تصویر-فتحعلی-شاه-قاجار-۱-۳۰۰x300

فتحعلی شاه ، دومین پادشاه قاجار

فتحعلی شاه قاجار (تولد حدود ۱۱۸۶ ه.ق – درگذشت ۱۲۵۰ ه.ق)

قاجار-فتحعلی-شاه-روی-سکه-سکه-های-ایران-زمین-شریعت-زاده...

قاجار-فتحعلی-شاه-روی-سکه-سکه-های-ایران-زمین-شریعت-زاده…

قاجار-فتحعلی-شاه-پشت-سکه-سکه-های-ایران-زمین-شریعت-زاده...

قاجار-فتحعلی-شاه-پشت-سکه-سکه-های-ایران-زمین-شریعت-زاده…

باباخان معروف به فتحعلی خان پسر بزرگ حسینقلی خان جهانسوز (برادرزاده آغامحمدخان قاجار) از مادری بنام آسیه که از تیرۀ عضدالدینلوی اشاقه باش بود متولد گردید . مادرش هنگامی که در سال ۱۱۹۱ ه.ق جهانسوز کشته شد فرزند پسر دیگری در شکم داشت که نام شوی خود حسینقلی را بر او نهاد . در طول مدت اسارت خانوادۀ باباخان در شیراز توسط زندیان ، وی که کودک خردسالی بیش نبود ، به آنجا برده شد و بدست عموی خود آغا محمدخان تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت . لیکن با داشتن تمامی امکانات در آنجا در سال ۱۱۸۹ه.ق به دامغان بازگشت . و پس از مرگ پدرش بدست ترکمانان در سال ۱۱۹۱ ه.ق، به عموی دیگر خود مرتضی قلی خان پیوست . وی در سال ۱۱۹۷ ه.ق با اولین همسر قجری خود که دختر فتحعلی خان دولوی قاجار بود ، ازدواج کرد و این وصلت سبب گردید رابطۀ میان دو طایفۀ ایل قاجار مستحکم تر از قبل شود . « تاریخ روضهالصفای ناصری ، هدایت : ص ۹/۸۷- ناسخ التواریخ : ۱/۳۳ ، ۳۴ ، ۱۱۱، ۱۱۲- عضدالدوله : ۱۲، ۵۰»

چهره-فتحعلی-شاه-بافته-شده-از-پارچه

چهره فتحعلی شاه بافته شده از پارچه – نصب شده در کاخ گلستان

با قتل آقامحمدخان ، لشکرگاه وی در خارج از دروازه های شهر شوشی در قره باغ پراکنده گردید . و هر کدام از بزرگان و امرا جهت کسب امتیاز و قدرت بیشتر از یکدیگر پیشی می گرفتند . در آنهنگام حاجی ابراهیم خان کلانتر که عهده دار وزارت قاجار بود به این نتیجه رسید که هیچیک از امرا و لشکریان از اردو خارج نشوند تا ولیعهد شاه مقتول باباخان ، از فارس به آنجا ورود کند . «ناسخ التواریخ ، سپهر ، جلد اول : ص۸۶»

باباخان (فتحعلی شاه قاجار) در تاریخ ذی القعده سال ۱۲۱۱ ه.ق همینکه خبر درگذشت آغامحمدخان ، را شنید به سِمَت ولیعهد قانونی و شاه آینده از شوش به سوی تهران و سپس به محل قتلگاه خود عزیمت کرد و در نواحی تهران حاجی ابراهیم کلانتر(اعتماد الدوله) ، به او ملحق شد  . علیقلی خان که جوانترین برادر آغامحمدخان محسوب می شد ، قبل از رسیدن باباخان به تهران ادعای سلطنت کرده و خود را به پایتخت رسانید . اما اعتماد الدوله به محض ورود به تهران او را دستگیر کرده و توسط باباخان چشمهایش را نابینا ساخته و تبعیدش کردند . « ناسخ التواریخ : ۱/۸۵ ، ۸۹ – تاریخ روضه الصفای ناصری ، هدایت : ص ۹/۲۰۰ ، ۲۰۱، ۲۱۲ ، ۲۱۳ ، ۲۲۵ ، ۲۲۶ ، ۲۵۳، ۲۶۰ ، ۲۶۱ »

در این اثنا محمد خان پسر زکی خان زند ، آخرین بازماندۀ سلسلۀ زند پس از شنیدن درگذشت آغامحمدخان از شهر بصره عازم ممسنی گردید. و سپاهی از عشایر محلی را گرد آورد و بسوی اصفهان تاخت و والی آنجا را بشکست لیکن قوای کمکی فتحعلیشاه سر رسید و نبرد شدیدی میان سپاه قاجار و آخرین مدعی زند در حومۀ فریقین دره گز اصفهان آغاز شد که متعاقب آن قوای بومی محمدخان زند شکست خورد و خود وی به اصفهان گریخت  و از آنجا نیز بسوی سلاخور متواری گشت . اما فتحعلیشاه محمد ولی خان را در پی او فرستاد . عاقبت محمد خان زند در راه بصره آخرین شکست خود را پذیرا شده و دستگیر و نابینا گشت . « دائره المعارف جغرافیایی ایران : ص۱۰۹۲»

در همین زمان صادق خان شقاقی که بار قبل از فتحعلی شاه قاجار شکست را پذیرا شده بود ، دگرباره طریق مخالفت و نفاق را پیش گرفت و با جعفرخان دنبلی والی تبریز متحد گردید و دیری نپایید که محمدقلی افشار والی ارومیه نیز به آنها ملحق شد . فتحعلی شاه برادرزادۀ محمدقلی افشار را در ازای حکومت ارومیه به سرکوبی عمویش مأمور ساخت و خود نیز در تاریخ دهم ذی الحجه سال ۱۲۱۲ ه.ق با قشونی فراوان عازم آذربایجان گردید . با پیروزی وی بر عصیانگران آذری بار دیگر صادق خان اظهار تابعیت نموده و مورد بخشش قرار گرفت و متحدین صادق خان نیز هر کدام بسویی گریخته و یا دستگیر شدند و لشکریان فتحعلی شاه به راحتی تا خوی پیش رفتند اما در ماه محرم سال ۱۲۱۳ ه.ق خبر رسید که حسینقلی خان برادر شاه و والی فارس ، لار و اصفهان را بتصرف خود در آورده است . « دائره المعارف جغرافیایی ایران : ص ۶۶۴» حسینقلی خان با حمایت برخی از افراد متنفذ محلی ، تعدادی از خویشان حاجی ابراهیم کلانتر را دستگیر و نابینا ساخت . شاه که در این هنگام در خوی بسر می برد ، به سرعت خود برای نبرد با او عازم گردید و از آنجایی که به فرماندهان قاجاری خود اعتماد نداشت به حسینقلی خان پیشنهاد حکومت کاشان را ارائه کرد اما حسینقلی خان تقاضای مشارکت در سلطنت را پیشنهاد کرد . عاقبت در صفر ۱۲۱۳ ه.ق با وساطت مادر شاه حکومت کاشان را قبول کرد . لیکن بار دیگر پس از سه سال عصیان کرد و در اصفهان فرمان داد سکه بنام او ضرب کنند . و در ماه ربیع الاول سال ۱۲۱۶ ه.ق در نماز جمعه خطبه بنام او قرائت شد . در طول این سه سال فتحعلی شاه بنیان سپاه خود را مستحکم نمود و شخصاً برای سرکوبی برادر عازم شد و شهر اصفهان را تصرف کرد . حیسنقلی خان که می دانست تاب مقاومت در برابر سپاه برادر را ندارد ، بدون ایستادگی به قم و حرم حضرت معصومه پناه برد و با میانجیگری شیخ میرزای قمی بخشوده شد .          « مفتون دتبلی : ص۹۲، ۹۸ ، ۱۴۰ ، ۱۴۶ – تاریخ روضه الصفای ناصری ، هدایت : ص ۹/۳۳۳ ، ۳۳۹ ، ۳۷۱ ، ۳۷۷» به فرمان شاه ، برادرش حسینقلی خان را به تهران منتقل نموده و به حبس انداخته و پس از مرگ مادرش او را نابینا ساختند . وی عاقبت در سال ۱۲۱۷ ه.ق در راه خراسان بدرود حیات گفت. «ناسخ التواریخ : ص ۶۷ ، ۶۶»

محدوده قلمرو قاجاریه در اوج قدرت

نقشه اولیه قلمرو سلسله قاجار و قسمتهایی که طبق قطعنامه های گلستان ، ترکمانچای ، آخال و ….

درحکومتهای شاهان قاجار از ایران جدا شد ، به رنگهای دیگر در راهنمای نقشه مشخص شده است

فتحعلی شاه قاجار در اول ذیحجۀ سال ۱۲۱۵ ه.ق فرمان داد که اعتماد الدوله یا همان ابراهیم خان کلانتر که با بستن دروازه های شیراز کار را بر لطفعلی خان زند سخت و بر قاجاریه آسان نمود از مقام خویش عزل گشته و سپس او را بقتل رساند . و میرزا شفیع خراسانی را جانشین او نمود . آنگاه قصد خراسان کرد تا باقیماندۀ سلسلۀ افشار را از میان بردارد . شاه ایران در سال ۱۲۱۷ ه.ق شخصاً فرماندهی سپاه را بعهده گرفت و به مشهد آمده و نادرمیرزا  ، پسر شاهرخ میرزا را که از هرات به مشهد مراجعت کرده و ادعای سلطنت می کرد بقتل رساند . با تصرف مشهد فتحعلی شاه تحت عنوان پادشاه تمامی خاک ایران شناخته شد . او برای تسلط بیشتر بر سراسر مملکت ، از سال ۱۲۱۵ ه.ق به تدریج فرزندان خود را به حکومت ولایات مختلف می گماشت . « تاریخ روضهالصفای ناصری ، هدایت : ص ۹/ ۳۴۸ ، ۳۵۶ ، ۳۶۲ ، ۳۶۴ ، ۳۷۴ ، ۳۷۹ ، ۳۸۴ ، ۳۸۷»

وی در محرم سال ۱۲۱۴ ه.ق طبق وصیت آغامحمدخان قاجار چهارمین پسر خود عباس میرزا را به ولایتعهدی برگزید . و او را در حالی که نه سال بیشتر نداشت به تبریز فرستاد و سلیمان خان اعتضاد الدوله را به سِمَت اتابک وی و میرزا عیسی قائم مقام اول به عنوان وزیر نایب السلطنه به همراه او به آن شهر گسیل داشت . بنابراین پس از دربار سلطنتی تهران ، دربار دیگری در تبریز تشکیل گردید که در ابتدای جنگ ایران و روس اهمیت زیادی پیدا کرد . و محل تبادل نظر و تشریک مساعی در ارتباط این جنگ قرار گرفت . « مفتون دنبلی : ص ۱۱۲» ناگفته نماند فرزندان دیگر او نیز مقر حکومت خود را جهت رتق و فتق امور داخلی و خارجی قرار داده بودند .

در ایام لشکر کشی فتحعلی شاه قاجار به خراسان ، سپاهیان عباس میرزا توانستند جعفرخان دنبلی را در نبردهای متعدد شکست داده و خود او را به ماکو فراری دهند . بدین سان آرامش  و آسایش برای مدتی به آذربایجان برگشت . کمی بعد سپاهی که شاه ایران در اختیار محمود دُرانی قرار داده بود . پس از تصرف هرات ، دچار پراکندگی و تجزیه شد و با جدا شدن ایرانیان و افغانها از سپاه وی او ابتدا به بخارا و سپس تهران آمد و از دربار شاه ایران استمداد طلبید . البته نقش کمپانی هند شرقی انگلیس که از مدتها قبل در هندوستان صاحب نفوذ بود را نمی شود نادیده گرفت . این شرکت در تلاش بود که از راههای مختلف و بی هزینه و بی درد سر از حملات مقطعی افغانها به مرز هندوستان جلوگیری نماید چرا که منافع آن کمپانی در هند در معرض خطر قرار می گرفت . بنابراین کمپانی آنها در بمبئی تصمیم گرفت مهدیعلی خان بهادر را بعنوان سفیر، در اواخر ربیع الثانی سال ۱۲۱۵ه.ق به دربار شاه ایران در تهران روانه کند . این سفیر انگلیس در تهران پیشنهاد کرد که حاضر است با پشتیبانی محمود میرزا به فرمانروایی زمانشاه بر اهل شیعۀ شرق خراسان پایان دهد . « محمود محمود تاریخ روابط …جلد اول : ص ۱۳» انگلیس توانست با این حیله میان ایران و افغانها جنگ به پا کرده ، تا مستعمرۀ خود یعنی کشور هند از حملۀ افغانها محفوظ بماند .

 

نقاشی-عباس-میرزا-قاجار

نقاشی-عباس-میرزا-قاجار

فتحعلی شاه قاجار به تشویق سفیر کمپانی هندشرقی توانست با کمک محمود میرزا طی نبردهایی ، زمانشاه والی هرات را شکست داده و کلاً از صحنۀ سیاسی دور نماید . فیروز میرزا که پس از وی والی هرات گردید ، بار ها سعی کرد تا از سلطۀ مملکت ایران خارج شده و مستقل گردد او با برخی از حکام محلی خراسان چون ، بجنورد ، خبوشان (قوچان) ، درگز و غیره متحد گشت و بنا به گزارش ناسخ التواریخ ، هنگامی که سپاه ایران در منطقۀ اصلاندوز درگیر جنگ  با دولت روسیه بود ، و همزمان با نافرمانی هایی که یوسف کاشغری از خوانین محلی که از محمدولی میرزا والی خراسان رنجش پیداکرده بود ، در سال ۱۲۲۷ ه.ق عصیان نمودند . «ناسخ التواریخ  :  ص ۲۴۸» آنها با فرماندهی خان قرایی شهر مشهد را تصرف کردند . آنگاه از رهبران عشایر و ترکمن و حاکم خیوه خواستند که به آنها ملحق شوند ، در این اثنا سپاه خوارزم نیز جهت پیوستن به گروه شورشگران به آنسو عازم شد . لیکن اطلاع دادند که میان دولت ایران و روسیه قطعنامۀ صلح گلستان منعقد گردیده است . و این خبر باعث گردید که سپاه خوارزم از میانۀ راه مراجعت کرده  و آن گروه شورشگر انسجام خود از دست داده و پراکنده شود . شاه قاجار در تاریخ ربیع الثانی سال ۱۲۲۹ ه.ق به قصد سرکوبی امرای خراسان عازم آن منطقه گردید و در مسیر راه والی استرآباد محمدزمان خان عزالدینلو که با خوانین خراسان دست در یک کاسه داشت را به سختی سرکوب نموده و قشونی را به فرماندهی اللهیار آصف الدوله برای شکست ترکمانان به آن منطقه اعزام داشت . وی در این هنگام مطلع گردید که والی خوارزم و خان قرائی با یکدیگر متحد شدند و این موضوع سبب گردید فتحعلی شاه از تصمیم خود انصراف دهد . سپس به سفارش و توصیه بزرگان و امرای خراسان ، محمد ولی میرزا والی خراسان را از مقام خود برکنار کرده و فرزندش حسنعلی میرزای شجاع السلطنه را به جانشینی او برگزید و روانه مشهد کرد و خود در اواخر ماه رمضان سال ۱۲۲۹ ه.ق به تهران بازگشت . شجاع السلطنه مجبور به سرکوب فعالیتهای ازبکان گردید . و از سوی دیگر در منطقۀ کوسویه (خواف امروزی) توانست افاغنه و عشایر ازاره را سر جای خود بنشاند . پس از شکست افغانها و گریختن سپاه خوارزم ، شاه سفیری برای دلجویی امرا و مردم خراسان روانه کرد و بدین سان توانست تا مدتی آرامش را در منطقۀ شمال شرقی کشور برقرار سازد . ناگفته نماند شجاع السلطنه در طول مدت حکومت خود در خراسان رفتار خشن و نابهنجاری از خود بروز داده بود . « جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی  ، لسترنج : ص ۲۸۳-  زنبیل ، فرهاد میرزا معتمدالدوله ص ۲۸۱»

چند سالی خراسان در آرامش بسر برد لیکن در دهۀ ۱۲۴۰ ه.ق که ایران درگیر جنگ دوم با دولت روسیه بود ، دگرباره خوانین محلی همانند خانهای خوارزم و خیوه فرصت را مغتنم شمرده در صدد آشفته کردن اوضاع منطقه برآمدند . اقدامات شورشگرانه والیان تربت و کلات سبب گردید که عشایر ترکان در اواخر سال ۱۲۴۵ ه.ق در مرزهای شمالی دست به چپاول و غارت زده و امنیت منطقه را مختل نمایند . بنابراین شاه ایران تصمیم گرفت پس از رفع اختلافات میان ایران و روس و عثمانی به شرق کشور، عباس میرزا را به همراه قشون خود به خراسان روانه سازد . ولیعهد قاجار پس از سرکوب و آرام ساختن ولایات کرمان و یزد به تاریخ محرم سال ۱۲۴۸ه.ق خان زعفرانلو و والی خبوشان (قوچان) را سرکوب نموده ، سپس به منطقۀ ترکمان نشین سرخس یورش برده و اقدام به قتل و غارت و چپاول بیرحمانه ای زد « هدایت ، روضه الصفا  ، جلد چهاردهم : ص ۷۹۷۵»

در همین اثنا بود که عباس میرزا در نهم جمادی الثانی ۱۲۴۹ به بیماری سل و کلیه در شهر مشهد از دنیا رفت . ( فوت وی کمی مشکوک و ناگهانی بوده و برخی مورخین روایت کرده اند که مرگ ولیعهد توسط  پزشک او صورت گرفته است )

با توجه به فوت عباس میرزا  طرح ایجاد امنیت در شرق ایران ناتمام ماند ، لیکن تا مدتی مجدداً آرامش در ولایت خراسان حکمفرما گردید .

شاهزاده-عباس-میرزا-قاجار-تصویر-از-کاخ-گلستان...

جوانی شاهزاده عباس میرزا قاجار تصویر از کاخ گلستان…

اگر کمی به عقب برگردیم می بینیم با بر قراری حکومت فتحعلی شاه ، دربار او به محل و مقر گفتمان و چانه زنیِ زنان و فرزندان بسیار او مبدل شد . و به مرور توجه شاه را به مسائل درون دربار که چون کشوری کوچک بود ، معطوف داشت . و به مشکلات و معضلات کشور بزرگی چون ایران بی علاقگی نشان می داد و بیشتر در فکر عیش و نوش و خوشگذرانی خویش بود . نبودن وزرایی شایسته و کاردان نیز مزید برعلت بود . دولتمردان دربار فتحعلی شاه شاعرانی چون میرزا فتحعلی خان صبا و میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی بودند که از علوم وزارت و کشورداری بهره ای نداشتند . « ارزیابی مقام ادبی صبا و نشاط ، آرین پور : ص۲۰ به بعد» و در چنین شرایطی بود که دربار تبریز اهمیت بسیاری یافت و با سپردن ادارۀ امور جنگ با روسیه به آن دربار به ریاست عباس میرزا تغییرات بسزایی در برنامه های سیاست گذاری قاجاریه ایجاد شد.

در تاریخ زندگی آغامحمد خان قاجار توضیح دادیم که روسیه مجدد به دفاع و پشتیبانی از گرجیها برآمده و پس از اتحاد با آنها به آذربایجان هجوم برده اند . (( کاترین دوم که خورشیدکلاه نام داشت و همسر پطر سوم بود به بهانۀ رنج بردن مردمان گرجی ، ژنرال زوبوف را با هشتادهزارتن جنگجو و صد اراده توپ به مغان گسیل داشت)) آغامحمد خان که از شنیدن این خبر به شدت عصبانی شده بود ،محمد ولیخان قاجار را به ده هزار جنگجو به حفاظت از خراسان گمارد و خود با اعظم سپاهیان به سمت تهران حرکت کرد . وی در تهران بود که به اطلاعش رساندند  که کاترین دوم در روسیه از دنیا رفته است  آنگاه بدستور تزار پل اول ، ژنرال زوبوف که با سپاه ایران درنبرد بود ، دست ازجنگ کشیده و با تمام قشون خود به روسیه مراجعت کرد .

در سال ۱۲۱۳ ه.ق حاکم جدید گرجستان ، ژرژ دوازدهم با ارسال پیامهایی به شاه قاجار، تابعیت خود را از وی اعلام نمود . لیکن شاه بی دانش و بی سیاست قاجار ، از او درخواست کرد که در این صورت فرزند کوچک خود را که دیوید نام داشت را بعنوان گروگان به دربار ایران بفرستد . و این موضوع باعث گردید که ژرژ با دولت روسیه وارد مذاکره شده و از آنها کمک اقتصادی و نظامی طلب کند . که طبق توافقی که انجام شد معاهده ای میان ژرژ پادشاه گرجستان و ژنرال لازاروف روسی در تاریخ جمادی الاخر سال ۱۲۱۴ ه.ق منعقد گردید که بر اساس آن اختیار گرجستان به روسها گمارده شد و در ازای آن مقداری وام و مستمری دائمی به ژرژ و خانواده اش که از آن به بعد نایب السلطنه گرجستان نامیده می شد ، پرداخت می گردید . و در صورت عدم باز پرداخت وامهای اعطایی ، کشور گرجستان به قلمرو دولت روسیه افزوده می گشت . لیکن برخی از بزرگان و آزادیخواهان گرجی همانند آلکساندر یکی از فرزندان ژرژ در صدد اعتراض برآمد و به تهران آمده و از فتحعلی شاه قاجار استمداد طلبید ، لیکن شاه ایران خود درگیر مسائل داخلی بود و نتوانست به وی هیچ کمکی بکند . بنابراین آلکساندر تصمیم گرفت به کمک اهالی داغستان ، به سپاهیان روس که آهسته و آرام قصد پیشروی داشتند صدمه وارد نماید ، اما فعالیتهای او مؤثر واقع نشد . در آن اوان ژرژ دوازدهم چشم از جهان فرو بست و چند هفته پس از فوت وی ، تزار روسیه فرمانی صادر نمود که برطبق آن گرجستان بایستی به خاک روسیه ملحق می گردید . « عباس میرزا قاجار ، مصطفی موسوی طبری : ص ۳۶»  و در این برهه از زمان کار به جایی رسیده بود که کشور ایران دیگر نمی توانست  در این قضیه سستی و اهمال کند . بنابراین در صدد جنگ با روسها برآمد . همزمان روسیه تفلیس را اشغال کرده و خانوادۀ سلطنتی ژرژ را در تاریخ ۱۲۱۷ ه.ق (۱۸۰۱میلادی) به تبعید فرستاد . و والی جدیدی که اصالتاً گرجی و تبعۀ روس بود را به نام ژنرال سیسیانوف ( معروف به ایشپخدر) را به آنجا گسیل داشت . با این حرکت روسیۀ اشغالگر ، گرجستان از قلمرو ایران خارج شده و برای همیشه به خاک روسیه پیوند خورد و مسبب آغاز جنگهای چند سالۀ ایران و روسیه گردید .

فتحعلی-شاه-قاجار-در-حال-شکار

فتحعلی شاه قاجار در حال شکار

اولین دورۀ جنگهای ایران وروس

اولین اقدام والی جدید گرجستان ایشپخدر ، حمله به گنجه و کشتار اهالی آنجا بود وی حتی مردمی را که به مساجد پناهنده شده بودند ، ملاحظه نکرد و آنها را بقتل رساند و دستور داد که در جای اصلی شهر کلیسا احداث گردد . بعد از مدتی عباس میرزا با هیجده هزار جنگجو (به روایتی بیست هزار) به همراه سپاه سی هزار نفرۀ قاجار به اطراف ایروان نزدیک شد . و سیسیانوف نیز خود را به آنجا رسانده و در حوالی دروازه های شهر (ایچمیادزین یا اوچ کلیسا) اردوی خویش را برپا نمود . در محرم سال ۱۲۱۹ ه.ق ، با پیوستن سران ایل قاجار و قوای خوانین محلی به اردوگاه عباس میرزا مقدمات جنگ فراهم شد و ولیعهد بلافاصله به ایروان هجوم برد و  والی آنجا را به تسلیم شدن دعوت نمود . روز بعد سیسیانوف و عباس میرزا با هم به نبرد پرداختند و تا سه روز با یکدیگر ستیز کردند. تا اینکه روز چهارم سیسیانوف که موفق به تسخیر اوچ کلیسا و ایروان نشده بود به گرجستان برگشت ( البته در برخی روایات تاریخی آمده است که یکی دیگر از دلایل ترک مخاصمه توسط سیسیانوف ، شنیدن خبر شورش در گرجستان بر علیه روسیه بوده است) آنگاه والی ایروان تسلیم نیروهای عباس میرزا گردید . «مفتون دنبلی : ص ۱۸۱ ، ۱۸۳- هدایت  : ۹/۱۸۵- ۱۸۶ »

پس از این پیروزی ایرانیان شروع و جشن پایکوبی نمودند . و روسها فرصت را مغتنم شمرده به آنها شبیخون زده و دست به چپاول و کشتار زدند و بدینگونه شاکلۀ سپاه عباس میرزا از هم پاشیده شد . لیکن وی توانست سریعاً سپاه خود را به منظور جلوگیری از حملۀ مجدد روسها به آنطرف رود ارس منتقل کند . همزمان نیروهای پارتیزان عشایر محلی در گوشه و کنار به نیروهای روس صدمه وارد آوردند . در این هنگام سیسیانوف (ایشپخدر) با نیروهای خود از سه سو به ایروان یورش برد . لیکن قشون وی در سه جبهه متحمل شکست شده و باعث گردید سربازان روس بطرف گرجستان بگریزند . فتحعلی شاه پس از این پیروزی ، جهت مناطق نخجوان و قره باغ حکامی منصوب کرد . و با فرا رسیدن فصل سرما به تهران بازگشت .                 «محمد صادق وقایع نگار ، تاریخ جنگهای ایران و روس : ص ۸۱»

سکه-یک-قرانی--دوره-حکومت-فتحعلی-شاه-قاجار...

سکه یک قرانی دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار

در ماه رجب سال ۱۲۲۰ ه.ق دسته هایی از قشون روس برای تصرف رشت و پیشروی به سمت تهران در بندر انزلی از کشتی های خود پیاده شدند . لیکن موسی خان لاهیجی در مقابل آنان به سختی مقاومت نمود . و آنها که پایداری موسی خان و موانع مرداب انزلی را مقابل خود دیدند ، وادار به عقب نشینی به سمت باکو شدند . فرماندۀ روسها که ژنرال شفت نام داشت با پیوستن ژنرال سیسیانوف به او به سوی باکو حمله برده و قصد تصرف آنجا را نمود ، لیکن در آن سرمای زمستان با مقاومت سرسختانۀ ایرانیان روبرو گردید . اما ژنرال سیاس روسی ، سیسیانوف تصمیم گرفت تا با دادن وعده و وعید حسینقلی خان باکو را ، تطمیع نماید . اما حسینقلی خان که خود مرد سیاستمداری بود ، خواستۀ وی را اجابت کرده و با او قرار جلسۀ مخفیانه ای را طرح نمود ، و در این جلسه که بتاریخ ذیحجۀ سال ۱۲۲۰ ه.ق در بیرون شهر صورت پذیرفت ، ژنرال سیسیانوف را با شلیک گلوله از پای درآورد . و سر او را برای دربار ایران ارسال کرد . « وقایع نگار ، آهنگ سروش : ص ۱۲۴ – مفتون دنبلی :۲۹۷ ،۳۰۴- هدایت :۹/۴۱۲، ۴۱۶»

برغم پیروزیهای بدست آمدۀ عباس میرزا وی بر اثر مشکلات مالی کوشید تا برای تدارکات سپاه از کشاورزان تبریز کمبود هزینۀ خود را جبران نماید . تا اوایل تابستان سال ۱۲۲۱ ه.ق ارتش روسیه ، که در جبهۀ اروپا شکست خورده بود ، تحرکی از خود نشان نداد ، لیکن توسط نیروی دریایی خود بندرهای غازیان و لنکران را به توپ بست . عباس میرزا که از شکست روسها در اروپا آگاه گردید به منطقۀ قره باغ یورش برد و توفیق یافت روسها را به عقب براند ، اما قلعۀ شوشی همچنان در دست روسها باقی ماند و در منطقۀ تالش و باکو روسها کماکان برتری خود را حفظ نمودند . « قوزانلو : ۲/۷۶۱- ۷۷۲»

در این برهه از زمان فتحعلی شاه قاجار تصمیم گرفت برای دفع روسها از بریتانیا کمک بخواهد ، و نماینده ای بنام محمدخان بنی را به انگلستان گسیل داشت  اما انگلیس در ازای این کمک درخواست نمود که بنادر دریای مازندران و جزایر نواحی هرمز به انگلیسها تعلق بگیرد که باعث شد ایران از کمک آنها منصرف و نگاهی به سوی فرانسه بیاندازد .

تابلوی نقاشی عباس میرزا قاجار ولیعهد شجاع فتحعلیشاه

تابلوی نقاشی عباس میرزا قاجار ولیعهد شجاع فتحعلیشاه

معاهدۀ فین کن اشتاین

فتحعلی شاه قاجار مطلع گردید که ناپلئون طرحی جهت تصرف هندوستان در دست تهیه دارد . لذا شاه ایران طی پیامی از وی چاره خواست و ناپلئون نیز موقعیت را مغتنم شمرده و سال ۱۲۱۹ ه.ق یکی از مشاوران نظامی عالیرتبۀ خود را بنام رومیو به ایران اعزام نمود . تا فتحعلی خان را جهت ایجاد جبهه ای جدید بر علیه هندوستان ترغیب نماید . و او نیز نیروهای نظامی ایران را جهت مقابله با روسیه تقویت خواهد کرد . ناپلئون ژوبر را در سال ۱۲۲۱ ه.ق جهت گفتمان یک اتحاد نظامی فرستاد . « هدایت : ۹/۴۱۸ – نفیسی : ۱/۹۳، ۹۴» بنابراین در تاریخ ۲۵ صفر سال ۱۲۲۲ ه.ق یک اتحاد نظامی میان طرفین منعقد گردید که این معاهده فین کن اشتاین نام گرفت . در این عهدنامه آمده بود که فرانسه ، گرجستان را متعلق به دولت ایران می داند و بر خود لازم می داند که تمام سعی کوشش خود را صرف بیرون ساختن روسیه از این کشور نماید . و بند دیگر آن این بود که امپراتور فرانسه تعهد می کند جهت حفاظت از قلمرو مملکت ایران ، بنا به تمایل فتحعلی شاه ، توپخانه ، پیاده نظام و لُجستیک سپاه ایران ، توپ های صحرایی و تفنگ و سرنیزه برطبق ارزش آنها در اروپا موارد را در اختیار ایران قرار دهد . بند بعدی قرار دادن مسئول توپخانه ، و مهندسین احداث قلاع را دولت فرانسه به ایران مأمور سازد . در مادۀ بعد ایران متعهد شد که کلیه روابط سیاسی و اقتصادی خود را با انگستان خاتمه دهد.

طرفین تعهد می کنند که هرگاه یکی از متعهدین مورد حمله قرار گیرد ، طرف دیگر به کمک او اقدام نماید .

مورد بعدی قطعنامه چنین توضیح می دهد که ایران با نفوذ خود در میان افاغنه فعالیت نموده ، تا آنها را بر علیه انگلستان برانگیزد . و پس از این عمل سپاهی را بر ضد متصرفات انگلیس به هند گسیل دارد .

و آخر اینکه اگر نیروهای دریایی فرانسه به خلیج فارس عازم شدند ، دولت ایران امکانات را در اختیار آنها بگذارند و اگر فرانسه بخواهد ارتش خود را از راه خشکی به هندوستان بفرستد ، پادشاه ایران امکانات عبور از خاک ایران را فراهم سازد .«تاج بخش : ۳۰ ، ۳۶ – گاردن : ۱۰۵ ، ۱۰۹» بدنبال این قطعنامه ژنرال گاردن همراه هیئتی وارد ایران شد و در تهران زرادخانه ای و در اصفهان کارخانۀ توپ سازی ایجاد کرد .

در پی قطعنامۀ فوق ناپلئون از ایران خوست که به تفلیس حمله کند . لیکن عباس میرزا با این حمله موافق نبود اما فتحعلی شاه به وی فرمان داد که به تفلیس بتازد . لذا در بهار حملۀ ایران آغاز گردید . و در همان ابتدا به برتری هایی دست یافت که روسها تقاضای مصالحه نمودند و ایران صلح را به شرط خروج روسها از قفقاز موکول کرد . دیری نپایید که میان فرانسه و روسیه در سال ۱۲۲۲ ه.ق قرارداد صلحی منعقد گردید که بر اساس آن ناپلئون حاکمیت روسها را بر گرجستان ، قره باغ و اران به رسمیت شناخت  . گفتمان صلح میان ایران و روس به نتیجه نرسید و در فصل زمستان ۱۲۲۳ ه.ق سپاه روس به فرماندهی گودویچ به ایروان و نخجوان حمله برد که در جبهۀ ایروان ، ارتش ایران به برتری رسید . در منطقۀ نخجوان نیز ایرانیها توانستند روسها را وادار به عقب نشینی کنند . ژنرال گودویچ به تفلیس گریخت و اعظم سپاهیان وی بر اثر برف و سرما جان سپردند . این شکست فجیع باعث گردید ژنرال گودویج از مقام خود عزل شود . « نفیسی : ۱/۱۲۱، ۱۲۳»– مفتون دنبلی : ۲۷۶، ۲۷۸، ۲۹۲، ۲۹۶»

مسجد-سید-زنجان-دوره-ساخت-فتحعلیشاه

مسجد سید زنجان دوره ساخت فتحعلیشاه

عهدنامۀ گلستان

دربار انگلیس که از اتحاد روسها و فرانسه نگران بود ، سِر هافورد جونز را به ایران گسیل داشت و طی پیشنهاداتی تقاضای اتحاد با ایران را نمود . بدنبال به رسمیت شناختن ولایت گرجستان به روسها ، توسط فرانسه ، حکومت ایران نیز با خروج مستشاران نظامی فرانسه ، با انگلیس (طی قطعنامۀ مجمل) متحد گردید و مستشاران آنها به ایران آمده و آموزش نظامی به سپاه ایران را آغاز کردند . همچنین ایران متعهد گردید که اجازه ندهد هیچ کشوری از طریق ایران به هند دست یابد . « مفتون دنبلی : ۲۹۷، ۳۰۴- گاردن : ۱۴۴ ، ۱۴۶- قوزانلو : ۲/۷۹۱»

و در همین زمان بود که آیات عظام فتوا دادند که جنگ بر علیه روسیه ، جهاد و تکلیف دینی هر مسلمان است .«هدایت :۹/۴۵۶،۴۵۷» در پی قراردادی که میان روس و عثمانی در سال ۱۲۲۷ ه.ق در بخارست منعقد گردید ، جنگ با عثمانی به پایان رسید و کشور روسیه توانست نیروهای بیشتری را به کمک نیروهایش در قفقاز اعزام کند . در این میان انگلیسها نتوانستند از نظر نظامی کمک قابل توجهی را به ایران بنمایند . آنگاه جنگ میان ایران و روس در منطقه ای بنام اصلاندوز آغاز شد . در ابتدای نبرد طوپچی ها و نظامیان انگلیس بی صفت ، به دلیل داشتن قرارداد با روسها جبهۀ جنگ را ترک کرده و سپاه ایران را تنها گذاشتند و سربازان ایرانی که از توپ های روس وحشت داشتند پا به فرار گذاشتند و گروهی نیز به اسارت روسها درآمدند و گروهی دیگر به روسها ملحق شده و بر علیه سپاه ایران به صف آنها پیوستند . بدین ترتیب ارتش ایران شکست خورده و فتحعلی شاه بی تدبیر مجبور شد پیشنهاد صلح را بپذیرد . « خاوری ، تاریخ ذوالقرنین : ۱/۳۴۶، ۳۵۱ – ۴۸۲ ،۴۸۵-  قوزانلو : ۲/۸۰۶ – مفتون دنبلی :۳۸۸،۳۹۲،۳۹۴،۳۹۹»

نایب السلطنه عباس میرزا  که از این شکست ناراحت و خشمگین شده و درصدد گردآوری سپاه جهت حمله به روسها بود ، بدستور فتحعلی شاه قاجار به این تعهد صلح که قرارداد ننگین گلستان نام گرفت ، تن در داد . در این عهدنامه که در یازده بخش تنظیم گردید ، آمده است .

مجسمه-عباس-میرزا-قاجار-واقه-در-موزه-الماس-کاخ-گلستان...

مجسمه-عباس-میرزا-قاجار-واقع-در-موزه-الماس-کاخ-گلستان…

ازآنجا که هردو طرف متعهد شده اند که وضع موجود حفظ شود، یعنی هرمنطقه ای را که طرفین در زمان انعقاد صلح در اختیار داشته اند ، جزو قلمرو آنها محسوب می گردد . لذا رود ارس به منزلۀ حد و مرز دو کشورمنظور می شود و قره باغ ، ایروان و نخجوان از قلمرو تحت فرمانروایی ایران خارج و به خاک روسیه ضمیمه می گردد

فتحعلی شاه قاجار پادشاه ایران ، نظر به دوستی ومودت نسبت به امپراتور روسیه ، گنجه ، شکی ، شروان ، قبه ، دربند ، بادکوبه ، داغستان  و……. را متعلق به کشور روسیه می داند .

امپراتور روسیه نسبت به علاقه ای که به پادشاه ایران دارد ، اعلام آمادگی می نماید که هریک از فرزندان فتحعلی شاه اگر نیازی به استقرار حکومت خود دارند ، می توانند روی کمک او حساب کنند .

کشور ایران متعهد می شود که هرگاه کشتی های روس در بندرگاههای ایران نیاز به کمک داشتند ، مضایقه نکند و درمقابل دولت روس نیز ، همین مورد را بایستی رعایت نماید .

ایران متعهد می شود که کشور دیگری بجز دولت روس حق کشتی جنگی در دریای مازندران را ندارد .

اسرای جنگی در طول مدت سه ماه باید به اوطان خود برگردانده شوند ، لیکن اگر اسیری قصد مراجعت به وطن خود را نداشت ، درآن اجباری نیست .  

دراین عهدنامه مقرر می گردد که ایلچیان و ارباب معاملات طرفین مورد احترام یکدیگر قرار گیرند و همۀ رؤسای کاروانهای تجاری و تجار دارای گذرنامه ای معتبر باشند و بدون تشویش خاطر تردد کرده و احدی به جان ومال آنها تعرض ننماید .

ایران متعهد می شود که مالیات گمرکی تجار روس را از قرار پانصد دینار برای هر تومان دریافت کند .

«احمد تاج بخش : ۵۵ تا۶۱»

جنگ ایران و روسیه درعهد قاجار و قطعنامه گلستان

جنگ ایران و روسیه درعهد قاجار و قطعنامه گلستان

قطعنامۀ مذکور در باطن نمیتوانست مورد موافقت دولت ایران قرار بگیرد ، حتی ایالتهایی چون قفقاز که خود مختار بوده و همواره با دادن مالیات به ایران به حکومت خود ادامه می دادند ، حال از هم اکنون بایستی تحت حاکمیت روسیه قرار بگیرند . لذا به مخالفان روسیه تبدیل شده و برخی از آنان به آذربایجان کوچ کردند و عباس میرزا و درباریان قاجار را برای شروع حق خواهی و ستیز با روسیه تحریک می نمودند . از سوی دیگر علمای دین از سلطۀ روسها بر ایران ناراضی و نگران بودند ، چرا که دین اسلام مورد تحقیر و توهین واقع می گشت . و در نهایت دولت ایران نمی توانست آن قسمت خاک از دست رفتۀ خود را فراموش نماید . «هدایت :۹/۶۴۱ ، ۶۴۲- ناسخ التواریخ : ۱/۳۵۷- اعتضاد السلطنه  : ۳۷۳- جهانگیرمیرزا : ۱۴ ، ۱۵»

قطعنامۀ ترکمانچای

در همین زمان تزار جدید نیکلای بر تخت سلطنت جلوس نمود و شورشهایی در برخی نقاط روسیه بوقوع پیوست و این امر سبب گردید که فتحعلی شاه قاجار ، میرزا ابوالحسن شیرازی را جهت مذاکره به روسیه بفرستد . و بدنبال آن یرملوف سفیر روسیه به تهران آمد تا در خصوص خط مرزی دو کشور تبادل نظر کنند . اما وی برای جاسوسی و بدست آوردن اطلاعات از اوضاع داخلی ایران آمده بود و دیگر اینکه تقاضا داشت ایران و روسیه علیه عثمانی هم پیمان شده و وارد جنگ شوند و یا اینکه ایران به روسها اجازه دهد از طریق خوارزم سپاهی را جهت سرکوب عشایر راهزن محلی گسیل دارد . « عبدالله یوف : گوشه ای از …  : ص ۹۲»

با توجه به برخوردهای خشن مأمورین روسی با خوانین و عشایر محلی از جمله گوگچه که مسلمان بودند ، و درخواستهای کمک مردم قفقاز از کشور ایران ، آوای جنگ در بین مرزبانان دو کشور طنین انداز شد ، و بنا به درخواست مردم قره باغ ، شروان ، گنجه و ولایات دیگر و همچنین حکم جهاد علیه روسها از سوی علماء عتبات عالیات ، زمزمه های جنگ تبدیل به فریاد شد .

فتحعلی شاه سفیر روس را احضار نموده و با لحنی تند به او اعلام کرد که روسها باید بلافاصله گوگچه را تخلیه کند و چون آن سفیر تصمیم گیرنده نبود ، ایران را ترک کرد بار دیگر جنگ آغاز گردید . البته پیش از شروع فتحعلی شاه فرمان داد تا جلسه ای در چمن سلطانیه تشکیل شود و صاحب منصبان لشکری و کشوری در آن حضور بیابند . تا در ارتباط با مسائل جنگ تشریک مساعی شود . «هدایت : ۹/۶۴۴ ، ۶۴۷» تمامی اعضای حاضر در جلسه با آغاز جنگ موافقت کردند  .

فتحعلی شاه قاجار بر اساس قرارداد سال ۱۲۲۹ ه.ق به همکاری دولت انگلیس مبنی بر ارسال اسلحه و پرداخت پانزده هزار لیر در صورت تهدید مرزها ی طرفین بسیار امیدواربود ، لیکن آنها اظهار کردند چون ایرانیها آغازگر جنگ هستند ، از این کمک خود داری می کنند « کاظم زاده ، روابط ایران وروس … : ۳۳۶» سپاه ایران بدون آنکه در انتظار کمک انگلیس بماند ، و به فرماندهی عباس میرزا وارد عمل گردید و شهرهای تالش ، شروان ، گنجه ، گرجستان و شکی بخشهایی از خاک اشغالی ایران را باز پس گرفت .«هدایت : ۹/۶۴۷ ، ۶۴۹ – ناسخ التواریخ : ۱/۳۶۷ ، ۳۶۹- خاوری شیرازی ، تاریخ ذو… : ۱/۶۱۸ ، ۶۲۲» با وارد شدن ژنرال پاسکویچ ، سپاه اران از حمله دست کشید و به دفاع پرداخت . و چون قوای کمکی به آنها رسید ، ایروان را متصرف شده و بدنبال پیشروی خود با خیانت حاکمان محلی وارد تبریز شدند .« هدایت : ۹/۶۵۳، ۶۵۶ ، ۶۶۴ ، ۶۶۶ ، ۶۷۲ ، ۶۷۹- ناسخ التواریخ : ص ۱/۳۶۸ ، ۳۶۹ ، ۳۷۹ ، ۳۸۰ – جهانگیر میرزا : ص ۳۹ ، ۴۱ ، ۷۲ ، ۷۳» انگلیس که با بهانه آوردن اینکه ایران آغازگر جنگ بوده از پشتیبانی سرباز زده ، اما با توجه به اینکه پیشرفت روسیه در ایران می توانست حکومت هندوستان را تهدید کند ، ایرانیان را مجاب کرد که با روسیه از در مذاکره و مصالحه برآید . شاه ایران که از دریافت کمکهای دولت انگلیس نا امید شده بود ، از بیم پیشرفت بیشتر روسها قرارداد ترکمانچای را پذیرفت . « فاطمه قاضیها ، اسنادی از روند…. : ۲۵۲ ،۲۵۴- قائم مقام ، دو نامۀ تاریخی از:۴۴۶»

بر اساس مواد این قطعنامه ، نواحی شمال رود ارس و کلیه ولایاتی که قبل از آن در اختیارروس بود به تملک روسها در آمد و ایران به پرداخت غرامت پنج میلیون تومان محکوم گردید .همچنین غرامت و اعطاء اجازۀ کشتیرانی در دریای مازندران به روسیه داده شد و طبق اصل کاپیتولاسیون اتباع روسی از تعقیب و مجازات جرم در داخل خاک ایران معاف شدند . و در پایان این کنوانسیون آمده است که بازرگانان طرفین ،  فقط پنج درصد موارد گمرکی را شامل می شوند و تجار روس مقیم ایران اجازه دارند که در ایران خانه یا ملک خریداری نمایند .  قرارداد ترکمانچای ، قراردادی ننگین و شرم آور بود که بر اساس آن  در بسیاری از موارد حقوق ایران نادیده گرفته شده وبرعکس بصورت تأسف آوری توقعات بیجای روسها را بالا خواهد برد . 

جنگ-ایران-وروسیه-.وقطعنامه-ننگین-ترکمانچای-عکس-از-سایت-کجارو

جنگ-ایران-وروسیه-.وقطعنامه-ننگین-ترکمانچای-عکس-از-سایت-کجارو

در خاتمۀ جنگ  ژنرال پاسکیویچ اظهار داشت که ، خواهرزادۀ وی آلکساندر گریبایدوف در مقام وزیر مختار روسیه به ایران خواهد آمد تا علاوه بر نظارت مستقیم براجرای قطعنامۀ ترکمانچای بر موارد و مسائل غیر قابل پیش بینی مابین طرفین حکمیت نماید . گریبایدف شخصی خودخواه و تندخو بود . وی برخلاف نماینده های دولت های دیگر در برابر شاه ایران نمی ایستاد و به بالاترین مقام کشور ایران احترام نمی گذاشت . یکی دیگر از مواردی که او به   آن پرداخت ، مسئلۀ بازگرداندن اسرایی بود که باید به روسیه و قفقاز برگردانده شوند که در میان آنها تعدادی اسرای زن گرجی و قفقازی بود که پس از اسارت به تهران به عقد و ازدواج برخی از رجال و امرا در آمده بودند . برطبق نظر مورخان و حاضرین ایرانی در آن عصر ، خواجه یعقوب ارمنی ، خادم دربار شاه از واهمۀ مجازات در آینده خود را به سفارت روسیه رسانده و گریبایدوف را از اوضاع و احوال زنان گرجی باخبر ساخت وزیر مختار روسیه فرمان داد دو تن از زنان گرجی را که در منزل آصف الدوله بسر می بردند و کیش اسلام شیعه اختیار کرده بودند ، به حضور بیاورند . و آصف الدوله نیز از بیم خشم گریبایدوف آن دو زن گرجی را به سفارت روسیه فرستاد . علمای شیعه وظیفۀ خود دانستند که آن دو زن گرجی که سالها بود که به اسلام روی آورده بودند ، را از گریبایدوف استرداد نمایند . و مردم شهر تهران روز دوشنبه دوم شعبان بیکباره شوریدند و غوغا برپا شد و در مسجدی که امام جماعت آن را حاجی میرزا مسیح تهرانی برعهده داشت این شورش فزونی یافت . اما رأی علما قتل سفیر روسیه نبود و فقط تهدید گریبایدوف و استرداد آن زنان مسلمان بود لیکن مردم عوام که به یکصد هزار تن می رسیدند ، از فتوای علما سرپیچی کرده و راه سفارت روس را در پیش گرفتند . شهریار ایران که از این خبر آگاه شد ، جمعی از امرا و شاهزادگان را به میان جمعیت فرستاد تا آنها را از حمله به سفارت روس منع کنند . اما مردم به آنها گفتند زمانی که پای دین درمیان است ، ما فرمان از حکومت نمی بریم . و این شمشیرها که می بینید جهت دشمن است و اگر شما مانع شوید آنها را علیه شما نیز بکار بندیم . شاهزادگان چون این گفتۀ جمعیت را شنیدند ، مراجعت کردند و مردم به سفارت روس تاختند .

ژنرال-پاسکویچ

ژنرال-پاسکویچ

گریبایدوف چون این وضع را بسیار آشفته دید فرمان داد که آن دو زن را به اتفاق خواجه یعقوب از سفارت بیرون برده و در سرای خویش ببست و در پشت حصار به دفاع برخاست چون مردم به دیوار قلعه رسیدند گریبایدوف فرمان آتش داد و جوانی چهارده ساله بر زمین افتاده و جان بداد . جمعیت چون شاهد این منظره بودند ، بیکباره خروشیدند و خواجه یعقوب را بردرگاه خانۀ سفیر با خنجر و شمشیر پاره پاره ساختند . سپس از در و دیوار منزل گریبایدوف بالا رفته و به داخل منزل ورود کردند و وزیرمختار را همراه با سی و هفت تن از نگهبانانش بقتل رساندند . و هرچه در آنجا بود به غارت بردند و خانه را ویران کردند و هرکس به سویی رفت و نه قتل مشخص شد و نه ویرانگر خانه و نه غارتگر معلوم گردید .  در این میان نایب گریبایدوف بنام ملسوف همراه یک تن از ملازمان خود به بیغوله ای پناه برده و زنده ماند . فتحعلی شاه قاجار به محض اطلاع از سلامتی وی را پناهش داد و امر کرد تا جسد کشته ها را به کلیسای ارامنه منتقل کنند . سپس نظر علیخان افشار ارومی را به میهمانداری ملسوف مأموریت داد تا او را صحیح و سالم به تبریز ببرد و به نایب السطنه اظهار کرد که گریبایدوف مردی جسور و بی آزرم بود و حرکات و اعمال او باعث جریحه دار شدن احساسات مردم گردید که بی آنکه کارگزاران دولت در جریان باشند ، بر او تاخته و مقتولش ساختند . « ناسخ التواریخ : ص۲۵۱» آنگاه نامه ای توسط ابوالقاسم قائم مقام جهت تزار روسیه انشاء گردید تا از طریق نیارال بسقاویچ به او برسد . عیناً  مضمون آن در ذیل آمده است .

تصویر-آلکساندر-گریبایدوف

تصویر-آلکساندر-گریبایدوف

نیارال گیریبایدوف ایلچی آن دولت جاودان بعد از ورود به دارالخلافه به جهت مبانی و شرفیابی حضور اعلیحضرت صاخبقرانی دست به پاره ای رفتارهای ناهنجار زد و مباشر برخی از جسارتهای ناهموار شد . همراهانش هر چه منع کردند سودی نبخشید و امینان دیوان همایونش آنچه نصیحت نمودند ، فایده پذیر نگردید . بالاخره دست به کاری زد که خلاف طریقۀ دین و غرای اسلامیان بود و هیچیک از اهالی شرع شریف حوصلۀ چنان خلاف شرعی را نمی نمود . رفته رفته کار از مصلحت دولتمداری گذشت و پیشوایان دین مبین را بنا به رعایت شریعت جناب سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله نوبت دینداری گشت . بجهت رعایت دین ، حرمت دولت را فراموش کردند و شورشی عام در دارالخلافه دست داده ایلچی و همراهانش را بقتل آوردند . حکم قضا با اقدام پیشوایان شریعت غرا و هجوم عوام بی سرو پا موافق افتاد و ایلچی بهیه دولت روسیه به سبب جسارتهای اتفاقیه جان خود و همراهان را بر باد فنا داد . نه اولیای دولت قاهره را ازین معنی خبری و نه وجود مباشر و قاتلی که بتوان سیاست نمود . اثری همان تعصب دینداری برعدم اطلاع امینان دولت ابد مدت شهریاری دلیلی روشن است و شهادت ملسوف صاحب نایب بر جسارتهای نیارال گیریبایدوف و شورش عامه لز غنی و ملهوف برهانی مبرهن هرگاه امنای دولت روس رجوع به عقل خرده بین نمایند ، دانند که دولت علیه ایران بعد از ظهور موافقتی چنان و خسارت گنجی شایگان مباشر عملی چنین قبیح که مایۀ هزارگونه تفضیح است نخواهند شد و خود را در دولتهای بزرگ بدنام نخواهند خواست . « ناسخ التواریخ : ص ۲۵۱، ۲۵۲»

سرانجام جسد مثله شدۀ گریبایدوف و همراهانش به روسیه منتقل گردید و به روایتی جسد سفیر روسیه در تفلیس به خاک سپرده شد . با هدف جلوگیری از جنگ نامۀ فوق الذکر به همراه الماسی بی نظیر ۸۸ قیراطی که نادر هنگام فتح هند با خود از آنجا آورده بود ، توسط نوه اش در سن پترز بورگ به نیکلای یکم اهدا شد .

تزار یکم برای اینکه موضوع از این که هست بحرانی تر نشود ، عذر خواهی فتحعلی شاه قاجار را پذیرفت ، و فقط سه شرط را عنوان کرد . شرط اول آنکه یکی از شاهزادگان سن پطرزبورگ به همراه خسرومیرزا به تهران بیاید . شرط دوم آنکه از میان آن ازدهام عوام یک تن را که به شرارت معروف باشد ، و در قتل گریبایدوف و همراهانش ، مردم نام او بیشتر برزبان می رانند ، قصاص شود . سوم آنکه حاجی میرزا مسیح مجتهد که در میان علما از همه افزون در شورش مردم تحریض داد ، از مملکت ایران به عتبات عالیات تبعید شود .

پس از چندی رضا قلی بیک پسر پناه بیک طالش که یک تن از قواد آن غوغا بود ، و با تیغ خون آلود از شهر گریخته و در اراضی شمیران نیز خونی بریخته ، و بدست عوانان ظل السلطان دستگیر شد و به حکم شهریار تاجدار به سیاست رسید .«ناسخ التواریخ : ص۲۵۳»

درگیریهای ایران و عثمانی (قطعنامۀ ارزنه الروم)

دلایل بسیاری جهت تیره و تار بودن روابط ایران و عثمانی وجود داشت که دو کشور در طول این چند صد ساله  مدام در حال جنگ و ستیز بودند . و از جمله آنها حد و مرز و قلمرو طرفین بود که هردو مدعی مناطقی بودند که تحت تصرف دیگری قرار داشت که از آن جمله می توان مالکیت بر سر شهر زور یا سلیمانیه را (کردستان بابا) نام برد که در عهد زندیه چندین بار میان دو کشور نزاع سختی در گرفت . «تاریخ سیاسی اجتماعی ایران ، دکتر ورهرام : ص ۷۵» حاکمان این منطقه عموماً بنا به سنت گذشته توسط پاشای بغداد و همچنین تأیید فتحعلی شاه قاجار منتصب می شد . اما همیشه در این انتخاب میان ایران و عثمانی اختلاف بود و پاشایان بغداد بدلیل توان کم نظارت باب عالی ، در مواقع معضلات داخلی ایران در حکمیت این منطقه اعمال نفوذ و فتنه انگیزی می کردند . چنانچه در سال ۱۲۱۸ ه.ق پاشای بغداد حکمران سلیمانیه را بدلخواه خود برکنار و از آن شهر بیرون کرد . و باعث گردید که حاکم معزول شده به دربار ایران پناهنده شده و فتحعلی شاه فرمان داد که وی با استفاده از نیروی قهریه به سلیمانیه و به محل حکمرانی خویش باز گردانده شود . پاشای بغداد سفیری به دارالخلافه تهران فرستاده و نسبت به این اقدام اعتراض نمود . او که به هیچ صراطی مستقیم نبود ، به کار خویش ادامه داد و موجب گردید که شاه ایران والی کردستان را با سپاهی مجهز در اوایل سال ۱۲۲۱ ه.ق به سلیمانیه گسیل کند و حاکم انتصابی پاشای بغداد را عزل و حاکم قبلی را که مورد حمایت پادشاه ایران بود ، به ولایت آنجا گمارد .  بدین ترتیب پس از سی سال صلح میان ایران و عثمانی نبرد جدیدی آغاز گردید .  ابتدا فتحعلیشاه پسرش محمد علی میرزا را به ولایت اکثر سرزمینهای غربی ایران برگزید و به وی فرمان داد که با ترکها وارد میدان نبرد شود . در تاریخ جمادی الاخر سال ۱۲۲۱ ه.ق در ناحیۀ مریوان درگیری سنگینی بوقوع پیوست که منجر به شکست و اسارت بسیاری از سرداران و سربازان ترک گردید . و با فرستادن رسولی از سوی پاشای بغداد و تقاضای گذشت ، بصورت موقت صلح برقرار گردید .

سرباز-دورۀ-عباس-میرزا-دوران-قاجاریه

سرباز دورۀ عباس میرزا-دوران قاجاریه

دولت عثمانی از سویی با کشور روسیه درگیر بود ، بنابراین صلاح کار را در آن دانست که هیئتی را در سال ۱۲۲۶ به تهران اعزام نموده و برگزیدۀ شاه ایران را به سِمَت حاکم سلیمانیه مورد تأیید قرار دهد .  لیکن دیری نپیایید ، یک سال بعد پاشای بغداد ، مجدد قرار و گفتۀ خود را زیر پا گذارده و بار دیگر حاکم انتصابی خود را بر ولایت سلیمانیه گماشت  لذا میان ایران و عثمانی جنگ دیگری درگرفت و قشون ایران بطرف سرزمین عثمانی حرکت کرد . عبدالله پاشا حاکم بغداد متوسل به خدعه  و نیرنگ شده و از یکی از روحانیون با نفوذ نجف درخواست نمود که از فرماندۀ سپاه ایران بخواهد که جنگ را متوقف کرده و برگردند . بنابراین شاهزادۀ قاجار فریب نیرنگ حاکم بغداد را خورده و در لحظۀ پیروزی فرمان داد تا قوایش عقب نشینی نمایند و خود با نمایندگان عثمانی وارد گفتگو شد . مذاکرات صلح با پیشنهادهای ایران مورد موافقت قرار گرفت و بار دیگر در سال ۱۲۲۹ ه.ق میان طرفین صلح برقرار گردید ناگفته نماند کشور روسیه بدلیل اینکه علاقه داشت میان ایران و عثمانی جنگ دائماً برقرار بوده و هردو تضعیف شوند ، هر از چند گاهی به ضرر هرکدام از آنها اقدامات تحریک آمیز انجام می داد . « ناسخ التواریخ : ص۲۸۹ ،۲۸۸» البته عوامل متعدد دیگری نیز مانند تجاوزات عثمانی به خاک ایران به بهانۀ سرکوبی مخالفان خود ، باعث گردید که بار دیگر حکومت ایران با قشونی به فرماندهی عباس میرزا در ذی الحجۀ سال ۱۲۳۶ ه.ق از منطقۀ ماکو بطرف ارزروم حرکت کرده و پس از ورود به آن منطقه در حومۀ قلعۀ توپراق ترکان را شکست سختی دهد . و بدنبال آن قلعۀ اقسرا در شهر بایزید را متصرف شد . آنگاه پس از تصرف قلعۀ ملازگرد ارزروم را بدست آورد و سپاهیان او در آنجا غنائم بسیاری کسب کردند . و به مرور دژهای آبشگرد ، نادین ، اخلاط و … را تسخیر نموده و همچنین چندین اراده توپ و هزاران رأس احشام را به غنیمت گرفت  . از طرفی دیگر سپاهی به فرماندهی محمد علی میرزا دولتشاه  از سمت کردستان تا کرکوک و سامرا پیشروی نمود و نیروهای عثمانی را تار و مار ساخته و بسیاری نیز در این حملات به هلاکت رسیدند . لیکن متأسفانه وی در ماه صفر سال ۱۲۳۷ ه.ق بصورت غیر منتظره چشم از جهان فرو بست . در این هنگام پاشای بغداد تقاضای صلح کرد . در پی پیشرویها و متصرفات ایران در خاک عثمانی باب عالی (مجلس مشورتی عثمانی) سپاهی بسیار مجهز و کامل را به سرداری رئوف پاشا به مقابلۀ قشون ایران گسیل داشت که پس از رویارویی طلایه داران ارتش ایران با گروههایی از سپاه ترک در منطقۀ قارص و ارامنه در قره کلیسا ، قوای اصلی عباس میرزا با نیروهای عظیم عثمانی در تاریخ یازدهم شوال سال ۱۲۳۷ ه.ق در ناحیۀ توپراق قلعه مواجه شدند . نبرد سنگین و خونینی درگرفت که در نتیجه ایرانیان توانستند پنجاه هزار تن از جنگجویان عثمانی را به هلاکت رسانده و تمامی توپخانۀ آنان را به غنیمت گرفتند . سپاه ایران قصد پیشروی بیشتر را داشتند که ناگهان بیماری وبا گریبانگیر آنها شده و به مرگ بیش از ده هزار نفر آنها انجامید . آنگاه رئوف پاشا درخواست صلح نمود که بدنبال آن قطعنامۀ ارزنه الروم در نوزدهم ذی القعده سال ۱۳۳۸ ه.ق منعقد گردید که بازهم موارد بسیاری از اختلافات طرفین بی تکلیف باقی ماند .

فتحعلی شاه قاجار جهت پاره ای از مسائل عازم جنوب گردید و پس از ورود به آنجا در عمارت هفت دست سکنی گزید . اما دیری نگذشت در روز پنج شنبه نوزدهم جمادی الآخر سال ۱۲۵۰ ه.ق چشم از جهان فرو بست . جنازۀ وی را به قم منتقل نموده و در صحن حرم حضرت معصومه (س) بخاک سپردند .

تصویر قدیمی از مقبره فتحعلیشاه قاجار در حرم حضرت معصومه

تصویر قدیمی ازآرامگاه فتحعلیشاه قاجار در حرم حضرت معصومه (ع)

در سالهای ۱۸۱۲ و۱۸۱۳ میلادی گاسپار درویل موفق شده است که فتحعلی شاه را از نزدیک ملاقات نماید و آن شاه قاجار را بدین شرح توصیف می کند : فتعلیشاه که روزگاری از خوش قیافه ترین مردان مملکت ایران و دارای قد بلندی بوده ، هم اکنون به سن پنجاه رسیده ، اما سلامتی و تندرستی او به سبب افراط در امور بسیار بیشتر از این سن به نظر می رسد . پشت او خمیده و کمی ضعیف و لاغر تر از حد معمول است و توان ایستادن بر روی دو پا را ندارد . صدای او که در گذشته قوی و رسا بود ، اینک بم و لرزان است . او سوگلی های بسیاری دارد و پزشکان با توجه به حال و روز او توصیه کرده اند کمتر از سه روز با زنان خود مراوده نداشته باشد . این شاه قاجار جهت ترمیم قدرت جنسی خود از مادۀ محرک و قوی بنام مومیا سود می برد . این ماده در حوالی شیراز از شکاف صخره ای خارج می شد و توسط دربار نگهبانانی برای این صخره گمارده بودند که مومیا را در جعبه هایی مهر و موم نموده و به دربار شاه ارسال می کردند . « سفرنامۀ درویل  ، درویل ، گاسپار: ص۱۶۹ ، ۱۷۰»

تصویر-نقاشی-شدۀ-فتحعلی-شاه-قاجار...

تصویر فتحعلی شاه قاجار…

آغاز سنت وزیر کشی از حکومت فتحلیشاه و ادوارحکومت قاجاریه

نویسنده مشهور محمود محمود می نویسد : سرجان ملکم از صدراعظم ایران گله کرده و ایراد نمود که چرا مانع شده فتحعلی شاه انتقام شیعه های ایران را از افغانهای سنی بگیرد . صدراعظم ابراهیم خان به او جواب می دهد که سیاست از مذهب جدا است . صلاح شاه نبود برای یک چنین کار کوچکی یک قسمت از مملکت را ویران کند و سکنه آنرا قتل عام نماید .

از این جواب ، سرجان ملکم صدراعظم ایران را شناخت و با افکار او آشنا شد .

عهدنامه ای که در آن ایام بین ایران و انگیس به نمایندگی حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله بسته شد اولین و آخرین عهدنامه ایست که دستخوش ابهام نشده و عبارات کشدار چند پهلو در آن دیده نمی شود و حقّی از ایران سلب نشده ، بلکه حقوق طرفین کاملاً مساوی است . اگرتعهدی شده دو جانبه است و نماینده ایران تعهدی نکرده که آناً مسئول انجام دادن آن باشد و در مقابل در آینده در صورت امکان کمک و مساعدت تحویل بگیرد . «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس ، جلد ، ص۸۸»

کلانتر از آن پپس برای دولت بریتانیا ، چهره ای خطرناک تشخیص داده شد و حساسیت آنها را بر انگیخت . هرچه بود کوتاه مدتی پس از انعقاد قرارداد و بازگشت سرجان ملکم به انگلستان ، وضع حاجی ابراهیم بحرانی شد . گرانتس واتسن می گوید دشمنان وی به شاه در خفا می گفتند حاجی در خیال برانداختن پادشاه است . درهمان زمان شایع شده بود که آغامحمدخان به جانشین خود تأکید کرده بود که نگذارد سر خاکستری حاجی ابراهیم که به سرور اول خود (لطفعلی خان زند) خیانت کرده بود ، آسوده به خاک سپرده شود . «تاریخ ایران دوره قاجار ، ص۱۲۵» عده ای نیز بر شاه القاء می کردند که او با شاهزاده حسینعلی میرزا در ارتباط و اجرای دسیسه است .

کار ابراهیم خان کلانتر پایان یافته بود . برای جلوگیری از شورش احتمالی کسان و هواداران او که در جای جای نواحی ایران دارای سمت و منصب بودند ، قرار شد در یک روز معین ، اول ذی الحجه سال ۱۲۱۵ ه.ق  حاج ابراهیم و تمام وابستگانش  را در سرتاسر ایران دستگیر و بقول مورخ قاجاری [مکفوف البصر و معدوم الاثر] سازند . توطئه به ترتیبی که طراحی شده بود ، اجرا گردید . پسران و برادران و برادر زادگان او را در بروجرد ، کهکیویه ، شیراز و تهران بازداشت کرده و به قتل رساندند یا چشم آنان را کور کردند .

شخص حاج ابراهیم و برادرش عبدالرحیم خان را در تهران توقیف کردند . اعتمادالسلطنه می گوید او را محاکمه کردند و او شجاعانه از اتهاماتی که بر او وارد آورده بودند دفاع کرد . اما چندانکه تحاشی نمود مسموع نیفتاد …. هر دو چشم او را در تهران برکندند و زبانش بریدند و او را زبون ساختند و مغلولاً با زن و فرزندش در قزوین فرستادند و از آنجا به جهان دیگرش فرستادند . «صدرالتواریخ ص ۳۲ نقل از فتعلیشاه قاجار ، سقوط ، ص۱۱۱ای ۱۱۴»

تصویر نقاشی شده ابراهیم خان کلانتر

تصویر نقاشی شده ابراهیم خان کلانتر

ذوجات  فتحعلی شاه قاجار به روایت ناسخ التواریخ

زوجات فتحعلیشاه شاهنشاه ایران عجب نباشد که آنرا کسی شماره کند ، با هزار تن راست آید . لیکن در این کتاب مبارک آنانکه در حشمت حسب و نسب سجل و سند داشته اند ، یا در سرای سلطنت صاحب ولد بوده اند و اگر نه شناخته نامبردار گشته اند ، بنام نگاشته می آید و آن جماعت که نسب بزرگ داشته اند، نخست رقم می شود و بعد از آن طبقه که هنگام رحلت پادشاه با فرزندان بوده اند شمرده می آید . آنگاه آن جماعت را مرقوم داریم که بعضی را فرزند نبوده  و برخی را فرزندان بمرده اند وهنگام بدرود پادشاه از جهان بی ولد بوده اند که از جمله  اولین زوجه آسیه خانم دختر فتحعلی خان دولوی قاجار .  زوجۀ دوم نیز آسیه خانم دختر محمدخان قاجار.  زوجۀ سوم خیرالنساء خانم دختر مرتضی قلیخان عم شهریار.  زوجۀ چهارم مریم بیگم خانم دخترشیخعلی خان زند  زوجۀ پنجم بدرالنساء خانم دختر حاجی مصطفی قلیخان عم شهریار  زوجۀ ششم خدیجه خانم دختر محمدخان عزالدین لوی قاجار  زوجۀ هفتم گوهرشادخانم دخترمیرزا محمدخان دولو بیگلر بیگی تهران  زوجۀ هشتم ملک سلطان خانم دختر ابراهیم خان دولوی قاجار  زوجۀ نهم سلطان خانم دختر الله قلی خان قاجار دولو  زوجۀ دهم بدرجهان خانم دختر محمدجعفر خان عرب حاکم بسطام  زوجۀ یازدهم خیرالنساء خانم دختر شاهرخشاه افشار  زوجۀ دوازدهم آغابیگم مشهور به آغا باجی دختر ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم قره باغ   زوجۀ سیزدهم بیگم خانم دختر صادق خان شقاقی   زوجۀ چهاردهم طرلان خانم دختر اللهیار خان قلیجه   زوجه پانزدهم بگم خانم دختر امامقلی خان افشار  زو جۀ شانزدهم قمر نسا بیگم دختر حسینقلی خان پسر امامقلی خان افشار  زوجۀ هفدهم زینب خانم دختر احمدخان مقدم بیگلر بیگی مراغه   زوجۀ هیجدهم خانم کوچک دختر محمدتقی خان نبیرۀ کریمخان زند  زوجۀ نوزدهم مریم بیگم خانم دخترجعفرخان زند  زوجۀ بیستم آقا بیگم دختر صید مرادخان زند  زوجۀ بیست ویکم خاتونجان خانم دختر محمدعلیخان زند  زوجۀ بیست و دوم خیرالنسا خانم دختر مجنون خان پازوکیست  زوجۀ بیست وسوم  نوشآفرین خانم دختر بدرخان زند  زوجۀ بیست و چهارم مهرنسا خانم همشیرۀ محمودخان قوریسا و لباشی دنبلی  زوجۀ بیست وپنجم خانم جان خانم دختر محمد علیخان زند ولد کریم خان   زوجۀ بیست وششم خانم جانی خانم دختر ابراهیم خان طالش  زوجۀ بیست وهفتم آغا بیگم خانم نسب به سلاطین صفوی می رسد  زوجۀ بیست وهشتم  نسا باجی خانم از بزرگزادگان طالش  زوجۀ بیست ونهم گوهر خانم دختر ندرقلی خان زند   زوجۀ سی ام نبات خانم دختر تقی خان قاجار  زوجۀ سی ودوم گوهر خانم دختر خانباباخان نانکلی .

نقاشی-فتحعلیشاه-و-فرزندان-و-نوه-هایش-واقع-در-کاخ-نگارستان-عکس-از سیت تهران شناسی

نقاشی فتحعلی شاه قاجار و فرزندان و نوه هایش واقع در کاخ نگارستان عکس از سایت تهران شناسی

بانوان ذکر شده از همسران فتحعلیشاه بودند که یا از آنها فرزندی زاده نشد ، و یا اگر متولد شد در زمان حیات پادشاه از دنیا رفت  اما در ادامه اسامی همسران فتحعلیشاه که در زمان وفات شاه از وی دارای فرزند بودند، آمده است .

زوجۀ سی و سوم زیبا چهر خانم از اهالی گرجستان زوجۀ سی و چهارم بی بی کوچک خانم همشیرۀ صادقخان بروجردی   زوجۀ سی وپنجم زینب خانم همشیرۀ علیخان بختیاری  سی و ششم بیگم جان خانم دختر حاجی صادق قزوینی  سی هفتم کلثوم خانم از سادات پازوار  سی وهشتم مریم خانم از اهالی گرجستان  سی ونهم مریم خانم از جماعت بنی اسرائیل  زوجۀ چهلم فاطمه خانم مشهور به سنبل باجی همشیرۀ علی اکبر راهوری  زوجۀ چهل ویکم کلیدن خانم ملقب به خازن الدوله از مردم گرجستان   زوجۀ چهل ودوم طاووس خانم ملقب به تاج الدوله از اهالی اصفهان  زوجۀ چهل وسوم بنفشه بادام خانم از ارامنۀ آذربایجان   زوجۀ چهل وچهارم مشتری باجی از اهالی شیراز   زوجۀ چهل وپنجم زلیخا خانم از جماعت ترکمانان   زوجۀ چهل وششم بریشاه خانم از مردم گرجستان   زوجۀ چهل و هفتم شاه پری خانم ملقب به سردار که درفن موسیقی نامبردار بود   زوجۀ چهل وهشتم شاه پسند خانم از اهالی شیراز  زوجۀ چهل ونهم سکینه خانم از مردم اصفهان   زوجۀ پنجاهم جیران خانم از قبیلۀ کوکلان ترکمان  زوجۀ پنجاه ویکم ستاره خانم از مردم اصفهان   زوجۀ پنجاه ودوم گل پیرهن خانم از مردم گرجستان   زوجۀ پنجاه وسوم زیبا چهر خانم خواهر نصیر خان شیرکوهی رشتی   زوجۀ پنجاه وچهارم ننه خانم همشیرۀ محمد مهدیخان پازواری   زوجۀ پنجاه و پنجم بی بی خانم دختر حاج یوسف بار فروش  زوجۀ پنجاه و ششم  حاجیه خاتون خانم دختر لطفعلی بیک اصفهانی   زوجۀ پنجاه وهفتم خوش نما خانم از مردم گرجستان   زوجۀ پنجاه وهشتم فاطی خانم از مردم شیراز  زوجۀ پنجاه ونهم خیرنسا خانم از مردم بلباس   زوجۀ شصتم ننه خانم ملقب به مهد علیا همشیرۀ ملا عبدالله   زوجۀ شصت ویکم  شاه هما خانم از قبیلۀ کردجهان بیگلو  زوجۀ شصت و دوم بیگم خانم دختر حاجی الیاس تجریشی از قرای تهران   زوجۀ شصت وسوم ماه آفرین خانم دختر گل محمد خان شیرازی  زوجۀ شصت وچهارم شاه فرازخانم از مردم بلباس  زوجۀ شصت و پنجم  یکی  خانم الشهیر به الکزار از مردم قره باغ   زوجۀ شصت وششم  ملک جهان خانم از اهالی شیراز  زوجۀ شصت و هفتم شهباز خانم از اهالی قزوین   زوجۀ شصت و هشتم  اه کز خانم از مردم بسطام   زوجۀ شصت ونهم شهربانو خانم از قبیلۀ خدابنده لو  زوجۀ هفتادم خیرنسا خانم دختر ابوطالب بیک سنگسری   زوجۀ هفتاد و یکم حُسن ملک خانم از جماعت لگزی  زوجۀ هفتاد ودوم جهان افروز خانم دختر صید نظر بیرانوند  زوجۀ هفتاد وسوم حاجیه نبات خانم از جماعت بنی اسرائیل   زوجۀ هفتاد وچهارم دلارام خانم از مردم گرجستان   زوجۀ هفتاد وپنجم طوطی خانم از قبیلۀ ارامنه   زوجۀ هفتاد وششم خدیجه خانم از جماعت بنی اسرائیل   زوجۀ هفتاد و هفتم جان بیگم خانم از مردم قم  زوجۀ هفتاد وهشتم کل بخت خانم از قبیلۀ ترکمانان یموت   زوجۀ هفتاد ونهم حاجیه خانم از مردم طالش   زوجۀ هشتادم گل اندام خانم از جماعت بنی اسرائیل   زوجۀ هشتاد ویکم  شاه پرور خانم از قبیلۀ قراچورلو   زوجۀ هشتاد ودوم سکینه خانم از مردم تهران   زوجۀ هشتادو سوم سرو ناز خانم از مردم گرجستان   زوجۀ هشتاد وچهارم جهان افروز خانم    زوجۀ هشتاد وششم خاتون باجی از مردم مازندران  زوجۀ هشتاد و هفتم میرزا مریم دختر محمد تقی بیک استرآبادی  زوجۀ هشتاد وهشتم سکینه خانم از اهالی ترکمانان  زوجۀ هشتاد ونهم شیرین خانم از جماعت بنی اسرائیل  زوجۀ نودم شیرین خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ نود ویکم شاخه نبات خانم از مردم گرجستان   زوجۀ نود ودوم شاه نبات خانم از مردم گنجه   زوجۀ نود وسوم جان جان خانم از مردم اصفهان   زوجۀ نود وچهارم شهربانو خانم از قبیلۀ بنی اسرائیل   زوجۀ نودو پنجم گل پری خانم از مردم گرجستان   زوجۀ نود وششم نرگس خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ نود وهفتم نرگس خانم از مردم گرجستان   زوجۀ نود وهشتم جواهر خانم از جماعت ترکمانان    زوجۀ نود و نهم شکوفه خانم از مردم گرجستان   زوجۀ صدم غنچه دهان خانم از قبیلۀ ترکمانان کوکلان   زوجۀ صد ویکم کربلایی مریم خانم از مردم گرجستان  زوجۀ صد و دوم معصوم خانم از جماعت بنی اسرائیل   زوجۀ صد و سوم نوبهار خانم از مردم قرای تهران  زوجۀ صد وچهارم دل افروز خانم از از ترکمانان کوکلان   زوجۀ صدو پنجم دل افروز خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ صدو ششم خیرالنسا خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ صد وهفتم آرزوخانم از جماعت شاهسون زرگر   زوجۀ صد و هشتم  منیژه خانم از مردم شیراز  زوجۀ صدونهم شهناز خانم از قبیلۀ شقاقی  زوجۀ صد ودهم لولی خانم از جماعت ارامنه  زوجۀ صدو یازدهم جانجان خانم از اهالی اصفهان   زوجۀ صد ودوازدهم یاسمین خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ صدو سیزدهم زیبا نظر خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ صدو چهاردهم سیده نسا خانم از سادات کاشان  زوجۀ صدو پانزدهم آهو خانم از مردم ارامنه  زوجۀ صدو شانزدهم ماهی خانم از جماعت بنی اسرائیل    زوجۀ صد وهفدهم نازآفرین خانم از مردم شیراز  زوجۀ صدو هیجدهم شیرین خانم از مردم اصفهان   زوجۀ صد ونوزدهم نورسلطان خانم از قبیل ترکمان   زوجۀ صدو بیستم گلابی خان از جماعت زندیه   زوجۀ صد وبیست ویکم شاه پسند خانم دختر رمضان بیک خمسه   زوجۀ صد وبیست ودوم جهان خانم از مردم باجلان  زوجۀ صد وبیست وسوم نازک بدن خانم از مردم قره باغ   زوجۀ صدوبیست وچهارم مروارید خانم از قبیلۀ بزچلو  زوجۀ صد وبیست وپنجم طوطی خانم از طایفۀ کارخانه زند   زوجۀ صدو بیست و ششم کوچک خانم از مردم بنی اسرائیل   زوجۀ صدو بیست وهفتم کوچک خانم از مردم شیراز  زوجۀ صدو بیست و هشتم صنم خانم از مردم ورامین   زوجۀ صدو بیست ونهم گل صبا خانم از مردم ترکمان   زوجۀ صدو سی ام بیگم خانم از مردم ورامین    زوجۀ صدو سی ویکم مارال خانم از مردم ترکمان   زوجۀ صدو سی ودوم شهربانو خانم از مردم مازندران   زوجۀ صدو سی وسوم نسا خانم ازمردم عرب    زوجۀ صدو سی چهارم پریزاد خانم از مردم قزوین   زوجۀ صد وسی و پنجم از مردم اصفهان   زوجۀ صدو سی وششم گنجشکی از مردم اصفهان  زوجۀ صدو سی وهفتم سارا خانم از مردم دامغان   زوجۀ صدو سی وهشتم ملک جان خانم از جماعت ارامنه  زوجۀ صدو سی ونهم خورده خانم همشیرۀ ابوالقاسم تهرانی   زوجۀ صدو چهلم شمشاد خانم از ترکمانان یموت   زوجۀ صدو چهل و یکم  صنم برخانم از جماعت عثمانلو   زوجۀ صدو چهل و دوم زینب خانم از مردم مازندران   زوجۀ صدو چهل وسوم مریم ککیک خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ صدو چهل وچهارم شرف خانم از مردم خمسه   زوجۀ صد وچهل وپنجم جانی خانم از سادات مازندران  زوجۀ  صدو چهل وششم شاهویردی خانم دختر استاد محمد رضای تارچی   زوجۀ صدوچهل وهفتم زینب خانم از جماعت ارامنه   زوجۀ صدوچهل وهشتم نبات خانم از مردم قزوین   زوجۀ صدو چهل ونهم فخر جهان خانم دختر آقا محمد جعفر کاشی   زوجۀ صدو پنچاهم شاه نبات خانم دختر کربلایی محمد مازندرانی    زوجۀ صد وپنجاه ویکم  نیاز خانم از مردم مجوس   زوجۀ صدو پنجاه و دوم شیرین خانم از مردم اصفهان   زوجۀ صدو پنجاه وسوم گوهر خانم از طایفۀ کلیایی   زوجۀ صد وپنجاه وچهارم زینب باجی از مردم مازندران   زوجۀ صدو پنجاه وپنجم نرگس باجی از جماعت ارامنه   زوجۀ صد وپنجاه و ششم خدیجه خانم از جماعت بنی اسرائیل   زوجۀ صدوپنجاه وهفتم سارا خاتون از اهالی اصفهان   زوجۀ صد وپنجاه وهشتم  سکینه خانم از جماعت ترکمان  .

گاسپار درویل فرانسوی که در آنهنگام در تهران حضور داشته تعداد همسران فتحعلی شاه قاجار را هفتصد تن  ، مادام دیولافوا هفتصد تن ، و برخی مورخین صدو هشتاد و نه تن و ، ناسخ التوارخ نیز همانطوریکه اشاره شد ، تعداد همسران وی را حدود هزار تن می داند که اسامی صد و پنجاه و هشت تن از آنها را ذکر نموده است .

تصویر سنگ قبر فتحلی شاه در حرم حضرت معصومه

تصویر سنگ قبر فتحعلی شاه در محوطه حرم حضرت معصومه (ع)

 

 

منابع :

تاریخ روضه الصفای ناصری ، رضا قلی هدایت ، قم ۱۳۳۹ شمسی

مفتون دنبلی ، عبدالرزاق ، مآثر سلطانیه ، به کوشش غلامحسین زرگری نژاد ، تهران ، ۱۳۸۳ شمسی

محمود محمود ، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نونزدهم تهران ، اقبال ، ۱۳۵۳ شمسی

محمد صادق وقایع نگار ، آهنگ سروش (تاریخ جنگهای ایران و روس) ، حسین آذر تهران ۱۳۶۹ شمسی

آهنگ سروش ،تاریخ جنگهای ایران و روس ، یاد داشتهای میرزا محمد صادق وقایع نگار (هما)

قوزانلو ، جمیل ، تاریخ نظامی ایران ، تهران ، ۱۳۱۵ شمسی

احمد تاج بخش ، تاریخ روابط ایران وروسیه در نیمۀ اول قرن نوزدهم ، تبریز ، ۱۳۳۷ شمسی

گاردن ، آلفردو ، مأموریت ژنرال گاردن در ایران ، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی ، تهران ، ۱۳۶۲شمسی

سعید نفیسی ، تاریخ  اجتماعی سیاسی ایران ، در دورۀمعاصر، تهران ، ۱۳۶۱ شمسی

فضل الله خاوری شیرازی ، تاریخ ذوالقرنین به اهتمام  ناصر افشارفر ، تهران ، ۱۳۸۰ شمسی

جهانگیرمیرزا ، تاریخ نو، به کوشش عباس اقبال آشتیانی ، تهران ، ۱۳۲۷ شمسی

اعتضادالسلطنه ، علیقلی ، اکسیرالتواریخ ، به کوشش کیان فر، تهران ، ۱۳۷۰ شمسی

فتح الله عبدالله یوف ، گوشه ای از مطالبات ایران و  روسیه و… ترجمۀ غلامحسین متین، تهران ،۱۳۵۶ شمسی

« کاظم زاده ، روابط ایران وروس و (شوروی)  ، تاریخ کمبریج (قسمت ایران) جلد هفتم ، ۱۹۹۱ میلادی»

میرزا ابوالقاسم قائم مقام ، (دونامۀ از میرزا ابوالقاسم قائم مقام) به اهتمام محمد رضا نصیری ، آینده ، تهران ، ۱۳۶۴ شمسی

سفرنامۀ درویل  ، درویل ، گاسپار ، ترجمۀ جواد محبی ، چاپ گوتنبرگ ، تهران ۱۳۸۴شمسی

جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ، لسترنج  ، ترجمه به اهتمام محمود عرفان

زنبیل ، فرهاد میرزا معتمدالدوله  ، تهران ، کلاله خاور ، ۱۳۴۵ شمسی

تاریخ سیاسی اجتماعی ایران درعصر زند ، دکتر غلامرضا ورهرام ، ۱۳۸۵ شمسی

تاریخ قاجار ، ایران در دوران فرمانروایی  دودمان قاجاریه  ، دکتر محسن سلیم ، انتشارات دانشگاه آزاد ، ۱۳۸۲ شمسی

تاریخ جامع ایران ، جلد دوازدهم ، سید جواد طباطبایی ، دوران فتحعلی شاه قاجار

ناسخ التواریخ ، دورۀ کامل تاریخ قاجاریه ، میرزا محمدتقی لسان الملک سپهر با مقابلۀ وتصحیح کامل و فهارس ، به اهتمام جهانگیر قائم مقامی

فتحعلیشاه قاجار ، سقوط در کام استعمار ، تألیف پناهی سمنانی ، انتشارات نمونه ، بهار ۱۳۷۶ خورشیدی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *