منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی شاعر

منوچهری دامغانی (تولد اواخر قرن چهارم – در گذشت ۴۳۲ ه.ق)

ولادت او ظاهراً در اواخر قرن چهارم یا سالهای نخستین قرن پنجم اتفاق افتاده است ، زیرا او در اشعاری که به عهد سلطنت مسعودبن محمود غزنوی  (۴۲۱-۴۳۲ ه.ق ) سروده ، چندبار به جوانی خود اشاره کرده است و بنابر قول عوفی نیز “اندک عمر بسیار فضل” بود و تاریخ وفاتش را هم در سال ۴۳۲ نوشته اند و بنابراین نباید ولادت اواز تاریخی که گفته ایم زودتر اتفاق افتاده باشد . «تاریخ ادبیات ایران ، ج۱، ذبیح الله صفا،۵۸۰ و ۵۸۱»

و فروزانفر نیز درخصوص محل تولد شاعر چنین آورده است : گویا منوچهری این تخلص را از نام منوچهربن قابوس ۴۰۳-۴۲۴ گرفته است . دولتشاه سمرقندی او را بلخی می داند و این سهو است ؛ زیرا پس از اظهار خودش در دامغانی بودنش جای شبهه ای باقی نمی ماند . «سخن و سخنوران ، بدیع الزمان فروزانفر ، ص۱۲»

منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد منوچهری دامغانی از جملۀ شعرای طراز اول ایران در بیت ذیل آورده ؛ و همان است که گفتیم :

برهرکسی لطف کند و بیشتر لطف       بر احمدبن قوص بن احمد کندهمی

دولتشاه سمرقندی مولد او را بلخ دانسته ، لیکن خود او به مولد خویش اشارۀ صریح دارد ، ودر اینجا گفته است :

سوی تاج عمرانیان هـم برینــان         بیـامـد منـوچهــری دامـغــانــی

کنیه منوچهری

در کتب تذکره او را “شصت گله” لقب داده اند و گفته اند ،سبب تسمیۀ او به شصت گله کثرت خبول و مواشی است و بعضی گفته اند که اصبع ابهام او شکستگی یافته ، چون کُل و کُله به معنی واشل آمده ” . گویا علت اشتهار منوچهری به این لقب در نزد تذکره نویسان ، اشتباه این شاعر است با “احمدبن منوچهرشصت کُله” از شعرای قرن ششم و از معاصران سلاجقه . امیر الشعرا شمس الدین احمدبن منوچهر شست کله از معاصران طغرل بن ارسلان (۵۷۳-۵۹۰) بوده که ذکرش در راحه الصدور راوندی آمده است . «تاریخ ادبیات ایران ، ج۱، ذبیح الله صفا،۵۸۱»

منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

تخلص شاعر

تخلص منوچهری به سبب انتساب شاعراست به فلک المعالی منوچهر بن شمس المعالی قلبوس بن وشمگیر بن زیار دیلمی که از سال ۴۰۳ تا سال ۴۲۳(؟) در گرگان و طبرستان سلطنت می کرده و منوچهری در آغاز کار در دربار او بسر می برده است ؛ لیکن از مدایح منوچهری در حق این پادشاه در دیوان او نیست . دولتشاه در تذکره الشعرا و هدایت در مجمع الفصحا به نقل از میرمحمدتقی کاشانی در خلاصه الافکار نوشته اند که منوچهری شاگرد ابوالفرج سگزی شاعر معروف اواخر قرن چهارم مداح ابوعلی سیمجور بوده است . ابوالفرج را استاد عنصری هم دانسته اند . قبول قول تذکره نویسان دربارۀ شاگردی عنصری در خدمت ابوالفرج چندان مشکل به نظر نمی آید ، لیکن در تعلم منوچهری نزد ابوالفرج سگزی تردید بسیار است .

هدایت نوشته است منوچهری “روش طریقت از امام الحرمین ابوالمعالی عبدالملک بن محمد جوینی و دیگران اکتساب نموده” لیکن از آنجا که ابوالمعالی جوینی در حوالی سال ۴۱۹ ه.ق ولادت یافته است معلوم می شود که قول هدایت باطل و دور از تحقیق است و اصلاً منوچهری مشرب تصوف نداشت تا در طریقت پیرو کسی باشد . عوفی این بیت منوچهری را :

قیصر شرابدار تو چیپال پاسبان      بیغو رکابدار تو فغفور پرده دار

در مدح یمین الدوله محمود دانسته و هدایت هم نوشته است که “به خدمت محمدبن محمود مشغول بوده ، گویند در مجلس او منصب ترخانی داشته یعنی در هر وقت بی رخصت سرزده توانستی رفتن و او را منع نبودی”  لیکن چون خواهیم دید که ورود منوچهری در دربار غزنویان بعد از حدود سال ۴۲۱ ه.ق بوده است ؛ طبعاً بطلان سخنان مذکور آشکار می شود .

سردیس منوچهری دامغانی

سردیس منوچهری دامغانی

از اوایل حال منوچهری اطلاعی در دست نیست ، جز آنکه عوفی نوشته است «در ایام کودکی چنان ذکی بود که هر نوع که ازو در شعر امتحان کردندی ، بدیهه بگفتی و خاطر او به مؤاتات آن مسامحه نکردی». همین حدّت ذهن و ذکاء بسیار او را در عنفوان شباب به آموختن ادب عربی و حفظ اشعار شعرای بزرگ تازی گوی و احاطه بر احوال و آثار شاعران پارسی و تازی و اطلاع از علوم دینی و ادبی و طب یاوری کرد و او خود به علومی که در آنها تبحّر داشت ، اشاره صریح دارد :

من بدانم علم طب و علم دین و علــم نحـو

توندانی دال و ذال و راء و زاء و سین وشین

و علاوه برآن استفاده از اصطلاحات علم نجوم و طب و استقبال و تضمین اشعار سرای عربی زبان و ذکر اسامی شاعران مشهور پیش از خود ، همه دلیل وسعت اطلاعات این شاعر بزرگ است . منوچهری به کثرت محفوظات خود از اشعار عربی در این بیت اشاره کرده است :

من بسی  دیـوان  شعر تـازیـان دارم زِ بَر

تو ندانی خواند الاهبی بصحنک فاصبحین

«تاریخ ادبیات ایران ، ج۱، ذبیح الله صفا،۵۸۲»

دکتر دبیر سیاقی در مقدمۀ دیوان منوچهری می گوید :  خصوصیات استاد منوچهری ، شادمانی و بهجت است که از طبع وی فرو می چکد و چون لب به سخن می گشاید ، آدمی را بر بال خیال می نشاند و به عالمی می برد که هرگز حسرت و اندوه بدانجا گذاری نکرده است . خاطر وی همه بهاریست دلکش و پر از گل و شکوفۀ شادی و طرب ، کلام دل انگیز شاعر که ناچار نازلۀ وجود چنان متکلمی نازک طبع است ، «چون طبع وی هم با ملاحت است و هم حُسن» .

منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

به راستی می توان  گفت که دنیایی ذوق و عالمی لطف گرد آمده و به صورت شعر بر صفحۀ کاغذ چکیده و برای بوستان شعر و ادب فارسی گلهای رنگ رنگ فراهم آورده است . منوچهری مردی است هم به معنی کلمه و هم به معنی مصطلح شاعر ، این سخنسرای جوان بند زندگی را از پای مرغ روح برگرفته و به بهانۀ مستی ، عالی ترین لحظات خوش زندگی را به چنگ آورده است . شراب گفتار وی مرد افکن است و دیوانش عکسی از بهشت جاوید ، بدین جهت غم و اندوه و ناکامی و نامرادی در آن نیست ، حتی لفظی اندوهگین نیز در آن نمی توان یافت ، همۀ کلمات وی شادی آور و طرب انگیزند . پس وصفی که استاد از شعر عنصری کرده است و گفته :

شعر او فردوس را ماند که اندر شعر اوست

هرچه در فردوس ما را وعده کرده ذوالمنن

به راستی قبایی است برازندۀ بالای سخن خویش . همۀ فکر منوچهری آن است که شرابی بیابد و با یاری پری روی دور از چشم رقیب مجلس طربی به پا کند و نغمۀ دل انگیز چنگ و نقل و نبید و جام مدام را موجد شیرین کامی و لطافت طبع و طرب سازد . حتی به بن انجامیدن این امور بِهجَهت انگیز نیز گرهی بر ابرو و چینی بر جبین وی پدیدار نمی سازد . از بوسه های گرم و لب شیرین معشوق باده و نقلی شیرین و دلپسند تر فراهم می آورد .

منوچهری برخلاف شاعران دیگر بویژه فرخی ، شادی عاجل را با غم احتمالی عاجل تباه نمی سازد و چون صوفی پاکبازی که از بد و نیک جهان در گذشت و به حق پیوسته باشد ، درصدد است که دو روزه منزل عمر را به شادی و نشاط بگذراند .

جان کلام منوچهری در یافتن دم جهان گذران است .  «دیوان منوچهری دامغانی دکتر سیاقی ، مقدمه ، ص۳۱»

طرح یادبود منوچهری دامغانی از سوی فرشچیان

طرح یادبود منوچهری دامغانی از سوی فرشچیان

ممدوحین دامغانی

از کیفیت ارتباط منوچهری با دربار غزنوی اطلاع صریح در دست نیست و گویا این ارتباط اندکی بعد از حدود سال ۴۲۱ ه.ق صورت گرفته باشد زیرا منوچهری پیش از آنکه در سال ۴۲۶ در ساری به خدمت مسعودبن محمود رسد ، در ری بسر می برده است و معلوم نیست که پس از ورود به ری با دربار مسعود ارتباطی داشته بوده باشد . از جملۀ قدیمترین قصائد او که بعد از ورود به ری سروده یکی قصیده ای است به مطلع زیر :

بینی آن بیجاده عارض لعبت حمـری قبـای

سنبلش چون پَر طوطی روی چون فرّ همای

که در مدح خواجه طاهر دبیر سروده است و چون طاهر دبیر در جمادی الآخر سال ۴۲۴ ه.ق از کدخدایی عراق معزول و بوسهل حمدونی (حمدوی) به جای او گماشته شد. «تاریخ بیهق ،دکترغنی، ص۳۸۷» پس ناگزیر منوچهری قصیدۀ خود را در مدح او پیش ازین تاریخ گفته است .

در سال ۴۲۶ ه.ق مسعود به قصد گرگان و مازندران از نیشابور بدانجانب لشکر کشید و منوچهری را در مازندران از ری به خدمت خود خواند و او که ظاهراً تا این هنگام به وسیلۀ امرای دولت غزنوی در ری با درگاه مسعود ارتباطی یافته بود ؛ پیاده از ری به مازندران رفت و به خدمت پادشاه غزنوی رسید و به قول خود از فراق سلطان رست :

منوچهری بر اثر جوانی و جودت ذهن و شیرینی زبان در خدمت مسعود دستگاهی داشت و ازین روی محسود اقران بود و در قصیده ای به مطلع :

حاسدان بر من حسدکردند و من فردم چنین

داد مظلـومـان  بـده ای عـزّ  میــر مؤمنیـن

بدین امر اشاره کرده و در همین قصیده از شاعری شروانی سخن گفته است که گویا در دیوان عرض سمتی داشت و منوچهری را از راه حسادت می آزُرد و مسعود برای امتحان وی امر داد تا یکی از قصاید منوچهری را جواب گوید و آن مرد از عهدۀ این کار برنیامد . و یکی از علل حسادت حاسدان چنانکه در همان قصیده بدان اشارت رفته است . جوانی منوچهری و مقام بلند او نزد مسعود بود لیکن منوچهری جوانی را عیب خود و پیری را دلیل فضل و دانش نمی شمرد .

تندیس منوچهری دامغانی

تندیس منوچهری دامغانی

قصائد و مسمطاتی که از منوچهری در دست است ، بیشتر در مدح مسعود بن محمود است لیکن علاوه برسلطان غزنوی چندتن از رجال درگاه او را نیز ستوده است و از آنجمله اند :

ابوالقاسم حسن عنصری که منوچهری قصیدۀ معروف خود را به مطلع ذیل :

ای نهاده  بر میـان  فـرق جـان خویشتـن

جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن

در مدح او سروده و او را در آن قصیده استاد خود خوانده است .

علی بن عبیدالله صادق معروف معروف به علی دایه سپهسالار سلطان مسعود که قصیدۀ معروف منوچهری به مطلع :

شبی گیسو فروهشته به دامن        پلاسیـن معجر و قیرینه گـرزن

در مدح او و از امّهات قصائد فارسی است .

خواجه احمد بن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود که پس از وفات خواجه احمد ابن حسن میمندی در محرم سال ۴۳۸ ه.ق مسموم شد . منوچهری در مدح این وزیر چند قصیده دارد .

خواجه طاهر دبیر کدخدای ری که پیش ازین ذکر او رفته است .

ابوسهل زوزنی از رجال عهد مسعود که تا سال ۴۲۳ صاحبدیوان عرض بود و دراین سال به صوابدید خواجه احمدبن حسن به حبس افتاد و در سال ۴۲۵ آزاد شد و در سال ۴۳۰ پس از وفات بونصر مشکان صاحبدیوان رسالت گشت .

علی بن محمد عمرانی از خاندان مشهور عمرانیان که در دورۀ غزنویان و سلاجقه در خراسان شهرت داشتند .

علاوه بر اینان منوچهری عده ای دیگر از رجال دورۀ مسعود را مانند ابوالحسن ابن حسن (ظاهراً ابوالحسن منصوربن حسن میمندی برادر احمدبن حسن میمندی) و فضل بن محمد و خواجه محمد و ابو حرب بختیاربن محمد و جز آنان مدح گفته است .«تاریخ ادبیات ایران ، ج۱، ذبیح الله صفا،۵۸۵»

منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

شعرای معاصر منوچهری

منوچهری با فرخی و زینبی علوی و عسجدی و عنصری معاصر و در مدح عنصری قصیده ای دارد که بسیار معروف است و در آنجا شرایط ادب را بجا آورده ، اظهار خضوع می کند و با یکی از شعرای معارض بوده که در حق او گوید :

و از او شکایت دارد که گویا در دیوان عرض شغلی داشته و اصلاً از شروان بوده است و بنده ندانستم این شخص کیست . «سخن و سخنوران ، فروزانفر، خلاصۀ صفات ۱۳۱»

منوچهری و اشعار وی  

می گویند منوچهری سالها از محضر درس ابوالفرج سیستانی استفاده کرده است ؛ ولی در شعر و شاعری مقام او از استادش فزون تر شد و اشعارش طالبان بیشتری یافت و به عقیدۀ بسیاری ، شأن ابوالفرج هرگز به مقام شاعری منوچهری نرسید . «منوچهری دامغانی و موسیقی ، حسینعلی ملاح، ص۲۱»

منوچهری براثرکثرت اطلاع از شعروادب عربی بعضی ازقصائد معروف شاعران تازی گوی را استقبال کرده و گاه به اشاراتی از مطالع آنگونه قصائد دراشعار خویش مبادرت نموده است مثلاً قصِیدۀ:

جهانا چه بی مهر و بدخو جهانی        چو آشفته بازار بازارگانی

استقبال است از قصیدۀ  ابوالشیص محمد از شعرای اوایل عهد عباسی که به سال ۱۹۶ ه.ق درگذشت ، و منوچهری خود گفته است :

برآن وزن این شعر گفتم که گفتست    ابوالشیص اعرابی باستانی

سا قبلُ واللیلُ ملقی الجران       غرابُ ینوح علی غصنِ بان

و قصیدۀ زیبایی که در وصف سپیده دم گفته است به مَطلَع :

چون از زُلف شب باز شد تابها       فـرو مـرد قـنـدیــل محـرابهــا

بر وزن یکی از قصائد اعشی بن قیس باهلیست که منوچهری دو بیت آنرا در آن قصیده تضمین کرده است :

ابر زیر و بم شعر اعشی قیس      زننـده همی زد به مضـرابهـا

وقصیدۀ :

فغان ازین غراب بین و وای او        که در نو افکند مان نوای او

بر وزن قصیده ای است از عتّاب بن ورقاء شیبانی که بدین مصراع آغاز می شود : «اما صحا اما ارعوی اما انتهی …» و شاعر خود در قصیدۀ خویش به استقبال ازین قصیده اشاره کرده و گفته است :

اَما صحابتا زیست و من همی      به پارسی کنم اَما صحای او

علاوه بر این منوچهری اسامی بسیاری از شاعران عرب و یا شاعران بزرگ پارسی زبان پیش از خود را در اشعار خویش خاصه در قصیدۀ «ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن…» آورده است چنانکه فهم آن قصیده محتاج شرح دقیق تاریخی از آن است .

این اشارات و اسامی اغلب در نسخ دیوان منوچهری با تحریفات عجیب همراه است تا به جایی که خواندن برخی از ابیات پیش از تصحیح دقیق کاری دشوار به نظر می آید .

علت عمدۀ ایراد این اسامی یا ذکر قصائد مشهور عربی و امثال این امور آن است که منوچهری به اظهار علم در شعر اصرار داشت و گویا می خواست از این طریق جوانی خود را در برابر شاعران سالخورده ای مانند عنصری و همردیفان او جبران کند . عادت منوچهری به اظهارعلم باعث استعمال لغات و اصطلاحات مهجور عربی در شعر او شده و گاه آن را به خشونت و درشتی مقرون ساخته است ، لیکن در عین حال باید اذعان داشت که حتی آن اشعار که با چنین ترکیباتی بوجود آمده است ؛ نیز جذابیت و شکوه خاصی دارد تا چه رسد به سایر اشعار او که غالباً عذب و استوار است . در شعر این شاعر استاد نوعی موسیقی و آهنگی خاص وجود دارد ، چنانکه هنگام خواندن اشعار او گویی خواننده با آهنگی از موسیقی سرگرم است … این موسیقی خوش آیند و روانی و سادگی فکر و صراحت منوچهری در سخن و جوانی و شادابی روح شاعر شعر او را بی اندازه طربناک و دل انگیز ساخته است .

منوچهری در استعمال بعضی از کلمات بی پروا است و علاوه بر این در برخی از قصائدش الفاظ بر معانی غلبه دارد ، اما امری که در اشعار او بیشتر باید مورد دقت قرار گیرد ، توجه اوست به تشبیهات بدیع چنانکه شاعر همواره خواسته است مطالب خود را از طریق تشبیهات محسوس و گاه عقلی و خیالی زیبا بیان کند .

مطلب دیگر که باید در اشعارمنوچهری مورد توجه باشد ، تکرار بعضی از مضامین است ، خاصه مضامینی که شاعر برای خمریات خود پیدا کرده و در بعضی از قصائد و همۀ مسمطات خویش بکار برده است .

منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

ظاهراً مسمط از مبدعات منوچهری است ، زیرا پیش از او در اشعار فارسی اثری از آن نمی یابیم و نیز تسمیط در شعر با نوع خاصی که منوچهری بنام مسمط ایجاد کرده متفاوت است . از میان شاعران بعد از منوچهری لامعی گرگانی کار او را در سرودن مسمط دنبال کرد .

دیگر از مطالبی که باید در اشعار منوچهری مورد توجه باشد ، تأثر او است از افکار شاعران عرب مانند عبور از بوادی ، دو وصف شتر ، و ندبه بر اطلال و دمن ، و ذکر عرائس شعر عربی ، و اسامی اماکن مذکور در قصائد شعرای جاهلی و نظایر امور این .

با تمام این احوال قدرت منوچهری در گنجانیدن کلمات و ترکیبات مهجور عربی در زبان فارسی به حدی است که عیب ایراد کلمات مهجور را یکباره از نظر دور می دارد . اگراز این گونه موارد بگذریم ، سخن منوچهری روان و ساده و قدرت این شاعر در وصف به حدی است که می توان او را از این حیث در میان شاعران قصیده گوی عهد غزنوی ممتاز دانست . وی مناظر مختلف طبیعت را از بیابان و کوه و جنگل و گلزار و مرغزار و آسمان و ابر و باران و موجودات گوناگون ، موضوع وصف قرار داده و هیچیک از اجزاء آن مناظر را از نظر تیزبین خود دور نداشته و از عهدۀ وصف و تجسم همۀ آنها به بهترین وجه برآمده است . «تاریخ ادبیات ایران ، ج۱، ذبیح الله صفا ، خلاسۀ صفحات ۵۸۵ الی ۵۸۸»

اخلاق منوچهری

منوچهری مردی عشرت طلب و خوش گذران بوده است . همۀ همش این است  :

که از ملامتگر و رقیب برکنار شده ، مجلسی بسازد و باده ای بگسارد زیرا :

اگر حرام بود هرچه او فساد کند      بسا فساد که در یثرب است و مکه

به اعتقاد او فسادِ مِی باعث حرمت نیست ، چه بسا فساد که در یثرب است ودر مکه . در تمام اشعارش روح عیش پرستی ظاهر است و بدین ماند که آنها را در حال بیخودی وقتی که مانند یاسمین گاهی چنان گاهی چنین کژ می افتاده سروده است ، تظاهرات علمی اش بسیار و آثار اخلاقی نادر است . «سخن و سخنوران ، فروزانفر، ص ۱۳۰»

         ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات ایران آورده است : منوچهری عشرت طلب و دوستدار شراب و عیش مدام بود و پیدا است که جوانی و اندک سالی وی خود یکی از اسباب عمدۀ این حال در او بوده است و او از بیان آرزوها و خواستاری لذّات گوناگون خود در اشعار ابا و امتناعی نداشت . در مدح نیز افراط کرد و مانند فرخی سیستانی غالب امراء دربار غزنوی را ستود . «تاریخ ادبیات ایران ، ج۱، ذبیح الله صفا ، ص۵۸۸»

عکس هوایی گنبد زنگوله که به احتمال قوی آرامگاه منوچهری دامغانی است

عکس هوایی گنبد زنگوله که به احتمال قوی آرامگاه منوچهری دامغانی است

بدیع الزمان فروزانفر در سخن و سخنوران می گوید :  منوچهری شاعری جوان طبع و برنا فکر است . سبک شعری او طرب و شادمانی مخصوصی جلوه گر می سازد ، پای می کوبد و دست می افشاند ، می خواند و می نوازد . در تمام دیوانش که نزدیک به سه هزار بیت است یک لفظ اندوهگین و یک عبارت غمناک نیست . همه بشّاش و خرّمند و این یکی از مزایای شعر اوست که در شعرای دیگر کمتر دیده می شود . چه اغلب اشعار آنها اگرچه در وصف مجالس طرب و یاد ایام خوشی و کامرانی است ؛ در شکن های خود ناله های جان سوز دارند و هرچند به ظاهر می خندند ، در نهان می گریند و زاری می کنند .

اساس شعر او تشبیه و مقایسه و تمثیل و در این طریقه پیرو عبدالله بن المعتز اطراف و شرایط کمال و بلاغت تشبیه در آنها مراعات می شود و برخلاف این قسمتی عین اول و بدون مناسبت و ناهنجار و باعث تنفر طبع و ملالت خاطر است .

طبعش ورزش علمی ندیده ، افکار و خیالات عمیق ندارد . حشوهای ناپسند عبارات سست جمل غیر متناسب در شعر او بسیار و بعضی فقط عبارت موزون و کلمات منظوم وخلاصه الفاظش از معانی بیشتر است . قسمت مهم مسمطاتش که خود بدان می نازد :

طاووس ، مدیح عنصری خواند       دراج مســمـــط منــوچــهـــــری

و شاید این روش را در فارسی او آغاز کرده باشد بر یک زمینه و اساس فکری ساخته شده و در همۀ آنها رُزبان به انگورستان رفته و به دختر رُز پس از بحث و جدال خشم آورده و گلوی او را بریده و به تبنگوی کش سپرده ، به خانه برده به چرخشت افکنده ، به لگد کوفته ، خون آن گرفته ، در خم ریخته ، سر آن بسته ، پس از سه ماه آن را گشاده ، خم را روشن و فروزان دیده ، جامی برآورده و به یاد امیرنوشیده است و با همه این ها تاکنون هیچ کس به آن خوبی و متانت اسلوب و ثبات قوافی و اتصال بیت ها و مصراع ها مسمطی نساخته است . منوچهری از ادبیات عرب به معنی جامع اطلاع کامل داشته و اشعار شعرای بزرگ آن ملت را

مـن بسی دیـوان شعــر تـازیـان دانم  زِ بَر

تو ندانی خواندن الاهبی بصحنک فاصبحین

از بَر کرده برخیالات ایشان محیط بوده ، می خواهد آنها را در فارسی بدون تصرف و به همان حُسن که در عربی است ادا کند و به همین جهت قسمتی دیگر از قصایدش مطابقه و مناسبت محیط را که بزرگترین شرط سخن (خطابه یا کتابت یا شعر تفاوت نمی کند) و مهم ترین علت تأثیر کلام محسوب می شود ، از دست داده ، مخصوصاً تحریف نساخ هم کمک کرده برغالب نامعلوم و بی فایده است ؛ ولی در همین حال هرچند مفردات و خیالات خارجی را به کار می بَرَد ، اسلوب زبان فارسی را از نظر نیفکنده ، نظم و طرز کلمه بندی زبان ملی خود را مانند انوری از خاطر نمی بَرَد و بدین سبب دارای سبک جدا و طریقۀ خاصی می شود که بعضی آن را می پسندند ، اسامی شعرای عرب و ابیات و ترجمۀ آنها و اوایل مطالع قصایدشان را در شعرآورده به حدی که بعضی از قطعاتش فهرست اسامی ایشان شده است ، از تشبیهاتی که راجع به کواکب و صور ایشان دارد تصور می کنم از مبادی هیئت و نجوم بی اطلاع نبوده ، به ادعای خودش علم طب و علم دین نیز می داند ، ولی چنانچه پیش گفتیم این شاعر تعمق زیادی نداشته و شاید فرصت آن نیافته ، زیرا خیالاتش به افکار شاعر متفکر و فیلسوفی شبیه نیست و به ادیبان ساده ذهن عریض الفکر بیشتر می ماند . تقی الدین کاشی به نقل مجمع الفصحاء او را سالک طریقت و به امام الحرمین ابوالمعالی عبدالملک بن ابی محمد عبدالله بن یوسف جوینی منتسب می شمارد و این سهوی عظیم است ؛ چه امام مذکور در سنۀ ۴۱۷ ه.ق یا ۴۱۹ متولد شده و منوچهری در سال ۴۳۲ ه.ق وفات کرده ، بنابراین امام الحرمین در وقت وفات او ۱۳ ساله یا ۱۵ ساله بوده است و صلاحیت پیشوایی ارباب طریقت نداشته است . گذشته ازاینکه امام به فقه شافعی و اصول معروف است و صاحب طریقت نیست و همچنین مستبعد است که منوچهری از حدود ظاهر به معنی توجه کرده باشد .«سخن و سخنوران ، فروزانفر، خلاصۀ صفات ۱۲۷ الی ۱۳۰»

وفات منوچهری

           ادوارد براون وفات شاعر را ۱۰۴۱ میلادی برابر با ۴۳۳ ه.ق ثبت کرده است «تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی» و فروزانفر در سخن و سخنوران ص۱۳۱ می گوید منوچهری درجوانی مُرد و افکار خود را تمام نگفته ، به خاک رفت . وفاتش به قول مجمع الفصحا در سنۀ ۴۳۲ ه.ق بود .

گنبد زنگوله که به احتمال آرامگاه منوچهری دامغانی است

گنبد زنگوله که به احتمال آرامگاه منوچهری دامغانی است

«سخن و سخنوران ، فروزانفر، خلاصۀ صفات ۱۳۱ الی ۱۳۲»

طبطاب به معنی گوی ، بگماز به معنی شراب و اعشی قیس از شعرای معروف عرب است .

در انتها به درج اشعاری از دیوان منوچهری دامغانی در ارتباط با میوۀ انگور می پردازیم :

«دیوان اشعار منوچهری دامغانی»

 

 

منابع :

تاریخ ادبیات در ایران ، جلد اول ، از آغاز عهد اسلامی تا دورۀ سلجوقی ، تألیف دکتر ذبیح الله صفا ، انتشارات فردوس ، چاپ دهم ، تهران ، ۱۳۶۹ خورشیدی

سخن و سخنوران ، نوشتۀ زنده یاد استاد بدیع الزمان فروزانفر ، شاعران ایرانی ،  نشر : ادبیات زوار ، سال ۱۳۸۷ خورشیدی

منوچهری دامغانی و موسیقی ، حسینعلی ملاح ،انتشارات فرهنگ و هنر ، سال ۱۳۶۳ خورشیدی

دیوان منوچهری دامغانی ، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی ، آذرماه سال ۱۳۴۷ خورشیدی

مجمع الفصحا ، تألیف رضا قلیخان هدایت ، به کوشش مظاهر مصفا ، انتشارات امیر کبیر

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *