تصویر-نقاشی-شده-هلاکوخان-ایلخانی

هلاکوخان

هلاکوخان

چنگیزخان پس از فتوحات بسیار در ایران در سال ۶۲۴ ه.ق به مغولستان باز گشت و در همان سال چشم از جهان فرو بست .

منگوقاآن نوه چنگیزخان و پسر تولی در سال دوم پادشاهی «۶۴۸ ه.ق تا ۶۵۵ ه.ق حکومت » برادر کوچک خود را بنام هلاکوخان به ایران گسیل داشت و برادر دیگر قوبیلای را به فتح سرزمینهای شرقی فرستاد .

محدوده قلمرو حکومت ایلخانی

محدوده قلمرو حکومت ایلخانی در اوج قدرت

هلاکوخان برای آذوقه لشکریان فرمان داد که مردم سر راه یک تغار معادل صد من غله و یک خیک معادل پنجاه من شراب فراهم کنند . امرا و گماشتگان آن نواحی به تهیه علوفه و آذوقه پرداختند .«تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده ۵۳۶»

سپاهیان هلاکوخان نسبت به سپاه چنگیز خان که به قصد تاخت و تاز به ایران آمده بودند ، تفاوت بسیاری داشتند . این نسل تازه از مغولان در این مدت ، آشنایی بیشتری با ایران پیدا کرده و از غارتگری و وحشی گری عهد چنگیز به مراتب معتدل تر و مجرب تر بنظر می رسیدند . لشکر کشی هلاکو برخلاف چنگیز براساس طرح و نقشه همراه بود . منازل « محل بیتوته »بین راه را از پیش تعیین و راه عبور لشکر آماده و حتی پلها و گذرگاهها بازسازی شده بود . این بار تجربه به فرمانروایی مغول نشان داده بود که برای ایجاد یک قدرت پایدار در ایران ، برچیدن بساط خلافت بغداد و فرقه اسماعیلیه ضرورت دارد و آنها می بایست بجای کشتار و تخریب بیهوده و بی نقشه ، این دو قطب متضاد دنیای اسلام را که بخاطر جنبه مذهبی خویش ، مانع از استقرار فرمانروایی آنها در ایران بشمار می آمدند ، را از میان بردارد . « زرین کوب ، روزگاران ۵۲۴»

هلاکوخان مغول

نقاشی مینیاتوری از هلاکوخان مغول

مادر هلاکو سرقویتی بیگی  و همسرش دوقوز خاتون به مذهب مسیحی ایمان داشتند . گروهی که در حملات به ایران به هلاکوخان یاری رساندند ، یکی از کسانی بودند که خواهان برچیدن فرقه اسماعیلیه بوده و از سوی دیگر ارامنه بودند و با توجه به اختلافات مذهبی با مسلمانان مصر و شام  ، که با عیسویان صلیبی در نبرد بودند ، قصد داشته آنها را شکست داده و اسلام را برچینند . با توجه به همین دلایل بسیاری از لشکریان هلاکو را عیسوی مذهبان تشکیل داده بودند . « اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ۱۸۷ »

نمای-شهر-مراغه-پایتخت-هلاکوخان-از-سایت-مراغه-دات-آی-آر

نمای-شهر-مراغه-پایتخت-هلاکوخان-از-سایت-مراغه-دات-آی-آر

بالاخره هلاکوخان در ذیحجه سال ۶۵۱ ه.ق با لشکری انبوه روانۀ خراسان شد و دو خاتون بزرگ او یکی دوقوز خاتون و دیگری اولجای خاتون و همچنین پسر بزرگش آباقا و پسر دیگرش شیموت بهمراه او بودند . جون به حدود آلمالیغ رسیدند ، الغ ایف خاتون و اورقینه خاتون به استقبال وی آمده و پذیرایی کردند و در ترکستان و ماوراءالنهر امیرمسعود بیک و امرای آنسو پذیرا شدند .لذا تابستان را در آنجا ییلاق کردند و در شعبان ۶۵۳ ه.ق برکنار سمرقند در مرغزار کان گل فرود آمدند . مسعود بیگ خیمه ای برافراشته و خان مغول چهل روز در آنجا به عیش و عشرت پرداخت . در آن ایام ملک شمس الدین کرت « مَلِکِ سیستان »پیش از ملوک طوایف دیگر به استقبال آمد . سپس هلاکو یکسر تا کنار شهر کَش «نزدیک نخشب» راند و در این منزل امیرارغون آقا که حکومت ایران را داشت با بزرگان خراسان به اردوی خان رسید . هلاکو یکماه در اینجا ماند و به شاهان و سلاطین ایران زمین برلیغ «پیام مکتوب » فرستاد و نوشت که ما به فرمان قاآن به عزم تسخیر و از میان برداشتن قلاع ملاحده آمده ایم و اگر در یاری رساندن ما کوتاهی کنید با شما همان خواهیم کرد ، که با آنها می کنیم .

حرم-مطهر-حضرت-رضا-ع-ساخت-در-دورانهای-غزنوی-سلجوقی-ایلخانی-تیموری-صفوی-افشاریه-قاجاریه---عکس-از-سعید-ازناوه-آرشیو-میراث-فرهنگی--کشور

حرم-مطهر-حضرت-رضا-ع-ساخت-در-دورانهای-غزنوی-سلجوقی-ایلخانی-تیموری-صفوی-افشاریه-قاجاریه—عکس-از-سعید-ازناوه-آرشیو-میراث-فرهنگی–کشور

سلاطین و ملوک ایران که از آمدن هلاکو به ایران اطلاع یافتند به حضورش رسیده و ارادت خود را ابراز نمودند . از جمله کسانی که با پیشکش های شایسته به او ملحق شدند ، از روم سلاطین عزالدین و رکن الدین ، از فارس اتابک سعد پسر اتابک مظفرالدین و از عراق ، خراسان ، آذربایجان و آران ، شروان و گرجستان ملوک و بزرگان مناطق مختلف بودند .

سپاه هلاکو روز اول ذیحجه سال ۶۵۳ از جیحون عبور کردند و به مرغزار شبورغان رسیده و زمستان را آنجا ماندند و در بهار ارغون آقا بارگاه و خرگاهی عالی و شکوهمند برافراشت . هلاکوخان برتخت نشست . این تاریخ را می توان روز بنیاد و شروع سلسله ایلخانان در ایران نامید . سپس ارغون آقا پسر خود گِرای ملک و احمد بیتکچی و علاء الدین عطاملک جوینی برای اداره کارهای خراسان و ممالک ایران نزد هلاکو گذاشت و خود برابر فرمان روانه اردوی منگوقاآن شد .« تارخ جامع ایران ،هاشم رجب زاده ۵۴۰» فعالیت فرقه اسمعیلیه تقریباً مقارن آغاز حکومت سامانیان شکل گرفت . و اوج فعالیتهای آنها در دوره سلجوقیان بوده است . آن فرقه برای براندازی حکومت ، و تشکیل حکومت اسماعیلیه تلاش می کردند . آنها از حربه ترور و ناامنی بعنوان وسیله ای جهت هرج و مرج و اغتشاش سود می بردند . قلعه الموت در شمال قزوین مرکز قدرت رهبران اسماعیلیه بوده ، و کیاهای الموت خداوندان الموت خوانده می شدند . حسن صباح رهبر اسماعیلیانی بود که آن فرقه را به ایران انتقال دادند و در دوره  وی اسماعیلیان در اوج قدرت بسر می بردند . پس از مرگ او اسماعیلیه با تسخیر ، خرید بناها و قلعه های دیگر باز هم بر قدرت خود افزودند . قتل های سیاسی و ترورهای زیادی بدست اسماعیلیان انجام می شد . قتل دو خلیفه عباسی مسترشد در سال ۵۲۹ ه.ق  و پسرش الراشد در سال ۵۳۲ ه.ق و نیز ترور معین الدین و خواجه نظام الملک از ترورهای دیگر اسماعیلیه بود .سلجوقیان بارها درصدد تصرف قلعه الموت و دیگر قلاع آنها برآمدند لیکن توفیقی نیافتند . در هنگام حمله مغولان جلال الدین حسن ، خداوند الموت در آنزمان کوشید تا نسبت به چنگیزخان که به دنبال محمد خوارزمشاه به خراسان می آمد ، اظهار تابعیت نماید تا الموت را از تعرض مغول حفظ کند که علی الظاهر در این کار موفق عمل کرده بود و قلعه الموت را در زمان حمله مغول ایمن و محفوظ نگاه داشت .«عبدالحسین زرین کوب، روزگاران ،۵۱۳ ،۵۰۸» اما در هنگامی که هلاکوخان پس از فتح سرزمینهای شرقی منزل به منزل جلو می آمد ، چون به حدود زاوه و خواف رسید ، دو امیر خود را به فتح دیگر ولایات اسماعیلیان گسیل داشت که آنها قهستان را پس از یک هفته محاصره گشودند و حصار را ویران کرده ، و بسیاری از مردم را بقتل رساندند . آنان نامعقول دست به غارت فراوان زده و برخی را نیز به اسارت گرفتند سپس به شهر تون « فردوس کنونی در خراسان » عازم شده و پس از دو هفته نبرد آنجا را متصرف شدند و اکثریت مردم را بجز پیشه وران بطور وحشیانه ای بقتل رساندند . پس از آن به هلاکوخان ملحق شده و بسوی توس براه افتادند پس از رسیدن به آنجا در مرغزار رادکان که منطقه ای خوش آب و هوا بود ، مدتی به استراحت و عیاشی پرداختند . هلاکوخان بهمراه سپاه خود عازم خبوشان « قوچان کنونی » گردید . وی پس از مشاهدۀ منظره تخریب شده شهر که در حمله اولیه مغول به این صورت در آمده بود ، فرمان داد تا شهر مجدد بازسازی شود . سپس عازم خرقان و بسطام در حومه شاهرود گردید .

نقاشی-صحنه-تیراندازی-قدمت-ایلخانی

نقاشی-صحنه-تیراندازی-قدمت-ایلخانی

رکن الدین خورشاه که در ذیقعده سال ۶۵۳ ه.ق پدر خود علاءالدین را که رهبر اسماعیلیان محسوب می شد ، توسط حسن مازندرانی بقتل رسانیده و خود به جای پدر رهبری فرقه مذکور را بعهده گرفته بود ، با اطلاع از نزدیک شدن هلاکوخان به قلعه الموت، سپاهیان و فدائیان اسماعیلی را بر سر کوه در شمال الموت برده و فرمان داد تا در آنجا موضع بگیرند . لشکریان مغول راه صعود از کوه  را در پیش گرفتند . جنگ سختی درگرفت لیکن طرفین توفیقی در شکست یکدیگر نداشتند . لذا مغولان برگشته و بسیاری از مزارع الموت را ویران ساختند .

رکن الدین برادر خود را جهت مذاکره صلح به حضور هلاکو فرستاد که وی پس از مراجعت پیام شاه مغول را که نوشته بود چون برادر را فرستادی و اظهار فرمانبرداری کردی درخواست تو را پذیرفتم . بشرط آنکه پس از تخریب قلعه و تسلیم اهالی آن ، خود نیز به نزد ما آیی و گرنه لشکریان من ویرانگری بیشتری خواهند کرد . رکن الدین پس از تخریب سر دیوارها و کنگره ها در روز آدینه بیست و هفتم شوال ۶۵۴ ه.ق بزرگان و دانشمندانی چون خواجه نصیرالدین طوسی ، خواجه اصیل الدین زوزنی ، وزیر مؤیدالدین و فرزندان رئیس الدوله و موفق الدوله از قلعه فرود آمده به حضور هلاکو خان رسیدند و روز دیگر رکن الدین نیز خود را تسلیم وی نمود . خان مغول وی را مورد نوازش قرار داد و خواست تا یکصد برج و بارو و قلاع دیگر اسماعیلیه را تخریب سازد . سپس بپای قلعه الموت آمده و از رکن الدین خواست که ساکنان قلعه را تسلیم کرده تا به پایین قلعه بیایند . لیکن مقدم الدین رئیس قلعه از این امر امتناع ورزید . لذا سپاه مغول ظرف مدت یک هفته قلعه را تصرف کرده و آنجا را تاراج نمودند . اما بدلیل توصیه و خواهش خواجه نصیرالدین طوسی کتابخانه الموت که از نفیس ترین کتابهای آنزمان برخوردار بود ، از گزند مغولان محفوظ ماند .

نقاشی-مینیاتور-اسماعیلیان-در-قلعه-الموت

نقاشی-مینیاتور-اسماعیلیان-در-قلعه-الموت

ایلخان مغول پس از تسلیم شدن رکن الدین ، دختری مغولی و به عبارت دیگر دختر یکی از اراذلان ترک را به عقد وی درآورده و سپس به نزد قاآن روانه ساخت . رشیدالدین فضل الله گزارش کرده است که : چون خبر به قاآن رسید که خورشاه در حال آمدن نزد اوست ، گفت که چرا وی را می آوردند و مرکوب را خسته می کنند . لذا رکن الدین خورشاه و همه خویشاوندان و نزدیکان او از زن و مرد و کودک شیرخوار را میان ابهر قزوین بقتل رساند . بدین ترتیب پادشاهی اسماعیلیان در بسیاری از مناطق ایران آنزمان که حدود صدو هفتاد سال از آن می گذشت ، منقرض گردید . « تاریخ جامع ایران ، هاشم رجب زاده -۵۴۷»

در یورش اول مغولان که منجر به شکست خوارزمشاه گردید، آنها تا راه عراق و عرب را پیش گرفتند ، خلیفه « حکومت از سال ۶۲۳ ف.ق تا سال ۶۴۰ ه.ق »از سلاطین تابعه خود یاری خواست . الکامل پادشاه مصر در سال ۶۲۹ ه.ق با لشکری بزرگ از قاهره خارج شده و راه عراق درپیش گرفت و چون به حران رسید ، اطلاع یافت مغولان اخلاط را تخلیه کرده اند . لذا بجای اینکه در پی آنها برود ،عازم دیاربکر گردید. و آن شهر را متصرف شد . و از سوی دیگر مغولان پس از تسخیر گنجه وارد ارمنستان شدند و سپس در سال ۶۳۲ ه.ق از بابل و نینوا گذشته و در سال ۶۳۴ ه.ق بسوی بغداد حرکت کردند و تا سامرا و زنگار پیش رفتند . خلیفه و روحانیون حکم جهاد دادند و به سرکردگی مجاهدالدین دویدار و شرف الدین اقبالی شرایی در نزدیکی تکریت سپاه مغول را شکست داده و پانزده هزار نفر آنان را به اسارت گرفتند . سپس به اربیل و دقوقا و رفته و آنجا را نیز از چنگ تاتارها خارج ساختند . . پس از آن شروع به بازسازی و استحکام برج و باروی بغداد پرداختند. در سال ۶۳۴ ه.ق بار دیگر مغولان بسوی بغداد حمله بردند و در خانقین لشکریان خلیفه را شکست دادند . و باقیمانده سپاه خلیفه به بغداد گریختند . در دوران خلافت المعتصم «۶۴۰ تا ۶۵۶ ه.ق » مغولان چند بار به سمت عراق هجوم بردند لیکن نتوانستند به بغداد دست پیدا کنند . در سال ۶۴۳ ه.ق سپاه خلیفه به سرداری شرف الدین اقبالی بار دیگر در حومه ، لشکر تاتار را مغلوب ساخته و مغولان مجبور به فرار شدند .

مسجد-جامع-زوزن-ساخت-بناقرن-هفتم-ه

مسجد جامع زوزن ساخت بنا قرن هفتم ه.ق

در اوایل محرم سال ۶۵۶ ه.ق هلاکوخان با سپاه نیرومند خود بهمراه تنی چند از امرا و مدبران دولت خود به راه کرمانشاه و حلوان روانه شد . خواجه نصیرالدین طوسی و علاء الدین عطاملک جوینی و سلاطین و ملوک تابع خان مغول و کاتبان و منشیان همراه او بودند . در اسدآباد بار دیگر فرستاده ای به بغداد روانه کرد و از خلیفه خواست که به نشانه اطاعت به حضور ایلخان مغول برسد . ابن جوزی جوابی را بدین مضمون از سوی خلیفه به وی رساند که خان مغول برگردد و خراج سالانه به خزانه او در موعد مقرر تحویل خواهد شد .

هلاکوخان به دجله رسید و از آب گذشت و به دروازه شرقی بغداد رسید . به فرمان وی در سمت راست بغداد مقابل برج عجمی منجنیق ها بکار افتاد و موجب تخریب و حفره هایی در برجها گردید . خلیفه هراسان شد و ابن علقمی وزیر را با تحفه ای به نزد هلاکو فرستاد و پیام داد همانطوریکه ایلخان مغول امر کرده بودند ، وزیر را به نزدتان فرستادم . هلاکو جواب داد من در همدان چنین امر کرده بودم . اکنون بر دروازه بغداد هستم و خلیفه هر سه را باید ارسال کند . مذاکره میان آنها فایده نکرد و سرانجام در بیست و دوم محرم جنگ آغاز گردید و تا شش روز ادامه یافت . آنگاه هلاکو فرمان داد که شش یرلیغ «لوح چرمی» نوشتند که قضات ، مشایخ ، دانشمندان ، علویان ، روحانیون و کسانی که نبرد نکنند در امان خواهند بود . این فرمان ها را بر تیر بستند و از شش جانب به شهر انداختند . در روز بیست و ششم محرم سپاه مغولی بر دیوار شهر رفت و دراندک زمانی سراسر باروها را تسخیر کرد . هلاکو فرمان داد تا خود مردم شهر باروها را تخریب کنند . خلیفه که اوضاع را وخیم دید پیغام فرستاد و سر تسلیم فرود آورد . ایلخان مغول فرستادگان خلیفه را روانه داشت تا سلیمانشاه و دواتدار را از شهر بیرون آوردند و گفت که آمدن خلیفه بعهده خودش است  . سپس آن دو نفر را به شهر فرستاد تا متعلقان خود را نیز همراه بیاورند که لشکر بغداد نیز همراه آنها خارج شد . مغولان آنها را به دسته های هزار ، صد و ده نفری تقسیم کرده و به نواحی شهر برده که همه را بقتل برسانند که چنین کردند . برخی از اهالی که زنده ماندند در نقب ها گریختند . در همان اثنا تیری به چشم هندوی بیتکچی مستوفی دیوان هلاکو برخورد کرد که خان مغول را عصبانی کرد و دستور قتل عام داد . خلیفه که وضع را وخیم می دید ، از مردم خواست که سلاح بر زمین گذاشته و تسلیم شوند . اهالی نیز چنین کردند و گروه گروه از شهر خارج شدند . لیکن مغولان آنها را نیز بقتل می رسانیدند . هلاکوخان به طرف خانه خلیفه رفت . مستغنم فرمود تا پیشکش ها دادند تا تمامی آنها را ایلخان به سپاهیان و امرا نثار کرد . سپس وی به خانه خلیفه رفته و طبقی زر در پیش او نهاد و گفت بخور . خلیفه اظهار کرد که خوردنی نیست . گفت پس چرا نگاه داشته و خرج لشکر نکردی که در کنار رود جیحون ورود مرا سد کرده و از آمدنم ممانعت کنی ؟ جواب داد دست تقدیر خداوند اینچنین بود  خان مغول اظهار کرد که، آنچه بر تو خواهد رفت تقدیر خداوند است . خلیفه درهای مخازن را گشود و آنچه را که در طول مدت پانصد تا ششصد سال جمع آوری شده بود در اختیار ایلخان مغول نهاد . روز دیگر هلاکو فرمان داد تا اهل حرم را شمارش کنند که تعداد آنها هفتصد زن و کنیز و یک هزار خادم بود . وی یکصد تن از آنها را علیرغم التماسهای خلیفه به وی بخشود . در آن هنگام بدلیل تعداد فراوان کشتگان هوا بسیار آلوده و عفونی شده بود . لذا فرمانروای مغول در روز چهاردهم صفر از بغداد روانه ده وقف و جلابیه شد . و در همان روز خلیفه مستعصم را در وقف بقتل رساند و پس از آن پسر وی و هرکس از عباسیان را یافتند زنده نگذاشتند و تنها پسرکوچک وی را بنام مبارکشاه به دستور ایلخان به اولجای خاتون بخشیدند . بدین ترتیب با قتل مستعصم «مدت حکومت هفده ساله وی » همچنین در همان زمان  (سال ۶۵۶ ه.ق) خلافت عباسیان برچیده شد .

درسال ۶۵۷ ه.ق بنابه در خواست خواجه نصیرالدین طوسی از هلاکوخان ، رصد خانه ای در شهر مراغه احداث شد .

تصویر-بازسازی-شده-از-رصد-خانه-مراغه-از-سایت-mrgums.ir

تصویر بازسازی شده از رصد خانه مراغه از سایت mrgums.ir

دالانهای-زیرزمین-رصد-خانه-ساخته-مراغه-توسط-خواجا-نصیرالدین-توسی

دالانهای زیرزمین رصد خانه ساخته مراغه توسط خواجه نصیرالدین توسی

هلاکو پس ازآنکه از فتح بقیه ایران زمین و شام فارغ شد ، به فکر افتاد در مورد مملکت داری و برآمدن دشمنان خود که از آن میان برکای «برکه» پسر جوجی که در دشت قبچاق سلطنت داشت و به دستور برادر خود باتو که در رساندن منگوقاآن به مقام خانی سعی ها کرده بود و خود را از هلاکو برتر می دانست و به او تحکم می کرد ، نقشه ای طرح کند .  اما سرانجام از آنسوی برکای امیر لشکر خود نوقای را با سی هزار سپاهی به مصاف هلاکوخان فرستاد . لشکر برقای به نواحی شیرامون تاختند و بسیاری را کشتند تا اینکه آباتای نویان فرمانده لشکر هلاکو سر رسید و برلشکر برتای تاخت و نوقای گریخت .در نبردی دیگر که در دشت قبچاق رخ داد، سپاهیان هلاکو شکست خوردند . « ۶۲۲ ه.ق»

هلاکوخان مغول پس از این شکست پریشان خاطر و افسرده گشت و روزبروز بیماری اش شدت یافت و در نوزدهم ربیع الاول سال ۶۶۳ ه.ق در حاشیه نهر جغتو «جنوب دریاچه ارومیه » در سن چهل وهشت سالگی بدرود حیات گفت . خواجه نصیرالدین طوسی در تاریخ وفات وی این رباعی را سروده است .

جزیره-شاهی-مقبره-هلاکوخان-و-آباقاخان

جزیره شاهی مقبره هلاکوخان و آباقاخان

 

 

منابع :

دکتر عبدالحسین زرینکوب ، روزگاران ،انتشارات سخن  ۱۳۷۴شمسی

تاریخ جامع ایران ،  هاشم رجب زاده ، جلد نهم و دهم ، ۱۳۹۳ شمسی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *