به وی تحویل داده بود امارت فارس را رسماً به وی واگذار کرد . «طبری : ۱۰/۱۴۳» لیث از دستگیری و محبوس شدن طاهر ناراحت ومتاًثر شد .از ظواهر امر چنان پیدا است که وی حقیقتاً قصد احیا وشکوفا نمودن حکومت صفاریان را در سر داشت . « تاریخ سیستان : ۲۸۶»پس از چندی در زابلستان (غالب ) برادر سبکری دم از مخالفت با لیث میزد ، لذا لیث برادر خود معدل را برای سرکوبی او بدانجا روانه کرد . واونیز غالب را اسیر کرده وبه سیستان فرستاد. شهرها و ولایات همه فرمان لیث را پذیرفته و جایگاه او مستحکم شد . با این همه توصیف پسر لیث در دست سبکری اسیر بود و لیث از حرکات خودخواهانه وی منجمله پیوستن او به خلیفه خشمگین بود بنابراین عازم فارس گردید .«تاریخ سیستان : ۲۸۷» ودر سال ۲۹۷ بسوی فارس لشگر کشید وبا نبرد با سبکری او را شکست داد ، لیکن وی متواری گردید . «طبری : ۱۰/۱۴۳» لیث به قلعۀ محمدبن واصل رفته و پسرش را آزاد نمود . وسپس به شیراز رفته ودرآنجا دیوان ودرباری تشکیل داد و به امور رسیدگی کرد . خلیفه از چند سو سپاه به فارس فرستاد . لیث با آنها روبرو گردید که بار اول کارشان به مصالحه کشید . لیکن مجدد جنگ در گرفت و لیث از مونس سردار خلیفه ، وسبکری که با او همدست شده بود ، شکست خورد  ومونس لیث را به اسارت گرفت و به بغداد برد . « تاریخ سیستان : ۲۸۸ ، ۲۸۹»

مجسمه یعقوب لیث صفاری درزابل

مجسمه یعقوب لیث صفاری درزابل

منابع :

ابن اثیر ، علی ، الکامل فی التاریخ به کوشش نورنبرگ ، بیروت ۱۴۰۲ قمری

تاریخ سیستان، به کوشش محمد تقی بهار، تهران ۱۳۱۴

طبری ، محمد ، تاریخ الامم و الملوک ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ،۱۳۸۰، ۱۳۸۹قمری

مسعودی ، علی ، مروج الذهب ومعادن الجوهر ، به کوشش یوسف اسعد داغر ۱۳۶۳ شمسی

برگزیدۀ تاریخ جامع ایران ، جلد ششم : صفاریان ، منوچهر پزشک مبحث طاهربن محمدبن عمرولیث

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *