سکه اتابکان آذربایجان

نصرت الدین ابوبکر (اتابکان آذربایجان)

نصرت الدین ابوبکر بن محمد جهان پهلوان

پس از قتل قزل ارسلان ، نصرت الدین ابوبکر به کمک مادرش انگشتر و نشان های عمویش را برداشت و به آذربایجان آمد و در تبریز بر مسند حکومت نشست . «راوندی : ۳۶۳- ابوحامد : ۸۹ – رشیدالدین فضل الله چ روشن : ۱۲۲ – میرخواند : ۷۷۳»

چندی بعد سلطان طغرل به کمک امیران آزاد شد و برای تصاحب تاج و تخت سلجوقیان بطرف همدان حرکت کرد . باید گفت که روزهای آغازین حکومت سلطان طغرل ، با نبرد و نزاع های شدیدی سپری شد . طغرل ، قتلغ اینانج را که با دوازده هزار سوار به جنگ وی آمده بود ، در نزدیکی قزوین مغلوب و فراری داد . « پانزدهم جمادی الثانی سال ۵۸۸ه.ق » سپس خود با شکوه تمام وارد همدان شد و برتخت نشست و اینانج خاتون را به عقد خود در آورد . « ابوحامد : ۸۹ ،۹۰- حسینی : ۱۸۲، ۱۸۹، ۱۹۰- رشیدالدین فضل الله : ۱۲۹- حمدالله مستوفی ۴۶۸» اما چون این دو مادر و پسر می خواستند سلطان طغرل را مسموم کنند و سلطان از توطئۀ آنها آگاه شد ، طعام را به مادر خوراند و پس از مرگ مادر ، پسر را هم به زندان انداخت .« سال۵۸۸ ه.ق» قتلغ اینانج مدتی بعد به شفاعت برخی از امرا از حبس رهایی یافت و برای تصرف آذربایجان با امیرامیران عمر به جنگ برادر آمد .دو طرف در عرض یکماه چهار بار جنگ کردند و هر چهار بار قتلغ اینانج از ابوبکر شکست خورد و به تکش خوارزمشاه پناه برد . «همو :۴۶۸ ، ۴۶۹- اقبال آشتیانی : ۳۶۲ ، ۳۶۳» امیر امیران عمر هم به شروانشاه اخستان پناه برد . سپس نزد ملکه گرجستان رفت و به یاری آنها ابوبکر را در بیلقان مغلوب کرد و او را به نخجوان راند و خود در گنجه بر مسند حکومت نشست . « حسینی : ۱۸۵ ، ۱۸۸» اما پس از ۲۲روز درگذشت و یا بقتل رسید . « حسینی : ۱۸۸- بنیاتوف : ۹۷» پس از او اهالی شهر با فرستادن نماینده ای پیش ابوبکر او را به امارت فرا خواندند و بار دیگر گنجه تسلیم وی شد « حسینی : ۱۸۸» قتلغ اینانج نیز که پس از فرار از نزد ابوبکر به علاءالدین تکش پناه برده و در دامغان بسر می برد، در چهارم محرم سال ۵۹۰ ه.ق با هفت هزار نیروی کمکی خوارزمی به جنگ طغرل سوم رفت . اما در حوالی ری مغلوب و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند . « راوندی:۳۶۶- ابوحامد:۹۱- حمدالله مستوفی :۴۶۹ ،۴۷۰»   قتلغ اینانج در جنگ میان تکش و سلطان طغرل در سال ۵۹۰ ه.ق نیز حضور داشت و این آخرین سلطان سلجوقی را بقتل رساند و سرش را به نزد خوارزمشاه فرستاد .«حمدالله مستوفی : ۴۶۹، ۴۷۰- حسینی : ۱۹۳ ، ۱۹۴» بعد از آن ماجرا تکش  در رجب سال ۵۹۰ ه.ق در همدان برتخت نشست . « مرثیل : ۱۰۱» او بخش های زیادی از شهر های عراق عجم را گرفت . و اراضی تصرف شده را میان امرای خود تقسیم نمود . به یونس خان فرزند خود حکومت عراق را داد  قتلغ اینانج با عنوان امیرالامرای ایران حکومت اصفهان یا همدان را بدست آورد . « مرثیل : ۱۰۱» لیکن در سال بعد بدست یکی از فرماندهان تکش بنام میاجق بقتل رسید و سرش به خوارزم فرستاده شد . «راوندی :۳۸۰،۳۸۱- اقبال آشتیانی:۳۶۳»

قلمرو اتابکان آذربایجان

قلمرو اتابکان آذربایجان

به روایت دیگر فخرالدین خسرو شاه ، پسرعلاءالدوله از امیران همدان جسد و سر بریدۀ او را خرید و به آرامگاه پدرش در همدان فرستاد . « ۵۹۲ ه.ق » « مرثیل : ۱۰۰»

نصرت الدین ابوبکر از ادارۀ امور مملکت و احوال لشکر بکلی غافل بود . در نتیجه حکومتش بر آران و آذربایجان که همیشه درمعرض هجوم گرجیان بود،دوام نیاورد وگرجیان تحت حکومت زنی با درایت ولایق بنام تامارا«۵۸۰تا۶۰۹ه.ق» دختر گئورگی سوم ، در شوال  سال ۵۹۹ ه.ق در نزدیکی شمکور به یاری شروانشاه سپاه ابوبکر را شکست داد و ابوبکر هیچ عکس العملی از خود نشان نداد . در نتیجه مناطق شمالی ارس و شهرهای شمکور ، گنجه و دوین از دست رفت .

گرجی ها بار دیگر در سال ۶۰۲ ه.ق به اراضی آذربایجان تجاوز کرده و ولایات غرب کشور را تصرف نمودند . و سپس اخلاط را هم به غارت بردند . ابوبکر چون یارای مقابله با آنان را نداشت ، در همان سال با آنها صلح کرد و برای حفظ موقعیت خود با شاهزاده خانمی گرجی ازدواج کرد . «  ابن اثیر : ۱۸۳،۱۸۴، ۲۴۰ ، ۲۴۲ –  حسینی ۱۸۵ »

تصویر-قدیمی-شهر-نخجوان-پایتخت-اتابکان-آذربایجان-و-مقرره-مؤمنه-خاتون

تصویر-قدیمی-شهر-نخجوان-پایتخت-اتابکان-آذربایجان-و-مقرره-مؤمنه-خاتون

اینکار او مانع از تجاوز دوبارۀ گرجیان نشد . چنان که در سال ۶۰۷ ه.ق دست به حمله ای بزرگ به اراضی آذربایجان زدند . آنها ابتدا به نخجوان تجاوز کردند و سپس بسوی جلفا حرکت کرده و از طریق درۀ دوز « دره ریز » به مرند رسیدند و پس از چپاول و غارت مرند به تبریز آمده و آنجا را محاصره کردند . زاهده خاتون حاکم تبریز ، شهر را با ارسال پول و اشیاء قیمتی برای گرجی ها نجات داد . گرجی ها با ترک تبریز بطرف میانه ، زنجان ، قزوین ، ابهر ، اوجان و اردبیل حرکت کرده و آنجا را تسخیر و غارت نمودند . آنان شمال ایران تا گرگان را نیز عرصۀ تاخت و تاز خود قرار داده و با غنائم بسیار باز گشتند . «حسینی : ۱۸۹ ، ۱۸۸ – بانیاتوف : ۱۰۴ ، ۱۰۵»

سستی و بی حالی ابوبکر ، سایر همسایگان را نیز به طمع تصرف شهرهای وی انداخت . چنانکه در سال ۶۰۲ ه. ق علاءالدین کرپه ارسلان احمدیلی صاحب مراغه و مظفرالدین کوکبری حاکم اربیل تصمیم گرفتند آذربایجان را از دست ابوبکر خارج سازند . لذا بطرف تبریز حرکت کردند . ابوبکر از آیتُغمش مملوک پدرش که اکنون حاکم شهرهای ری ، همدان ، اصفهان و تمام ولایات اطراف بود، یاری خواست . آیتغمش با تمام سپاهیان خود به یاری ابوبکر شتافت و بسوی تبریز حرکت نمودند . لیکن در شروع جنگ کار به مذاکره و صلح انجامید .« ابن اثیر : ۲۳۶ ، ۲۳۷ – کسروی : ۲۴۱ – اقبال آشتیانی : ۳۶۳»

در سال ۶۰۴ ه.ق علاء الدین احمدیلی حاکم مراغه بدرود حیات گفت و پسر خردسالش را  نیز که به حکومت نشانده بودند، در اوایل سال ۶۰۵ ه.ق درگذشت و اتابک ابوبکر با مشاهدۀ بی صاحب ماندن مراغه ، از تبریز براه افتاد و آنجا را تصرف کرد و این ناحیه را که حدود یک سده در دست احمدیلیان بود به قلمرو خود افزود . « ابن اثیر : ۲۷۵ – کسروی ۲۴۶- اقبال آشتیانی : ۳۶۴»

سکه ایلدگزیان

سکه ایلدگزیان

نصرت الدین ابوبکر چهارمین اتابک آذربایجان پس از بیست سال حکومت در سال ۶۰۷ ه.ق از دنیا رفت . وی مردی عیاش و خوشگذران بود و شب و روزش به مستی و باده گساری می گذشت و از امور مملکت بکلی غافل و بی خبر بوده است . «  حسینی : ۱۸۹ »

 

منابع :

خلاصه شده مبحث نصرت الدین ابوبکر  در کتاب تاریخ جامع ایران : علی اکبر دیانت ، منصوره وثیق »

تحقیق و پژوهش: مهدی صبور صادق زاده

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *