اسپهبد-فرخان

فرخان بزرگ

فرخان بزرگ یا اسپهبد فرخان

پس از مرگ دابویه فرزندش فرخان بزرگ جانشین وی گردید . اعراب به او لقب ذوالمناقب داده بودند. در دوران حکومت او خلفای اموی قصد تسخیر تبرستان را کردند لیکن وی همواره در نبرد با اعراب پیروز می شد و یزیدبن ملهب سردار عرب را در زمان سلیمان عبدالملک از سال ۷۱۷ تا ۷۱۴ میلادی به سختی شکست داد و به عقب نشینی بسوی عراق مجبور کرد . او اولین پادشاه گاوباریان است که از وی سکه بدست آمده است فرخان بزرگ از سال ۷۱۱ تا ۷۲۸ میلادی حکومت کرد پس از مرگ وی اسپهبد دازمهربه جای پدر نشست .

محدوده قلمرو حکومت گاوباریان

محدوده قلمرو حکومت گاوباریان

چراغعلی اعظمی سنگسری در کتاب سکه های طبرستان آورده است : وی پسر دابویه است که بعد از مرگ پدر لشکر به طبرستان کشید و تا حد نیشابور بگرفت . و شهر ساری و شهر اسپهبدان و شهرهای دیگر نیز بنیاد نهاد و طبرستان چنان معمور کرد که به ایام گذشته نشان ندادند.

به عهد او چندبار ترکان عزم طبرستان کردند اما جرأت نیافتند که به قلمرو او آیند و آنان را طمع منقطع آمد . مصقله بن هبیره الشیبانی نیز که از جانب خلیفه به طبرستان لشکر کشیده بود ، دو سال با فرخان بزرگ نبرد کرد که سرانجام در کجور کشته شد . ابن اسفندیار می گوید : گور او هنوز بر سر راه نهاده است .عوام الناس آنجا را به تقلید و جهل زیارت می کنند که صحابه رسول علیه السلام است . (ابن اسفندیار ۱۵۷)

قطری بن الفجاعه المازنی یا بن مازن که از گردنکشان عرب ، دشمن حجاج و از خوارج بود به عهد حجاج بن یوسف به اسپهبد پناه آورد . عمر فناق و صالح مخراق با او بودند . آنها زمستان را به سر آوردند و در بهار او را در قبول اسلام یا جنگ مخیر کردند . در این اثنا سفیان بن ابی الا برد الکلبی از جانب حجاج مأمور دفع قطری شد . سفیان از اسپهبد فرخان که لشکر به دماوند برده بود ، مدد خواست و شرط کرد که اگر اسپهبد کمک کند سفیان معترض او نشود . قطری از این امر آگاه شد و از حدود دماوند به سمنان رفت . اسپهبد به دنبال او به سمنان تاخت و جنگ در گرفت . قطری اسب برانگیخت و رو به اسپهبد نهاد . او نیز به نبرد پبش رفت . قطری از اسب بیفتاد . اسپهبد بر او تاخت . و سرش برداشت و سران سپاه خوارج جمله کشته شدند یا گرفتار آمدند . اسپهبد فرخان سر قطری و سایر بزرگان خوارج را نزد سفیان فرستاد و او به تعجیل آنرا نزد حجاج روانه گردانید . حجاج یک خروار و یک خروار خاکستر نزد سفیان فرستاد که اگر این فتح از دست برآمد ، بی اسپهبد فرخان زر ترا باشد و اگر از اسپهبد این امر مهم  صورت گرفت این یک خروار خاکستر را برسر سفیان ریزند و چنین کردند و زر به اسپهبد بدادند . چون حجاج از طرف عبدالملک بن مروان (۶۵ تا ۸۵ هجری)از سال ۷۵ هجری والی قسمتی از ایران بوده است ، بنظر می رسد که این واقعه قبل از فوت دابویه بوقوع پیوسته باشد . « معجم الانساب ۱ ، ۶۲ ، ۶۸ – ظهیرالدین ۱۱- ابن اسفندیار ۱۵۸ تا ۱۶۲»

درعهد ولید بن عبدالملک (۸۶ تا۹۶ هجری) که قتیبه خراسان و ماورای جیحون داشت ، با اسپهبد یگانگی و دوستی نمود اما در دوران خلافت سلیمان بن عبدالملک ( ۹۶ تا ۹۹ هجری ) یزیدبن ملهب ، قتیبه را سرزنش کرد که چرا طبرستان که روضه ایست در میان بلاد اسلام را فتح نمی کنی . لیکن قتیبه دست از دوستی فرخان نکشید . سلیمان یزید را امارت خراسان بداد و مأمور فتح طبرستان کرد . یزید لشکر عرب و خراسان و ماوراء النهر برداشت و به گرگان آمد . اسپهبد «جمله اهل ولایت و حرم و اموال و چهارپایان به کوهستان فرستاد و به هامون و صحرا چیز نگذاشت » یزید بر تمیشه که شهری در مرز گرگان و مازندران بود آمد و از راه دشت لشکر به ساری برد و اسپهبد به مقابل او به پشته ها همی رفت . قاصدانی به گیل و دیلم فرستاد که ده هزار مرد نزد او آمدند . فرخان بزرگ و لشکریان ازقلل کوهها به سنگ و تیر لشکر تازیان را منهزم ساختند و به راهی دیگر درآمده و پانزده هزار مرد از آنان بکشتند تا به لشکر یزید رسیده خیمه ها سوخته و غارت کردند آنگاه اسپهبد بفرمود تا از راه ساری به تمیشه «دارانجن» کنند چنانکه سوار نتواند گذشت و شارع نیست گردانند . بدین ترتیب یزید و سران لشکر او محاصره شدند . یزید خائف گشت و تدبیر خلاص کرد به مردی که اصل او از دیلم بود متوسل شد و گفت سپاهش در گرگان جمله کشته شده اند و اینجا راه را فرو گرفته اند و دوسال گذشت که بدین جنگ مشغولیم «یک بدست زمین ما را مسلم نمی شود و کسی مسلمانی قبول نمی کند » به هر حال این مرد نزد اسپهبد آمد و یزید با پرداخت سیصد هزار دینار و پنج هزار درهم غرامت اجازه یافت به گرگان رود . اسپهبد به تمیشه شد و به لب خندق فرو نشست تا جمله اسیران باز ستد .

یزید از گرگان به شام رفت تا داستان ناکامی خود را باز گوید . او از طبرستان به سلیمان خلیفه نامه نوشته بود که چندان غنائم برداشتم که قطار شتر به شام رسد . در شام نبشته بر او عرضه کردند . گفت اول چنین بود .. اما بعد چنین گردید . از او قبول نکردند و روانه زندانش ساختند . پس از سلیمان ، عمر ( ۹۳ تا ۱۰۱ هجری) و پس از او یزید دوم (۱۰۱ تا ۱۰۵ هجری ) به خلافت رسیدند اما دیگر آهنگ طبرستان نکردند .

اسپهبد فرخان بزرگ دگرباره ویرانیهای جنگ را ترمیم کرد و پس از هفده سال زندگی پرافتخار درگذشت . اعراب او را «ذوالمناقب» لقب داده بودند . «طبقات سلاطین ۸- معجم الانساب ۱- ابن اسفندیار ۱۶۱، ۱۶۵- ظهیرالدین ۱۱»

در روی ضرب سکه اسپهبد فرخان چهرۀ او را می بینیم که متوجه راست است و تاج ساسانی با دو پر عقاب که در وسط آن ماه و ستاره است ، بر سر دارد در سه سمت دیگر روی سکه ماه و ستارۀ زینت افزای این طرح زیباست بر پشت سرش به رسم ساسانیان عبارت نیایش مخصوص « آرمان افزود»را می بینیم .

 

منابع :

تاریخ تبرستان تألیف ابن اسفندیارتاریخ ۶۱۳ ه.ق

سکه های ایران علی اکبر سرفراز ، فریدون آورزمانی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *