ملکشاه سلجوقی

جلال الدین ملکشاه سلجوقی

 ملکشاه سلجوقی (جلال الدین)

ملکشاه یکم سلجوقی

ملکشاه یکم سلجوقی

همانطوری که آلب ارسلان در هنگام مرگ و در وصیت خود قید کرده بود ،که پس از او جانشینش ملکشاه می باشد ، همانگونه نیز ایام ورق خورد و وی پس از بخاک سپردن پدر در تاریخ هفدهم ربیع الاول سال ۴۶۵ هجری قمری مطابق با دسامبر ۱۰۷۲ میلادی به شهر ری رفت ودر سن هیجده سالگی بر تخت پادشاهی جلوس کرد . سپس فرمان داد خزاین موجود در قلعه را میان فرماندهان و سربازان تقسیم کنند و همچنین امرای کشوری ولشکری مورد تفقد و قدردانی قرار گرفتند و نیز خواجه نظام الملک را در مقام خود ابقاء کرد . « ابن اثیر، الکامل ، ۸۰،۸۱ – وامبری ، ایبید ، ۱۹»

با تمام پیشگیری ها و تدابیر امنیتی که اتخاذ گردید ، بازهم حکومت سلجوقیان چه درداخل و چه در داخل کشور دچار نابسامانی و زیاده طلبی ها شد . شمس الملوک دوم نصربن ابراهیم طمخاچ حاکم بخش غربی قراختائیان و خان سمرقند در ان هنگام ترمذ را متصرف شد . در پی آن با توجه به غیبت ایاز پسر آلب ارسلان ، بلخ را نیز تسخیر نمود . ایاز پس از بازگشت در بیست وسوم جمادی الثانی سال ۴۶۵ ه.ق بسوی ترمذ لشکر کشید اما متحمل شکست شد و بسیاری از سپاهیانش را از دست داد . در همین اثنا غزنویان نیز دست بکار شده  و چگل کنت واقع در تخارستان را که تحت حکومت عثمان برادر آلب ارسلان بود ،تصرف کرده و خود عثمان را به اسارت گرفته و به غزه بردند. آنگاه ملکشاه لشکری را به فرماندهی گمشتگین بیلگه به غزنه روانه کرد اما وی توفیقی حاصل نکرد .«کافس اوغلو، ایبید -۲۰» اما دردسری  بزرگ درمنطقه جنوب شرقی اتفاق افتاد . از آنجاییکه قارود بیک والی کرمان برای بارسوم ادعای سلطنت کرد و از تابعیت ملکشاه سرباز زد . او با نیرویی قوی و جنگجو ، برای نشستن برتخت پادشاهی رو بسوی ری نهاد . ملکشاه قارود بیک را که عمویش بود دعوت به تابعیت کرد ، لیکن حکمران کرمان که مردی عصبی و تندخو و یاغی بود، به پیشنهاد شاه هیچ توجهی نکرد . بنابراین چون وقوع جنگ حتمی بنظر میرسید، ملکشاه برای مواجهه با عمویش به نواحی همدان رفت و ساوتگین را به فرماندهی نیروی خویش گماشت و ساوتگین نیز طلایه داران قارود بیک را شکست داد. اما نبرد اصلی در مورخ چهارم شعبان چهارصد و شصت و پنج هجری قمری در حوالی کرج بوقوع پیوست . قارود بیک شکست خورد و گریخت اما سریعاً دستگیر گردید . وی از شاه طلب بخشش کرد اما از بیم آنکه شاید وی در دربار پادشاه طرفدار داشته باشد و برای نجاتش تلاش کنند ، فوری وی را خفه کردند و در اذهان عمومی چنین الغاء کردند که وی تحمل حبس را نداشته ، و خویشتن را کشته است . « کافس اوغلو ، ایبید ،۲۴»

محدوده قلمرو حکومت سلجوقی

محدوده قلمرو حکومت سلجوقی

برای جلوگیری از ادعای سلطنت ، پسران قارود بیک را که سلطانشاه و امیرانشاه نام داشتند ، نابینا کردند . اما پسر دیگر قارود بیک که کرمانشاه نام داشت ،در کرمان خود را والی آنجا خطاب کرد .لیکن پس از جریاناتی که اتفاق افتاد ، سلطانشاه نابینا ولایت کرمان را تصاحب کرد و ملکشاه نیز حاکمیت او را پذیرفته و به رسمیت شناخت . و ساوتگین را برای نظارت بر کارهای وی به کرمان روانه کرد . پس از مدتی آشوب و هرج و مرج درآنجا اتفاق افتاد . لذا ملکشاه شخصاً عازم کرمانشاه شد . اما سلطانشاه به حضور او رفته و عذرخواهی نمود . و شاه سلجوقی وی رامورد عفو ملوکانه قرار داد و کرمان را دوباره به او واگذار کرد .«ابن اثیر ،الکامل  ۱۱۱»

در آن هنگام فرمانروایی ملکشاه از طرف خلیفه عباسی تأیید گردید و امیر گوهر آیین نماینده وی و شحنه بغداد ، پرچم و خلعت برای ملکشاه ارسال داشت و وی را به این القاب «معزالدین ،جلال الدنیا والدین و قاسم المومنین » ملقب نمود .  نیز به ملکشاه لقب اتابک اهدا کرد . «ابن اثیر ، الکامل ،۹۱ »

در آن ایام نصر دوم قراخانی بسوی ترمذ رفته و آن را تصرف کرد و رویداد این ماجرا موجب گردید که ملکشاه برای آرام کردن مناطق شرقی به آنطرف حرکت کند . در نزدیکی بلخ نماینده ای از طرف امیر نصر دوم به حضور شاه رسید و اظهار کرد که ترمذ در منطقه ماوراء النهر قرار داشته و می بایستی به آنها واگذار شود . لیکن شاه اعتنایی به آن پیام نکرد و به راه خود ادامه داد و امیر ساوتگین را به فرماندهی سپاهی به سواحل رود سیحون گسیل داشت . وی نیز نیرویی رادکه از سمرقند به جهت کمک به ترمذ آمده بودند ،درهم شکست . سلجوقیان ترمذ را محاصره کردند و بعد از مدتی آنجا را تصرف کرده و بطرف سمرقند روانه شدند . در ادامه نصر و برادرش به حضور شاه شرفیاب شدند و طلب عفو نمودند که ملکشاه آنان را بخشیده و در مقامشان ابقاء فرمود . با ازدواج هایی که میان طرفین صورت گرفت روابط محکم و حسنه گردید . « ابن اثیر ، الکامل ، ۹۳»

در همین اثنا غزنویان که از آمدن ملکشاه به منطقه دچار رعب و وحشت شده بودند ، عثمان عموی شاه را از اسارت آزاد ساختند . همچنین پس از مدتی در میان سلجوقیان و غزنویان ازدواج هایی صورت گرفت. که آن مورد نیز منجر به تحکیم روابط دوطرف شد . ملکشاه حکمرانی تخارستان را به برادرش شهاب الدین تکش و لوالیچ را به عمویش عثمان ، بلخ را به ایاز و هرات ،غور وغرجستان را به برادر دیگرش بوری برس واگذار نمود . « علی حسینی ، ۴۰،۴۱»

شهر اصفهان از نظر ملکشاه دارای پتانسیل های بسیاری بود و او شخصاً به این شهر علاقه زیادی داشت .لذا پایتخت را از شهر ری به اصفهان منتقل نمود . و از آن پس در این شهر بناها ، مساجد و خانقاه های بسیاری احداث گردید . منجمله مدرسه جلالی یا نظامیه که در این عصر بنا گردید . و این شهر به مرکزی علمی فرهنگی تبدیل شد .

پرچم-سلجوقیان

پرچم-سلجوقیان

درآن هنگام ترکمانها در گروههای بزرگ در حال کوچ کردن بسوی غرب بودند و برای مثال می توان از اتسز بیک و شوکلی بیک که از فرماندهان آلب ارسلان بودند ، نام برد . اتسز در سال ۴۶۳ ه.ق برمله و قدس را که تحت سلطه فاطمیون بود ، تصرف کرد . « قِفِس اوغلو ، ایبید ۳۱» و در سال ۴۶۸ ه.ق دمشق که مصریان آنرا بسیار مهم تلقی می کردند، تسخیر نمود . شوکلی بیک در سال ۴۶۷ ه.ق  عکا را بتصف درآورد . بعد از مدتی میان آندو اختلاف بوجود آمد . شوکلی یکی از پسران قتلمش را متحد خود ساخت و بر قدرتش افزوده گردید لذا به اتسز یورش برد لیکن شکست سختی خورده و درمیدان جنگ کشته شد . اتسز که با این پیروزی بر خود می بالید ، به پیشروی ادمه داد و بخش مهمی از شام را متصرف نمود .سپس رو به سوی حکومت فاطمی کرد « رجب۴۶۹ه.ق» اما بدرالجمالی وزیر فاطمیون و فرمانده جنگ آنها اتسز را مغلوب ساخت . که اتسز ناچاراً بطرف دمشق عقب نشینی کرد. «ابن اثیر، الکامل ،۱۰۱-۱۰۲»

ملکشاه سلجوقی پس از این واقعه ، برادرش تاج الدوله تتش را که حاکم گنجه بود ، به حاکمیت شام گمارد . « بنداری ، ۷۹ – ۸۰» درآن هنگام لشکریان فاطمی دمشق را محاصره  کرده بودند و اتسز از تتش کمک خواست . تتش بسوی لشکریان فاطمی یورش برد لیکن آنها سریعا عقب نشینی کردند و او بخش مهمی از سوریه را تسخیر کرد و در آنجا حکومتی کوچک بوجود آورد .

اَرتق امیر ترکمان به پاس حق شناسی خدماتی که قبلا در نبردهای آناتولی انجام داده بود از شاه سلجوقی حکومت شهر حاوان را دریافت کرد . و به وی فرمان داده شد که بحرین و الاحساء را که در آنزمان دچار هرج و مرج شده بود آرام سازد .ارتق بیک که به جنگاوری و رشادت مشهور بود ، در رجب سال ۴۶۹ ه.ق از بصره روانه بحرین و قطیف گردید و آنجا را به قلمرو سلجوقیان ملحق ساخت . سپس با تسخیر الاحساء قرمطیان آنجا را سرکوب کرد . و پس از خواندن خطبه بنام خلیفه و ملکشاه به حلوان مراجعت کرد سرکوبی قرامطه باعث خوشایند خلیفه گردید . بدین ترتیب نیمه شرقی عربستان جزء قلمرو سلجوقیان شد .« سِوین ،  سلطان ملکشاه ، ۲۳۲-۲۰۹»

اتحاد یکی از حکمرانان محلی بنام شرف الدوله مسلم با فاطمیون سبب نارضایتی اهالی سنی مذهب سوریه گردید و در پی آن قاضی حران شورش کرد و مصمم شد که شهر را به چوبوق سرکرده ترکمانان تسلیم کند . لیکن شرف الدوله پس از شکست دادن چوبوق در حاشیه رودخانه جولاب ، وارد حران گردید و قاضی آنجا و بسیاری از اهالی را به قتل رساند .

بابا لقمان سرخسی

بابا لقمان سرخسی

ماجرای فوق و نافرمانی کردن نصرالله منصور ، امیرمروان و از سوی دیگر تحریک وزیر عباسیان برای تصرف سوریه موجب گردید ملکشاه لشکری نیرومند را به منطقه روانه کند . « قفس اوغلو ،ایبید ، ۴۶» فرماندهی سپاه سلجوقی را فخرالدوله بن جهیر بر عهده داشت و کسانی همچون ارتق ،چوبوق ،دیلماج اوغلو ، سعدالدوله گوهرآیین وی را یاری می دادند . نصرالدوله امیر مروان پس از کسب اطلاع از چگونگی سپاه سلجوقی دچار وحشت شد و از شرف الدوله مسلم تقاضای کمک نمود و او نیز سریعاً به کمکش شتافت . بزرگان سلجوقی که فخرالدوله بن جهیر را یاور بودند، بدون اطلاع وی به دشمن شبیخون زده و وارد اردوگاه دشمن گردیدند و با شکست سربازان عرب غنائم بسیاری کسب کردند . مسلم که اوضاع را وخیم می دید ، وادار به عقب نشینی شد . در اختلافی که بین فخرالدوله و ارتق بوجود آمد ، ارتق با ائتلاف با مسلم به سنجار عقب نشست . فخرالدوله نیز برق آسا ، ماردین ، سیرت ، ارزن را پشت سر هم تصرف کرد و پسر او بنام زعیم الدوله نیز دیاربکر را محاصره کرد .

در اصفهان نصرالدوله منصور به حضور ملکشاه سلجوقی رسید و پس از درخواست عفو از سلطان تقاضا کرد که شاه مجدد سرزمینش را به او بازگرداند لیکن پادشاه فقط  واگذاری دیاربکر و میافارقین را بلامانع دانست . ابونصر نیز فرمان شاه را پذیرفت و مراجعت نمود و با این فکر که حصار شهر امن است و می تواند ۱۰ سال پایداری کند به مقاومت پرداخت اما پس از چندی در محرم سال ۴۷۸ ه.ق تسلیم گردید . و مجدداً به حضور ملکشاه رسید اما خیلی دیر شده بود و میافارقین به تصرف سلجوقیان درآمد و تمامی خزانه آنجا به اصفهان منتقل شد .

ملکشاه منطقه حربی را به نصرالدوله واگذار کرد و حصن زیاد « خرپوت» را به چوپوق داد . وی امیر نشینی ترکمان  را در آنجا بوجود آورد . «ابن اثیر ،الکامل ،۱۲۵»

ملکشاه برای پایان دادن به هرج مرج های ایجاد شده در گرجستان امیراحمد را به آنجا گسیل داشت که او پس از شکست دادن پادشاه  گرجستان گئورگی درکوئل ،قارص را نیز تسخیر نمود و پس از شکست دادن مجدد پادشاه گرجستان  شهرهای ارزروم و اُلتی را تصرف کرد . و گئورگی مجبور گردید بسوی آبخازیا بگریزد . گئورگی که از حمات پی در پی ترکمانان عاصی شده بود ، به درگاه سلطان سلجوقی رفت و ملکشاه نیز او را به گرمی پذیرفت و به شرط پرداخت خراج و اعزام سرباز به وقت لزوم ، مناطق تحت سلطه وی را باز گرداند . سپس منطقه آران را به قطب الدین اسماعیل پسر عم حاکم آذربایجان واگذار نمود. «قِفس اوغلو، ایبید،۱۱۵» در اواخرسال ۴۷۸ ه.ق ملکشاه به قفقاز وارد شد و هر یک از شهرها و نواحی اطاعت خود را از وی اعلام داشتند .

محراب-سنگی-محل-کشف-میمه-کتیبه-به-خط-کوفی-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

محراب-سنگی-محل-کشف-میمه-کتیبه-به-خط-کوفی-سده-پنجم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

در آن ایام تاج الدوله تتش حکمران سوریه ، پیامی به ابن الخطیتی ارسال داشت و از وی خواست که تسلیم گردد . اما وی اظهار نمود شهر را فقط به پادشاه سلجوقی تسلیم خواهد کرد . لذا تتش شهر حلب را محاصره و نهایتا در ربیع الاول سال ۴۷۹ ه.ق متصرف شد . بنابراین ملکشاه با لشکری نیرومند از پایتخت خارج گردیده و راه حلب را درپیش گرفت . تتش که دانست پادشاه به حلب نزدیک شده ، از محاصره درونی قلعه شهر دست برداشت و بسوی بیابان عقب نشینی کرد . شاه در رمضان سال ۴۷۹ ه.ق وارد شهر حلب گردید . و قاسم الدوله آق سنقر را والی شهر نمود . « ابن اثیر ، الکامل ، ۱۴۶»

امیربوزان نیز درماه ذیقعده سال۴۷۹ ه.ق اورفه را از چنگ ارامنه و بیزانس خارج کرد و از طرف سلطان به سمت والی آنجا منصوب گردید . سلطان نیز از تعقیب تتش  و امیر ارتق منصرف شد. و به انطاکیه رفت که آن شهر نیز بدون مقاومت تسلیم گردید . و ملکشاه امیر یاغی سیان را به ولایت آنجا منصوب کرد. «ابن اثیر،الکامل ،۱۳۸»

شاه در راه بازگشت وارد بغداد شد و مورد استقبال خلیفه قرارگرفت و از سوی ایشان هدایایی دریافت نمود . و با دخترخلیفه ماه ملک خاتون ازدواج نمود . پس از مراسم عروسی در ماه صفر ۴۸۰ ه.ق به اصفهان مراجعت کرد . « ابن اثیر، الکامل ، ۱۴۲»

مجسمه-سفالی-با-لعاب-یکرنگ-محل-کشف-ری-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

مجسمه-سفالی-با-لعاب-یکرنگ-محل-کشف-ری-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

مورخ سال ۴۸۱ ه.ق ملکشاه با ارتشی قدرتمند به بخارا لشکر کشید و شهر را تسخیر نمود و با یاری مردم سمرقند آن شهر را تسخیر کرد و با احمد خان به ملایمت رفتار کرده و او را که برادرزاده همسرش ترکان خاتون بود، بخشیده و به اصفهان فرستاد و خود عازم کاشغر شد و حکمرانان آن مناطق نسبت به وی اظهار اطاعت کردند با این قشون کشی سلجوقیان با حکومت قیتان و چین همجوار شدند . «ابن اثیر،الکامل ،۱۵۵»

در سال ۴۸۲ تا ۴۸۶ ه.ق روابط سلطان سلجوقی با خلیفه المقتدی روبه سردی گرایید . زیرا پس از ازدواج دختر شاه با خلیفه بین آنها اختلاف پیش آمد و خلیفه نسبت به همسرش بدرفتاری می کرد که همین جریان باعث جدایی آنها شد و دختر ملکشاه پس از جدایی با پسر کوچکش به اصفهان آمد و پس از مدت کوتاهی فوت کرد . بایستی دانست شکوه و عظمتی که سلجوقیان در دوران سلطنت ملکشاه کسب کرده بود ، بیشتر به سبب داشتن وزیر با کفایتی چون خواجه نظام الملک ابوعلی الحسن بن علی بن اسحاق می باشد که سی سال مقام وزارت این سلسله در دست ایشان بوده است  .«ابن اثیر ،الکامل، ۱۷۷»

مواردی که باعث گردید ملکشاه دراواخرسلطنت نسبت به وزیر مدبر خود بدبین و حساس گردد ، بدگویی های بیش از حد ترکان خاتون درباره خواجه نظام الملک بود چراکه خاتون درصدد بود که به پادشاه الغاء کند که وزیر او همیشه در فکر آن است که به نزدیکان خود سود برساند و مناصب و سمت های درباری را به آنها واگذار نماید .

باری شاه نارضایتی خود را طی نامه ای با لحن تند به خواجه ابراز کرد لیکن خواجه نیز با همان لحن طی نامه ای به پادشاه پاسخ گفت . اما شاه جوابی به نامه وزیر نداد. در آن هنگام ملکشاه از اصفهان عازم بغداد گردید و درپی او نظام الملک حرکت نمود . اما در راه بغداد در منطقه صحنه «بروجرد کنونی » یکی از فدائیان اسماعیلی بنام ابو طاهر ایوانی ظاهراً به تحریک ترکان خاتون ، در حالی که به خواجه عریضه ای تقدیم می کرد ، وی را با ضربات خنجر از پای درآورد « رمضان سال۴۸۵ ه.ق »

جنازه وی را به اصفهان آوردند و در آرامگاهش در محله کران به خاک سپردند . «هندوشاه ۲۷۰» « ابن اثیر،الکامل ،۱۷۶»  «بیهقی علی، تاریخ بیهق ،۷۶» «علی حسینی ، ۴۵»

ترور-خواجه-نظام-الملک-بدست-عوامل-فرقه-اسماعیلیه-عکس-از-سایت-مهدی-گنجوی

ترور-خواجه-نظام-الملک-بدست-عوامل-فرقه-اسماعیلیه-عکس-از-سایت-مهدی-گنجوی

پس از آن ملکشاه تاج الملک را به وزارت منصوب کرد . و جایگاه شرف الملک ابوسعد مستوفی و کمال الدین ابوالرضا عارفی که از نزدیکان نظام الملک بودند ، به محمد الملک ابوالفضل قمی و سدید الملک ابوالمعالی واگذار نمود . لازم به ذکر است که خواجه نظام الملک در زمان مرگ هفتاد و هفت سال سن داشته است .

در همین زمان پادشاه متوجه شایعاتی گردید که بر ولایتعهدی جعفر فرزند خلیفه المقتدی که از ماه ملک دختر ملکشاه متولد شده بود ، حکایت داشت . لذا به خلیفه نامه ای ارسال کرد و در آن خشم خود از بدرفتاری وی با دخترش را ابراز داشت و به خلیفه گفت بغداد را ظرف مدت ده روز ترک نماید اما یک روز مانده به موعد مقرر در پانزدهم شوال ۴۸۵ ه.ق پادشاه سلجوقی در شکارگاه بطور ناگهانی بیمار شد و پس از رسیدن به بغداد درگذشت .« ابن اثیر ،الکامل، ۱۸۱» سپس جنازه وی به اصفهان انتقال یافت و در مدرسه جلالی «مدرسه ملکشاهی »«مدرسه نظامیه » به خاک سپرده شد.«مجمع التواریخ ،۴۶۵»«هندوشاه ، ۲۸۲»

آرامگاه-خواجه-نظام-الملک-در-اصفهان

آرامگاه خواجه نظام الملک و ملکشاه سلجوقی در اصفهان

با وجود وزیری دانشمند و با کفایت همچون خواجه نظام الملک سبب گردید که ملکشاه در طول مدت بیست سال حکومت خود ، خدمات بسیاری در عرصه فرهنگ و دانش ، عمران و آبادانی انجام دهد . وی جاده ها ، پل ها ، و کاروانسراهای بسیاری احداث نمود .  ملکشاه پادشاهی عادل و دادگر بود و در روزگار او هیچ ستمدیده و دادخواهی نبود و اگر ستمدیده ای به دربار می آمد ،  میتوانست به راحتی به حضور شاه شرفیاب گشته و تظلم خواهی نماید . به شعر و ادب علاقه فراوان داشت و در نوشته های شخصی هم گهگاه ابیات و اشعار فارسی می سرود . در حمایت از شعرا بیش از پادشاهان پیشین خود همت گماشت . لذا معزی شاعر و مداح معروف دربار او تخلص خود را از لقب وی یعنی معزالدین گرفت .

ملکشاه با نظرخواجه نظام الملک فرمان داد رصد خانه هایی در اصفهان و بغداد احداث شود که در نتیجه تحقیقات و رصدهایی که توسط دانشمندان آن ایام« همانند حکیم عمر خیام»انجام شد،که منجر به تنظیم و تدوین تقویمی گردید که بنام تقویم جلالی«لقب ملکشاه» شهرت یافت . « ابن اثیر ، الکامل ، ۹۷، ۱۸۳» «قفس اوغلو ، ابراهیم  ۱۴۷»

احیاء-تقویم-جلالی-توسط-خیام-ودانشمندان-هم-عصر-وی

احیاء-تقویم-جلالی-توسط-خیام-ودانشمندان-هم-عصر-وی

تندیس-حکیم-عمر-خیام-در-محوطه-آرامگاه-وی

تندیس-حکیم-عمر-خیام-در-محوطه-آرامگاه-وی

منابع :

ابن عبری ، تاریخ الزمان ، نشر بیروت ، لبنان

عزالدین ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، کارلوس یوهنس تورنبرگ در سال ۱۸۵۱ میلادی ، ترجمه به اهتمام ابوالقاسم حالت ، عباس خلیلی

رشیدالدین فضل الله همدانی ، جامع التواریخ ، به تصحیح بهمن کریمی ، انتشارات اقبال ۱۳۳۸ شمسی

ابوالحسن علی بن زید بیهقی ، تاریخ بیهق ، با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار

بنداری ، ( قوام الدین فتح بن علی بن محمد اصفهانی ) تاریخ سلسلۀ سلجوقی ، مترجم محمد حسین جلیلی ، بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۶شمسی

محمدبن علی بن سلیمان الراوندی ، راحه اصدور وآیه السرور ، تاریخ سلجوقیان ، به اهتمام محمد اقبال ، چاپ اساطیر تهران ۱۳۸۵شمسی

ابراهیم قفس اوغلو ، ملک شاه سلجوقی ، پرویز زارع شاهمرسی ، ناشر ،یاران

تاریخ جامع ایران ، جلد هشتم خلاصل بخش سلسله سلجوقی ، مبحث ملکشاه

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *