ناصرالدین شاه قاجار

ناصرالدین شاه قاجار ، پادشاه خوشگذران (سلطان صاحبقران)

ناصرالدین شاه قاجار (ولادت تیر۱۲۱۰،در گذشت اردیبهشت ۱۲۷۵ خورشیدی)

محدوده قلمرو قاجاریه در اوج قدرت

نقشه اولیه قلمرو سلسله قاجار و قسمتهایی که طبق قطعنامه های گلستان ، ترکمانچای ، آخال و ….

درحکومتهای شاهان قاجار از ایران جدا شد ، به رنگهای دیگر در راهنمای نقشه مشخص شده است

دوران ولایتعهدی

ناصرالدین میرزا بزرگترین پسر محمد شاه قاجار در ششم صفر سال ۱۲۴۷ه.ق در روستای کهنه میر تبریز از مادری بنام ملک جهان خانم قوانلو ملقب به مهدعلیا بدنیا آمد . « ناسخ التواریخ : ۳/۹۲۶- رضاقلی هدایت :۹/۷۴۲- اعتمادالسلطنه ، المآثر.. : ۳۱» در آنموقع پدرش محمد میرزا بهمراه عباس میرزای ولیعهد ، با یاغیان سرکش شمال شرقی خراسان  در حال نبرد بود . فتحعلی شاه که به گفتۀ رضاقلی هدایت در این هنگام برای رسیدگی به امور عراق عجم به آنطرف سفر کرده بود ، با شنیدن خبر تولد نبیرۀ خود جشن و سرور بپا کرد . « رضاقلی هدایت :۹/۷۴۰ ، ۷۴۲ ، ۱۰/۱۴» البته محمدشاه تمایل داشت پسر دومش عباس میرزا که هشت سال کوچکتر از ناصرالدین میرزا بود ، ولیعهد شود « ، سفرنامۀ پولاک : ص۲۷۰» زیرا عباس میرزا و مادرش ، خدیجه خانم را بسیار دوست می داشت ، تاحدی که نام و لقب پدر خود را بر او نهاد . « اعتماد السلطنه :۱۷۸ ،۱۷۹- عباس میرزا قاجار : ۴۳، ۴۴» در این اثنا سفرای روس و انگلیس با اینکه موافق حق جانشینی پسر ارشد بودند ، می کوشیدند تا از اختلافات موجود بهره برداری کنند ، از این رو گاهی اوقات خردسالی ناصرالدین میرزا را بهانه و لزوم تعیین نایب السلطنه ای بالغ را مطرح می کردند  .

در این میان روسیه از قهرمان میرزا برادر شاه حمایت می کرد . « امانت : ۷۴ ، ۷۵- ۹۱» به هرحال در سال ۱۲۵۱ ه.ق منشور ولایتعهدی برای ناصرالدین میرزا به تبریز فرستاده شد و فریدون میرزا ، نایب الایالۀ آذربایجان ، که او نیز خود را مناسب برای این منصب می دانست ، آنرا در مجلسی از بزرگان قرائت کرد . « ناسخ التواریخ : ۳/۹۲۷ -۹۲۸» معضلات و مشکلات دیگری که در هنگام ولایتعهدی ناصرالدین میرزا رخ داد عصیانهای داخلی بود ، که با تدبیر و کیاست امیر کبیر وزیر ، و نیروهایی را که جهت سرکوبی شورشهای محلی اعزام نمود ، آرامش درمنطقه برقرار گردید . شورش بعدی که در ایام صدارت امیر کبیر به وقوع پیوست ، ظهور سید علی محمد باب بود . که مفصل به آن می پردازیم.

تصویری-از-کودکی-ناصرالدین-شاه-قاجار

تصویری از کودکی ناصرالدین شاه قاجار

تصویر-نقاشی-شدۀ-امیر-کبیر-واقع-در-نگارخانه-کاخ-گلستان...

تصویر نقاشی شدۀ امیر کبیر واقع در نگارخانه کاخ گلستان…

سید علی محمد باب

سید علی محمد شیرازی معروف به باب فرزند میرزا رضای بزاز بود که در اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شهر شیراز و خانواده ای بازرگان چشم به جهان گشود  وی در کودکی پدر خود را از دست داده و جهت نگهداری به دایی اش سپرده شد و در آنجا به مکتب رفته و بتحصیل علوم فارسی پرداخت و مقدمات عربیه را نیز فرا گرفت . «ناسخ التواریخ : ص۱۵۰» پس از مدتی سیدعلی محمد به ریاضت و عبادت پرداخت و آنگاه به عتبات عالیات در عراق رفته و ضمن تلمذ از مجلس درس سید کاظم رشتی پیشوای فرقۀ شیخیه ، به تبلیغ آیین جدید مشغول شد . او که خود را جانشین رشتی می دانست ، ادعا کرد که باب همان دری است که امام غایب را به شیعیانش ربط می دهد و رکن رابع یا انسان کاملی است که بانی فرقۀ شیخیه ، شیخ احمد احسائی آنرا توصیف کرده بود . «اینست شیخیگری ، احمد خدایی : ص۸۳ ، ۳۷۶»

وی در پنهانی مردمان را به زهادت و افادت خویش و به ارادت خود دعوت می نمود . و از هرکس که مطمئن خاطر می شد ، با او می گفت (من باب اللهم فادخلو البیوت من ابوابها) هیچ خانه ای را جز از در بدرون نتوان شد . هرکه را خواهد به خدای رسد و دین خدای را بازداند ، تا مرا دیدار نکند و اجازت نستاند، نتواند . و از این روی به میرزا علی محمد باب معروف گشت . پس از چندی در کربلا گرد خود انجمنی کرد و مریدان او فراوان شد . هر که را صدیقتر دانست با او از تحدی خویش فزونی جست و با خاصگان خویش بگفت آن مهدی صاحب الامر که مردم انتظارش برند منم و چون در خبر است که حضرت قائم از مکه خروج خواهد کرد ، با مریدان خویش می گفت که سال دیگر دعوت خویش را در مکه ظاهر خواهم ساخت و با شمشیر بیرون خواهم تاخت و نظم و انضباط برقرار خواهم کرد .  و آنگاه بر شماست که نام مرا در اذان وارد ساخته و اشهد ان علیمحمداً بقیه الله بگویید « ناسخ التواریخ ، سپهر : ص ۱۵۰ ، ۱۵۱» او و هوادارانش در سال ۱۲۶۰ ه.ق از سوی نظام الدوله حاکم فارس مورد غضب قرار گرفته و با برخورد نامناسبی او را از شیراز راندند . علی محمد باب پس از رسیدن به اصفهان از سوی معتمدالدوله حاکم آنجا با احترام پذیرفته شد و در آنجا مباحثاتی میان روحانیون آن شهر و سید باب صورت می گرفت تا اینکه معتمد الدوله  در سال ۱۲۶۳ ه.ق چشم از جهان فرو بست و جانشین او باب را به قوای دولتی تسلیم کرد و آنها وی را در قلعۀ چهریق در نواحی سلماس محبوس ساختند. کمی بعد به فرمان ناصرالدین شاه ولیعهد، باب را به تبریز آورده و به مباحثه با روحانیون آنجا واداشتند و چون پاسخهای وی برای آنها قابل قبول نبود وی را فلک کرده و مجدد به چهریق برگرداندند . «ناموس ناصری ، محمد تقی ممقانی : ص۲۱، ۶۳» در طول مدت بیماری محمدشاه ، همچنان باب با مریدان خود دیدار می کرد و وی که تا آن تاریخ خود را مهدی موعود می خواند ، از آن پس خویشتن را پیامبری جدید خواند که با آئینش دین اسلام را به هنگام می نمود ، بدین سان با گرایش مردمانی به او و شورش آنها در مناطقی از خراسان ، مازندران و عراق عجم مشخص گردید که وجود باب مخل امنیت بوده و نهاد مذهبی را تهدید می کند . لذا پس از اینکه ناصرالدین شاه بر تخت سلطنت جلوس کرد ، صدراعظم او میرزا تقی خان امیرکبیر فرمان اعدام باب را صادر نمود که با فتوای روحانیون و حکم دربار در تاریخ بیست وهشتم شعبان ۱۲۶۶ ه.ق سیدعلی محمد باب در شهر تبریز به دار آویخته شد . « پروفسور ادوارد براون ، یکسال در میان ایرانیان – ناموس ناصری ، محمد تقی ممقانی : ص۲۱، ۶۳»

تصویرنقاشی شده سیدعلی محمدباب..

تصویرنقاشی شده سیدعلی محمدباب..

ناصرالدین میرزا به مدت هیجده سال ولیعهد و والی آذربایجان بود و پس از مرگ پدرش محمد شاه در تاریخ شوال ۱۲۶۴ ه.ق در تبریز بر اریکۀ سلطنت تکیه زد . و چندهفته بعد یعنی بیست و دوم ذیقعده با هوشیاری  وزیر فرهیختۀ خود میرزا تقی خان امیرکبیر رسماً تاجگذاری نمود . «ناسخ التواریخ : ص ۱۳» مهد علیا همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین میرزا ، در فاصلۀ چهل روزی که از درگذشت شوهر تا ورود پسرش گذشت با یاری برخی رجال دربار چون میرزا آقاخان نوری و شاهزادگان قاجار و بالاخص راهنمایی سفرای روس و انگلیس وضعیت را در کنترل خود نگاه داشت . او به گفتۀ ناسخ التواریخ ، قشونی را جهت سرکوبی سیف الملوک میرزا فرزند علیشاه ظل السلطان به قزوین گسیل داشت  تا آن شاهزادۀ شورشی را دستگیر کرده و به تهران بفرستند . لیکن باز هم تمامی بلدان و امصار ایران آشفتگی داشت . «ناسخ التواریخ ، جلد سوم : ص ۹۴۶» درمیانۀ راه تبریز به تهران به ناصرالدین میرزا خبر رسید که دو تن از کسانی که به دستور محمدشاه در تبعید بودند ، پس از مرگ وی از تبعید بیرون آمده اند . یکی از آن دوتن آقاخان نوری وزیر لشکر بود ، که بدلیل ضدیت با آقاسی در سال ۱۳۶۳ ه.ق به کاشان تبعید شده بود . امیرکبیر که تازگی به امیر نظام ملقب شده بود ، دستور بازگشت آنها را به تبعید مجدد صادر و با دستخطی از جانب شاه به تهران فرستاد . « اقبال : ۱۰۰»

ورود آقاخان نوری به تهران در بیستم شوال به تهران بر پیچیدگی اوضاع پایتخت افزود . در آنهنگام بسیاری از امرا امید به کسب منصب صدارت داشتند . حضور و ورود  آقاخان که در تهران با استقبال مواجه شد ، نگران کننده بود . «واتسن :۳۳۴»  چرا که وی از حمایت انگلستان و مهدعلیا (مادر شاه) و بسیاری از نظامیان برخوردار بود . علاوه برآنکه مهدعلیا او را در عمارت خورشید درون ارگ سلطانی جای داد . « ناسخ التواریخ :۳/۹۴۳» آقاخان در یکی از جلسات جمهور به دفاع از خود پرداخته و دستخطی را از دوران ولایتعهدی شاه ارائه کرد که وی اظهار کرده بود ، به محض نشستن بر اریکۀ سلطنت وی را به تهران بازخواهد گرداند ، آمدن خود را از تبعید منطقی و مبرهن جلوه داد . « ناسخ التواریخ : ۳/۹۶۶» اما بازهم توضیحات آقاخان نوری مؤثر واقع نشد و فرانت کاردار دولت فخیمۀ انگلیس ، وارد معرکه شد و آقاخان و خویشانش را تحت الحمایۀ سفارت متبوع خود قرار داد . و چنین شد که وی درتهران ماندگار گردید . « امانت : ۱۵۷»

البته خطرات بسیار دیگری ، سلطنت نوپای ناصرالدینشاه را تهدید می کرد ، که با تدبیر و هوشمندی میرزا تقی خان امیرکبیر صدراعظم لایق و دوراندیش شاه مرتفع شد . در آغاز توطئه ای از سوی درباریان و سپاهیان آذری وابسته به صدراعظم سابق علیه میرزا تقی خان در تهران رخ داد . « امیر کبیر و ایران ، فریدون آدمیت  : ۱۹۸» اما امیر کبیر آنها را رفع کرد .

ناصرالدین میرزا که روز پس از رسیدن به تهران در شب بیست و دوم ذیقعده سال۱۲۶۴ ه.ق در عمارت کلاه فرنگی بر تخت سلطنت جلوس کرد ، در همان شب هم خلعت و منصب صدارت عظمی و القاب اتابک اعظم و امیر کبیر را به میرزا تقی خان عطا کرد .  «اعتمادالسلطنه ، صدرالتواریخ : ۲۰۷- ناسخ التواریخ : ۳/۹۶۹ – ۹۶۹» و از همان تاریخ اختیار کامل ادارۀ امور کشور به امیرکبیر تفویض گردید . ناصرالدین شاه چند ماه بعد در بیست و دوم ربیع الاول سال ۱۲۶۵ ه.ق خواهر تنی خود ، ملکزاده خانم را که بعدها به عزت الدوله ملقب شد ، به عقد امیر نظام در آورد. بدین سان خانوادۀ سلطنت و همۀ شاهزادگان با او فروتن شدند . « ناسخ التواریخ : ۳/۱۰۰۵»

تصویر-ملک-زاده-خانم-همسر-میرزا-تقی-خان-امیر-کبیرملقب-به-عزت-الدوله...

تصویر ملک زاده خانم همسر میرزا تقی خان امیر کبیرملقب به عزت الدوله…

انگلیسها که همیشه در صدد بودند والیان قندهار و هرات را که همیشه دوستدار و مطیع دولت ایران بودند تحت الحمایه خویش قرار داده تا تسلط چندین قرن ایران بر مناطق افغان نشین را از بین ببرند . یارمحمدخان وزیر کامران میرزا والی هرات به منظور و مقصود انگلیسها پی برده بود ، لذا پس از مرگ کامران میرزا از سوی ایران حکومت هرات به او واگذار شده بود ،  اما او نیز در سال ۱۲۶۷ ه.ق از دنیا رفت و پسرش صیدمحمدخان جای او را گرفت . که پس از چند هفته شورشی در هرات آغاز گردید و بدنبال آن حاکم قندهار به درخواست گروهی از مردم هرات به آنجا لشکر کشید ، لیکن نیروهای کمکی حاکم خراسان به کمک والی هرات آمده و نیروی های افغان را عقب راندند . اما بار دیگر حاکم قندهار در سال ۱۲۶۸ ه.ق به هرات یورش برده و قصد تصرف آنجا را نمود . نا امنی آن منطقه باعث گردید که قبائل ترکمان و افغانها راههای بازرگانی خراسان را مورد تعرض قرار داده و به کاروانها و روستاها دستبرد بزنند .

این قضیه موجب عصبانیت والی خراسان حسام السلطنه گردید . و ناچاراً سوارانی را برای سرکوبی و تنبیه آن مهاجمان به نواحی شمالی و شرقی اعزام نمود و شخصاً با سپاهی به طرف سرخس کانون سکونت طوایف گوگلان راهی شد ، لیکن شیوخ و رؤسای ترکمان تسلیم شده و اظهار اطاعت کردند . و تعهد نمودند که دیگر از حد و مرز تعریف شدۀ خود پا را فراتر نگذارند . در آنطرف نیز والی هرات ، حاکم  قندهار را شکست داده و وادار ساخت که به قندهار باز گردد . « ناسخ التواریخ ، جلد سوم : ۱۱۹۵»  درسال ۱۲۷۱ ه.ق محمدامین خان حاکم خوارزم برای چندمین بار به مرو یورش برده و آنجا را اشغال کرد . سپس به سرخس حمله برد . فریدون میرزای فرمانفرما که در این زمان والی خراسان بود ، قشونی را برای سرکوبی محمد امین خان به آنجا اعزام نمود که در نبردی سهمگین سپاه خوارزم شکست خورده و محمد امین خان کشته شد . سر او را به دربار ناصرالدین شاه فرستادند و قوای ایران در رجب همان سال وارد مرو شدند . « اعتمادالسلطنه ، مطلع الشمس :۱/۳۶۹ ، ۳۷۰ – ریاضی هروی : ۷۰، ۷۱» با شکست محمدامین خان و پراکنده شدن سپاه خوارزم عملاً دست روسیه برای تعدی به مرزهای شمال شرقی ایران باز شد و آن کشور تدریجاً به این منطقه نفوذ کرده ، و چند سال بعد سراسر سرزمین های شمالی ایران را رسماً به تصرف خود درآورد .  « شمیم :۱۸۹،۱۹۱»

عمارت-شمس-العماره-در-کاخ-گلستان-قدمت-عصر-ناصرالدین-شاه-قاجار...

عمارت  شمس العماره در کاخ گلستان قدمت عصر ناصرالدین شاه قاجار..

در آنهنگام شورشی علیه صید محمد خان والی هرات شکل گرفت که منتج به حکومت یوسف خان درّانی گردید . و او برای تحکیم موقعیت خود و کسب حمایت در برابر دوست محمدخان ، در ذیحجۀ ۱۲۷۱ه.ق قندهار را مسخر کرد و با تحریکات ایلچی انگلستان قصد هرات نمود . در خراسان نیز بدنبال درگذشت فریدون میرزا والی خراسان ، بار دیگر دارالخلافه تهران ، مرادمیرزا حسام السلطنه را به حکومت آن ولایت منصوب کرد . و در تاریخ ۱۲۷۲ ه.ق وی با قشون تحت فرمان خود ، جهت سامان دادن به شرق خراسان حرکت کرد . در ابتدا قوایی را به درخواست محمد یوسف خان درانی جهت حمایت وی به هرات گسیل داشت . آنگاه خبر رسید که اهالی هرات به تحریک عوامل انگلیس از پیوستن هرات به ایران ممانعت بعمل آوردند . بنابراین شخصاً بسوی آنجا عازم گردید . در همین اثنا مطلع گردید که یکی از پسران دوست محمدخان ، به مناطق سیستان و بلوچستان تعرض نموده است .

قشون مرادمیرزا در نیمۀ رجب قلعۀ استراتژیک غوریان در غرب هرات را بتصرف خود درآورده و در اوایل شعبان به حومۀ شهر رسید . با رسیدن قوای ده هزار نفری حاکم فارس ، نیروی ایران ، هرات را به حصر درآورد و با افغانها  به زدو خورد پرداخت . « محمد یوسف ریاضی هروی ، عین الوقایع … :۵۹» پس از مدتی کوتاه عیسی خانِ سرتیپ از امراءِ افغان با کودتایی محمد یوسف خان را معزول و دستگیر ساخت و به نزد حسام السلطنه فرستاد . اما کمی بعد خود در مقابل ایران سر به طغیان برداشت . لیکن حسام السلطنه به شدت حملات خود بر هرات افزود و حصار آنجا را به زیر توپخانه برد و آنجا را ویران کرد . عاقبت عیسی خانِ سرتیپ تسلیم قوای خراسان گردید . و روز جمعه اول ربیع الاول ۱۲۷۲ ه.ق حسام السلطنه وارد هرات گردید . و در آنجا بنام ناصرالدین شاه سکه زد و خطبه خواند . و در تهران نیز به همین مناسبت جشن و سرور برپا شد و ناصرالدین شاه سکه های ضرب شده در هرات را به حاضرین در جشن اهدا کرد . اما همزمان ولیعهدش معین الدین میرزا از دنیا رفت . « رضا قلی میرزا هدایت :۱۰/۶۹۰، ۶۹۶ ، ۶۹۷»

ناصرالدین-شاه-قاجار-کاخ-گلستان.....

ناصرالدین شاه قاجار کاخ گلستان…..

جدا شدن هرات از ایران

شاه با اینکه از این پیروزی شاد و مغرور بود ، به امین الملک فرمان داد تا توافق نامۀ میان شیل و نوری را اساس مصالحه در مذاکرات خود در استانبول قرار دهد . از طرف دیگر علما و آیات عظام  بر علیه انگلیس فتوای جهاد دادند و از سراسر ایران اعلام داشتند که خود نیز در این جنگ شرکت خواهند کرد . اما آقاخان نوری که قبلاً هم شاهد اعلام جهاد با دولت روسیه بود ، به واکنش فتوای جهاد خوش بین نبود و مانع شرکت روحانیون در جنگ گردید .         « امانت : ۳۹۸ ، ۴۰۰- ناسخ التواریخ : ۳/۱۴۰۷ ، ۱۴۰۸»  سرانجام در سیزدهم ربیع الاول و یا ربیع الثانی سال ۱۲۷۳ ه.ق انگلیسها به بندر بوشهر حمله برده و آن شهر را به اشغال خود در آوردند . « رضا قلی هدایت :۱۰/۷۲۴»  در آنجا با وجود رشادت و پایداری مردم غیور تنگستان ، بعلت کمبود نفرات و ضعف مهمات و نیز بی کفایتی حکام دولتی به پیشروی خود ادامه داده و به سمت برازجان و شیراز حرکت کردند .

قشونی که والی فارس برای دفاع روانه کرده بود ، در نبرد خوشاب در حوالی برازجان با انگلیسها برخورد کردند و چون به تصریح مورخین قاجار «دائره المعارف جغرافیای ایران : ص۴۸۸- اکسیرالتواریخ ، اعتضادالسلطنه : ص۴۹۷» اخبار تحرکات سپاه فارس توسط جاسوسان و عوامل مزدور برملا شد ، انگلیسها توانستند در برابر شبیخون ایرانیان مقاومت نمایند و در این نبرد ۲۸۰ جنگجوی ایرانی کشته و هفتصد مبارز انگلیسی کشته و زخمی شدند .  عاقبت این نبرد در تاریخ بیست وپنجم جمادی الاول ۱۲۷۳ ه.ق به نفع بریتانیا خاتمه یافت . و پس از آن قوای انگلیس در پنجم رجب به محمره (خرمشهر) وارد شده و قوای خوزستان را شکست داد . « جنگ انگلیس و ایران در سال ۱۲۷۳ ه.ق ، جورج هنت ، ص۶۸ ، ۷۶» آنگاه سربازان انگلیس تا اهواز پیشروی کرده و آنجا را نیز تصرف نمودند .

در این میان امین الملک به فرانسه رفت تا لوئی ناپلئون را به وساطت بگیرد . او در جمادی الاول ۱۲۷۳ ه.ق وارد پاریس شد . «رضا قلی هدایت : ۱۰/۷۱۸» ملکم خان بقدری در مورد وساطت فرانسه در پیشگاه ناصرالدین شاه تعریف و تمجید کرده بود ، که وی را وادار به نوشتن نامه ای به لوئی ناپلئون کرد . البته امپراتور فرانسه قبلاً خود از برقراری ارتباط بیشتر با ایران استقبال می نمود . و در سال ۱۲۷۱ ه.ق سفیر خود را به ایران اعزام نموده و قرارداد دوستی فی مابین ، در بیست و هفتم شوال همان سال به امضاء رسید .  و بدنبال آن شاه هدایایی را برای لوئی ناپلئون بناپارت ارسال کرد       « رضاقلی هدایت :۱۰/۵۹۶ ، ۶۰۱ ، امانت : ۳۸۴ ، ۳۸۵» آنگاه در مقابل امپراتور فرانسه نیز نشان لژیون دونور که بالاترین نشان فرانسه بود را ، برای شاه ایران ارسال نمود . «ریاضی هروی : ۷۲ – رضا قلی هدایت : ۱۰/۶۳۸» سرانجام در پاریس معاهدۀ صلحی میان ایران و انگلیس در تاریخ هفتم رجب سال ۱۲۷۳ ه.ق منعقد گردید که بر اساس آن ایران متعهد شد که از هرات عقب نشینی کرده و دیگر هیچگونه ادعایی نسبت به آنجا نداشته باشد .     « ناسخ التواریخ : ۳/۱۴۵۰ ، ۱۴۵۵- رضاقلی هدایت : ۱۰/۷۴۸ ، ۷۵۳» سرانجام ایران ، هرات را ، و انگلستان جنوب ایران را ترک گفتند و سپس موری سفیر انگلستان پیروزمندانه و در میان استقبال گرم دولت ، که نشان از تحقیر جکومت ایران بود به تهران آمد .

ناصرالدین-شاه-قاجار-کاخ-گلستان.....

ناصرالدین شاه قاجار کاخ گلستان…..

عهدنامۀ آخال

با جداشدن هرات و مناطق افغان نشین از قلمرو سرزمین ایران به نظرمی رسید که درد سرهای حکومت ایران در ناحیۀ شرق به پایان رسیده است . لیکن پس از گرفتاریهای هرات و دو ماه پس از انجام معاهدۀ صلح در پاریس ، در رمضان ۱۲۷۳ ه.ق بار دیگر ترکمانهای سرخس مناطقی از خراسان از جمله نیشابور و حوالی مشهد را مورد تاخت و تاز و چپاول قرار دادند لیکن پس از اعزام قوا و نیروی توپخانه ناچاراً گریختند . و چون مسئله هرات خاتمه پیدا کرده بود ، حسام السلطنه والی خراسان از سوی جنوب و والی مازندران و حکام محلی از سوی دیگر به ترکمانان یورش برده و به شدت آنها را سرکوب و فرمانبر ساختند .

قوای خراسان و مازندران بسیاری را به هلاکت رسانده و یا سرهای ترکمانان را بر سر نیزه بردند و همچنین ده ها تن را به اسارت گرفته و همراه خود آوردند . اما باز هم در سال ۱۲۷۶ ه.ق والی خراسان حمزه میرزا حشمت الدوله شخصاً با قشونی بجهت سرکوبی ترکمنهای مرو عازم آنجا شد . لیکن ایل مردان ترکمن در تاریخ شانزدهم ربیع الثانی ۱۲۷۷ ه.ق  با تکنیک جنگهای پارتیزانی آنچنان شکستی بر قشون قاجار وارد آورد که فقط حمزه میرزا و چندتن دیگر از سپاهیانش توانستند بگریزند . « محمد علی جمالزاده ، جنگ ترکمن : ص ۱۳۴ ، ۱۲۱» بدنبال آن ، نبرد دائماً و بصورت جسته و گریخته میان ترکمانان و نیروهای دولتی صورت می گرفت ، تا اینکه در سال ۱۲۸۷ ه.ق سپاه حسام السلطنه والی خراسان که جایگزین برادر نالایقش حمزه میرزا شده بود قسمتهایی از مرو را در نواحی باخرز سرکوب نمود و متعاقب آن ناصرالدینشاه ، سپهسالار را برای درهم کوبیدن و متنبه ساختن ترکمانان گوگلان به استرآباد روانه کرد . اما در همین زمان روسها در محرم سال ۱۲۸۲ ه.ق تاشکند را به تصرف خود در آورده و به بهانۀ ایجاد امنیت برای کاروانهای بازرگانی خود در منطقه اقدام به پیشروی بسوی شمال خراسان بزرگ نمودند . و عجب آنکه دربار و رجال ایران از سرکوب کردن ترکمانان اظهار رضایت و خشنودی می نمودند .

با توجه به این قضیه ژنرالهای روسی کنستانتین کافمان ، ایوان لازارف و میخائیل اسکوبلوف مناطق ازبک نشین و ترکمن نشین را تا شمال رود تجن و اترک به تصرف خویش درآوردند و عاقبت روسها دولت ایران را مجبور کردند تا طبق پیمان آخال (آخال- تکه)، کلیه نواحی ترکستان را به روسها واگذار نمایند . « تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمن ها ، امین الله گلی :۳۵۹» و این موضوع باعث گردید ، ایران و روسیه برای نخستین بار در نواحی شرق دریای مازندران با یکدیگر هم مرز شوند .

پس از چندی شاه برای سومین بار حکم ولیعهدی را برای یکی از فرزندان خود بنام محمدقاسم میرزای پنج ساله صادر کرد . لیکن این انتصاب با مخالفت مهد علیا روبرو گردید . در همین اثنا با تلاشهای میرزا آقاخان ، میرزا کاظم نظام الملک به وزارت برگزیده شد . « ناسخ التواریخ : ۳/۱۴۹۵ ، ۳/۱۵۰۲ ، ۱۵۰۳- رضا قلی هدایت : ۱۰/۷۹۵- معیر الممالک : ۴۶ ، ۵۱» با بخت بد شاه پس از چند ماه در ذیقعدۀ همان سال ولیعهد جدید نیز در گذشت . « نوایی : ۶۷ »

نمایی-از-کاخ-گستان-و-آبنمای-مقابل-آن

نمایی از کاخ گستان و آبنمای مقابل آن

معزول ساختن امیرکبیر و به قتل رساندن وی  

همانطوریکه می دانیم اصلاحات امیرکبیر با منافع اشراف و درباریان فاسد تداخل ایجاد کرد و بر اثر دسیسۀ مخالفین کهنه پرست و درباریان بداندیش و سودجو ، علی الخصوص تلقینات مهد علیا مادرشاه و میرزا آقا خان نوری وزیر لشکر و همچنین حمایت ضمنی کاردار انگلیس ، نظر شاه به تدریج در مورد میرزا تقی خان کدر می گشت . چنانچه در اوایل رجب سال ۱۲۶۷ ه.ق ناصرالدین شاه همراه با امیر و جمعی از بزرگان از جمله عباس میرزا برادر خود ، بطرف شهرهای جنوبی و مرکزی عازم شد . و مدتی را در شهر اصفهان توقف نمود . حسین مکی می نویسد که امیر شاه را به اصفهان برد تا ، با مشاهدۀ آثار و ابنیۀ باعظمت صفوی توجه وی را به لزوم عمران و آبادانی کشور جلب نماید . « رضاقلی هدایت : ۱۰/۴۸۵- ناسخ التواریخ  : ۳/۱۳۵- حسین مکی : ۴۴۵»

در راه باز گشت شاه در قم فرمان حکومت آنجا را بنام عباس میرزای دوازده ساله  صادر کرد و شاید این حکم بمنزلۀ تبعید عباس میرزا و مادرش به آنجا بود . در ناسخ التواریخ آمده است که امیر کبیر از این فرمان سرپیچی کرده و بدون اطلاع شاه ، عباس میرزا را به تهران فرستاد . شاه پس از اطلاع از این موضوع به شدت خشمگین شده و دستور داد عباس میرزا به قم بازگردد . سپهر این واقعه را نشان از خودسری امیر دانسته  و آنرا اولین برخورد شاه با او می داند . «اعتمادالسلطنه ، صدرالتواریخ :۲۱۵- خورموجی : ۱۰۴» مهدعلیا سرکردۀ توطئه گران بر علیه امیر بود و امیر هم می کوشید مدام او را از شاه جدا نگاه دارد . برخی نیز اتهام توطئه علیه شاه و به قدرت رساندن عباس میرزا را به میرزا تقی خان نسبت داده اند . «عباس میرزا قاجار : ۴۸»

به هرحال اردوی شاهی در هشتم ذیحجه به تهران وارد شد و امیرنظام روز هیجدهم محرم سال ۱۲۶۸ از مقام صدارت برکنار گردید. اما منصب امیر نظامی همچنان برای وی باقی ماند . در نامه ای که شاه برای امیر نظام ارسال داشت ضمن اظهار ارادت و علاقۀ همیشگی به او ابراز داشت که کارها بر روال سابق پیش خواهد رفت و منصوبان امیر تغییری نخواهند کرد و کل امور لشکر بر عهدۀ امیر باقی می ماند . حتی امید بازگشتن امیر را نیز وعده داده بود . « امیرکبیر ، آدمیت : ۷۰۰»

اما با انتصاب آقاخان نوری بعنوان صدراعظم در بیست و دوم محرم ۱۲۶۸ ه.ق به توصیۀ مهد علیا به این مقام ، سرنوشت امیر به گونۀ دیگری رقم خورد . چراکه آقاخان می دانست تا ایامی که امیرنظام در قید حیات است او به قدرت مطلقۀ صدارت نخواهد رسید. لذا از بین رفتن امیر را شرط صدارت خود اعلام کرد . « صدر التواریخ ، اعتمادالسلطنه : ۲۱۸ ، ۲۳۷» بنابراین میرزا تقی خان امیر کبیر به حکومت کاشان گماشته شد .

دالگورکی وزیر مختار روس که از انتصاب آقاخان نوری که تحت الحمایۀ انگلیس بود ناراحت و نگران شد و در بیست و پنجم محرم تعدادی از سفرای سفارتخانه را به منزل امیر فرستاد و حمایت امپراتور روس را از او اعلام نمود . اما این عمل سفیر به ضرر امیر تمام شد و او در همان روز از تمام مقامهای رسمی و لقب اتابکی برکنار گردید و دو هفته بعد نیز بطور کلی منصب امیر نظامی از تشکیلات حکومتی حذف گردید تا کسی از امیر نظام نه نامی ببرد و نامی بشنود . « آدمیت ، امیرکبیر : ۷۰۸ ، ۷۱۶- مهدیقلی هدایت : ۷۵» سپس شاه امیر نظام را به کاشان تبعید کرد . جلیل خان جلیلوند امیر و خانواده اش را تحت الحفظ به کاشان برد و هشتم صفر وارد فین شدند .  « آدمیت ، امیر کبیر : ۷۰۸ ، ۷۱۶ »  بدخواهان و دشمنان امیر در رأس آنها مهدعلیا و آقا خان نوری به این هم راضی نشدند و در صدد برآمدند با حیله و تزویرهای متعدد شاه را بر قتل امیر تحریک نمایند که بر این امر توفیق یافته و حکم قتل امیر را از شاه دریافت نمودند و میرزا علی خان فراشباشی ، مأمور اینکار شد و در هیجدهم ربیع الاول در حمام فین رگ امیر زده شد . «خورموجی : ۱۰۵- ریاضی هروی : ۵۲- اقبال : ۱۱۰ به بعد » البته از قتل امیر سخن نگفتند و در روزنامۀ وقایع اتفاقیه نوشتند که او بر اثر بیماری جان سپرده است . اما خورموجی برای اولین بار در روزنامۀ حقایق الاخبار خبر قتل او را انتشار داد . « ناسخ التواریخ : ۳/۱۱۵۵- رضاقلی هدایت : ۱۰/۵۰۰ – روزنامۀ وقایع اتفاقیه : شمارۀ ۵۲»

حمام فین کاشان و بازسازی قتل امیر کبیر

حمام فین کاشان و بازسازی قتل امیر کبیر

امیر در طول مدت صدارت خود اصلاحات بسیاری در زمینه های مختلف بوجودآورد که از جملۀ آنها می توان به بهبود وضع اقتصادی ، احداث کارخانجات پارچه بافی ، بهبود وضع تجارت ، تولید ، کشاورزی ، ساخت سد ناصری بر روی کرخه ، احداث قراولخانه ها و چاپارخانه ها ، خرید ماشین آلات صنعتی از اتریش ، تأسیس مدرسۀ دارالفنون ، فرستادن دانشجو به اروپا ، ترجمه و نشر کتاب و تأسیس روزنامۀ وقایع اتفاقیه اشاره کرد . « آدمیت : امیر کبیر : ۲۸۹ ، ۲۹۱ ،۲۹۸ ، ۲۹۹ ، ۳۰۲ ، ۳۰۶ ،  ۳۹۳ ، ۳۵۳ ، ۳۷۸ ، ۴۰۱»

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

مدرسۀ دارالفنون ساخت بنا بدستور میرزا تقی خان امیر کبیر…

دراین سالها راه یافتن میرزا ملکم خان به دربار شاه موجب دور شدن شاه از انگلستان گردید . ملکم خان که در فرانسه تحصیل کرده بود ، در عهد آقاخان وارد خدمات دیوانی گردید . و به دلیل دانستن زبان فرانسه مسئول خواندن جراید و روزنامه های فرانسوی برای شاه گردید . و به مرور جای خود را در پیشگاه وی باز نمود . ناصرالدین شاه علاقۀ بسیاری به اکتشافات و اختراعات جدید داشت . و ملکم خان  با نصب سیم تلگراف از دارالفنون به کاخ نیاوران نظر شاه را بیشتر به خود جلب کرد . ابتکار عملها و تفکرات ملکم خان شاه را به اعمال جسورانه ای در مورد دو قدرت خارجی روس و انگلیس ترغیب  می کرد . « امانت :۳۷۲»

معزول شدن میرزا آقاخان نوری

فوت نابهنگام ولیعهد اثر بسیار نامطلوبی در روحیۀ ناصرالدین شاه گذاشت . با توجه به گفتار بدخواهان ، میرزا آقاخان نوری در مرگ ولیعهد دست داشته است . « پولاک : ۲۹۰» شاه که از گذشته نیز تدریجاً به آقاخان بدبین شده و اعتماد خود را نسبت به او از دست داده بود ، پس از این واقعه زمانی که  به شکارگاه سوهانک رفته بود ، در تاریخ بیستم محرم سال ۱۲۷۵ ه.ق فرمان عزل آقاخان نوری را صادر نمود و در همان فرمان حکم ، نظام الملک نیز از کلیۀ سمتهای خود معزول شده بود . به قول خورموجی از آن پس محل سوهانک به درۀ عزل مشهور گردید .« خورموجی : ۲۴۰ ، صدیق الممالک : ۱۲۱ ، اعتماد السلطنه ، صدر التواریخ :۲۴۰ ،۲۴۱»

میرزاحسین نوری ملقب به بهاء الله

وی  در سال ۱۱۹۵ شمسی مطابق با ۱۲۳۳ ه.ق در تهران متولد شد . اصل و نسب او به منطقۀ نور مازندران بر می گردد . پدر وی از رجال دورۀ فتحعلی شاه قاجار بود . بهائیان نسبت وی را از یک سو به زرتشت و از سویی دیگر به یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی می دانند . با شروع دعوت باب در سال ۱۲۲۱ شمسی میرزا حسین در سن بیست و هفت سالگی جزو مریدان وی گردید . و در گسترش آیین بابیت فعالیت بسیار نمود . در سال ۱۲۲۹ شمسی پس از تیرباران سیدعلی محمدباب ، میرزا حسین نوری بفرمان امیرکبیر به کربلا تبعید می شود و با سقوط امیرکبیر در سال ۱۲۳۰ شمسی و با دعوت میرزا آقاخان نوری صدراعظم وقت ، راهی تهران می شود . پس از چندی طرفداران باب تصمیم به ترور ناصرالدین شاه گرفتند که میرزا حسین نوری با این عمل مخالفت می نماید . و توطئۀ ترور نیز با شکست مواجه می شود . تعدادی از بابیان و از جمله بهاءالله دستگیر میشوند و او را در تهران به سیاه چال محبوس می کنند . پس از اثبات بی گناهی وی را پس از چهار ماه از حبس آزاد ساختند به شرط آنکه کشور ایران را ترک نماید و برای خروج از کشور به او یکماه مهلت دادند . وی در سال ۱۲۳۱ شمسی وارد بغداد گردید . میرزا حسین نوری به تدریج از طرف جامعۀ بابیان به رهبری آنها تعیین گردید . و این موضوع باعث شد که شاید حکومت وقت تهران از عثمانی بخواهد که وی را به استانبول اعزام کند . میرزا حسین نوری در تاریخ ۱۲۴۱ شمسی قبل از حرکت بسوی استانبول به باغ نجیب پاشا در حومه بغداد رفت . وی در خود درک جدیدی از دین داشت و در آنجا بود که بهاءالله به بابیانی که حضور داشتند اعلام داشت که وی پیام آور الهی و همان کسی است که باب به آمدنش وعده داده بود . این روز را به همین مناسبت بهائیان عید رضوان می خوانند .

پس از چهار ماه بهاء الله وارد استانبول شده و سپس در سال ۱۲۴۶ شمسی به عکا تبعید گردید . عاقبت وی در سال ۱۲۷۰ شمسی در شمال عکا در عمارتی به نام «بهجی» چشم از جهان فرو بست و در محوطۀ همان عمارت بخاک سپرده شد . که آن مکان به روضۀ مبارکه ملقب گردیده و سپس به قبلۀ بهایان شهرت یافت و اهل دیانت بهایی هر روزه به هنگام نماز و نیایش بسوی آن می ایستند . « عباس امانت ، قبلۀ عالم – نفحات  ، ظهور بهاءالله :  ص ۱۵– بهاء الله ، شمس …  : ص۹۵ ، ۹۶- حقایق الاخبار ناصری ، محمدجعفر خورموجی … : ص۱۱۶ – احمد کسروی ، بهائیگری »

میرزا-حسینعلی-نوری-ملقب-به-بهاء-الله...

میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله…

صدارت  سپهسالار و وزارتهای دیگر

ناصرالدین شاه در سال ۱۲۸۱ ه.ق تصمیم به احیاء مقام صدارت و وزارتهای دیگر نمود . لذا پس از چندسال مقام صدارت عظمی را(البته با اختیارات بسیار کمتر)  به محمد خان با لقب جدید سپهسالار اعظم واگذار نمود . و تعداد وزاتحانه هایی که به ۳ وزارت خارجه ، جنگ و مالیه ، تقلیل پیدا کرده بود ، تحت نظر او قرار گرفت . که وزارت مالیه را مستوفی الممالک و وزارت خارجه را مؤتمن الملک که از مخالفان اصلاحات بودند ، در اختیار گرفتند . « تاریخ منتظم :۳/۱۸۶۷- اعتماد السلطنته : صدرالتواریخ :۲۵۱» سپهسالار اعظم که مردی نظامی بود و هیچ سررشته ای در امور مملکت داری نداشت ، از عهدۀ ادارۀ این مقام برنیامد و با بدگویی ها و ضدیت های برخی رجال درباری ، شاه وی را در سال ۱۲۸۳ ه.ق از مقام خود معزول ساخت . که بنابراین باز هم مقام صدارت عظمی بدون مسئول باقی ماند . « بامداد : ۳/۲۳۱ – اعتمادالسلطنه ، صدرالتواریخ : ۲۵۲» سپس سپهسالار به مقام وزارت جنگ ، مستوفی الممالک به مقام وزارت مالیه ، اعتضادالسلطنه به مقام وزارت علوم و صنایع تجارت ، فرخ خان امین الدوله به مقام وزارت حضور، مؤتمن الملک به وزارت خارجه ، محمدخان ظهیرالدوله به مقام دربار ، میرزا محمدحسین دبیرالملک به مقام وزارت دارالانشاء ،علیخان اعتمادالسلطنه به مقام وزارت اوقاف و محمدقلی خان به وزارت عدلیه منصوب شدند . «اعتمادالسلطنه ، تاریخ منتظم : ۳/۱۸۸۴- ۱۸۸۶»  این عزل و انتصابات جدید شاه دقیقاً مشخص نمود   وی قصد ندارد تمامی امور را در دست یکنفر قرار دهد . انتصابات وزرای مذکور طی حکمی در صفر سال ۱۳۸۳ ه.ق به آنها ابلاغ گردید . « امانت : ۵۲۱ »

ناصرالدین شاه در بیستم جمادی الثانی ۱۲۸۷ ه.ق به زیارت عتبات عالیات در عراق عازم گردید و در آنجا لیاقتِ میرزا حسین خان سفیر ایران در عثمانی ، توجه اش را جلب نمود و او را با خود به تهران آورد . در سال ۱۲۸۸ ه.ق شاه منصب صدراعظمی را مجدد برقرار نموده و میرزا حسین خان مشیرالدوله      ( سپهسالار) را که اولین تحصیلکردۀ اروپا بود ، به این مقام منصوب کرد . « بامداد : ۱/۴۰۶» شاه قاجار که از اقدامات و برنامه ریزی های میرزا حسین بسیار راضی بنظر می رسید در سیزدهم رجب سال ۱۲۸۸ منصب وزارت عسگریه را به وی واگذار نمود و به او لقب سپهسالار بخشید . «اعتمادالسلطنه ، تاریخ منتظم : ۳/۱۹۲۶» یکی ازمهمترین اقدامات میرزا حسین خان مشیرالدوله اعطای امتیاز رویتر بود که از مهمترین عوامل سقوط وی محسوب می شود . موضوع این قرارداد ایجاد راه آهن در کشور ایران بود . لیکن در مفاد این قرارداد امتیازات دیگری نیز به رویتر داده شده بود که باعث جنجال و مخالفت عوامل داخلی و خارجی و در نهایت موجب فسخ معاهده شد . و همچنین برکناری میرزا حسین خان مشیرالدوله از منصب صدارت عظمی گردید . «آدمیت ، اندیشۀ ترقی : ۳۴۴ ، ۳۴۶»

اولین مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا

شاه قاجار پس از واگذاری امور مملکت به پسرش کامران میرزا و فرهاد میرزا معتمدالدوله بیست و یکم رمضان سال ۱۲۹۰ ه.ق به همراه صدراعظم و برخی از شاهزادگان و رجال درباری از تهران و مسیر بندر انزلی  و با کشتی از آبهای دریای مازندران ، عازم روسیه شد .« سفرنامۀ ناصرالدین شاه : ص۱- اعتمادالسلطنه ، تاریخ منتظم : ۳/۱۹۳۶» برخلاف مسافرت های دیگر وی ، از یک سال قبل با کشورهای مورد نظرجهت استقبال و دیدار های رسمی ارتباط برقرار گردید . در این سفر پنج ماهه شاه از کشورهای روسیه ، پروس ، بلژیک ، انگلستان ، فرانسه ، سویس ، ایتالیا ، اتریش و عثمانی بازدید بعمل آورد و از سوی سلاطین و رهبران کشورهای فوق از وی استقبال رسمی بعمل آمد . کاروان سفر شاه پس از انجام آخرین دیدار خود در کشور عثمانی ، در راه بازگشت  از استانبول به قفقاز رسیده و در تاریخ چهاردهم رجب ۱۲۹۰ ه.ق وارد انزلی گردید . « سفرنامۀ ناصرالدین شاه ، اعتمادالسلطنه ، تاریخ منتظم : ۳/۱۹۴۷» با فرصت مناسبی که در این پنج ماه برای بدخواهان سپهسالار بوجود آمد، تا می توانستند علیه وی دسیسه و تبانی کردند و حتی در تهران زنان به اقامتگاه انیس الدوله یکی از همسران شاه که در نیاوران حضور داشتند رسیده و خواستار عزل صدراعظم گردیدند . به سبب گستردگی اعتراضات ، سپهسالار استعفای خود را در شهر رشت به محضر شاه اعلام نمود و ناصرالدین شاه بدون صدارت عظمی به تهران بازگشت . « اصفهانیان : ۸۷ – مستوفی الممالک : ۱/۱۲۷، ۱۲۹- اعتمادالسلطنه ، صدرالتواریخ : ۲۶۹ ، ۲۷۰»

ناصرالدین-شاه-در-سفر-به-اروپا

ناصرالدین شاه در سفر به اروپا

کوتاهی و اهمال جهت تعیین حدو مرز سیستان  (از دست رفتن رود هیرمند)

جهت روشن شدن بیشتر این موضوع لازم است چند دهه به عقب برگردیم . در اوائل سلطنت قاجار و علی الخصوص عصر فتحعلی شاه قلمرو بلوچستان تا شهر بمپور جزو قلمرو ایران محسوب می شد . چنانکه حاکمان ایالت سند در سال ۱۲۲۲ه.ق پیام آورانی برای اظهار اطاعت و تابعیت به نزد شاه ایران گسیل داشتند . « بهمنی قاجار ، ۱/۹۶ – ناسخ التواریخ : ۱/۱۶۷»

اگر کمی به عقب برگردیم می بینیم که دولت بریتانیا در سال ۱۲۵۹ ه.ق به ایالت سند رفته و آنجا را متصرف شد . و اقدام به دخالت در امور مرزی ایران و هند نمود . میرزا تقی خان امیرکبیر تهماسپ میرزا حاکم کرمان و بلوچستان را مأموریت داد تا مناطق مورد نظر را تحت امر در آورد . و او نیز توانست تا بمپور را به اطاعت در آورد . سپس ابراهیم خان بَمی به حکومت بمپور گمارده شد . وی توانست حاکمیت ایران بر مناطق بلوچستان را اثبات نماید . «آدمیت ، امیرکبیر : ۲۴۸ ، ۲۴۹ – جهانبانی :۶۱» در آن هنگام دولت انگلیس جهت تعیین حد و مرز ایران و حکومت انگلیس در هند، پیشنهاد کارشناسی حد و مرز را ارائه کرد . و گلد اسمیت که سرگرم احداث خطوط تلگراف در منطقۀ جاسک بود را بعنوان نماینده معرفی نمود و میرزا معصوم خان انصاری نیز از طرف ایران بعنوان نماینده معرفی گردید . سرانجام گُلد اسمیت در پانزدهم جمادی الثانی سال ۱۲۸۸ ه.ق نظر خود را بدین سان اظهار داشت . که طبق رأی او ، تمامی حق و حقوق ایران بر سِند و کلات از ایران جدا می شد و علاوه بر آن ، حاکمیت ایران بر کوهک که از اهمیت بسیاری برخوردار بود ، از دست می رفت . « بهمنی قاجار : ۱۰۳»

پس از عهدنامۀ پاریس و تشکیل کشور افغانستان در سال ۱۲۷۳ ه.ق حاکمیت ایران در سیستان در هاله ای از ابهام قرار گرفت ، چرا که دوست محمد خان حاکم افغانستان از حاکمان سیستان  طلب آذوقه و خواربار نمود که این درخواست او بمنزلۀ ادعای مالکیت بر آن ولایت بود . لذا حکومت ایران در سالهای ۱۲۸۳ و۱۲۸۴ ه. ق قسمتهایی از سیستان را متصرف شد و امیر حشمت الملک به شرق رود هیرمند لشکر کشید و حاکمان آن مناطق را به تابعیت درآورد . و در سال ۱۲۸۷ ه.ق ایران بر اکثر مناطق ایالت سیستان مسلط گردید و مرکز آنجا را شهر زابل قرار داد . در همان سال انگلیس خواستار میانجیگری میان ایران و افغانستان شد . و چون ایران چون نگران حملۀ افغانها با حمایت انگلیس بود ، پیشنهاد بریتانیا را قبول کرد . « بهمنی قاجار : ۷۳ ، ۷۵»

باز هم گلد اسمیت از سوی انگلیس مأمور رسیدگی و حکمیت این قضیه گردید . و او حق را به ناحق واگذار کرده و امیرحشمت الملک و میرزا معصوم خان انصاری را بسیار نگران نمود . گُلداسمیت حق تملک محدودۀ وسیعی از سیستان را به افغانها داد . و رأی خود را در چهاردهم ربیع الثانی سال ۱۲۸۹ ه.ق اعلام نمود . « محمود : ۳/۷۱۷ ، ۳/۷۵۲ ،۷۶۵- بهمنی قاجار ۷۶ ، ۷۷» عاقبت شاه نیز متأسفانه در سفر به لندن در سال ۱۲۹۰ ه.ق به این حکم تن در داد . «بهمنی قاجار : ۱۰۲ ، ۱۰۳- آدمیت ، اندیشۀ ترقی :۴۷۷ ، ۴۷۸»

و بدین سان محدودۀ پهناوری از قلمرو سیستان از خاک ایران جدا گردید . علاوه بر آن مناطق ، مرز و حریم دو کشور به قسمت غرب رود هیرمند منتقل شد . و برای همیشه مالکیت آن رود از دست کشور ایران خارج گردید .

کاشیکاری-نمای-عمارت-شمس-العماره-در-کاخ-گلستان

کاشیکاری نمای عمارت شمس العماره در کاخ گلستان

مسافرت دوم ناصرالدین شاه به اروپا

شاه در سال ۱۲۹۵ ه.ق  عازم سفر به اروپا گردید . وی چون در سفر پیشین خود به دلیل ملاقات با رهبران ممالک فرنگ فرصت بازدید از مناطق و جاذبه های توریستی را پیدا نکرد ، لذا اظهار داشت که این سفر رسمی نبوده و صرفاً جهت بازدید از صنایع و مناطق دیدنی است و لازم نیست که مقامات و رؤسای دیگر کشورها بصورت رسمی از وی استقبال بعمل آورند .«مستوفی : ۱/۴۷۱» از جمله رجالی که شاه را در این سفر همراهی می کردند ،  سپهسالار، عضدالملک ، ناصرالملک و امین السلطان بودند . ناصرالدین شاه رتق و فتق امور کشور را در غیبت خود به کامران میرزا نایب السلطنه و مستوفی الممالک سپرد . کاروان سفر شاه در تاریخ ربیع الاول سال ۱۲۹۵ ه.ق از تهران حرکت نموده و از مسیر زنجان به تبریز رسید و بعد از عبور از رودخانۀ ارس وارد قفقاز گردید و پس از بازدید مسکو ، سن پترز بورگ و برلین به پاریس رسید و چند مدتی در آنجا اقامت کرد . وی سپس به وین پایتخت اتریش رفت و پس از چند روز اقامت در آنجا در راه بازگشت ، ازمسیر قفقاز ، بندر پتروفسکی و رشت عاز م تهران شد . و در هشتم شعبان همان سال وارد تهران گردید . « ناصرالدین شاه ، روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم او به فرنگ : ص ۲ ، ۵۲ ، ۱۲۰ »

عکس-گرفته-شده-در-عهد-ناصرالدین-شاه-قاجار-از-عمارت-صاحبقرانیه

عکس گرفته شده در عهد ناصرالدین شاه قاجار از عمارت صاحبقرانیه یا حرمسرای وی

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

نمای حرمسرای صاحبقرانیه

صدارت مستوفی الممالک و امین اسلطان

پس از استعفای سپهسالار از مقام صدارت ، میرزا یوسف مستوفی الممالک به مقام صدارت عظمی رسید . که این حکم در بیست و نهم شعبان ۱۳۰۱ ه.ق  به وی ابلاغ گردید . او در سنۀ ۱۲۶۱ ه.ق و در عهد میرزا آقاسی وارد امور دیوانی گردید . مستوفی الممالک با تمام لیاقتی که داشت از پذیرفتن مناصب رسمی امتناع می کرد . می توان گفت که وی نمایندگی رجال سنتی را بعهده داشت . علی ایحال وی مدت بسیار کوتاهی مقام صدارت عظمی را بعهده داشت . چرا که در سوم رجب سال ۱۳۰۳ ه.ق در سن ۷۶ سالگی چشم از جهان فروبست . « اعتمادالسلطنه ، صدرالتواریخ : ۲۸۹ ، ۲۹۱»

پس از درگذشت مستوفی الممالک علی اصغرخان امین السلطان جانشین وی گردید . او گرجی الاصل و فرزند ابراهیم خان امین السلطان بوده که در دوران ولایتعهدی ناصرالدین شاه وارد دربار گردید . ابراهیم خان در سفر شاه به مشهد در سال۱۳۰۰ ه.ق وی را همراهی می کرد لیکن در میان راه بدرود حیات گفت . شاه به سبب علاقه ای که به او داشت تمامی مناصب او را به پسرش واگذار کرد . و این امر موجب حسادت بسیاری از رجال درباری گردید   «اعتمادالسلطنه ، صدرالتواریخ : ۲۹۸ – امین الدوله : ۲۵ ، ۹۳- امیری : ۲۱ ، ۲۵ ، ۲۶»

مسافرت سوم ناصرالدین شاه به اروپا

بار دیگر ناصرالدین شاه قاجار روز دوازدهم شعبان سال ۱۳۰۶ ه.ق عازم اروپا گردید و از مسیر تبریز و قفقاز به روسیه رفت و از آنجا به ورشو ، برلین ، هلند ، بروکسل ، لندن ، پاریس ، بادن بادن ، اشتوتگارت و مونیخ سفر کرد . آنگاه از همان مسیر قفقاز و تبریز در تاریخ بیست وچهارم صفر ۱۳۰۷ ه.ق به ایران مراجعت کرد .«روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم به فرنگ » یکی از رهاوردهای سفر شاه اعطای امتیاز لاتاری به میرزا ملکم خان و دیگری اعطای امتیاز انحصار تنباکو به فردی انگلیسی بنام ماژور جرالد تالبوت بود که دومی تبدیل به مشکلی برای حکومت گردید . این امتیاز موجب اعتراض بازرگانان ، روحانیون و دولت روسیه گردید و اعتراضات به مرور تبدیل به جنبش سراسری شد که در نهایت عقب نشینی حکومت را در برداشت . «رایین ، ۹۰ ، ۹۲ – محمود : ۴/۱۱۹۳» ناصرالدین شاه جهت سه بار مسافرت خود به اروپا و مصارف دیگر ، چندین بار از کشورهای روس و انگلیس وام دریافت نمود که در ازای آن امتیازاتی را در اختیار آن دو کشور قرار داد و این در حالی بود که در اکثر نقاط ایران مردم در گرسنگی و ناداری بسر می بردند .

 

آرامگاه میرداماد در جوار حرم حضرت علی (ع)

نمایی از کاشیکاریهای کاخ گلستان

فراماسونری در عهد ناصرالدینشاه در ایران

میرزا ملکم خان سالها در لندن بود . او بر سر مسألۀ امتیاز لاتاری با ناصرالدین شاه و وزرای او اختلاف پیدا کرد و از کار برکنار گردید و در لندن اقامت کرد . ملکم خان درسال ۱۳۰۸ ه.ق مطابق ۱۸۹۰ میلادی در لندن روزنامه ای بنام قانون منتشر ساخت . همین شخص لژ فراموشخانه ( لژ فراماسیون ) را در ایران تأسیس کرد که اکثر اعضای آن ، قبلاً از محصلین مدرسۀ دارالفنون تهران بودند . بعدها این لژ به فرمان ناصرالدین شاه ممنوع اعلام شد . «نظام سیاسی و سازمانهای ، دکتر غلامرضا ورهرام : ص۷۹»

سید جمال الدین اسدآبادی

سید جمال الدین اسدآبادی در انتشار افکار آزادیخواهی بسیار فعال بود . او در بسیاری از علوم تبحر داشت و نفوذ کلام او بر دیگران مشخص و آشکار بود . جمال الدین در ابتدا مورد لطف ناصرالدین شاه قرار داشت . لیکن بعدها به علت ترس و تنفرش از اصلاحات سیاسی با او به مخالفت ورزید و او نیز به ناصرالدین شاه و استبدادش حمله می برد تا آنکه عاقبت وی را از ایران بیرون راندند . سیدجمال الدین کماکان در خارج بسر می برد و به فعالیتهای آزادیخواهی خود ادامه می داد و به سبب نفوذ کلام وی بود که یکی از طرفدارانش بنام میرزا رضای کرمانی درسیزدهم ذیقعدۀ سال ۱۳۱۳ ه.ق شب پنجاهمین سالگرد جشن تاجگذاری ناصرالدین شاه وی را بقتل رساند . « نظام سیاسی و سازمانهای ، دکتر غلامرضا ورهرام : ص۷۹»

تصویر-سید-جمال-الدین-اسدآبادی

تصویر سید جمال الدین اسدآبادی

برخی قراردادهای تجاری با اهمیت در دوران ناصرالدین شاه

۱- قرار داد تجاری میان ایران و انگلیس در بیست وپنجم جمادی الثانی سال ۱۲۵۷ ه.ق

۲- قرارداد تجاری میان ایران و اسپانیا بیستم محرم سال ۱۲۸۵ ه.ق

۳– سال ۱۳۰۱ ه.ق مارسل اگوست دیلافوای فرانسوی درتهران امتیاز حفاری واستخراج آثار باستانی را در شوش از ناصرالدین شاه دریافت نمود . وی در مدت دو سال کاوشهای علمی در شوش ، قسمت مهمی از آثار نفیس دوره های تاریخی پیش از اسلام ، خصوصاً دورۀ تمدن ایلامی را کشف کرد و بر طبق داشتن حق امتیاز و قرارداد نیمی از آن آثار را تحویل دولت ایران داده و نیمی دیگر را به فرانسه فرستاد که در موزۀ لوور به نمایش گذاشته شده است .

۴– عهدنامۀ دوستی و مودت میان ایران وآمریکا که در تاریخ پانزدهم ربیع الثانی ۱۲۷۳ ه.ق این قرار داد به امضاء طرفین  رسید و براساس آن دوطرف درکشورهای یکدیگر دارای سفارتخانه و دربرخی از شهرها ی دیگر کنسولگری های خود را داایر خواهند کرد

۵– اجازۀ تأسیس بانک شاهنشاهی به انگلیسها در سال ۱۳۰۷ ه.ق

۶– امتیاز انحصاری خرید وفروش توتون و تنباکو به  تالبوت انگلیس دربیست و دوم ذیقعده  سال ۱۳۰۶ ه.ق . که با اعتراضات عمومی این قرار داد فسخ گردید .

۷– اجازۀ تأسیس بانک استقراضی به دولت روسیه در سال ۱۳۰۷ ه.ق

۸– عهدنامۀ مودت و بازرگانی میان ایران وفرانسه که درماه شوال ۱۲۷۱ ه.ق به امضای طرفین رسید .

۹– در سال ۱۲۹۱ ه.ق با جولیوس دو رویتر انگلیسی قرارداد احداث خط آهن رشت به تهران و تهران به خلیج فارس بسته شد

وبدنبال آن  درهمانسال با فنلکنهاگن تبعۀ روس قرارداد احداث خط آهن جلفا به تبریز بطول ۱۵۶ کیلومتر منعقد گردید که هیچکدام به مرحلۀ اجرا نرسید .

۱۰– در سال ۱۲۸۵ ه.ق قرارداد صید  ماهی در سواحل دریای مازندران با اتباع روس به امضاء طرفین رسید

۱۱– در سال ۱۲۸۶ ه.ق اجازۀ احداث سیم تلگراف بین الکساندروفسکی و تهران از راه ادسا و تفلیس و تبریز به روسیه داده شد .

۱۳– در سال ۱۳۱۰ ه.ق خط شوسه بین بندر انزلی و قزوین و بهره برداری از آن به مدت نود ونه سال به یک شرکت روسی موسوم به شرکت بیمۀ حمل و نقل ایران واگذار گردید.

 

مرگ ناصرالدین شاه قاجار

ناصرالدین شاه درحالی که خود را برای برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنتش آماده می کرد ، شب هفدهم ذیقعده ۱۳۱۳ ه.ق قصد زیارت حضرت عبدالعظیم را نمود . لیکن فرمان داد طبق روال همیشه که آنجا را برای او قرق مینمودند این بار دست به اینکار نزنند . « امین الدوله : ۱۹۵» وی پس از رسیدن به حرم و داخل شدن به آنجا از سوی میرزا رضای کرمانی ( وی از مریدان سید جمالدین اسدآبادی بود) که از قبل با ظاهری زنانه منتظر آن لحظه بود ، مورد سوء قصد قرار گرفت و ضارب با شلیک گلوله به قلب شاه به زندگی او خاتمه داد  . امین السلطان که همراه شاه بود ، بیدرنگ جسد بیجان وی را به کالسکۀ او برده و به کاخ گلستان انتقال داد . سپس اعلام نمود که بگویند ناصرالدین شاه زنده است . آنگاه به مظفرالدین میرزای ولیعهد تلگرافی مخابره نموده و ماجرا را به اطلاع او رساند . تا عصر آنروز خبر مرگ شاه علنی گردید . در این حال کلنل کاساکوفسکی فرماندۀ قزاق نظم و انضباط تهران را بر عهده داشت . «ظهیرالدوله : ۳۴، ۳۷ ،۵۳ –  عباس میرزا قاجار : ۱۹۹- امین الدوله : ۱۹۸»

میرزا رضای کرمانی قاتل ناصرالدین شاه

میرزا رضای کرمانی قاتل ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه پس از فوت در حرم حضرت شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد و این سنگ مرمر نفیس  را برمزار وی نهادند لیکن درسال ۱۳۵۷شمسی این سن قبر به کاخ موزه گلستان منتقل گردید .

سنگ مزار ناصرالدین شاه که از سنگ مرمر بسیار نفیسی تهیه شده بود

سنگ مزار ناصرالدین شاه که از سنگ مرمر بسیار نفیسی تهیه شده بود

جسد پادشاه در غربت و تنهایی

پس از آن که جسد شاه را به تهران منتقل کردند چنان آن را در تنهایی رها کردند که دکتر معاینه‌ی جسد مجبور شد به تنهایی کار معاینه و جابجایی جسد را انجام دهد زیرا مگسان از دور شیرینی پراکنده شده بودند و مراسم غسل و کفن این پادشاه عظیم‌الشّأن در اوج غربت، می‌تواند مایه‌ی عبرت باشد و چنین نقل شده است که: «…لاجرم پیکر شاه از لباس عاریت برهنه شد. …کفن خواستند؛ نبود. تربتی که این پادشاه بد‌بخت به دست خود از مرقد مطهّر حسین‌بن‌علی(ع) که پیوسته به آن تبرّک می‌کرد و بایستی در این حین به بدنش آمیخته شود به دست نیامد. محمّدعلی‌خان، امین‌السّلطنه، رخت‌دار و صندوق‌دار که با بی‌سوادی و ناقابلی به توجّه و الطاف این پادشاه مکانتی داشت نه خود ماند و نه کسی را در صندوق‌خانه گذاشت که لوازم و تجهیزات پادشاه معطّل نماند. پس از ساعتی که شاه ایران برهنه و بی کفن ماند عضدالملک، بُرد متبرّک و تربت خالص و ذخیره‌ی روز سیاه خود را آورد و شاه را از خاک برداشت. جنازه را بعد از غسل و تکفین به اطاق بردند. حالا شال نیست که احتراماً جسد مطهّر را به آن بپوشانند چرا که پروردگاران نعمت و برآوردگان تربیت شاه مقتول همه پراکنده و به خود مشغول بودند و مدّت چهل و سه روز نعش شاه شهید را در تکیه‌ی دولتی دارالخلافه امانت نهادند و همه نوع تزئینات به سبک فرنگ فراهم کردند و قاریان هر روزه قرآن مجید را به آواز بلند می‌خواندند و تمام طبقات نوکرها با حضور صدر اعظم به آن جا آمده فاتحه خواندند و ندبه کردند.» و پس از آن که مقبره‌اش آماده گردید. او را در کنار قبر جیران، زن سوگلیش، در حضرت عبدالعظیم به خاک سپردند.  «آیینه عیب نما ص ۲۱۵»

عکسی از مراسم تشییع جنازه ناصرالدین شاه

عکسی از مراسم تشییع جنازه ناصرالدین شاه

نوشته روزنامه عصر ایران در ارتباط با ناصرالدین شاه قاجار

عصر ایران نوشت: هیچ کس نمی‌تواند بگوید اگر ۱۲۶ سال پیش ناصرالدین شاه قاجار با گلولۀ میرزا رضا کرمانی از پا درنیامده بود او همچنان به کار مدرن‌ کردن ایران ادامه می‌داد تا نیاز به جنبش مشروطه نباشد یا چون ظلم حاکمان محلی مردم را به‌تنگ آورده و به حساب شاه گذاشته می‌شد، اگر مانده بود آرمان مشروطه و تأسیس عدالت‌خانه محقق نمی‌شد چندان که  ۱۰ سال بعد از این ترور فرزند او چاره‌ای جز امضای فرمان مشروطه نداشت.

مردمان هم دریافتند مدرنیته تنها در مظاهر مدرنیسم نیست بلکه باید ساز‌و‌کارهای حکومت هم تازه و اِعمال قدرت مشروط به قانون شود؛ قانونِ مصوب پارلمان . پارلمان منتخبِ مردمان. مردمانی آزاد نه بندگانی مطیع.

۱۲ ‌اردیبهشت ۱۲۷۵ خورشیدی، ناصر‌الدین شاه قاجار که خود را برای جشن‌های پنجاهمین سال سلطنت (بر اساس محاسبۀ سال قمری) آماده می‌کرد در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی – شهر‌ری- ترور و کشته شد.

  شاید اگر حسین‌قلی‌خان صدرالسلطنه در ایوان هتلی در آمریکا در روز عید قربان گوسفندی را ذبح و شقه ‌شقه نکرده و همچنان به عنوان اولین سفیر ایران در واشنگتن باقیمانده بود و خشم شاه را برنمی‌انگیخت او هم از اهدای جلیقۀ ضد گلوله به شاه منصرف نمی‌شد و وقتی میرزا رضا شلیک کرد بر همان جلیقه می‌نشست نه بر قلب شاه.

  قلبی که بزرگتر از حد معمول بود و اگر مانند پیشینان می‌پنداشتیم مرکز احساسات قلب است ، این بزرگی را به حساب عاشق‌پیشه بودن او می‌گذاشتیم ؛ آن قدر بزرگ که زنان بسیار در آن جای گیرند!- [در گزارش کلنل کاساکوفسکی فرمانده بریگاد قزاق ایران به گراندوک اعظم جانشین امپراتور روسیه در ستاد ارتش قفقاز آمده: قلب شاه بسیار بزرگ بوده، گلوله درست از میان دنده‌های ششم و هفتم گذشته پایین قلب را سوراخ کرده و در ستون فقرات ، گیر می‌کند. حال آنکه اگر قلب شاه به اندازه طبیعی می‌بود گلوله به قلب اصابت نمی‌کرد.]

  ناصرالدین‌شاه نه چندان سنت‌گرا بود که ذبح گوسفند در ینگه‌ دنیا روی بالکن هتل را قابل قبول بداند و سفیر را برکنار نکند و نه آن قدر از سنت بریده که مثل رضاشاه بخواهد با نهادها و نمادهای سنت یکسره درافتد.

ناصرالدین شاه در حال کشیدن قلیان در کاخ گلستان

ناصرالدین شاه در حال کشیدن قلیان در کاخ گلستان

   او که در میانۀ سنت و مدرنیته ایستاده بود، می‌خواست از دل سنت راهی به سوی مدرنیته بگشاید و از این رو اگرچه آخرین پادشاه کلاسیک ایران به حساب می‌آید اما نحستین حاکم با نگاه مدرن هم هست.‌ سه تصویر اما مجال نداده چنانکه بوده معرفی شود:

    نخست فرمان قتل امیرکبیر در عنفوان جوانی و خامی  ولو تاریخ بار اصلی گناه را بر دوش وسوسۀ مادر- مهد علیا- می گذارد چرا که مقدمات کار را او با هم دستی میرزا آقاخان نوری فراهم ساخته بود و شبانگاهان و هنگام مستی امضای شاه را هم گرفتند و همان شبانه روانۀ فین کاشان شدند و صبح که پادشاه می‌خواست حکم قتل امیر را لغو کند کار از کار گذشته بود تا حسرت ابدی بر جان و دل او باقی بماند.

دوم: اطلاعات درج شده از عهد قاجار تا دوران پهلوی اول و دوم می گویند که هر چه قبل از رضاشاه بوده را ماقبل مدرنیته است  حال آن که برخی علیه این موضوع نظر دارند .

  در این نگاه ناصر‌الدین شاه مثل دیگر پادشاهان قاجار است حال آن که دوران اوج این سلسله با نام او گره خورده نه سال‌های افول و انحطاط.

  سوم هم علاقۀ فراوان ناصر‌الدین شاه به زن و شکار و خوش‌گذرانی است و این سومی اگرچه بی‌راه نیست اما تنها کار او نبوده و انصاف می‌باید داد از شدتِ ذوق هم بوده است. چندان که زماتی اعتراض می‌کند و اظهار می کند ، گفته بودم شکار را دوست دارم نه کشتار را ، وی آداب را رعایت می‌کرد.

  این سه انگاره وگزاره مجال نداده ناصر‌الدین شاه قاجار به عنوان پادشاهی که در قالب سنت سلطنت کرد اما راهی به سوی مدرنیسم گشود به درستی شناخته شود در حالی که سقوط سلطنت در ایران هم تصویر او را از قوری و قندان و قلیان ایرانیان نزدود و هم‌چنان ساختِ سریال و فیلم دربارۀ زندگی و زمانۀ ناصری جذاب است .

دربارۀ انگارۀ اول کیست که در قبح قتل امیر نظام یا امیر کبیر تردید داشته باشد؟ اما اگر حذف او را از سر مخالفت با توسعۀ ایران انجام داده بود دلیلی بر ادامۀ راه او در برخی شئون و نه کلیت آن نداشت.

  نقل است که خبر درگذشت امیر در شمارۀ ۵۲ روزنامۀ وقایع اتفاقیه به چاپ می‌رسد اما ۴۷۲ شمارۀ دیگر این روزنامه نیز چاپ می‌شود و دارالفنون نیز پس از عزل و قتل امیر تعطیل نمی‌شود.

  علاقۀ ناصرالدین شاه قاجار به مدرسۀ دارالفنون (نخستین دانشگاه مدرن در ایران) به حدی بوده که به موجب تحقیق دکتر کیانفر در هر ثلث ، خود  در مدرسه حاضر می‌شده و به نفرات اول شخصا جایزه می‌داده و می‌دانسته اگر امیدی به ترقی ایران باشد راه آن از همین مدرسه/ دانشگاه می‌گذرد و آرام آرام بدون تحریک سنت‌گرایان پنجره‌هایی برای مدرن شدن ایران با امکانات آن روزگار می‌گشوده است.

  عکاسی، تلگراف، تلفن و بسیاری از پدیده‌های مدرن دیگر در همین دوره وارد ایران شد و می‌دانیم به کتاب چنان علاقه‌مند بود که شهرۀ خاص و عام است و به همین خاطر دارالترجمۀ بزرگی برپا کرد.

  این نوشته البته درصدد دفاع از ناصر‌الدین شاه نیست. چه، مگر می‌توان حامی مشروط بودن قدرت بود و سلطنت مطلقه را ستود؟‌ اما هرگز نمی‌توان او را مثل اسلاف خود دانست و نگاه مدرن او و علاقۀ وافر به دستاوردهای نوین بشری را انکار کرد.

  وقتی امپراتور عثمانی را شماتت می‌کند که نه اهل کتاب است نه شکار و تفریح و زبان نمی‌داند و شعر و داستان نمی‌خواند درمی‌یابیم تا چه حد مالامال از شور زندگی بوده و نمی‌توان او را پادشاهی مثل دیگر سلاطین دانست.

  این تصور که تنها به جنبه‌های مادی تمدنی توجه داشته و از امور دیگر غافل بوده هم خطاست چندان که مصلحتخانه و دارالشورا هم تأسیس کرده بود و این هر دو قبل از انقلاب مشروطه است و گفته بود هر که قانونی پیشنهاد دهد و تصویب شود جایزه می‌گیرد.

  بله، در کارنامۀ او اقداماتی مانند رفتار فرزندش ظل‌السلطان حاکم اصفهان مطلقا قابل دفاع نیست یا کارهایی چون فروش القاب به حاکمان یا اعطای امتیازات مکرر به انگلیسی‌ها ولو با توجیه همسایگی با بریتانیا (هند). ا‌ما این که او را مثل دیگر پادشاهان بدانیم نیز خطاست.

  اگر سنت‌گرا بود مثل پادشاهان قبلی از حاکمان شرع نمی‌خواست خودشان حکم را اجرا نکنند و بگذارند حکومت تصمیم بگیرد و البته هنوز دادگستری هم نبود تا حکم بر این اساس و با رعایت مصالح صادر شود.

  به عبارت دیگر مدرن کردن ایران به یکباره ممکن نبود و این گونه نیست که ناگاه از قاجار به عصر پهلوی پرتاب شده باشیم.

  دورۀ ناصری عصر گذار است و می توان تعبیر «گدار» را هم جدای گذار به کار برد. «گدار» نه ساحل است که پا در آب نباشد نه بخش عمیق دریا. آن قسمت است که آب تا زانوست و در دریا هستی اما هنوز نیاز به شنا نیست. این که می‌گویند “بی‌گدار به آب نزن” یعنی ابتدا عمق را بسنج و متناسب با میزان آشنایی با فن شنا جلو برو!

صورت طایفه اجنه تابلوی نقاشی از ناصرالدین شاه

صورت طایفه اجنه تابلوی نقاشی از ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه هم در گدار و هم در گذار ایستاد. از سنت به مدرنیته. نمی‌توانست حکم اعدام را برچیند اما محدود کرد و از حیث تعداد اندک اعدام، دورۀ او قابل اعتناست. مجلس شورای ملی مربوط به بعد اوست اما دارالشورا بود. مثل جد خود عباس میرزا یا امیرکبیر و قائم مقام نبود اما همچون پدر و نواده‌اش هم نبود.

   سفرهای او به اروپا در تغییر نگاه به جهان بسیار مؤثر بود اما همچنان در گدار و گذار ایستاده. نه در خشکی بود که آب را حس نکند و نه به صورت کامل دل به دریا می ‌زد. این حس را در خاطرات او به روشنی می‌توان دریافت. چندان که دربارۀ بلژیک  می‌نویسد:  

« روزنامه نویسان این ولایت بسیار آزاد هستند و هرچه بنویسند از هیچ کس باک ندارند . مملکت بلژیک بسیار آزاد است و رتق و فتق امورات با مجلس پارلمنت. وکلا در آن جمع می‌شوند و حکم می‌کنند. بروکسل ۱۷۲ هزار جمعیت دارد.»

  آدمی که اینقدر دقیق است اگر تنها زن‌باره بود به وصف زنان‌شان بسنده می‌کرد حال آن که نام خدمه را هم ثبت کرده و از هیچ امری غفلت نورزیده و تنها در پی زنان نبوده چندان که تصویر غالب او در ذهن ماست و بیشتر اهل دل بوده است.

   با این همه مردم حاکمان را بر پایۀ عدالت داوری می‌کنند نه سنت‌گرا یا مدرن بودن‌شان. چندان که قاتل شاه – میرزا رضا کرمانی – نیز در بازجویی می‌گوید:

«رعیّت فقیر و اسیر و بیچاره را در زیر بار تعدّیات مجبور می‌کنند که یک زن منحصر بفرد خود را از اضطرار طلاق می‌دهد و خودشان صد تا صد تا زن می‌گیرند و سالی یک کرور پولی که به این خون‌خواری و بی‌رحمی از مردم می‌گیرند، خرج عزیزالسلطان، که نه برای دولت مصرف دارد و نه برای ملّت و نه برای حظ نفس شخصی، می‌کنند و غیره و غیره و غیره».

  آن چیزهایی که همه اهل این شهر می‌دانند و جرأت نمی‌کنند بلند بگویند، حالا که این اتفاق بزرگ به حکم قضا و قدر به دست من جاری شد، یک بار سنگینی از تمام قلوب برداشته شد، مردم سبک شدند.

  دل‌ها همه منتظرند که پادشاه جدید ، چه خواهند کرد؛ به عدالت و رأفت و درستی، جبر قلوب شکسته را خواهند کرد یا خیر؟ اگر ایشان چنانچه مردم منتظرند، یک آسایش و گشایشی به مردم عنایت بفرمایند، اسباب رفاه رعیّت می‌شود.

اگر بنای سلطنت را بر عدل و انصاف قرار بدهند، البتّه تمام خلق، فدوی ایشان می‌شوند و سلطنت‌شان قوام خواهد گرفت و نام نیک‌شان در صفحه روزگار باقی خواهد بود و اسباب طول عمر و صحّت مزاج خواهد شد. امّا اگر ایشان همان مسلک و شیوه را پیش بگیرند، این بار کج است و به منزل نخواهد رسید. حالا وقتی است که به محض تشریف آوردن بفرمایند و اعلان کنند که: ای مردم! حقیقتاً در این مدّت به شماها بد گذشته است ، کار بر شما سخت بوده؛ آن اوضاع برچیده شد، حالا بساط عدل گسترده است و بنای ما بر عدالت است. رعیّتِ متفرّق شده را جمع کنند، امیدواری بدهند، قرار صحیحی برای وصول مالیات به اطّلاع ریش سفیدان رعایا بدهند که رعیّت تکلیف خود را بداند، در موعد مخصوص، خودش مالیات خودش را بیاورد، بدهد؛ پی محصّل نرود که یک تومان اصل را ده تومان فرع بگیرند و غیره و غیره.»

قاجار ناصرالدین شاه پشت سکه - سکه های ایران زمین شریعت زاده

قاجار ناصرالدین شاه پشت و روی سکه –

سکه های ایران زمین شریعت زاده

از پاسخ او هم روشن است غرض شخصی نداشته و پنداشته ریشه را باید زد اما اگر مشکل با حذف ناصرالدین شاه حل می شد چرا ۱۰ سال بعد به مشروطه نیاز افتاد؟

میرزا رضا در واقع از نایب السلطنه کینه به دل داشت اما به این نتیجه رسید که اگر نایب السلطنه را بکشد شاه انتقام سختی می گیرد و سراغ خود او رفت:

«همچو خیال کردم که اگر او را بکشم، ناصرالدّین‌شاه با این قدرت، هزاران نفر را خواهد کشت؛ پس باید قطع اصل شجر ظلم را کرد، نه شاخ و برگ را. این است که به تصوّرم آمد و اقدام کردم….

     نمی‌دانستم شاه به گردش شهر خواهد آمد و این قوّه را هم در خودم نمی‌دیدم. روز پنجشنبه شنیدم که شاه به حضرت عبدالعظیم می‌آید. در خیال دادن عریضه به صدارت عظمی بودم که امنیّت بخواهم، عریضه را هم نوشته، حاضر در بغل داشتم و رفتم توی بازار، منتظر صدراعظم بودم. خیالم از دادن عریضه منصرف شد و یک‌مرتبه به این خیال افتادم. رفتم منزل، طپانچه را برداشته، آمدم از درب امامزاده حمزه، رفتم توی حرم قبل از آمدن شاه، تا اینکه شاه وارد شد، آمد توی حرم زیارت‌نامه مختصری خوانده، به طرف امامزاده حمزه خواست بیاید. دم در یک قدم مانده بود که داخل حرم امامزاده حمزه شود، طپانچه را آتش دادم.»

  آخرین پادشاه کلاسیک ایران در خاطرۀ سفر به فرنگ نوشته: « صبح که من خواب بودم گفتند کالسکه بخار از سوراخ کوهی گذشته که چهارصد ذرع طول آن بوده و رسیدیم به سوراخ بزرگ دیگر که مثل شب، تاریک بود.

  اینها توصیفات اوست دربارۀ آنچه امروز به عنوان «تونل» می‌شناسیم. ناصر الدین شاه خود در تونل تاریخ بود. نه در سنت نه در مدرنیته. هم او می‌خواست از این تونل راهی به روشنایی بگشاید و هم ضارب او در پی گذار از این تونل طولانی بود.

    شاه، راه را در مدرن شدن می‌دانست و میرزا چاره را در کشتن او اما وقتی ناظم‌الدوله از او پرسید: «کی پشت دروازۀ شهر ایستاده بود که قبلۀ عالم را کُشتی، پدرسوخته؟!» پاسخ قانع کننده‌ای نداشت.

   با این نگاه گزاف نیست اگر گفته شود ناصرالدین شاه به لحاظ مکانی در حرم و از حیث تاریخی در تونل کشته شد. در تونلی بین سنت و مدرنیته

 همسران ناصرالدین شاه

ناصرالدینشاه دارای حرمسرای وسیعی بوده که هم اکنون قسمتی از آن در محوطه کاخ نیاوران بنام کاخ صاحبقرانیه پابرجاست.

تعداد همسران ناصرالدینشاه در منابع ، متفاوت ذکر شده است . به نقل از عین السلطنه وی ۱۱۲ زن عقدی و صیغه ای داشته که بهمراه نوکران و کلفتان بالغ بر ۲۰۰۰ تن می شدند. لیکن دوستعلی معیری آورده است که شاه ۸۴ همسر عقدی و صیغه ای و ۴۲ فرزند داشته است و اولین بانوی او گلین خانم بوده و در دوران ولایتعهدی وی را به عقد خویش در آورد . «معیری دوستعلی سال ۱۳۶۱ رجال عصر ناصری تهران نشر تاریخ ایران ص ۱۶ – معیر الممالک دوستعلی خان وقایع الزمان خاطرات شکاریه ، نشر تاریخ ایران تهران ۱۳۶۱»

بانوان-حرمسرای-ناصرالدین-شاه-قاجار

بانوان حرمسرای ناصرالدین شاه قاجار

علاقه ناصرالدین شاه به زنان فربه و دارای سبیل

کارلا سرنا، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی پس از دیدار با انیس الدوله در سال ۱۲۹۴ هجری قمری، در خاطرات خود درباره وی می نویسد:بسیار چاق و درشت اندام است و غذای زیادی می خورد… حتی به من خورده می گیرد و لاغر و خشکیده ام… می گوید مردان ایرانی زنان چاق را دوست دارند و هر چه زنی فربه تر باشد نزد شوهرش عزیز تر و مقرب تر است…

همچنین نقل کرده اند که روزی یکی از اشراف زادگان اروپائی در این باب از ناصرالدین شاه سوال می کند و جویای علت می شود که چرا زنان چاق در دید او زیباترند و شاه قاجار در پاسخ می گوید:شما به هنگام مراجعه به قصابی گوشت می ستانید یا استخوان!؟

در میان همین زنان چاق، علاوه بر شکم بزرگ، داشتن غبغب یکی از مهم ترین زینت های زن به شمار می رفته است و باز نقل می کنند انیس الدوله (که زیباترین زن عهد قاجار با معیار آن زمان به شمار می رفته) دارای غبغبی بسیار بزرگ و به اصطلاح هفت طبقه بوده است.

انیس الدوله سوگلی ناصرالدین شاه قاجار

انیس الدوله سوگلی ناصرالدین شاه قاجار

برخی از سوگلی های ناصرالدینشاه 

جیران

جیران یا خدیجه خانم تجریشی که لقب فروغ السلطنه داشت و از محبوبترین همسران و سوگلی شاه محسوب می شد ، دختر باغبان و درودگری بنام محمدعلی از اهالی تجریش شمیران بود . وی پس از اینکه به عقد شاه درآمد ، جای خود را در دل شاه باز کرد . و بدلیل چشمان درشتی که داشت ، شاه او را جیران (به ترکی بمعنای غزال) نامید . پس از مدتی برادر وی نیز به کسوت فراشان درآمده و دیری نگذشت پیشخدمت خاصه شاه شد . محمد قاسم میرزای ولیعهد که در جوانی فوت کرد از بطن جیران پا به عرصه وجود گذاشت . وی در سال ۱۲۷۶ ه.ق بدرود حیات گفت . « عبای امانت قبله عالم تهران ۱۳۸۴ ص ۷-۴۹ ۴۳۱ ۹۶۴- مهدیقلی هدایت خاطرات و خطرات تهران ۱۳۶۱ چاپ سوم کتابفروشی زوار»

 

جیران-اولین-سوگلی ناصرالدینشاه

انیس الدوله

فاطمه که بعدها شاه به او لقب انیس الدوله داد ، دختری متولد روستا و چوپانزاده بود و پدرش نورمحمد از گرجیان بود که در عهد صفویان به مازندران مهاجرت نمود فاطمه در طفولیت پدر خود را از دست داده و نزد عمو و عمه هایش بسر می برد . شاه در یکی از سفرهایش به شکارگاه او را دیده و از چلچلی و مصاحبت وی خوشش آمده و او را باخود به تهران آورد و در نفرات و خدمتگاران جیران جای داد . پس از مرگ جیران تمامی اموال و دارائیش به فاطمه واگذار گردید . او با آموزش چندتن از ملاباجی های دربار و با هوش و ذکاوت خود دارای سواد گردید . سال ۱۲۷۶ ه.ق در زمره زنان صیغه ای شاه درآمد . و شاه او را از صمیم قلب دوست داشت چنانچه او اولین زنی بود که بهمراه ناصرالدین شاه در اولین سفرش به اروپا تا مسکو پیش رفت .

انیس الدوله پس از ترور شاه به لحاظ روانی بسیار پریشان گشته و پس از مدتی در سن ۴۲ سالگی دق کرد . لیکن در تحقیقات عصر جدید دلیل مرگ را بیماری یرقان ذکر کرده اند . او صاحب اولاد و فرزندی نشد . «خواندنیها سال سی و دوم ص ۴۷ مهر ۱۳۵۰ ابوالقاسم تفضیلی ۱۳۷۷ – از فروغ السلطنه تا انیس الدوله به کوشش خسرو معتضد تهران گلریز ص ۱۹۷- تاج السلطنه به کوشش منصور اتحادیه تهران تاریخ ایران »

تصویر-انیس-الدوله-آخرین سوگلی-ناصرالدینشاه

تصویرزهرا خانم تاج السلطنه همسر ناصرالدینشاه

 

تصویر عایشه خانم یوشی
همسر صیغه ای “ناصرالدین شاه قاجار

متن یکی از نامه های “ناصرالدین شاه قاجار به ” عایشه خانم یوشی چنین است :
عایشه خانم جانم ، شنیده ام غصه میخوری به خدا قسم یک موی کثیف تو را به هزار نفر آدم اجنبی نمیدهم ، اگر بدانی چقدر محبت به تو دارم هرگز غصه نمیخوری ، این دفعه این طور اتفاق افتاد تو را به سرِ من به جانِ من ، قسم میدهم غصه نخور ، آسوده خاطر باش والله از برای این که تو غصه میخوری اوقات ندارم
جواب نامه خوب بنویس من آسوده بشوم ،یک انگشتر الماس برلیان برای تو فرستادم ؛ از حاجی سرور بگیر ،تو عایشه جانِ من هستی، تو را به یک دنیا برابر نمیکنم (سال ۱۲۷۳ تهران)

سرسره ناصرالدین شاه

علی اکبر دهخدا در شماره دوازده چرند و پرند و خود می گوید الان درست پنجاه پنج روز و پنج ساعت و پنج دقیقه بود که من به بعضی ملاحظات ، چرند و پرند ننوشته بودم، یعنی عادت یک سال و نیمه خودم را ترک کرده بودم و چنانکه همه ایرانی‌ها می‌دانند ترک عادت موجب مرض است. یعنی … و همان‌طور که خاقان مغفور فتحعلی‌شاه قاجار اگر روزی دو ساعت زیر سرسره عمارت نگارستان طاق‌واز نمی‌خوابید ناخوش می‌شد و …

البته لازم بذکر است ایجاد سرسره و بازی با زنان حرمسرا مختص ناصرالدینشاه نبوده و شاهان پیش از او نیز با مورد سرسره بیگانه نبودند چنانچه فتحعلی شاه امر کرده بود سرسره ای مرمرین در باغ نگارستان و کاخ سلطنت آباد  و در دل کوه در شهر ری بنا کنند و ساعاتی در روز را با مهرویان حرمسرا لخت مادر زاد زمانی که آنها نیز لخت بوده و از سرسره در حال سُرخوردن بودند در پایین انتظار کشیده و آنها را در بغل می گرفت و آنگاه به داخل حوض آب غوطه ور می شدند . سرسره های مذکور توسط رضا شاه تخریب شدند . «داریوش شهبازی مرخ معاصر و نامی ایران »

  ماجرای توپ مروارید وناصرالدینشاه

در میدان ارگ قدیم توپی مفرغی بنام توپ مروارید قرار داشت که آن را بر روی سکویی کاشیکاری شده نصب کرده بودند این توپ نماد قدیم دارالخلافۀ تهران به حساب می آمد. وجه تسمیۀ آن چند رشته مرواریدی است که به دهانۀ آن آویزان نموده بودند. توپ مذکور بعدها به محوطۀ وزارت امور خارجه منتقل شده و هم اکنون در این محوطه و در فضای سبز قابل مشاهده است  . چندین  روایت  در ارتباط با تاریخ  توپ مروارید در دست است . اول آنکه عده ای برآنند که توپ فوق در جنگ ایران و پرتغالیها توسط ایران به غنیمت گرفته شد و بفرمان شاه عباس به اصفهان و بعدها به تهران منتقل گردید . و برخی دیگر در منابع آورده اند که کریم خان زند دستور داد توپ را در شیراز ساخته و به تهران آوردند و منابع دیگر که بطور حتم موثق تر و مستند تر از دیگران است نقل می کند که توپ مروارید در تهران و به حکم فتحعلی شاه از عنصر مفرغ ریخته گری شده است . نام فتحعلیشاه و سازندۀ اصفهانی آن اسماعیل ریخته گر بر این توپ حک گردیده است .

توپ-مروارید–که-زنان-عهد-قاجار-به-آن-اعتقاد-خاصی-داشتند عکس از آرشیو کاخ گلستان

صادق هدایت در کتاب توپ مرواری خود در بارۀ فرهنگ خرافات و موهومات ایرانیان عهد قاجارچنین می گوید : در زمان شاه شهید ( ناصرالدین شاه)توپ مرواری در میدان ارگ شق و رق روی قنداقه اش سوار بود و هرساله در روز چهارشنبه سوری دورش غلغله می شد و تاچشم کار می کرد مخدرات یائسه ، بیوه های نروک ور چروکیده و دختران تازه به بلوغ رسیده بسوی این توپ هجوم برده و آنرا طواف می کردند تا حاجتشان بر آورده شود . «توپ مرواری صادق هدایت ص ۱»

توپ-مروارید-وخرافات-عهد-قاجار عکس از آرشیو کاخ گلستان

ناصرالدینشاه روایتی خواندنی را به قلم خودش کتابت کرده است که بدین شرح نقل می گردد : شب چهارشنبه سوری بیست و پنجم شعبان سال ۱۳۱۰ ه.ق برابر با بیست و چهارم اسفند سال ۱۲۷۱هجری شمسی ، دو ساعتی مانده به غروب بیرون آمدیم ؛ هوا قدری باز شده بود و شکوفه های زردآلو به مرور در حال باز شدن بود قدری منظره ها را نگریستیم سپس سوار بر کالسکه شده و بطرف منزل راندیم . امشب شب چهاشنبه سوری است و زنها به توپ مروارید اعتقاد زیادی دارند و آنجا جمع می شوند . ما از پارسال می دانستیم .

از دراندرون که پیاده شدیم یکسر رفتیم دیوانخانه و باغ میدان ارگ . دیدیم بلی .. زنان خیلی زیادی ، پیر و جوان و دختر جمع شده اند و یکی یکی می آیند و درون حصاری ، که از تنگ نرده ساخته بودند . توپچی یکی صد دینار دریافت می کند و زنها را توی نرده می کند و زنها می روند از زیر پوشش توپ گذر می کنند و از آنطرف خارج می شوند آنها برای بخت و یا سفید بختی به زیارت این توپ اعتقاد بسیار دارند . قدری تماشا کردیم تعداد دویست سیصد نفر از زنها رفته بودند و به قدر هفتصد هشتصد زن دیگر نشسته بودند که بعد از این بروند . فکر کردیم نزدیک غروب است تا این همه زن بیایند و یکی یکی پول بدهند و بگذرند شب می شود .

توپ مروارید عکس از آرشیو کاخ گلستان

امین همایون را صدا کردیم و دو اشرفی به او دادیم گفتیم ببر و از پیش خودت  به توپچی بده و بگو این دو تومان را بگیر و کار نداشته باش . امین رفت و به توپچی گفت . اول توپچی ترسید سپس پول را گرفت و رفت آنطرف . سربازان که دیدند توپچی رفت ، بنا کردند به ترکی و فارسی به زنها که پاشید توپچی رفت و مفت شد پاشید بروید داخل.

زنها ریختند یکدفعه رو به توپ و رفتند زیر آن روپوش و از آنطرف بیرون می آمدند و بعد هم باید از زیر نقاره خانه و صدای دُمبک و اینها بگذرند که سفید بخت و عاقبت بخیرشوند .  «روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه از ۱۳۱۰ تا۱۳۱۲ هجری قمری»

خشونت ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه در سال ۱۲۸۲ ه.ق به همراه اردویی به فیروزکوه سفر کرد و در رفت و برگشت علاوه بر گشت و گذار با شکارچیان همراهش به شکار مشغول می شد . او در بخشی از خاطرات خود در روز سه شنبه دهم صفر ۱۳۸۲ در مورد درگیری سواره نظام و افراد مصطفی قلی خان که میرشکار سلطنتی بوده ، چنین می نویسد : در ورود به اردو گفتند سواره نظام و آدمهای مصطفی قلی خان بر سر چادر با هم نزاع کرده اند . آدمهای مصطفی قلی خان با غداره زخمدار شده اند . آقا دایی را فرستادم طرفین را گرفته و آوردند .حکیم تولوزون زخمها را دیده ، زخم آدمهای مصطفی قلی خان که سه نفر بودند ، خیلی بوده است . با زخم غداره .گفتم هفت نفر از سواره نظام را گوش بریده و هزار چوب بزنند . تولوزون واسطه بریدن گوش شد ، اما نفری هزار چوب خوردند . «بر گرفته از خاطرات ناصرالدین شاه»

هفت نفر سوار که چوب خوردند

هفت نفر سوار که چوب خوردند

 

 

 

 

منابع :

دکتریاکوب ادوارد پولاک ، سفرنامۀ پولاک ، ترجمۀ کیکاووس جهانداری ، تهران ، ۱۳۶۸شمسی

محمدحسن اعتماد السلطنه ، تاریخ منتظم ناصری ، به اهتمام محمد اسماعیل رضوانی ، تهران ، ۱۳۶۷ شمسی

محمدحسن اعتماد السلطنه ، مطلع الشمس ، گزارش سفر ناصرالدین شاه  ، تاریخ تألیف و نشر ۱۳۰۱ ه.ق

سیری درتاریخ سیاسی اجتماعی ترکمن ها ، امین الله گلی ، ناشر علم ، تهران ، ۱۳۶۶ شمسی

نظام سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران درعصر قاجار ، دکتر غلامرضا ورهرام ، چاپ مهارت ، تهران  ۱۳۸۵ شمسی

جنگ انگلیس و ایران در سال ۱۲۷۳ ه.ق ، جورج کپتین  هنت ، ترجمۀ حسین سعادت نوری وبه اهتمام عباس اقبال تهران ، ۱۳۲۷ شمسی

محمد یوسف ریاضی هروی ، عین الوقایع در تاریخ افغانستان ، به اهنمام محمدآصف فکرت ، تهران ، بنیادافشار ۱۳۶۹ شمسی

محمد علی جمالزاده ، جنگ ترکمن ، تهران  ، انتشارات جاویدان  ، ۱۳۵۷ شمسی

محمد علی بهمنی  قاجار ، تمامیت ارضی ایران ، تهران ، ۱۳۹۰شمسی

شرح حال عباس میرزا قاجار (ملقب به ملک آرا) به اهتمام عبدالحسین نوایی ، تهران ۱۳۵۵شمسی

علی اصغر شمیم ، ایران در دورۀ سلطنت قاجار ، تهران ۱۳۴۲ شمسی

اسماعیل رایین ، میرزا ملکم خان ، تهران ، ۱۳۵۳ شمسی

عبدالحسین نوایی ، ولیعهدهای ناصرالدین شاه ، یادگار ، تهران ۱۳۲۶ شمسی

معیرالممالک ، دوستعلی ، یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه ، تهران ۱۳۵۱ شمسی

محمود محمود ، تاریخ روابط ایران و انگلیس ، تهران ، ۱۳۳۵ شمسی

مهدی بامداد ، شرح حال ایران در قرن ۱۲، ۱۳،۱۴هجری تهران ۱۳۴۷ شمسی

حقایق الاخبار ناصری ، محمدجعفر خورموجی ، به اهتمام حسین خدیو جم ، تهران ، ۱۳۶۳شمسی

عباس امانت ، قبلۀ عالم (ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران) ترجمۀ حسن کامشاد ، تهران ، ۱۳۸۳ شمسی

اندیشۀ ترقی حکومت قانون عصر سپهسالار، نوشتۀ فریدون آدمیت ، تهران ، خوارزمی ، چاپ سوم ، ۱۳۸۵ شمسی

احمد کسروی ، بهائیگری : تهران ، ۱۳۲۲ شمسی

ابراهیم صدیق الممالک ، منتخب التواریخ ، به اهتمام ایرج افشار ، تهران ، ۱۳۶۶ شمسی

تاریخ روضه الصفای ناصری ، رضا قلی هدایت ، قم ۱۳۳۹ شمسی

گزارش ایران وقاجار و مشروطیت ، مهدیقلی هدایت ، به اهتمام محمد علی صوتی ، تهران ، ۱۳۶۳ شمسی

امیر کبیر و ایران ، فریدون آدمیت ، چاپ خوارزمی ، تهران ۱۳۶۲ شمسی

میرزا تقی خان امیرکبیر ،عباس اقبال آشتیانی ،تهران ۱۳۵۶شمسی

علی ظهیرالدوله ، تاریخ بی دروغ ، به اهتمام نورالدین چهار دهی ، تهران ۱۳۶۲ شمسی

خاطرات سیاسی ، امین الدوله ،به اهتمام حافظ فرمانفرمایان ، تهران ۱۳۵۵ شمسی

امان الله جهانبانی ، سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن ، تهران ، ۱۳۳۸ شمسی

امیر کبیر و ایران ، فریدون آدمیت ، چاپ خوارزمی ، تهران ۱۳۶۲ شمسی

عین الوقایع ، محمد یوسف ریاضی هروی ، محمد آصف فکرت ، ۱۳۷۲ شمسی

اکسیرالتواریخ ، علیقلی اعتضاد السلطنه ، جمشید کیانفر ، ویسمن ، ۱۳۷۰ شمسی

تاریخ ایران در دورۀ قاجاریه ، واتسن گرنت ، ترجمۀ غلامعلی ، وحید مازندرانی ، تهران ۱۳۴۸ شمسی

تاریخ قاجار ، دکتر محسن سلیم ، انتشارات داشگاه آزاد اسلامی ، ۱۳۸۳ شمسی

ناسخ التواریخ ، دورۀ کامل تاریخ قاجاریه ، میرزا محمدتقی لسان الملک سپهر با مقابلۀ وتصحیح کامل و فهارس ، به اهتمام جهانگیر قائم مقامی

تاریخ جامع ایران ، جلد دوازدهم ، سید جواد طباطبایی ، دوران محمد شاه

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *