محمد بن بزرگ امید

محمد بن بزرگ امید

 

فرمانروایی محمد بن بزرگ امید “داعی سوم”   حکومت ۵۳۲ الی ۵۵۷ ه.ق

کیابزرگ امید فرزند ارشد خود را که قبلاً ولیعهد کرده بود ، جانشین خویش گردانید و وی پس از این انتصاب به الموت آمد و زمام کارها را به دست گرفت و از همان طریق و راه حرکت کرد که پدرش و پیشوای اسماعیلیان (حسن صباح) رفته بود .

در عصر فرمانروایی محمد پسر بزرگ امید در سال ۵۳۷ ه.ق ، رفیقان که همچنان پشتیبان فرمانروایان الموت بودند ، به طرف دیلمان حمله ور شدند و شهر و دیار سیجان را که در چنگ دشمنان بود بسوزانیدند و پس از آنکه دژ آنجا را عمارت کردند و ذخایر و امکانات جنگی در آن بنهادند ، و “کیا محمدبن علی خسرو فیروز کوهی”را به حکومت سعادت کوه منصوب نمودند .

در زمان همین حاکم الموت ، جمعیت رفیقان را با لشکر گرجیان دشمنی و خصومتی به هم رسید که در نتیجه ، رفیقان ، آنان را به محاصره درآورده و چنان کار بر گُرجیان تنگ شد که آنها از سوی کوه هیچگونه کمکی نتوانستند به گرجیان محاصره شده بنمایند .

وقتی محاصره ادامه یافت ، امیر “طراسف”بن ملکشاه گرجی از فرط ناچاری و پریشانی نزد رفیقان آمد و وساطت گُرجیان کرد ؛ ولی فایده ای بر این وساطت مترتب نبود و جمعیت رفیقان پس از آنکه کار گرجیان را ساختند و “مارکوه” را عمارت کرده ، مبارک کوه نام نهادند و به الموت بازگشت نمودند .

نبرد در دامنه ارژنگ کوه

پیکار و نبرد دلیران (جمعیت رفیقان) با دشمنان محمد بن کیا بزرگ امید همچنان ادامه داشت و دشمنها در برابر این جمعیت جنگاور زانو خم کردند تا آنکه در چهارم صفر “آق سنقر” فیروزکوهی والی شهر ری با لشکریان عراق به پای دژ ارژنگ کوه آمدند تا شاید قشون رفیقان را درهم شکنند .

جمعیت رفیقان که گویی هرگز مزه و طعم شکست نچشیده بودند ، شب هنگام بر دشمن شبیخونها زده و عده زیادی از دشمنان را بکشتند . بعضی از مهاجمان زبون در حال زبونی و خواری ناگزیر به عقب بازگشتند ؛ ولی در پنجم صفر ، خواجه محمدبن مسعود و سلطان محمد شاه بن محمود ، تصمیم به دفع رفیقان گرفتند و بار دیگر به قلعه ارژنگ تاختند . در آنجا منجنیقها نصب کردند تا شاید بتوانند به قلعه کوه راه یابند .

تا مدت یک ماه جنگ با شدت ادامه داشت و هر روز جماعتی از دو طرف به عرصه جدال آمده کشتار می کردند تا اینکه ، مقدم  سپاهیان امیر خمارتاش برای الموتیان و رفیقان پیغام فرستاد ، که قلعه ارژنگ را به سپاهیان ما تحویل دهید و الّا آنجا را بر سر ساکنان قلعه فرو خواهیم کوفت . هرگاه این درخواست مورد قبول قرار گیرد از پای کوه باز خواهیم گشت ؛ اما اسماعیلیان و رفیقان که بخوبی اینگونه تهدیدها و اتمام حجت ها را تجربه کرده بودند و در معرکه های کارزار و جدال آزمایش جنگ آوری و تسلیم ناپذیری خود را داده بودند ، پیغام را با خشونت رد کردند و گفتند آماده هر نوع مصاف و پیکاریم . دشمنان که دانستند آنها بیدهایی نیستند تا از این بادها بلرزند ، خوار و سرافکنده ، به عجز و پریشانی از پای کوه به جایگاهای خویش بازگشتند . بنابه روایت خواجه رشیدالدین فضل الله ، رفیقان این بار هم پیروز و فاتح گشتند .

نبرد اسماعیلیون و سپاه سطان محمود سلجوقی

نبرد اسماعیلیون و سپاهیان خصم

در روز سه شنبه چهارم ربیع الاول سال ۵۵۷ ه.ق کیا بزرگ محمد چشم از جهان فرو بست . او به مدت بیست و پنج سال فرمانروا و حاکم الموت و اسماعییان بود . وی قبل از مرگ کیا بزرگ حسن را به قائم مقامی و ولیعهدی خود برگزیده بود .  «سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت ، ناصرنجمی ، ص۳۴۶تا۳۴۸»

 

منابع :

سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت  ، نویسنده ناصر نجمی ، انتشارات ارغوان ، سال ۱۳۸۹

تاریخ جامع ایران ،  هاشم رجب زاده ، جلد نهم و دهم ، ۱۳۹۳ شمسی

جامع التواریخ ، تاریخ اسماعیلیان ، مؤلف : رشیدالدین فضل الله همدانی ، به تصحیح : محمد روشن ، ناشر میراث مکتوب ، به اهتمام دکتر عباس پناهی ،  تاریخ ۱۳۸۷ خورشیدی

عزالدین ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، کارلوس یوهنس تورنبرگ در سال ۱۸۵۱ میلادی ، ترجمه به اهتمام ابوالقاسم حالت ، عباس خلیلی

تاریخ جامع ایران ،  هاشم رجب زاده ، جلد نهم و دهم ، ۱۳۹۳ شمسی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *