تصویر حکیم فرهیخته میرداماد

شمس الدین محمد میرداماد(فیلسوف،فقیه،ادیب،عارف)

میرداماد  (تولد حدود ۹۶۹- درگذشت ۱۰۴۱ ه.ق)

شمس الدین محمد میرداماد

شمس الدین محمد میرداماد

در روضات و الجنات در باب وی چنین آمده است :

پدر بزرگوارش داماد شیخ محقق علی بن عبدالمعالی کرکی بود و این درّ یتیم از صدف پاک کریمه آن عالم بوجود آمد و از افق آسمان آن نجم فروزان طلوع کرد و پدر آن بزرگوار بدان مناسبت به داماد اشتهار پیدا کرد و فرزند ارجمندش پس از این به داماد مشهور شد . و از بعض مجموعه ها استفاده می شود خود آن بزرگوار شهرت داماد را برای خویش انتخاب کرده است . و همچنین از برخی نوشته های خود میر بزرگوار استفاده می شود شهرت مزبور از پدرعالی مقدارش بوده چنانچه می نویسد «و کتب بیمناه الداثره احوج الخلق الی الله الحمیدالغنی محمّدبن محمد یدعی باقربن داماد الحسینی ختم لله له بالحسنی حامدا مصلیا»

سردیس میرداماد در اصفهان

سردیس میرداماد در اصفهان

میر مبرور از اقران شیخ بهایی بوده و از بعضی اساتید آن بزرگوار نیز استفاده کرده و دوستی کامل بین این دو شخصیت برجسته برقرار بوده چنانچه نظیر آن در سلسلۀ دانشمندان کمتر اتفاق افتاده مخصوصاً اعلام معاصر چنان علاقه را نسبت به یکدیگر کمتر نشان می دادند . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص۱۲ و۱۳»

دراوایل سده یازدهم هجری بنام چند تن از حکیمان و حکمت شناسان معروف باز می خوریم که بزرگتر از همه آنان میر محمّد باقر بن میر شمس الدین حسینی استرابادی مشهور به میرداماد و متخلّص به اشراق (م۱۰۴۱ه.ق) جامع علوم و معقول و منقول و از عالمان رتبه اول عهد خود در این هر دو دسته از دانشهاست . مادرش دختر محقق کرکی و به همین سبب پدرش میرشمس الدین ملقّب به “داماد” بود و میرمحمد باقر را به نسبت پدر “میرداماد” می گفتند . میرداماد دوست و همتای شیخ بهاء الدین محمدعاملی بوده و این هر دو در خدمت شاه عباس بزرگ مقام و منزلت داشته اند . «تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، ج ۵ ص ۲۰۷»

در روضات الجنات آمده است :

میرمحمد باقر فرزند برومند سید فاضل عماد سلیل الامجاد میر شمس الدین محمد استرآبادی مشهور به داماد و متخلص به اشراق سیّدی بارع و متکلّمی حکیم و جامعی متتبع و فهیم بود .

میر داماد از اجلاء علماء معقول و منقول بوده و از هوشمندان برجسته اصول و فروغ بشمار می آید و بر اثر ذکاوت خاصه ای که نصیب او گردیده از کلیّه معاصرینش برتر بوده و در نقّادی که منحصر به خودش بوده تبحری به سزا داشته و استادی کامل بوده و در فنون معموله یکتا و در منزلت و حلالت مسلّم روزگار بوده وضیع و شریف به وی اقبال داشتند و ابّهت و شخصیت او را به دیده منّت می نگریستند همّتی عالی و مقامی شامخ داشت و از همه گونه مواهب برخوردار بود از صفات انسانیت حد اعلا را دارا گردید .

میر مبرور در اصفهان می زیست و در نزد پادشاهان صفویه مقامی عالی داشت و آنان همه گونه احترامات او را رعایت می کردند . وی به نماز جمعه و جماعت مواظبت کامل داشت و قاطبه افراد وی را فرمانبردار بودند .

میر مبرور در فنون حکمت و ادب ید طولی داشت و پیشوای مسلم بود و از رازهای نهانی کلمات عرب کاملاً باخبر بود و خطیبی جامع بشمار می آمد و در فصاحت بیان و طلاقت لسان بی نظیر بود . او ادیبی لبیب و فقیهی نبیه و عارفی تیز رأی بود مردمک چشم کمال و چشم مردم با کمال به حساب می آمد . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص۱۱الی ۱۳»

تاریخ تولد وی

تاریخ تولد میرداماد به یقین معلوم نیست ؛ در نخبه العقال سیدجمال الدین حسینی بروجردی سال تولد او ۹۶۹ ه.ق مطابق با ۱۵۶۱ ه.ق آمده است .«تاریخ ایران عهد صفوی ، آژند ، ص۳۴۸»

در روضات الجنات آمده است که میرمبرور (میرداماد) فرزند دختر شیخ علی بن عبدالعالی کرکی است . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص۱۹»

آثار میر داماد

آثارش در رشته های مختلف عقلی و نقلی متعدد و از آن میان چند اثر مهم در حکمت است مانند : قبسات، عیون المسائل، نبراس الضیاء، خلسۀ الملوک، الرّواشح السماویۀ، السّبع الشّداد، خلق الاعمال، الافق المبین، حبل المتین، تقویم الایمان، صحیفه ملکوتیه، الصراط المستقیم، عرش التقدیس، علم واجب و کتاب فارسی جذوات ، و مثنوی موسوم به “مشرق الانوار”  در برابر مخزن الاسرار نظامیست . «تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، ج ۵ ص ۲۰۷»

یعقوب آژند در تاریخ صفوی آثار میرداماد را اینگونه می نویسد :

حدود پنجاه اثر میرداماد شناخته شده است که اکثر آنها به زبان عربی و معدودی هم از جمله مجموعه اشعارش به فارسی است . این آثار در قلمرو کلام و فقه ، تفسیر قرآن و سایر علوم مذهبی و مخصوصاً حکمت نوشته شده است . برجسته ترین آنها عبارتند از : الافق المبین ، صرات المستقیم ، قبسات ، که احتمالاً مهمترین نوشته های او هستند و برخی دیگر که از آنها نام بردیم .

میر داماد فلسفه ابن سینا را در کسوت حکمت اشراق احیاء کرد . او را باید مفسر اشراقی ماوراء الطبیعه ابن سینا در جهان مذهبی تشیع برشمرد . اما این تفسیر او بسیار دور از عقلانیت ابن سینائی بود که قاره اروپا از راه تفسیر اسکولاستیک های لاتین قرون وسطی با آن آشنا شدند . در واقع میر داماد با روالی آگاهانه در بین فلسفه یمنی و یونانی قرار دارد و فلسفه یمنی، او را با فردی ربط داد که از وحی و اشراق مایه گرفته بود و فلسفه یونانی هم او را با دانش عقلانی آشنا ساخت . اصطلاح “یمنی” در اینجا رمزی از منبع اشراق و وحی ، نور و روحانیت است و سمت چپ یا غرب بر طبق رمزپردازی معروف حکمت اشراق ، منبع تاریکی و یا دانش کاملاً استدلالی و عقلانی است . بدینسان مکتب حکمت میر داماد تداوم فلسفه مشائی اسلامی نبود (بدان صورتی که در غرب شناخته شده) بلکه مکتبی بود که در آن اشراقیت با عقلانیت تلفیق یافته و ماوراء الطبیعه ابن سینا از گونه نظام تفکر تجریدی به گونه حقیقت روحانی عینی درآمده و جذب بینش و تحقق روحانی شده است . «تاریخ ایران عهد صفوی ، آژند ، ص۳۵۰»

مجلد مصنفات میرداماد

مجلد مصنفات میرداماد

استادان وی

آموختگاری او نزد دائیش شیخ- عبدالعالی (م ۹۸۴ه.ق) پسر محقق کرکی ، و میرمحمد سماکی استرآبادی شاگرد میر غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی ، سید نورالدین علی عاملی شاگرد شهید ثانی ، و شیخ حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایی صورت گرفت و خود نیز شاگردان مشهوری تربیت کرد که ملاصدرای شیرازی بزرگوارترین آنان است . «تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، ج ۵ ص ۲۰۸»

 روحیات میرداماد و فلسفه او

درباره او نوشته اند که مردی عابد بود و در خواندن قرآن زیاده روی می کرد و خود در بیان احوال خویش مدعی کراماتی از قبیل رؤیت علی بن ابی طالب در یکی از خلسه هایش شد که شرح آن را خوانساری در روضات آورده است . او ابوعلی بن سینا را “سهیم سالف و شریک دارج” خود می نامید و رباعی مستزاد متوسطی دارد که به استقبال و به تضمین مصراعی از رباعی مشهور آن حکیم سروده و به مقام بلند علمی خود در آن اشاره کرده و آن چنین است :

کار اساسی میرداماد در نزدیک ساختن فلسفه و دین ، بی گمان گامی نو نیست که او در این راه برداشته باشد . این کاری است که از دوران کوشایی معتزلیات و اشعریان و مشائیان آغاز یافت و در محیط تشیع عهد صفوی بر شدت آن بسی افزوده شد .

با اینهمه کوششهای میرداماد در این راه و همچنین درآوردن حکمت مشاء به رنگ اشراقی آن قابل توجه است . وی در الافق المبین از “تناهی زمان”و در نتیجه آن از از “حدوث دهری” که یکی از نوآوریهای او در حکمت است ، سخن می گوید و در همین کتاب و نیز در قبسات بحث در اصالت وجود و اصالت ماهیت را به پیش می کشد و سرانجام به اصالت ماهیت تن در می دهد ولی شاگرد مشهورش ملاصدرا در این هر دو مطلب در طریقی مخالف استاد خود گام نهاد و بعضی از حکمت شناسان دیگر که بعد از او آمدند ، همچنان اندیشه های میرداماد را درباره زمان مردود شمردند مانند محمدبن محمد زمان کاشانی در کتاب خود بنام “مرآه الزمان” و جمال الدین خوانساری (م۱۱۲۴ه.ق) در حاشیۀ خود بر حاشیه خفری بر الهیات تجرید ؛ لیکن محمد اسماعیل بن محمد حسن مازندرانی معروف به “خواجویی” (م۱۱۷۳ه.ق) در رساله “ابطال الزمان الموهوم” میان اندیشه داماد و ریشه های آن و ردّ خوانساری حکومت و داوری کرده و در آن اشارتی دارد به عقیده محمد طاهر بن محمد حسین قمی شیخ الاسلام قم (م۱۰۹۸ه.ق) در کتاب “بهجۀ الدّرین” که وجود زمان را پیش از آفرینش جهان بعنوان امتدادی نامتناهی تصور می کرد و این هم بنوبه خود بی شباهت نیست به گفتار محمد بن زکریای رازی  (م۳۱۳ه.ق) که زمان را مانند قدمای چهارگانه دیگر امری وجودی و “قدیم” می شمرد و البته در این اندیشه از اعتقاد ایرانیان به “قدمای خمسه” پیروی می کرد ، چنانکه در ذکر حال او و حکمت وی در مجلد اول از این کتاب و نیز در کتاب “تاریخ علوم عقلی درتمدن اسلامی” سخن گفته ام ، و این را هم باید دانست که رازی خالق را در فوق آن “پیشینگان پنجگانه” یعنی : روان ، خرد ، جای ، گاه ، توم (هیولی) می گذارد و در این صورت زمان نزد او قدیم بالعرض می گردد که همانند است با پنداشت زمان در اندیشه پاره ای از متکلمانم که آن را مفهومی منتزع از ابدیت وجود خالق شمرده اند . به هرحال میرداماد مبحثی خاص را درباره زمان در عهد مورد مطالعه ما گشود که پس از او مدتها باز ماند . میر در اثرهای خود از پیشینیان مانند فارابی ، ابن سینا ، شیخ اشراق و فخر رازی و مانندگانشان بسیار یاد کرده و به نوشته های آنان استناد جسته است. «تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، ج ۵ ص ۲۰۸و۲۰۹»

کتاب شرح القبسات میرداماد

کتاب شرح القبسات میرداماد

دکتر یعقوب آژند درتاریخ عهد صفوی در باب میر داماد چنین می گوید :

امکان شکوفایی میرداماد در علوم عقلیه و مخصوصاً حکمت بسیار بود چون در این علوم تبحر و قریحه ای خاص داشت و اعتبار و منزلت قابل ملاحظه ای در این علوم نسبت به فقها و متکلمان دیگر و نیز از شاه بدست آورد . او زندگی پر از زهد و تقوا داشت و گفته شده که هرشب نصف قرآن را تلاوت می کرده است . اکثر اشعار او در نعت پیامبر (ص) و امام علی (ع) است مثل رباعی زیر که در نعت پیامبر اسلام است :

تعصب مذهبی میرداماد بفدری شدید بود که گاهی احیای حکمت و خرد ابن سینا و سهروردی را در او تحت الشعاع قرار داده است . به این عنصر باید پیچیدگی و غموض نوشته هایش را نیز افزود که مبتدیان را از مفاهیم آن محروم می سازد و باعث می شود که علم حکمت را بدون مخالفتی از سوی علما برافرازد . تا کنون هیج یک از فیلسوفان و فرزانگان مسلمان اینگونه با سبکی مغلق و پیجیده ننوشته تا دسترسی به نوشته هایش بر همگان دشوار باشد جز آنهایی که با سنت فلسفه اسلامی بار آمده اند و همراه متن به تمرینات و تعلیمات شفاهی هم پرداخته اند . غموض و مشکلات نوشته های میرداماد به قدری زیاد است که درباره او داستانها پرداخته شده و اینکه روز اول قبر که نکیر منکر از برای پرس وجو سراغ او آمده ، چنان با اصطلاحات و زبان قلنبه و سلنبه صحبت کرده که فرشتگان برای فهم آن دست به دامان خدا شده اند . ولی خدا نیز از زبان عجیب و غریب او سردرنیاورده و از آنجا که فردی با تقوا و دیندار بوده ، اجازه داده وارد بهشت شود . «تاریخ ایران عهد صفوی ، آژند ، ص۳۴۹»

تصویر میرداماد

تصویر میرداماد

روایت حرز حارزش وی

میر مبرور پس از ذکر حرز مزبور اظهار داشته در یکی از خلسه ها بین خواب و بیداری به زیارت حضرت امیرالمؤمنین (ع) مشرف شده حضرتش با صورت برافروختۀ حاکی از شادکامی به وی توجه کرده و او را به حضور طلبیدند . میر مبرور حرز مزبور را بطوریکه شنیده بود و در خاطر داشت به عرض مبارک رسانید . حضرت امیر فرمود من چنین می خوانم و تو هم چنین بخوان : محمد رسول الله (ص) امامی و فاطمه بنت رسول الله صلوات الله علیها فوق…..

سپس افزود هنگامی که حرز مبارک به پایان رسید به من فرمود حرز را تکرار کن از حفظ خواندم و چند مرتبه تکرار شد تا بطور کلی حفظ شدم و از حالت خلسه بیرون آمده و تا قیامت از آن دیدار که زود از نظرم رفت متأثر گردیدم .

و نظیر همین دیدار را ذیل کیفیت دعا و اعتصام و امثال آن ادّعا کرده بلکه در یکی از آثار خود نقل کرده بسیاری از اوقات بود روح از بدنش مفارقت می کرده و به سیر معارج ملکوتی می پرداخته و با اکراه به بدن خود باز می گشته است . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص۱۷ و ۱۸»

عده ای از دانشمندان آن عهد از قبیل سیدحسین بن حیدر کرکی عاملی آتی الذکر از وی روایت می کرده است ، همچنین عده ای از علما نیز از جمله ملاصدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا) از شاگردان وی بوده اند . صدرالمتألهین حکیم بزرگوار مشارالیه کتاب رواشح السماویه استادش را به خط خود نوشته و تعلیقات و حواشی بر آن افزوده و است .

حرعاملی در امل الامل وی را چنین می ستاید : امیرکبیر محمد باقر بن محمد حسینی استرآبادی عالمی فاضل و جلیل القدر و جکیمی ماهر در اصول عقلی بود . میر مبرور سراینده ای توانا بود و آثاری به فارسی و عربی سروده و از دائی خویش عبدالعالی و شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی روایت می کرده است . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص۱۹»

میرداماد

میرداماد

  یعقوب آژند می گوید :

دو خواب متفاوت روحانی میرداماد در دو اثر او بیشتر متبلور شده ، یکی در رمضان ۱۰۱۱ ه.ق مطابق ۱۶۰۳میلادی و دیگری دوازده سال بعد در نیمۀ شعبان ۱۰۲۳ ه.ق مطابق ۱۶۱۴ میلادی بوده است . یکی خوابی بوده که در یکی از مساجد قم پس از نماز عشاء بدو روی داده و در خلال آن پیامبر و پنج تن صحابه او ابوذر ، سلمان ، مقداد ، حذیفه و عمار (افرادی که از نظر شیعه شأن و منزلتی خاص دارند) و دوازده امام و گروهی از فرشتگان بر او ظاهر شده اند . این افراد با چنان شفافیتی به میرداماد نمودار شده اند که بعدها اعلام کرده که همچنان دلتنگ رؤیای این جهان روحانی تا به قیامت خواهد بود .  دومین رؤیا که دوازده سال بعد در اصفهان بدو روی آورد مستقیماً از ذکر در خلوت برخاست . میر داماد در رساله الخلئیه القدسیه الملکوتیه می نویسد که این رؤیا زمانی بدو حاصل شد که دو نام الهی یعنی الغنی و المغّنی را بر زبان راند . ناگهان بر بالهای روحانی جهان ملکوت به پرواز در آمد و در رؤیایی از مراتب ملکوتی و مقامات عالیه وجود غرق شد . این رؤیا به روالی بسیار دراماتیک با تحقق ماوراءالطبیعه و کیهانشناسی ابن سینا سر و کار دارد و آنچه ظاهر شده طرحی تجریدی از فلسفۀ مشائی در حقیقت عینی است . بر طبق همه متافیزیک های واقعی که نه با تئوری به مفهوم جدید کلمه بلکه با Theoria یا رؤیای فکری و روحانی به مفهوم اصلی یونانی آن سر و کار دارند . از اینها گذشته در نیمه شعبان روز تولد امام زمان در شبی رخ داده که طبق منابع شیعی این شب مقدس در تقویم اسلامی بعد از لیله القدر است . نیمه شعبان شبی است که تأثیرات روحانی بر انسان نازل می شود و طبق اشاره میرداماد وقتی که این نزول و یا فیض بر انسان ظاهر شد ، عروج روحانی در وی پدید می آید . این دو تجربه را که میرداماد آنرا توصیف می کند تنها شواهدی از جهت روحانی زندگی او هستند ، زندگی ای که مستغرق در فعالیتهای مذهبی و فلسفی بود . اما واقعیت این است که بروز چنین رؤیایی در او حاکی از حضور زندگی روحانی و کرداری است که در جلوه جهانی خود از آنِ تصوف است . در اعمال روحانی تصوف چیزی مهمتر از ذکر و خلوت نیست .این حالت در متفکری که شهرت به عقلانیت و منطق داشت و در علوم ظاهری مرجع بود ، عجیب می نماید . لیکن یکی از ویژگی های حکمت بعدی ایرانی دقیقاً این واقعیت است که فلسفه و تفکر عقلانی با اعمال روحانی و اشراق آمیخته شده است و ماوراء الطبیعه فقط نتیجه تفکر عقلانی نیست بلکه جلوه ای از رؤیای جهان ملکوت است . «تاریخ ایران عهد صفوی ، آژند ، ص۳۵۰»

طبع شعر حکیم

چنانکه پیش از این گفتیم میرداماد شعر فارسی می سروده و “اشرلق” تخلّص می کرد . ازوست :

سفر شاه عباس بزرگ به همراه شیخ بهایی و میرداماد

گویند هنگامی که شاه عباس کبیر به یکی از تفرجگاهها می رفت و از آنجا که همواره میر مبرور و شیخ بزرگوار همراه شاه بودند ، دراین موقع هم که به گشت صحرا می رفت نامبردگان را همراه برد .

بدیهی است میر مبرور دانشمندی تنومند و شیخ بهایی عالمی لاغر اندام بود . شاه می خواست در این سفر تفریحی باطنی این دو شخصیت را نسبت به یکدیگر بیازماید ؛ به همین مناسبت نزد میر مبرور (میرداماد) که سوار بر اسب بوده و از آخر جمعیت حرکت می کرده و بر اثر فربهی عرق از سر و صورتش می ریخت آمده شروع به سخن گفتن کرد . و همان موقع شیخ بر اسب تند روی سوار شده از اینطرف به آنطرف حرکت می کرد .

شاه به میر مبرور گفت آیا به شیخ توجهی نمی کنید چگونه پیش افتاده و با اسبش بازی می کند و از هرگونه احترامی در میان همراهیان دست برداشته ، با آنکه شخص شما با چنین ادب و وقاری حرکت می کنید. میر مبرور پاسخ داد شاه متوجه اند که اسب شیخ تاب آهسته حرکت کردن را ندارد زیرا بر اثر شادمانی که از سوارۀ خود دارد مانند این است که عادی حرکت کردن را فراموش کرده است .

شاه سخنی نگفته خود رابه شیخ که همچنان سرگرم حرکت بود رسانید و اظهارداشت که آیا توجه نمی کنید چگونه اندام سنگین سیّد بینوا را به زحمت انداخته و قدرت حرکت را از او گرفته و حال آنکه عالم مطاع که می خواهد پیشوای خلق باشد بایستی مانند شما ریاضت کشیده و سبکبار باشد .

شیخ پاسخ داد شاه می دانند چنان نیست که اسب از اندام تنومند سیّد به رنج درآمده باشد ،  بلکه ناراحتی او از تحمل بار علم است که کوههای گران با سختی که دارند از حمل آن عاجزند !

شاه به مجردی که از چنین دوستی کامل و بیسابقه ای که بین دو نفر دانشمند بزرگوار معاصر او برقرار است خشنود گردیده ، از اسب پیاده شده ، در برابر حاضران برای خدا سجده کرده و صورت به خاک مالید و از چنین نعمت ارزنده ای سپاسگزاری کرد و ثابت کرد با وجود چنین بزرگوارانی که دلشان متوجه به یکدیگر است ، کاملاً می تواند سلطنت شایسته ای را دارا باشد . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص ۱۳الی ۱۵»

شاه عباس صفوی

شاه عباس صفوی

علاوه بر حکایت مزبور حکایات دیگری فیمابین آن دو حاکی از صدق و صفا و پشتیبانی از دین مبین که با نیت پاکی به انجام می آورند بسپارند چنانچه ما اگر بخواهیم آنها را مفصلاً بیان کنیم از حد اختصار کتاب ما خارج خواهد بود .

ذیلاً باید بگوییم میر مبرور از جدّ بزرگوارش روایت نمی کند بلکه استاد روایتی او دائی ارجمندش شیخ عبدالعالی آتی الترجمه است . میرداماد در اجازاتی که برای عصر خود نوشته از استاد نامبرده اش بی نهایت تجلیل کرده است . وی علاوه بر دائیش از شیخ حسین بن عبدالصمد پدر بزرگوار شیخ بهائی و سید نورالدین علی بن ابی الحسن موسوی عاملی روایت می کرده است . « دیوان میرداماد ، احمد کرمی ص۱۵ و۱۶»

درگذشت میرداماد

در تذکره باقریه از ریاض الجنه نقل است که میرمبرور در اواخر عمر خود به اتفاق سلطان شاه صفی صفوی به زیارت عتبات عالیات مشرف شد و در اثناء را بیمار گشت و به امر شاه صفی محفه و تخت روان او را منزل به منزل روی دوش می کشیدند . در منزل ذی الکفل بدرود حیات گفت . جنازۀ او را به نجف برده وشاه که پیش از وفات میر به قبّۀ علیه علویه مشرف شده بود با همراهان خود به استقبال جنازۀ وی آمده و کالبد او را با احترام بسیار در جوار حضرت مولی مدفون ساختند .  وی به نوشتۀ سیّد سال ۱۰۴۰ ه.ق وفات یافت . زمان وفات او به پارسی گفته اند [عروس علم دین را مرده داماد]« دیوان میرداماد ، احمد کرمی، پانویس ص۲۲)

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

 

 

منابع :

تاریخ ادبیات در ایران ، تألیف دکتر ذبیح الله صفا، جلد پنجم ، ناشر چاپی فردوس

دیوان ، پرتوی از سروده های محمدباقر میرداماد “اشراق” به کوشش احمد کرمی ، انتشارات ما ،چاپ اول  ۱۳۷۹ خورشیدی

تاریخ ایران دوره صفویان ، پژوهشی از دانشگاه کمبریج ، ترجمه دکتر یعقوب آژند ، ناشر جامی ، ۱۳۸۰ خورشیدی

تاریخ ایران دوره صفویان ، پژوهشی از دانشگاه کمبریج ، ترجمه دکتر یعقوب آژند ، ناشر جامی ، ۱۳۸۰ خورشیدی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *