وصال شیرازی

میرزا شفیع وصال شیرازی(شاعر)

وصال شیرازی  (تولد ۱۱۶۱ و درگذشت۱۲۲۴ خورشیدی)

میرزا شفیع وصال ، با لقب میرزا کوچک و کنیت ابواحمد فرزند اسماعیل ، در سال ۱۱م۷ ه.ق مطابق با ۱۱۶۱ خورشیدی در شیراز دیده به جهان آفرینش گشود و در سال ۱۲۶۲ ه.ق مطابق با ۱۲۲۴ خورشیدی چشم از جهان فروبست و در حرم شاهچراغ ، در جوار مراد خود میرزا ابوالقاسم سکوت به خاک سپرده شد . دکتر طاووسی در گنجینه هنر دربارۀ وی می نویسد : جدّش میرزا شفیع سمت دبیری نادرشاه را داشته و مادرش دختر میرزا عبدالرحیم ، شاعر شیروانی بوده است . وصال پس از درگذشت پدر ، تحت تکفل پدربزرگ مادری خویش قرار گرفت و پس از او دایی وی میرزا عبدالله ، که با کتابت قرآن روزگار می گزراند ، سرپرستی او را عهده دار شد . «سخنوران نامی … برقعی ، ج۱۲ ، ص ۶۳۴»

تصویر نقاشی وصال در عهد وی

تصویر نقاشی وصال در عهد وی

در ریحانه الادب آمده است :

میرزا محمد شفیع شیرازی ، معروف به میرزا کوچک بن محمد اسمعیل بن محمد شفیع بن میرزا اسمعیل از اکابر شعرای نامی و ادبا و عرفای عهد فتحعلی شاه قاجار و محمد شاه قاجار می باشد که در بدایت حال نزد علمای عصر به تحصیل علوم متداوله پرداخت ، در عین حال به اقتضای شوق فطری که به فقر و درویشی و مصاحبت اهل سیر و سلوک و ارباب ذوق و عرفان داشته به تهذیب باطن و تحصیل آداب سلوک و اصول طریقت نیز اشتغال یافت تا با کمالات صوری و معنوی آراسته و از رذائل نفسانیه  پیراسته شد ، در مکارم اخلاق طاق و شهرۀ آفاق گردید ، در ادبیات و حکمت الهی و فنون ریاضی خصوصاً موسیقی نیز دارای نصیبی وافر ، به حُسن صوت و صورت معروف ، جامعیت او به همه کس ظاهر ، محفل او مجمع ارباب کمال و اصحاب ذوق حال و صحبت او را مغتنم می شمرده اند . علاوه بر مراتب علمیّه ظاهری و باطنی در تمامی خطوط هفت گانۀ نسخ و نستعلیق و ثلث و رقاع و ریحانی و تعلیق و شکسته نیز مهارتی بسزا داشت و هر یکی از آنها را مثل اساتید معروف تاریخی آنها می نگاشت . کتابهایی که با خطوط مختلف خوب نوشته بسیار و چند جلدی از مثنوی مولوی و دیوان خاقانی و انوری و خواجه حافظ و کلیات سعدی را به خط نستعلیق نوشته است . به نوشتۀ گلشن وصال شصت و هفت جلد قرآن و هفتصد دعوات به پایان رسانده و بعضی از قرآنها را در صفحۀ بزرگ شروع و سه سطر در اول و وسط و آخر صفحه با خط ثلث درشت نوشته و میانۀ آنها را با قلم ریزه تری با خط نسخ پر ، سرسوره ها را با خط رقاع ، خواص سور را با خط شکسته در حاشیه ، ترجمۀ آیات را با مرکب سرخ با قلم نستعلیق خفی زیر سطرها نوشته و در آخر هر قرآنی عدد قرآنهایی را که تا آنزمان نوشته بوده ، قید و هم در آخر بعضی از آنها حود را به کاتب الهی موصوف داشته است . سه جلد از قرآنهای او در کتابخانۀ مصر دیده شده و بالجمله در تمامی خطوط مذکور استاد بوده است .

دیوان وصال شیرازی

دیوان وصال شیرازی

خاندان وصال شیرازی

جدش میرزا اسمعیل از طرف سلاطین صفویه عامل گرمسیرهای فارس بوده اشت ، و فرزند محمد شفیع چون خوشنویس بود در دربار نادر شاه افشار سمت دبیری را داشته است ، و از او چهار فرزند بوجود آمده است . ۱- میرزا اسمعیل ۲- میرزا محمد تقی ۳- میرزا ابراهیم ۴- میرزا قاسم که پس از فوت پدرشان از اصفهان به شیراز رفته در آنجا متوطن شدند .

میرزا ابراهیم و میرزا قاسم گوشه گیری اختیار کردند ؛ و میرزا محمد تقی به هندوستان رفت ، و در آنجا اقامت گزید . میرزا اسمعیل چون در فن سیاق و استیفا استاد بود ، در دربار کریمخان زند راه یافته و عضو مهم دفتر استیفا شد ، و پس از چندی ترک خدمت کرد و منزوی شد . ضمناً دختر میرزا عبدالرحیم شاعر شیروانی را عقد کرد و در سال ۱۱۹۷ از این دو پسری پا به عرصۀ وجود گذاشت که او را بنام جدّش محمد شفیع (وصال) نامیدند .

وصال هنوز طفل بودکه پدرش میرزا اسمعیل وفات یافت و جد مادریش میرزا عبدالرحیم به پرورش او پرداخت . او هم پس از دو سال رخت به سرای دیگر برد ، و خالویش میرزا عبدالله که کاتب کلام الله بود ، به سرپرستی اش برخاست . چون به سن تمیز رسید ، به درویشی و فقر گرایید و در جستجوی مردی کامل برآمد و در آخر خدمت میرزا ابوالقاسم سکوت رسید ، و به او سر سپرد . «دانشمندان و سخنسرایان فارس…جلد چهارم ، ص ۸۰۴»

هدایت در ریاض العارفین می نویسد : و هو زبده السالکین و الغارفین و افصح المتأخرین والمعاصرین میرزا محمد شفیع الشعیر به میرزا کوچک ، والد آنجناب از اعزّه و اشراف آنشهر و عمش از طریقه فقر بابهر ، و میرزا قاسم نام داشته و مرید جناب مرحوم آقا محمد هاشم شیرازی بوده ، و چندی قبل از این وفات نموده ، غرض جناب میرزا در آغاز حال در نزد علماء و حکمای معاصرین تحصیل علوم نمود و صحبت عرفای زمان را نیز طالب بود ، چند تن از این طایفه را دیده و عاقبت ارادت حضرت شیخ الواصلین و اوحدالموحدین حاج میرزا ابوالقاسم شیرازی(سکوت) را گزیده و به یمن خدمت آنحضرت به مقامات و حالات عالیه رسیده و اکنون در کنج عزلت به افادۀ کمالات و کتابت کتاب الله اشتغال دارند ، و احیاء صحبت ایشان را غنیمت می شمارند ، آنجناب را کمالات چند حاصل است که در هر یک از آنها مسلّم و کامل است ، اولاً جمعیت فنون علم و حکمت ادبیه و عربیه ، دیگر حصول صوت حُسن و صورت مستحسن ، دیگر مکارم اخلاق و استحضار از علوم انفس و آفاق ، دیگر سلیقۀ مستقیم و طبع سلیم دیگر اینکه همه خطوط را خوش می نگارد ، و در خط نسخ بر متقدمین و متأخرین املحیت دارد ، از ولایت بعیده طالب نوشتجات (کذا) وی شده به شیراز آمده هدیه نموده می برند ، الحق سالهاست که در مملکت ایران چنین وجود شریفی که مجموعۀ کمالات صوری و معنوی باشد از کتم عدم به عرصۀ وجود نخرامیده – الخ «دانشمندان و سخنسرایان ج ۴ ، ص۸۰۵»

وصال شیرازی

وصال شیرازی

تخلص وی

وصال در بدو امر”مهجور” تخلص می کرد و بعد به اشاره سکوت ، تخلص خود را ” وصال” قرارداد . «دانشمندان و سخنسرایان ج ۴ ، ص۸۰۵»

اشعار وصال

نغز و طرفه و آبدار ، در غزل ، سعدی ثانی ، در قصیده انوری را تالی و از آغاز جوانی طبعی سرشار داشت ، قوّت طبع او مورد تصدیق قاآنی و هدایت و دیگر معاصرینش بود ، خصوصاً در مرثیه گویی یگانۀ وقت محسوب می شد ، نخست به مهجور تخلص می نمود ولی اخیراً حسب الارشاد پیر طریقتش میرزای سکوت به وصال تبدیل داد و این از اشعار اوست :

به خاطر دارم در اوقات تحصیل یکی از اقل فضل اظهار داشت (والعهده علیه) که روزی معلم وصال در ایام کودکیش معنی این شعر خواجه حافظ را (بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت/ واندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت) از وی استسفار نمود ، وصال آن شب را استمهال کرده و اشعار ذیل را درهمان شب خطاب به معلم انشاء نمود و اول صبح فردای آنروز بعرض وی رسانید .

آثار قلمی وصال :

       ۱- بزم وصال که مثنوی هفت هزار بیتی است ۲- تتمیم خسرو شیرین وحشی بافقی سابق الذکر که خود وحشی بواسطۀ حلول اجل حتمی موفق به اکمالش نشد ، وصال دنبالۀ همان مطلب را گرفته و باکمال فصاحت به پایانش رسانید و رضاقلی هدایت اشعار او را به اشعار وحشی ترجیح می داده است  ۳- ترجمۀ اطواق الذهب زمشخری ۴- دیوان اشعار که در حدود سی هزار بیت می باشد ، دو هزارش تنها در مرثیۀ آل عبا (ع) و در تهران چاپ شده است ۵- سفینه که تفسیر احادیث قدسیه است ۶- صبح وصال بطرزگلستان سعدی . وصال با آن همه فضل و کمال ، عزّت  را در عزلت دیده و در گوشۀ قناعت خزید ، با دستمزد کتابت امرار معیشت می نمود ، از کسی توقع چیزی نداشت ، از بلاد بعیده محض استقاده از کمالات و خطوط متنوعّۀ او با تحف و هدایا حاضر محفل وی می شدند . «ریحانه الادب ، ج۶ ، ص ۳۲۲ و ۳۲۳»

تصویر نقاشی وصال از محمد تجویدی

تصویر نقاشی وصال از محمد تجویدی

برقعی در سخنوران نامی ایران می گوید :

نمونه های آثار وصال تعداد بسیاری در موزه ها و میان خاندان وی و در دست اشخاص باقی است . کلیات سعدی و اوصاف الاشراف و دفتر اول مثنوی و منتخب حدیقۀ سنایی نوشتۀ وی در کتابخانه های سلطنتی و مجلس شورای ملی سابق موجود بوده است . اضافه برآن وی شصت و هفت جلد قرآن با خط های گوناگون نوشته که هر یک شاهکاری در هنر خوشنویسی است .

وصال به عرفان تمایل داشت و به میرزا سکوت ارادت می ورزید . وی در سالهای آخرعمر بینایی خود را بر سر خوشنویسی گذاشت و پس از معالجه و باز شدن دید چشم ، دوباره به خوشنویسی پرداخت و مجدداً و برای همیشه نابینا گردید .

دکتر حمیدی شیرازی در ضمن بررسی “شعر در عصر قاجار” دربارۀ وصال چنین می نویسد : به اعتقاد نگارنده ، چیزی که پس از مطالعۀ مجموع آثار وصال بر متتبعین مسلّم و محرز می گردد ، این است که وی مجموعۀ تقریباً کاملی از معلومات و فضایل عصر و محیط خویش است ، که با آن در حُسن خط ، قلم بطلان بر صحیفۀ خطاطان کشیده ، در کار شاعری از برخی از اقران عقب افتاده ؛ و با آن قصاید او غالباً در اوزان و قوافی دلنشین و مطبوع است ، نمی شود آنها را قصایدی بی عیب و بی مانند و عالی شمرد ؛ زیرا علاوه بر ثقالت ، پیچیدگی و ابهامی که در بعضی از آنهاست ، عجز او را از بیان مقاصد آشکار می کند …

وصال به قول تذکره نویسان سی هزار بیت شعر گفته است . قسمتی از این اشعار قصاید اوست که بیشتر آنها در مدح و ثنای این و آن است و مقداری از آنها در منقبت اولیاء و انبیاء و پاره ای از آن وقف ها بر افکار فلسفی و عرفانی می باشد . این قصاید که گاه گاه خالی از تعقید و ابهام نیست … قسمت دیگر از این سی هزار بیت شعر غزل های اوست که به سه دفتر تقسیم می گردد : دفتر اول غزل هایی که به سبک سعدی گفته شده ؛ دفتر دوم غزل هایی که به پیروی از حافظ سروده ؛ دفتر سوم غزلهایی که به پندار خود مبتکر آنهاست …. قسمت دیگر از اشعار او مثنوی های اوست که یکی بزم وصال است و دیگر خسرو و شیرین ؛ مثنوی اول را به سبک فردوسی و مثنوی دوم را به شیوۀ وحشی گفته …

از وصال غیر از دیوان شعر ، کتابی در حکمت و کلام (نظم و نثر) ، کتابی در گفتارحکیم فارابی در موسیقی ، کتابی در قواعد عروض ، کتابی در تفسیر و احادیث قدسی به نام سقیفه (به نظم و نثر) ، کتاب صبح وصال (به شیوۀ گلستان) ، و اطواق الذهب زمشخری موجود است . دیوان وصال در زمان حیات شاعر ، یک بار با چاپ سنگی و بار دیگر به صورت ماشین تحریرگردیده و در تهران چاپ شده که پر از غلط های فاحش است . دکتر طاووسی با توجه به اوراق بازمانده در خاندان وصال و چاپ سنگی ، همراه با مثنوی “بزم وصال” تصحیح و تنقیح و آماده چاپ کرده و به زودی منتشر خواهد شد . «سخنوران نامی … برقعی ، ج۱۲ ، ص ۶۳۴الی ۶۳۶»

تصویر جوانی وصال بر روی کاشی

تصویر جوانی وصال بر روی کاشی

پسران وی

وی شش پسر داشته که همه شان از ارباب کمال بوده اند . ۱- پسر اول وصال میرزا احمد وقار بوده است ۲- پسر دوم میرزا محمود است او علاوه بر آنچه بطور اجمال تحت عنوان حکیم شیرازی نگارش یافته گوییم که نخست تخلص طوبی داشته و چون به آموختن حکمت الهی و طب یونانی پرداخته به حکیم تخلّص نمود . ۳- پسر سوم میرزا محمد متخلص به داوری که به همین عنوان داوری بطور خلاصه نگارش یافته است ۴- پسر چهارم وصال میرزا ابوالقاسم بعنوان فرهنگ نگارش یافته است ۵- پسر پنجم وصال میرزا اسماعیل که تخلص شعریش توحید بوده است ۶- ششمین پسر وصال میرزاعبدالوب یزدانی است که به همین عنوان یزدانی به شرح حال او خواهیم پرداخت . (ص۳۵۸ و ۵۲۸ ج۲ مع و ۵۹۸ ض و ۴۶ ۸۷ ج ۶ ص و متفرقات کتاب گلشن وصال) «ریحانه الادب ، ج۶ ، خلاصه شده صفحات ۲۲۳ الی ۲۳۰»

و در جلد اول از صبا تا نیما در باب اشعار وصال آمده است :

وصال در فنون شعر استاد است و در عین تقلید از پیشینیان ، صفات اصلی بهترین نمونه های شعر کلاسیک را حفظ کرده است . او مثنوی بزم وصال را در بحر تقارب ساخت و داستان شیرین و فرهاد وحشی را ، که ناتمام بود ، بقدری خوب و استادانه به پایان رساند که هر منتقد دقیق در تشخیص و بین تفاوت آغاز و انجام داستان ، دچار اشکال می شود استقبال های زیبا و فراوان وی از غزلیان سعدی نیز همه به دقت و اصابت نظر ممتازند .

وصال شیرازی شاعری مداح و قصیده سرا و دارای همۀ صفات یک شاعر درباری است . او فتحعلی شاه و محمد شاه و شجاع السلطنه و فرمانفرما و چندتن از بزرگان فارس را مدح گفته است و دیوانش به قول خود او [انباشته از مدح بزرگان است] . با اینهمه او نیز مانند سلف خود ، سیدمحمد سحاب ، بیهودگی شاعری درباری را دریافته بوده و از کار مداحی رنج می برده است :

اندیشه های نو و مضامین بکر یا آزماشهای مستقل لفظی در دیوان او نمی یابیم و هرچه دارد انعکاس ماهرانه و استادانه ای از سخن شعرای بزرگ گذشته است و بس . با این وصف خواندن اشعار او لذت هنری بزرگی در خواننده ایجاد می کند و هر سطر از اشعارش ، بیتی از شعر استادان کهن را به خاطر می آورد .

مرثیه های شورانگیز وصال ، که به سبک و روش محتشم کاشانی سروده ، بر شهرت ادبی او بسیار افزوده است . « از صبا تا نیما ، ج ۱۲،ص ۴۰ و۴۱»

تصویر دیگری از وصال

تصویر دیگری از وصال

سرمشق و الگوهای وصال

رودکی سمرقندی ، فرخی سیستانی ، عنصری ، منوچهری ، امیرمعزی ، ناصرخسرو ، نظامی گنجوی ، خاقانی شروانی ، سعدی و حافظ شیرازی و دیگر استادان باستانی سرمشق وصال شیرازی بوده اند ، چنانکه سرتاسر دیوان کبیر وی مشحون از چکامه های دلنشین ، تغزلات و تشبیهات نغز و بدیع ، و بالاخره غزلیات شیرین و شیوائیست که به اقتفای گویندگان نامدار مزبور در نهایت مهارت و فصاحت سروده شده است ، و در موارد مختلف و متعدد خود شاعر متجدد با کمال افتخار از استقبال آثار بزرگان مذکور یاد کرده است ، و در این مسابقۀ مهم تاریخی ، با کمال هنرمندی از عهده بر آمده است ، چنانکه گوید :

اینک که به اجمال با سبک و شیوۀ دلنشین وصال شیرازی تا اندازه ای آشنا شدیم ، باید از ابتکارات بدیع و اختراعات نغز و نوین وی سخن گوئیم . اولاً این شاعر بزرگوار بر خلاف بزرگان متقدمین اهل دربار و درباری نبوده است ، فی المثل با وجود اینکه در آن روزگار دربار قاجار در تهران مرکز تجمع شعراء و گویندگان بزرگی چون قاآنی بوده است ، وصال با کمال مناعت و شرافت با تحریر و استنساخ کتب و قرآن روزگار می گذرانیده است ، چنانکه عاقبت چشم و چراغ زندگی خود را وقف آزادی و آزادگی خویش نموده ، او اولاد و اعقاب خود را نیز که غالباً هنرمند بوده اند ، همچنین تربیت کرده است ، مثلاً درپایان یکی از قرآنهای نفیس عدیم النظیری که به خط بسیارخوش نگاشته شده ، چنین آمده است :

حرره العبد الاقل الفقیر المحتاج الی رحمت ربه الغنی الداعی لظهور الحجه القائمه و ابود الدوله القاهره محمد شفیع ابن المرحوم محمد اسمعیل ابن المبرور محمد شفیع المتخلص بالوصال فی شهر الله الاصم سنته ۱۲۵۹ من الهجره النبویه .

وصال شیرازی درباره بی نیازی و فقرو آزادی و آزادگی خویش چنین گوید :

اگر چه بعضی قصاید وصال مشتمل بر مدایح بزرگان دوران است ، ولی این نکته به هیچ وجه من الوجوه از عظمت و ابهت وی نمی کاهد ، چه در روزگار قدیم که هنر خوار و قاطبۀ جامعه از علم و دانش بی بهره بوده اند ، گاهی اوقات گویندگان ناگزیر بوده اند که از بزرگان عهد خویش استمداد جویند ولی وصال شیرازی در زندگی خویش منتهای مناعت را داشته است و حتی با کمال شهامت و شجاعت بزرگترین پادشاه عصر خویش فتحعلیشاه را سخت به باد انتقاد گرفته و مورد استهزاء است :

ملاحظه فرمائید که در سرتاسر تاریخ ادبیات درخشان ایران به هیچ وجه نمی توان نظیره ای ولو خیلی در درجۀ پائین تر بر این قصیدۀ انتقادی و استهزایی خطاب به بزرگترین پادشاه عصر یافت .

وصال شیرازی به اصطلاح جدید رئالیست (حقیقت بین) به معنی واقعی بوده است ، و با کمال شجاعت مشاهدات خویش را در مورد اوضاع جامعه بیان داشته است ، که برای آن نیز نظیره ای نمی توان یافت :

شاهکارهای ادبی وصال شیرازی بطور کلی در مدح حضرت رسول اکرم (ص) و آل علی و خاندان عترت و نبوت است ، او هنرمندی بزرگوار و توانا بود ، که هنرش را وقف عالیترین عواطف بشری : عشق حسینی کرده است ، و هفت بند ، دوازده بند ، چهارده بندهای بسیار نغز و دلسوزی سروده است ، که همۀ آنها در نوع خود بی همتا می باشد ، البته شاعران دورۀ صفوی مانند محتشم و هاتف نیز چنین آثاری داشته اند ، ولی خیلی خیلی کم در این عرصۀ پهناور طبع آزمایی کرده اند ، در صورتیکه وصال توانسته است یک دیوان بدیع و بسیار دلنشینی مشتمل به مرائی و مناقب آل علی پدید آورد . بعلاوه در دیوان کبیر وصال قصاید بسیار بسیار عالی در ستایش و منقبت حضرت رسول اکرم (ص) ، و حضرت علی بن ابیطالب (ع) و خاندان عترت و نبوت موجود است ، که همۀ آنها در اوج فصاحت و در نهایت قدرت سروده شده است ، و اهل فضل و ادب از خواندن آنها تمتع و لذت بسیارمی یابند ، و عاشقان حسین تسلای قلب پیدا می کنند . مثلاً قصیدۀ غرایی که در مدح حضرت ختمی مرتبت سروده ، به مطلع :

و نیز مرآئی مفصل و بی همتایی که به اختصار قبلاً به آنها اشاره شد ، و مشحون از یک دنیا درّ و گوهر است . «دیوان وصال شیرازی، عباسی ، ص ۷ الی ۱۱»

اخلاق وصال

وصال همانقدر که مصاحبت با اهل فقر و فضل را خوش می داشت ، به عکس از مجالست و دوستی با اغنیاء و بزرگان صوری نفرت داشت ؛ چنانکه وقتی فتحعلی شاه قاجار به شیراز آمد ، و هرکس بوسیله و واسطه ای به خدمتش رسید ، جز وصال ،  که نرفت تا به اصرار زیاد او را بردند و شاه همینکه او را دید بسیار ملاطفت کرد و گفت [وصال در کمال اسراف نموده و بهرۀ چندین مرد دانشمند و هنرور را غصب کرده است باید به تهران بیاید و نزد ما باشد] وصال از نسبت غصب حقوق ملول شد و از رفتن به تهران سرباز زد ، هدایت و نواب وصال را به زود رنجی متهم داشته اند . پروفسور ادوارد براون انگلیسی هم در “تاریخ ادبیات ایران” به این نکته اشارت کرده است . «دانشمندان و سخنسرایان ج ۴ ، ص۸۰۷»

درگذشت وصال

وفات او بسال هزار و دویست و شصت و دویم ه.ق قمری در شیراز واقع شد و در بقعۀ شاه چراغ مدفون گردید . «ریحانه الادب ، ج۶ ، ص ۲۲۳»

درکتاب داشمندان و سخنوران فارس درگذشت شاعر را اینگونه بیان می کند :

وصال در شصت و دو سالگی دیدگانش آب آورد و نابینا شد ، و از کتابت و مطالعه بازماند و بسیار متأثر شد ، و بیشتر اشعار مراثی ائمه اطهار را در دوران کوری خود گفته است ؛ چون سالی از نابینایی وی گذشت کحالی به شیراز آمد و چشم او را میل زد و دیدگانش بار دیگر روشن شد و شروع به نوشتن و خواندن کرد و در اینکار راه افراط پیمود و اندرز طبیب معالجش سودی نبخشید تا باز نابینا شد و افسرده حال در گوشه ای نشست ، تا در ماه رجب سال هزار و دویست و شصت و دو که روح پر فتوحش به عالم جاودانی پرواز کرد و جسدش را در پایین پای حضرت سید میراحمد ابن موسی الکاظم علیه السلام معروف به شاهچراغ قُرب مزار مرشدش ، میرزای سکوت دفن کردند و جملۀ « مات الوصال ومات العلم والادب» با افزودن یکعدد تاریخ فوت اوست . «دانشمندان و سخنسرایان ج ۴ ، ص۸۰۸»

آرامگلاه وصال شیرازی در پایین پای شاهچراغ

آرامگلاه وصال شیرازی در پایین پای شاهچراغ

 

 

منابع :

کلیات دیوان وصال شیرازی ، به سعی و اهتمام ، محمد عباسی ، ناشر کتابفروشی فخر رازی

ریحانه الادب ، فی تراجم المعروفین بالکنیه و اللقب ، جلد اول ، تألیف علامه محمد علی مدرس تبریزی ، انتشارات خیام ، چاپ چهارم ، سال ۱۳۷۴ خورشیدی

سخنوران نامی معاصر ایران ، تألیف سید محمدباقر برقعی ، جلد دوازدهم ،،،، انتشارات دارالعلم ، ۱۳۹۱ خورشیدی

تاریخ ادبیات ایران از صبا تا نیما ، تألیف یحیی آرین پور ، جلد دوم ، انتشارات زوار ، چاپ پنجم ، ۱۳۷۲ خورشیدی

دانشمندان و سخنسرایان فارس ، محمد حسین رکن زاده آدمیت ، انتشارات کتابفروشی خیام ، چاپ اول ، تهران آبانماه ۱۳۴۰ خورشیدی

تاریخ ادبیات ایران ، دکتر صادق رضازاده شفق ، انتشارات دانشگاه پهلوی ، مرداد ماه ۱۳۵۲ خورشیدی

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادقزاده

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *