ملاصدرا

ملاصدرا یا صدرالدین شیرازی(فیلسوف)

ملاصدرا یا صدرالدین شیرازی  (تولد ۹۷۹ ه.ق درگذشت ۱۰۵۰ ه.ق)

 تابلوی نقاشی از ملاصدرا

تابلوی نقاشی از ملاصدرا

صدرالدین شیرازی در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ ه.ق در یک خانوادۀ اشرافی شیراز چشم به جهان گشود و بهترین آموزش و تربیت موجود شهر خود را کسب کرد . از همان آغاز کودکی عشقی سرشار به معارف داشت و چون تنها فرزند یک پدر ثروتمند و متنفذ بود ، تحت سرپرستی بهترین استادان زمانه قرار گرفت و توانست در اوان آغازین عمر خود عربی ، قرآن ، حدیث و سایر علوم مذهبی را فرا گیرد . اینکار برای او بسیار ساده و آسان بود چون علاقه شدید و حمیت مذهبی از همان دوران طفولیت با هوشی سرشار در او ترکیب یافته بود .

سردیس ملاصدرا

سردیس ملاصدرا

 

درآن روزگار گرچه شیراز شهری معتبر بود ، ولی کانون عظیم معارف شهر اصفهان بود و صدرالدین جوان بر آن برآن شد تا برای بهره گیری از محضر استادان بنام پایتخت راهی اصفهان شود . در اصفهان با اشتیاق زیاد علوم نقلیه را پیش شیخ بهاء الدین عاملی و علوم عقلیه را نزد میرداماد فرا گرفت . می گویند که او به درخواست میرداماد کتابی نوشت و وقتی میرداماد کتاب او را مطالعه کرد ، اعلام داشت که منبعد کسی نخواهد توانست آثار او را بخواند . بعضی از منابع هم بر آنند که صدرالدین در نزد میرفندرسکی هم تحصیل کرد چنانکه پیشتر اشاره کردیم ، این نظر چندان قریب به یقین نیست .

ملاصدرا پس از تکمیل تحصیلات رسمی ، با کند و کاو در نوع دیگری از علم ، مقطع جدیدی در زندگی خود گشود و آنهم از راه کشف و شهود و اشراقی حاصل شد که نتیجۀ تهذیب و تزکیه درونی بود . او زندگی شلوغ پایتخت را واگذاشت و در روستای کوچکی در جوار قم به نام کهک سکنی گزید و در آنجا به مدت هفت سال و یا به قولی یازده سال از عمر خود را به ریاضت و عبادت و مکاشفه گذراند . در اینجا هم چیزی بر نیامد که به علم حضوری دستیافت و با علم حصولی که قبلاً کسب کرده بود در آمیخت . در این زمان شاه عباس دوم از او خواست تا به شیراز رود و به تربیت و تدریس شاگردان زبده برآید . این پیشنهاد را پذیرفت و به صحنه جامعه برگشت و سی سال پسین عمر خود را در مدرسه خان شیراز که اللهوردیخان حاکم شیراز مخصوص او ساخته بود ، به تدریس پرداخت . مدرسه خان با حضورملاصدرا کانون بزرگ معارف گشت و دانش آموختگان را از دور و نزدیک بدانجا سرازیر کرد. در واقع این مدرسه به چنان شهرتی دست یافت که توجه بعضی سیاحان اروپائی از جمله تامس هربرت را به خود جلب کرد و همو نوشت : شیراز کالجی دارد که در آن فلسفه ، نجوم ، فیزیک ، شیمی و ریاضیات تدریس می شود ؛ این کالج در سراسر ایران شهرت دارد .

ملاصدرا در اثنای این ایام بود که مهمترین آثار خود را تألیف کرد . «تاریخ صفوی ، آژند ، ص۳۵۴و۳۵۵»

ذبیح الله صفا در جلد پنجم تاریخ ادبیات ایران در باب ملاصدرا چنین گفته است:

نام آورترین فیلسوف عهد صفوی صدرالمتألهین صدرالدین – محمدبن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به “ملاصدرا” است .

وی مراحل واقعی تعلم  فلسفی را در خدمت استاد بزرگ عهد خود میرمحمدباقر داماد گذرانده و در دانشهای منقول شاگردی شیخ بهاء الدین عاملی کرده و خود جامع همه دانشهای عقلی و نقلی زمان خویش بوده است . وی در این هر دو دسته از دانشها تألیفات پر ارزش از خود به یادگار نهاد ، خواه در حکمت که با ذوق اشراقی و عرفانی خود مبحثهای خاصی را در آن پیش کشید ، و خواه در تفسیر قرآن که چندین رساله مقرون به تأویلهای فلسفی در این راه بوجود آورد ، یا د دیگر دانشهای دینی که در همۀ آنها همساز با اندیشه های عرفانی و حکمی خود کار کرد و به علت اینهمه “تجاوزها” که به مرزهای اعتقادی قشریان روزگار “مرتکب” گشت از آسیب اعتراضها و تکفیرهای ظاهربینان برکنار نماند . «ذبیح الله صفا ، تاریخ ادبیات ، ج۵ ، ص۲۱۶»

تندیس ملاصدرا

تندیس ملاصدرا

حوزه درس کاشان و ملاصدرا

در شهر کاشان ملا فتح کاشانی متوفی به سال ۹۸۸ ه.ق مدرس و صاحب تفسیر پارسی منهج الصادقین بود .این عالم جلیل شیعی شاگردان بسیاری را چون رضی الدین مرتضی معروف به شاه مرتضی تربیت کرد که در پرورش ملاصدرا که داماد دیگر حکیم ضیاء الدین محمد رازی بود مؤثر واقع شد . ناگفته نماند که فیض کاشانی نیز از محضر نورالدین محمدبن ضیاءالدین محمد معروف به آخوند نورا متوفی به سال ۱۰۵۶ ه.ق که دایی خود بود بهره کافی برد .

ملاصدر که متولد ۹۷۹ ه.ق بود درسنۀ ۹۹۹ یعنی در سن بیست سالگی از کاشان به اصفهان رهسپار گشته ، نه از شیراز ؛ ثانیاً در حین مسافرت به اصفهان عالمی کامل در معقول و منقول و تفسیر بوده و احتمالاً اجازه اولین وی از رضی الدین مرتضای اسلام یا شاه مرتضی والد فیض بوده که البته این اجازه در جائی ثبت نشده است و تنها یکی از اجازات شاه مرتضی به عبدالقائم کاشانی بدست آمده که نگارنده آن را در مجلد اول دیوان ملا محسن فیض کاشانی نقل نمود . «مثنوی ملاصدرا ، فیضی ، ص۳۷ و۳۵»

در ریحانه الادب آمده است :

محمد بن ابراهیم بن یحیی شیرازی ملقب به صدرالدین و صدرالمتألهین ، معروف به صدرا و ملا صدرا ، از اکابر فلاسفه و حکمای نامی اسلامی اواسط قرن یازدهم هجری قمری ، تمامی فنون تصّوف و کلام و فلسفه را جامع ، در تفسیر و حدیث نیز متبحّر و بارع و صاحب ید و بیضا بود . حکیمی است فاضل ، متأله کامل ، عابد زاهد ، محقق مدقّق بصیر، عجیب الفطنه ، بصیر ، دقیق الفکره . نکات و دقائق تمامی فنون حکمت را با سرانگشت افکار ابکار عمیقۀ خود حلّ نمود ، گوی سبقت از اکابر حکمای سلف ربود ، اساس حکمت اشراقی را که مذاق افلاطون و اتباع وی بوده ، استوار داشت . ابواب فضائح و رواقیین حکما گشود و قبایح ایشان را با براهین متقنه مشهود عامّه ساخت . صدرا ، از تلامذۀ شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسکی بود ، از دو اوّلی روایت نموده و عاقبت ، مقام او در حکمت الهی بالاتر از اساتید خود شد و مسلّم اهل عالم گردید . ملامحسن فیض کاشانی و ملا عبدالرزاق فیّاض لاهیجانی هم از تلامذۀ صدرا و داماد وی بوده اند و این لقب فیض و فیّاض هم از آن استاد معظم شأن می باشد . روزی زن فیض ، در عالم خصوصیت به پدر خود اظهار گله گذاری نمود که چرا شوهر مرا لقب فیض دادی و شوهر خواهرم را ملقب به فیّاض نمدی که صیغۀ مبالغه بوده و دلالت برعظمت وی بر شوهر من دارد ، صدرا جوابی علمی داده و گفت : فیض و فیاض ، از قبیل زَید عَدل و زَید عادِل است که در مقام مدح ، اولّی ابلغ از دویّمی است . «ریحانه الادب ، ص۴۱۷»

واپسین برگ الصراط المستقیم به خط و امضاء ملاصدرا

واپسین برگ الصراط المستقیم به خط و امضاء ملاصدرا

نَسَب ملاصدرا

نوشته اند که ملاصدرا نسبش به حاج قوام الدین محمد صاحب عیار ممدوح خواجه حافظ و وزیر شاه شجاع می رسیده است که حافظ درباره اش فرموده :

دریای اخضر فلک و کشتی هلال       هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

اما برخی در این انتساب شک کرده اند.

به هرحال پدرش به قوامی شهرت داشته است ، ولادتش در نیمۀ دوم قرن دهم هجری در شیراز وقوع یافته است و سال تولدش تا کنون مجهول مانده ؛ و چون تحقیقاً در سال هزار و پنجاه وفات یافته است و در مدت عمر شریفش قرب شصت جلد کتاب و رساله تصنیف و تألیف کرده است . «دانشمندان و سخن سرایا…، ج۳، ص۴۳۸»

آثار ملاصدرا

مصنفّات متنوعۀ طریقۀ صدرا که در همۀ آنها مبتکر است هر یکی به تهایی ، برهانی قاطع بر تبحّر و تمّهر وی می باشد :

۱- اتحاد العاقل والمعقول ۲- اتصاف الماهیه بالوجود   ۳– اسرارالآیات و انوار البینات که در تهران چاپ شده است ۴- الاسفار الاربعه اوالحکمه المتعالیه که اشهر تألیفات صدرا ، معروف به اسفار ، در غایت اشتهار، از کتب درسی و در تهران چاپ شده است ۵- اکسیرالعارفین فی معرفه طریق الحق والیقین ۶- الامامه ۷- بدء وجود الانسان ۸- التصور والتصدیق که در آخر جوهر النضید علامه در تهران چاپ شده است . ۹، ۱۰و۱۱- تفسیر آیهالکرسی و تفسیر آیه النورو تفسیر آیۀ وَتَری الجِبالَ تَحسَبُها جامِده  ۱۲تا ۲۳- تفسیر سورهالاعلی واَلَم السجده و سورهالبقره تا آیه : کونو قرده خاسئین و سورهالجمعه و سورهالحدید و سوره الزلزال و سورهالضحی و سورهالطارق و سورهالطلاق و سورهالفاتحه و سورهالواقعه و سوره یس که هریکی مستقل است ۲۴- الجبر والتفویض  ۲۵تا۳۲- حاشیۀ هریک از الهیات شفا و تجرید خواجه وتفسیر بیضاوی و رواشح سماویۀ میرداماد و روضۀ شهید (شرح لمعه) و شرح تجرید قوشچی و شرح حکمهالاشراق و شفای ابوعلی ۳۳- حدوث العالم ۳۴- الحشر ۳۵-الحکمهالعرشیه ۳۶- رسائل که حاوی هشت رسالۀ متفرقه از رساله های ملاصدرا است الحدوث- اتصاف الماهیه بالوجود- سریان الوجود – القضا و القدر – الواردات القلبیه – اکسیرالعارفین – الحشر – التشخص و در تهران مجموع این هشت رساله بنام رسائل ملاصدرا چاپ شده است ۳۷- سریان الوجود که در ضمن رسائل مذکور شد ۳۸- شرح اصول کافی که به نوشتۀ روضات الجنات به تمامی شروحی که بر احادیث اهل بیت عصمت نوشته شده مزیت دارد و از همۀ آنها نافع تر و جلیل القدرتر می باشد و با کتاب مفاتیح الغیب مذکور ذیل در یک جا چاپ شده اند . ۳۹ – شرح حکمه الاشراق ۴۰- شرح الهدایه الاثیریه ۴۱- الشواهدالربوبیه فیالمناهج السلوکیه که در تهران چاپ شده است  ۴۲- العرشیه که به نام حکمه العرشیه مذکور شد ۴۳- القضاء والقدر که در ضمن رسائل مذکور شد ۴۴- القواعد الملکوتیه ۴۵- کسر اصنام الجاهلیه ۴۶- المبدء والمعاد که در تهران چاپ شده است ۴۷- المسائل القدسیه ۴۸- المشاعر که در تهران چاپ شده و شیخ احمد احسائی شرحش کرده است ۴۹- مفاتیح الغیب که با شرح اصول کافی در یکجا چاپ شده است ۵۰- الواردات القلبیه که در ضمن رسائل مذکور شد و غیر اینها . «ریحانه الادب ، ص۴۱۸ الی۴۱۹»

رسالۀ سه اصل اثر ملاصدرا

رسالۀ سه اصل اثر ملاصدرا

یعقوب آژند در کتاب تاریخ صفوی نیز درباب آثار ملاصدرا چنین گوید :

آثار ملاصدرا که همه جز رساله سه اصل و چندنامه و اشعار که به زبان فارسی است همه به زبان عربی است و با سبکی نسبتاً سیال نوشته شده که دسترسی به مفاهیم آن بر همگان مقدور است . به علاوه در این آثار آمیزه ای از تحلیل منطقی ، تموج عرفانی و اشاره به منابع مذهبی مخصوصاً قرآن و حدیث موجود است که از خصایص اصلی همه آثار و نوشته های صدرالدین است . «تاریخ صفوی ، آژند ، ص۳۵۷»

در کتاب دانشمندان و سخنسرایان فارس در باب فلسفه ملاصدرا چنین آورده است :

فلسفه ملا صدرا بر خلاف افکار و فلسفه ارسطو فیلسوف مشهور یونانی و ابوعلی سینا و سایر فلاسفۀ مشائین است ، و بیشتر متمایل به مشرب عرفا و اشراقیین می باشد و گاهی برای تقویت فلسفۀ خود به آیات قرآن مجید استدلال کرده و معتقد به حدوث عالم و بقای روح بوده است .

وعذالک بعضی فقهاء و قشریون هم عصر و بعد از وی را گمراه خوانده اند ؛ حتی شیخ یوسف بحرانی در کتاب لؤلؤ البحرین خود مولی محسن فیض شاگرد صدرالدین را بعنوان اینکه به وحدت وجود معتقد بوده “تکفیر” کرده و ناسزا گفته است . در صورتیکه عنداهله شیخ یوسف شاگرد مولی محسن هم نمی تواند باشد .

ملا صدرا معتقد به وحدت وجود بوده و اینمعنی در اغلب تصنیفاتش آمده است ؛ همچنین اعتقاد به خلود در نار نداشته است و این معنی را در کتاب اسفار تصریح کرده و گفته است که گنهکاران ابدالدهر در آتش باقی نمی مانند و پس از مدتی از عذاب رهایی می یابند که «ان الله یغفرالذنوب جمیعاً» گاه گاه بیتی می گفته است و رباعیات ذیل را به او منسوب داشته اند :

فلسفه ملا صدرا

او در عمر خویش و نیز آثارش که محصول عمرش هستند ، به آمیزه ای از سه وجه دست یافته که به رویهر انسانی که به حقیقت روی می آورد گشوده می شود : وحی یا شرع ، اشراق ، ذوق و استدلال عقل در مفهوم محدود آن. آثار او این آمیزه و تلفیق را بازتاب می دهد . یکی از مباحث دقیق جدلی و منطقی که نوع بیان ملاصدرا در این حیطه بی همتا و بی نظیر است و مخصوصاً در شبه قاره هند به این خصوصیت اشتهار دارد ، نوعی بیان عرفانی است که از راه اشراقی که خود با عبارت «تحقیق عرشی» بدان اشاره دارد ، به این بیان دست یافته است . در این شیوه مباحث برهانی به کمک نقل قولهایی از قرآن ، تفاسیر قرآنی و حدیث انجام می گیرد و با روش تأویل به مفاهیم عرفانی آنها دست می یابد . در اینجا چیزی جز حقیقت درونی و معنوی که جلوه آن در متن وحیانی و نفس و مغز انسانی و در کیهان و یا به تعبیر قرآنی در “آفاق” مشهود است ، حاصل نمی شود . هدف ملاصدرا از رسیدن به این سنتز عودت انسان به این تنها حقیقت روحانی از حالات مختلف درک و دانش بود که به روی او چه از راه متون وحیانی و چه استدلال و تحلیل جهان ظاهری و یا اشراق درونی (که آفاق درونی دو حالت مذکور علم را به روی او می گشاید و ضمناً بدان عینیت می بخشد و تنظیم می نماید) گشوده می شود .

اسفار عقلی اربعه از اثر ملاصدرا

اسفار عقلی اربعه از اثر ملاصدرا

سنتز ملاصدرا و اعقاب فکری او برپایه ترکیب چهار مکتب عمده اندیشه و تفکر اسلامی گذشته حاصل آمد : یعنی کلام ، فلسفه مشایی ، حکمت اشراق و عرفان . در اندیشه های ملاصدرا می توان عناصری از اندیشه های غزالی ، ابن سینا ، سهروردی و مخصوصاً ابن عربی پیدا کرد . افزون بر این تشیع مخصوصاً جنبه عرفانی آن زمینه ای برای سنتز کلی او شده است . نهج البلاغه امام علی (ع) و روایات ائمه شیعه همواره منبع الهامی برای ملاصدرا و منبع مهمی برای نظریات او بوده است . البته این سنتز را نمی توانست بودن مراجعه به آثار متفکران و فیلسوفان دو سده پیش حاصل کند . اما آثار آنها هم در نظریات صدرالدین مفهوم و پختگی نهایی خود را بدست آورده اند .

اصول چندی در نظریات ماوراء الطبیعه ملاصدرا وجود دارد که آنها را متمایز می سازد و نمی توان در اینجا کل نظریات او را برشمرد . بعضی از مهمترین این اصول عبارتند از : وحدت ، اصالت و درجه بندی وجود ؛ حرکت جوهری ؛ اتحاد عاقل و معقول ؛ وجودالذهنی به گونه حالتی متمایز از وجود که دانش را امکان پذیر می سازد ؛ تجرید و استقلال قدرت خبال درنفس و وجود “عالم مثال” که تبیین استدلالی توصیفات معادشناسی مذهبی را میسر و مقدور می سازد .

وحدت وجود اصولاً از مباحث تصوف است که عالی ترین بیان خود را در تعالیم محی الدین بن عربی و کتب او پیدا کرد . وحدت وجود معمولاً در نظر آنهائی که نمی توانند فلسفه دنیوی و نظریه قدسی ماوراء الطبیعه را از هم تشخیص بدهند ، با اصالت وجود و یا همه در خدائی (پانته ئیسم) اشتباه می شود . اما وحدت وجود چیزی نیست جز مفهوم باطنی شهادت اسلامی ، یعنی لااله الا الله که فقط برای آنهایی آشکار می شود که بینش مفهوم باطنی اشیاء را پیدا می کنند . در اسلام چیزی جز توحید موجود نیست و وحدت وجود ذات این توحید و لذا خود اسلام است . اماحتی وحدت وجود هم دارای سطوحی از تفسیر است . و این جواب همان چیزی است که در ایران معمولاً بین وحدت وجود عرفا با اشاره به ابن عربی و مکتب او و وحدت وجود حکماء با اشاره به ملاصدرا و مکتب او ، تمایزی وجود دارد . برای درک این تمایز کافی است فرآیند تدریجی را که انسان طبق آن به درک وحدت نائل می آید ، مورد تحلیل قرار داد . نخستین درک از این جهان ظاهری برای یک ذهن نافرهیخته و یا یک نفر کودک دیدن کثرت فقط کثرت است . کثرت هم بر اثر ماهیت هر چیزی است که آنرا از چیزهای دیگر متمایز می سازد و توجه به این کثرت بعنوان یک حقیقت غائی پذیرش نظریه اصالت ماهیت است که میر داماد و سهروردی معروف بدان هشتند ، البته اگر اعتقاد سهروردی را در باب حقیقت نور یعنی آنچه ملاصدرا آنرا از آن وجود می داند ، در نظر نگیریم . ولی این فرزانگان وحدت را فراموش نکرده بودند که در نظر آنها بالاتر از جهان کثرت بود ، بلکه آنها در تحلیل جهان کثرت ، در ماهیت اشیاء بدون درنظرگرفتن وجود آنها ، کوتاه می آمدند .

مرحله بعدی که در هریک از اشیاء موجود است بر طبق فلسفه ابن ینا مرکب از وجود و ماهیت و یا ذات است و وجودی است که حقیقت غائی است و نه ماهیت ، ولی با وجود این اعتقاد به این است که وجود هر شیئی کاملاً متفاوت با وجود شیئی دیگر است . این نظریه ، نظریه اصالت وجود است ، اما هنوز از تحصیل کامل مفهوم وحدت عاجز مانده است . این نظریه ، نظریۀ ابن سینا و پیروان اوست .

سردیس ملاصدرا

سردیس ملاصدرا

بعد از این نظریه ، نظریۀ ملاصدرا و پیروان اوست که مدعی اند نه تنها در وجود هر یک از اشیاء اصالتی در مقابل اصالت وجود قرار دارد بلکه وجود هر یک از اشیاء حالت و درجه ای از خود وجود ، نه کلاً وجود مستقل ، نیز هست . از اینرو آنها معتقدند که در این میان فقط یک وجود (وحدت وجود) موجود است که حاوی درجات و تشکیک است و حال آنکه با توجه به این مراحل و مراتب ، متعالی باقی می ماند و همین وجود است (نه ماهیت اشیاء) که به اشیاء حقیقت می بخشد . ملاصدرا و پیروانش بنا به مشهور اعتقاد به وحدت ، تشکیک ، اصالت و جود دارند .  فراتر از این مفهوم “|وحدت وجود” وحدت عرفا قرار گرفته که بیشتر به وحدت خاصه معروف است و طبق آن وجود فقط همساز با یک حقیقت عینی یعنی خدا است . نمی توان گفت که چیز دیگری هم وجود دارد . همه چیز تجلّی وجودی واحد است و این چیزها وجود خاص خود ندارند و حتی فاقد مراحل و مراتب وجود واحد (خدا) هستند .

ملاصدرا بر پایه نظریه وحدت وجود ، نظریه وسیعتری هم از متافیزیک وجود ارائه داد که نوع دیگری از متافیزیک ذات سهروردی بود . ارتباط درونی همه مراحل وجود و آمادگی پیوسته با اصل و بازگشت به اصل از ویژگی های کلی نظریه ملاصدرا است .

در این نظریه پویائی خاصی وجود دارد ؛ ولی آنرا نباید با آن پویائی که در تفکر و اندیشه موجود است ، اشتباه گرفت چون پویائی جدید معمولاً منتج از نادیده گرفتن ذات متناهی اشیاء است و در نوعی تکوین و تکامل افقی و کاملاً دنیوی خاتمه می یابد و گاهی حتی کسوت کلامی به خود می گیرد چنانچه در مورد تیلاردیسم (Teilhardism) مصداق دارد . پویائی و حرکت ملاصدرا “زمانی” است نه مکانی . این حرکت به طرف حصول حالتی از آینده نیست بلکه به سوی تحقق حالتی والا از وجود است که اکنون و در اینجا موجود است . عالم کون تابع عالم وجود است البته نه با توالی مکانی ، بلکه در رابطه ای که بتواند رمزی از تجدید زمانی حوزه ای در حوزه دیگر باشد ، چنانچه این را در کیهانشناسی های قرون وسطائی برپایه رمزگرایی ماوراء الطبیعی حوزه های بطلمیوسی توصیف و تشریح می کند : از اینرو تشریح او را نمی توان به سادگی کنار گذاشت و این کار افرادی است که قادر به تشخیص فرق بین رمز و حقیقت محض نیستند و نظریه متافیزیکی قرون وسطی را درباره حالات وجود به این دلیل که تشریح آن در ارتباط با نجوم انسانمدار بطلمیوسی است ، کنارمی گذارند . «تاریخ صفوی ، آژند ، ص۳۵۷ال۳۶۰»

تصویر نقاشی شده ازملاصدرا

تصویر نقاشی شده ازملاصدرا

اساتید ملاصدرا

در کتاب دانشمندان و سخن سرایان فارس آمده است :

ملا صدرا پس از آنکه مقدمات علوم را در شیراز تحصیل کرد ، به اصفهان رفت و روزی در یکی از گرمابه های اصفهان میرزا ابوالقاسم فندرسکی حکیم مشهور را ملاقات کرد و بدو سلام داد ، حکیم او را نشناخت و حق داشت چون هنوز شهرتی نداشت و روی به جانب او کرده گفت : چنان به نظر می آید که در این شهر غریب هستی ؟ بگو ببینم از اهل کدام دیاری و چرا به این شهر آمده ای ؟

صدرا پاسخ داد : فارسی هستم ، و برای تکمیل تحصیلات خود آمده ام . گفت : قصد داری نزد چه کس درس بخوانی ؟

جواب داد نمی دانم ، هر که را شما توصیه بفرمایید .

میرفندرسکی گفت : اگر می خواهی در تقویت عقل خود بکوشی نزد شیخ بهاء الدین عاملی برو ، و اگر جویای فصاحت و بلاغت و طلاقت لسان هستی میرداماد را بگزین .

صدرا گفت : مرا به طلاقت لسان کاری نیست ، بنا براین خدمت شیخ بهائی خواهم رسید ، و همین کار را هم کرد ….. و بعداً به دستور شیخ ، در محضر درس میرداماد حضور یافت و سالها از هر دو بزرگوار استفاده کرد . «دانشمندان و سخنسرایان فارس ، ج۳، ص ۴۳۹ و۴۳۸»

وفات ملاصدرا

صدرا هفت مرتبه با پای پیاده حج نمود ، در مرتبۀ هفتمی به سال یکهزار و پنجاهم هجرت در بصره وفات یافت و هم در آنجا مدفون گردید . لفظ مریض مادۀ تاریخ وفات او می باشد و در باب محمد از نخبه المقال گوید :

این رباعی از صدرا است :

مخفی نماند : درمصنّفات ملاصدرا، کلماتی پیدا می شود که ظاهراً آنها مخالف ظواهر کتاب و سنت می باشد و از این رو مورد سوءظن بعضی از علمای اعلام گردیده و به سوء عقیده اش منسوب دارند . در روضات گوید : کلمات همچنانی او مبنی بر پاره ای اصطلاحات مخصوصه و یا محمول به بعض معانی هستند که منشأ سوءِعقیده نمی باشد و ماهم قضاوت اینگونه مطالب را موکول به کتب مربوطه می داریم.

«ریحانه الادب ، ص۴۲۰»

یعقوب آژند در کتاب تاریخ صفوی نیز درباب درگذشت ملاصدرا گوید که وی درموقع بازگشت از هفتمین زیارت خود از مکه در سال ۱۰۵۰ ه.ق مطابق ۱۶۴۰ میلادی در بصره درگذشت و در همان شهر مدفون شد . «تاریخ صفوی ، آژند ، ص۳۵۵»

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

خانه ملاصدرا درقم

فرزندان ملاصدرا

       ملاصدرا به موجب نوشته علامه علم الهدی و فرزندش ملامحسن وفاداری دارای دو فرزند ذکور و سه اناث بوده که به ترتیب سن بدین شرح بوده است . ۱- ام کلثوم ۲- مسمات زبیده ۳- ابوعلی ابراهیم بن صدرالدین محمد ۴- چهارمین معصومه زوجه علامه میرزا قوام الدین شیرازی ۵- علامه میرزا نظام الدین احمد مکنّی . «مثنوی ملاصدرا ، فیضی ، ص ۱۵»

میرزا ابراهیم ، پسر ملاصدرا ، عالمی است عامل فاضل ، فقیه جلیل که از پدر خود و جمعی دیگر از اکابر وقت تحصیل مراتب علمیه نموده و استاد نعمت الله جزائری و نظائر وی بود ، در اکثر علوم متداوله خبیر ، خصوصاً در عقلیات و ریاضیات ید طولایی داشت ، در اصول تصوف و حکمت مخالف مسلک پدر بوده است . «ریحانه الادب ، ص۴۲۰»

اخلاق و منش ملاصدرا

ملاصدرا حکیمی متأله و عارفی آزاد اندیش و راستین بود که فلسفه را در خدمت دین گرفت و باور داشت که نه دین مخالف فلسفه و نه فلسفه با دین مغایرتی دارد از این نظر هم فلسفه اشراق و عرفان را قبول داشت و هم فلسفه مشاء را لیکن نارسائی های هر دو را تکمیل و خود مُبدع و صاحب نظر گردید . او برای همه فلاسفه اوائل و مترجمان فلسفه مشاء چون معلم ثانی و ابوعلی سینا تحترام قائل بود و هم حکیم اشراقی سهروردی و عرفان را خمیرمایه کشف می دانست در عین اینکه به صوفیان دکاندار خانقاهی چندان ارادت نداشت . او آزاداندیش بود و سخت از ریا و جاه طلبی به دور بود .

او از جدال علما و تکفیر یکدیگر سخت بیزار و آن را موجب زیان دین و دولت و خرابی بیضۀ اسلام می پنداشت . در طول عمر خود هرگز پیرامون جاه و مال نگشت و هرچه داشت به مستمندان می داد . بسیار خوشرو و خوش زبان و مردم دوست بود ، او به ریاضت های جسمی برای تکامل روح و معنویات عقیده مند بود و خود دوران تبعید و یا انزوای کهک قم را که به عبادات و ریاضت و کشتن هوای نفس انجامید ، بهترین دورانم زندگی و اوان کشف و درک حقایق می پنداشت و در مقدمۀ اسفار اربعه بدان اشارت کرده است . او از آغاز درک تا پایان زندگی متابعت شرعی را مرعی داشت در عین اینکه فلسفه را با دین تلفیق داد بطوریکه چندین سفر و بقولی افزون از هفت بار به حج و زیارت کعبه نائل گردید و در سفر آخر بعد از برگشت در بصره رحلت نمود . «مثنوی ملاصدرا ، فیضی ، ص۳۹ و۴۰»

 

 

منابع :

ریحانه الادب ، فی تراجم المعروفین بالکنیه و اللقب ، جلد اول ، تألیف علامه محمد علی مدرس تبریزی ، انتشارات خیام ، چاپ چهارم ، سال ۱۳۷۴ خورشیدی

تاریخ ایران دوره صفویان ، پژوهشی از دانشگاه کمبریج ، ترجمه دکتر یعقوب آژند ، ناشر جامی ، ۱۳۸۰ خورشیدی

دانشمندان و سخن سرایان فارس ، تألیف محمدحسن رکن زاده ، آدمیت ، از سائل قیری تا عیشی شیرازی ناشر، کتابفروشیهای اسلامیه و خیام ، خرداد ۱۳۳۹ خورشیدی

تاریخ ادبیات در ایران ، تألیف دکتر ذبیح الله صفا، جلد پنجم ، ناشر چاپی فردوس ، ص ۲۱۶

مثنوی ملاصدرا ، به کوشش مصطفی فیضی ، ناشر کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی ، چاپ اول ، ۱۳۷۶ خورشیدی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *